افغانستان تا چه وقت تنور سوزان آتش جنگ
های
دیگران باشد؟
جنگ
تحمیل شده لعنتی را بس کنید !
دوکتور م ، عثمان روستار تره کی
قریب 6 سال پس از تشکیل کانفرانس بن و مداخله
مسلحانه ائتلاف
بین المللی به قصد تآمین صلح در افغانستان ، جنگ هنوز
هم ادامه دارد. چنین به نظر
میرسد که هر گاه ائتلاف بین المللی و حکومت موجود کابل
به قضایا برخورد واقعبینانه
و منصفانه نکنند ، زد و خورد نه تنها ادامه خواهد یافت،
بلکه بیشر از پیش از
سرحدات افغانستان به بیرون سرریزه خواهد کرد.
در ترکیب کانفرانس بن تناسب
قوای دخیل در جنگ و صلح در درون افغانستان
انعکاس نیافت. علت این امر لنگر اندازی
ستراتژی جنگی ائتلاف بین المللی ضد تروریزم در
ترکیب دلخواه کانفرانس بود که طی آن
طالبان به مثابه بزرگ ترین قوت اجتماعی تآمین
کننده صلح و ثبات سیاسی و در عین حال
عقب گرا ترین ساختار سیاسی سه دهه اخیر، از
پروسه صلح کنار کشیده شد.
کانفرانس بن بعنوان افزار سیاسی ستراتژی جنگی قوای
ائتلاف مورد استفاده قرار گرفت
که بهره برداری کلی ازان رادر داخل ، گروه های شکست
خورده از فتوحات [ ! ] طالبان
نصیب شدند.
اشاره به واقعیتی که ذکر شد ، ما را متوجه دو
نکته میسازد :
اول اینکه صلح چیزی نیست که از بیرون بر مردم یک
کشور ، آنهم با لشکر کشی و
اعمال خشونت تحمیل شود.
میکانیزم صلح در یک جامعه دارای ساختار قبیلوی
در فعل و
انفعال انبوه فکتور های داخلی شکل میگیرد: برخورد های خشونت آمیز یا
مسالمت آمیز
، حسابگری ها و معامله ها ،ائتلافات و ضد ائتلافات
سیاسی و نظامی به تدریج اولآ
موجب ایجاد تناسب قوآ و سپس معادله قوآ میگردد. صلح در
محور همین معادله قوآ شکل
میگیرد. مداخله خارجی روی هر مقصدی که باشد، این پروسه
را از مسیر طبیعی اش منحرف
میسازد و بذر بحران را می افشاند .
دوم اینکه صلحی که به زور سرنیزه خارجی
تحمیل شود، ازانجاییکه به مشکل حمایت اقشار وسیع
مردم را جلب میتواند ، باید به
زور سرنیزه خارجی حفظ گردد . چنین صلحی انگیزه
های جنگ را موقتآ کرخت و منجمد
میسازد، اما از میان نمیبرد : هر آن احتمال قیام
و مقاومت مسلحانه به کمک ممالک در
کمین نشسته دیگر علیه قوت های خارجی که نزد خلق
الله اشغالگر قیاس میشوند ، وجود
دارد. بنآ زمینه های ادامه جنگ به قوت خود باقی
میماند .
حکومت موجود
کابل محصول مداخله خارجی است . دران مقطع تاریخ
که بحران افغانستان عالمگیر شده
بود، افغان ها ناگزیر بودند که از حکومتی از
گروه های جنگی که در محور داعیه صلح از
طریق کانفرانس بن تشکل یافته بود و سر رشته آن
بدست قوای خارجی بود ، عاجزانه
اطاعت کنند .
تقریبآ 6 سال
از عمر نظام حکومتی موجود گذشت. حکومت در تمام
طول این مدت از نظر سیاسی، اقتصادی
و نظامی متکی بکشور های خارجی باقی ماند و
نتوانست یک هسته قوی دفاع منافع ملی
ایجاد نماید.این خلآ موجب زیاده روی های
ائتلاف بین المللی بخصوص در عرصه عملیات
نظامی شد . به موازات این جریان احساسات مذهبی
بالتدریج با احساسات ملی پیوند یافت
و موجب ظهور، خیزش و گستردگی اپوزیسیون مسلح
گردید. به نحویکه این ذهنیت قوت گرفت
که مقاومتی که در بخشی از افغانستان تا حال در
مجموع در حدود 15 هزار قربانی داده
است ، دنباله جنگ های آزادی بخش تاریخی مردم
افغانستان علیه قدرت های مهاجم خارجی
است .
درهسته این مقاومت به استثنای روشنفکر و تعلیم یافته
وطن گریز و عاشق اغوآ شده مرغ
طلایی دیموکراسی که در اداره حکومتی گرد آورده شده
است، اقشار مختلف اجتماعی چون
دهقان،روحانی، پیشه ور، طالب و در تظاهرات ماه های
اخیر محصلین و عامه مردم سهم
دارند . طلبه مدارس دینی بخش کوچک صفوف اپوزیسیون را
تشکیل میکند .
بنآ
مخاطب قرار دادن مقاومت تحت مارک تجارتی صادر کنندگان
دیموکراسی یعنی « طالبان »
،
پوچ و عاری از حقیقت است . نزد گروه های شامل مقاومت
دفاع از ارزش هایی چون دین،
وطن، ناموس و غیره اصالت طبعی و اولی خود را حفظ کرده
و با فرصت طلبی و معامله گری «
روشنفکرانه » آلوده نشده است.
در 20 اپریل سال جاری گروه مقاومت از طریق
نامه ایکه به « سلین » خانم فرانسوی گروگان
آزاد شده به مطبوعات فرستاد ، حکومت
فرانسه را با این عبارت مخاطب قرار داد : « به
عساکر فرانسوی بگویید ، کشور ما را
ترک کنند. ما «حق» داریم چنین مطالبه یی رامطرح
کنیم » .
سوال بزرگی که
مطرح میشود اینست که آیا میشود مطرح کنندگان این
مطالبه مشروع و بر حق را تروریست
نامید و زیر همین عنوان کشت ؟؟؟
واقعیت اینست که قوای خارجی با مقاومت تاریخی
مردم افغانستان ، همان مقاومتی که امپراتوری
قرن 19 انگریز را به زانو درآورد و
هژمونی جهانی کمونیزم را خاتمه داد ، مواجه است
. جنگ علیه تروریزم به جنگ بر ضد
مردم تبدیل شده است : مزید بر مقاومت مسلحانه ،
تظاهرات سال گذشته در کابل و دوام
آن در سال جاری در ننگرهار، پکتیا و هرات از
جانب اقشار مختلف اجتماعی علیه حضور و
کشتار بیرحمانه خارجی بالتدریج اپوزیسیون مسلح
را از محدوده مسجد و مدرسه مذهبی
بیرون و در بستر مقاومت ملی جا به جا کرده است .
بنآ قتل عام مردمی که در
رابطه به حق طبعی دفاع از وطن ، دین و آیین
تعبیر « شورای امنیت » را ندارد ،با
هیچ منطق ملهم از کتب آسمانی و زمینی سازگار
نیست.
واقعبینانه و
منصفانه اینست که از طریق سر براه کردن مذاکرات
متداوم ، دقیق و هدفمند با مقاومت
و قوت الظهر مقاومت [ اعم از حکومت های مداخله
گر و گروه های افراطی ]، باید از
بطن مقاومت موجود ، نطفه دو مداخله مشکل آفرین
ذیل سقط داده شود :
ـ مداخله
پاکستان و سایر کشور های درگیر قضیه از طریق
اتخاذ یک سیاست خارجی متوازن .
ـ
مداخله القاعده و گروه های افراطی پاکستان .
با قطع این دو مداخله طرف
مذاکره با مقاومت سچه افغانی که انعطاف پذیری
لازم را برای دوام و سازندگی مذاکرات
خواهد داشت ، رو در رو خواهد بود .
نکته مهم اینست که حکومت موجود کابل در
چنان موقعیتی که مذاکرات پر خم و پیچ مطرح را با
حوصله مندی و رعایت دقایق و ظرافت
های دیپلوماتیک به جلو ببرد ، قرار ندارد . علت
آنهم اینست که :
الف . حکومت
موجود اصلآ روی منطق ادامه جنگ با آنچه تروریزم
نام گرفته ، تشکیل شده است و بر
مبنای همین منطق بکمک خارجی هزاران عضو مقاومت
را بنام القاعده و طالب از هستی ساقط
کرده است . دریای خون و آتش مقاومت و حکومت
کابل را از هم جا کرده است . این امر
آغاز مذاکرات را توسط حکومت مشکل چه که ناممکن
میسازد.
ب . سر رشته حکومت
موجود در دست گروه های جنگی ایست که در نبرد های
دوامدار با مقاومت طالبان قرار
داشتند و بکمک ائتلاف بین المللی پس از سقوط
حکومت طالبان از سوراخ ها بیرون
ریختانده شده و بر صحنه سیاسی افغانستان حاکم
ساخته شده اند . آنها با ورود مجدد
گروه مقاومت بمثابه شریک قدرت چانسی برای بقآ
خود نمیبینند .
گروه های
جنگی وابسته به حکومت کابل که رهبران آن درین
اواخر مدال دولتی خدمت هم گرفته اند
، دوام زندگی سیاسی خود را در ادامه جنگ جستجو
میکنند . انها پناهگاهی جز حکومت
کابل و چتر حمایت تیارات ب- 52، تورنادو و
رافال قوای ائتلاف ندارند .
بنآ
حکومت کابل باید از خدا بترسد ، ازتاریخ نزدیک
درس عبرت بگیرد و هر گاه جلو
کشتار مردم را توسط بمباردمان های کور خارجی
گرفته نمیتواند ، باید استعفا بدهد .
درین جا باید
بدو نکته دیگر اشاره کرد : الف . دو سالیکه
به عمر این حکومت انتخابی [! ] باقی
مانده است ، مدت زیادی نیست که طی آن عیش و نوش
حکومت داری به این پیمانه آدم کشی
بیارزد . مگر اینکه رهبری حکومت قصد کاندید شدن
آینده را به پست فعلی داشته و در
عین حال با در نظر گرفتن ریکارد خدماتیکه بجا
گذاشته است [ ! ] مطمنن به انتخاب
شدن خود هم باشد . درین حال هم ادامه کشتار
افغان ها قابل توجیه نیست:
احراز مجدد کرسی ایکه ازان تا حال برای دفاع حق زندگی
مردم استفاده نشده است ،
هرگاه در شرایط بی بازخواستی افغانستان مسئولیت آفرین
نباشد ، یقینآ ننگ آفرین
است .
ب . این احتمال وجود دارد که حکومت برحال از
اندیشه بازگشت بنیاد گرایی
اسلامی قصد کناره گیری را نداشته باشد .
درین حال عرض ما اینست که کشتار
بیدریغ و بیرحمانه افغان ها توسط قوای ائتلاف طی
ماه های اخیر، مردم را به این
واقعیت تلخ متقاعد ساخته است که بهتر است تحت حاکمیت
قرون وسطایی آنچه قوای ائتلاف
طالب مینامد [ که چنین نیست ] ، « زنده » بماند تا
اینکه زیر بیرق آنچه دیموکراسی
خوانده میشود، « بمیرد » ...
افغانستان بیک حکومت نیرومند که توانمندی
رویارویی با چلنج های 30 سال بحران و جنگ را که
زمینه های ظهور تروریزم را مساعد
ساخته است ، داشته باشد ، ضرورت دارد . مبارزه
با تروریزم در صدر وظایف این حکومت
قرار خواهد داشت.
وظیفه ایراکه
اکنون ائتلاف بین المللی ضد تروریزم با صرف
مبالغ هنگفت و عوضی گرفتن مقاومت مردم
با تروریزم و نهایتآ وارد ساختن تلفات بی موجب
انسانی بر مردم بیگناه افغانستان ،
بدوش گرفته است ، باید به عهده یک حکومت
انتقالی، ملی ، مستقل و اهل و صالح بسپارد .
درین حال هیچ منطقی برای ادامه جنگ نه نزد اپوزیسیون
مسلح و نه هم نزد ائتلاف
بین المللی باقی خواهد ماند .
حکومت انتقالی :
ـ یک مرحله انتقالی گذار
از حالت جنگ و انارشی به ثبات سیاسی و اجتماعی
راکه طی آن اتوریته حکومت فرا گیر
شده و بالتدریج پروسه دیموکراسی روی دست آورد
های قبلی به قوام برسد ، در معرض
اجرآ قرار خواهد داد.
ـ با مقاومت مسلح مذاکرات هدفمند و سازنده را
آغاز خواهد
کرد.
ـ یک میکانیزم داخلی تآمین امنیت بکمک جامعه بین
المللی تدارک
خواهد دید .
ـ افغانستان رااز دایره شیطانی رقابت هند و
پاکستان بیرون خواهد
نمود و عوامل مداخله کلیه کشور های دور و نزدیک را از
میان خواهد برد .
ـ
زندان های کشور های خارجی را در قلمرو ملی مسدود خواهد
ساخت .
ـ تقسیم اوقات
خروج قوای خارجی را تنظیم خواهد نمود .
جا به جایی حکومت انتقالی باید اجندای
چنان یک کانفرانس بین المللی باشد که انگیزه
تشکیل آن را محاسبه روی واقعیت های
نو داخل و خارج افغانستان احتوآ کند .
در حالیکه افغانستان از نظر ا قتصادی
برای سالیان متمادی به کمک های اعضای ناتو
وابسته خواهد ماند و بنآ باید زمینه
های دوستی دوامدار را با جامعه بین المللی بارور
بسازد ، کشتار بیدریغ مردم طی
جنگ های اخیر توسط قوای ائتلاف ، عملآ منافع
امنیتی و سیاسی کشور را در تقابل با
ستراتژی جنگی و ژیوپولتیک بخشی از اعضای ناتو
قرار داده است .
حضور قدرت
های خارجی به بزرگ ترین عامل ادامه جنگ و بحران
در کشور تبدیل شده است .
امریکا به مثابه ابر قدرت و ناتو بعنوان سازمانی که
مدعی گسترش نفوذ نظامی در مناطق
بحرانی جهان به هدف تآمین صلح به شیوه خود بعوض
ملل متحد هستند ، اعتبار آینده خود
را در گرو جنگ افغانستان گذاشته اند.
طرف دیگر جنگ یعنی مقاومت مسلح
با بر افراشتن علم دفاع از عقیده ، ایمان ، وطن
و مغرور از به زانو در اوردن
امپراتوری های استعماری قرن 19 و 20 به هیچ وجهه
آمادگی برای قبول ننگ شکست ندارد
ولو آنکه تروریست نامیده شود و در یک نبرد غیر
مساوی با 37 کشور دارای مدرن ترین
تکنولوژی حربی [ بشمول بم ذروی ] قرار بگیرد .
بنآ وضع خطر
ناکی که زمینه ساز طولانی ساختن جنگ است ، بوجود
آمده است . چه هردو طرف نتیجه جنگ
را به اعتبار و حیثیت خود گره زده اند .
این گره صرفآ آز طریق تدویر یک
کانفرانس بین المللی که طی آن حلقه های ذینفوذ
افغانی با جامعه بین المللی به گفت
و گو بنشیند ، باز خواهد شد.
دیروز جنگ
شوروی و امریکا بر ما تحمیل شد و دو نیم ملیون
قربانی گرفت . امروز جنگ تحمیلی
تروریست و ضد تروریست عرب و امریکا از افغانان
قربانی میگیرد .
افغانستان تا
چه وقت تنور سوزان جنگ های تحمیلی دیگران باشد
؟
مردم افغانستان تا چه زمانی
در جنگی که در ادامه آن منفعت مستقیم ندارد به
حساب دیگران قربانی بدهد ؟
مگر واقع بینانه ، منصفانه و عادلانه نیست که هر کشوری
مقابله با تروریزم را در
محدوده سرحداتش سازمان دهی کند و از صدور جنگ به قلمرو
دیگران که سخت فاجعه آفرین
است ، حذر نماید ؟
فرانسه 10 می 2007
دوکتور روستار تره کی
|