زندگی

فرانسه؛ نخستین انتخابات پساایدئولوژیک!

 ت. کیانی

 • مردم فرانسه با رویکردی نو به انتخابات نه تنها رکوردی بی سابقه از نظر میزان شرکت کنندگان در انتخابات به ثبت رساندند بلکه پویا ترین و دینامیک ترین انتخابات حیات سیاسی خود را به نمایش گذاشتند ...

 

 

 فرانسویان همواره در اروپا به عنوان سیاسی ترین و ایئولوژیک ترین مردم مطرح بوده اند. تاکنون اغلب انتخابات در این کشور متأثر از مسائل ایئولوژیک بوده است وعمل گرایی و مسائل استراتژیک هیچگاه نقش غالبی در این انتخابات نداشته است. اما, انتخابات آوریل امسال رویکرد نویی را از سوی مردم فرانسه نشان داد. به نظر می رسد نگاهی مختصر به این انتخابات و برخی مسائل مهم آن از جمله برنامه نامزدهای پیروز بسیار مفید می باشد. مردم فرانسه با رویکردی نو به انتخابات نه تنها رکوردی بی سابقه از نظر میزان شرکت کنندگان در انتخابات به ثبت رساندند بلکه پویا ترین و دینامیک ترین انتخابات حیات سیاسی خود را به نمایش گذاشتند.   میزان شرکت کنندگان به رکورد بی سابقه هشتاد و شش درصد همه واجدین رأی رسید, که نه تنها در مقیاس ملی بلکه در مقیاس بین المللی نیز بسیار چشمگیر و کم سابقه است. چهار نامزد عمده انتخابات به ترتیب نیکلا سرکوزی ٣۱, سیگلن رویال ۲۶, فرانسوا بایرو ۱٨.۵, و ژان ماری لوپن ۱۰.۵ درصد کل آراء را بدست آوردند. آنچه در این انتخابات نو بود پیروزی دو نامزد سوسیالیست و راستگرا نبود. سالهاست که در انتخابات گوناگون فرانسه هر بار یکی از نامزدهای سه حزب عمده محافظه کار, گلیست ها و یا سوسیالیست به پیروزی می رسند. اما, در روز ۲۲ آوریل امسال, مردم فرانسه با شرکت گسترده در انتخاباتی شرکت کردند که یک تفاوت عمده با دوره های پیشین داشت. در همه انتخابات پیشین نامزدها از شخصیت های قدیمی و نسل پیشین بودند. این نخستین انتخابات نسل جوان در فراتسه بود , نسلی که از نامزدهای سنتی و شخصیت های برجسته سیاسی پس از جنگ جهانی و نوستالژی آن دوره فاصله گرفته است. این نسل نشان داد که فرانسوی ها واقعأ و به طور گسترده ای خوهان تغییر و فاصله گیری از سنت های پیشین اند که یر همه انتخابات گذشته سایه افکنده بود, این بار برخلاف دوره های پیشین که اروپاگرایی, مسائل ایئولژیک, محیط زیست و مسائل عقیدتی محض بر انتخابات سایه می انداخت, انتخابات بیشتر درباره موضوعات عملی و واقعیاتی ملموس نظیر بیکاری, تأمین اجتماعی, مهاجرت و قانون کار بود. بنابراین, سخنرانی ها همه درباره شغل و دستمزد, مالیات, امنیت, نظایر آن بود. به همین سبب احزاب عمده اینبار در دور نخست انتخابات هفتاد و پنج درصد مجموع آراء را بدست آوردند درحالیکه در انتخابات پیشین این احزاب به چهل و هفت درصد آراء در دور نخست دست یافتند. از سوی دیگر در انتخابات پیشین حزب کمونیست و احزاب کوچکی نظیر محیط زیست و غیره توانستند درصد قابل توجهی از آراء را به خود اختصاص دهند, در حالیکه این بار این احزاب آراء قابل توجهی بدست نیاوردند. همه این تغییرات سبب شد تا این انتخابات از بسیاری جهات نظر اغلب ناظران سیاسی این کشور را جلب کند. از دیگر سو اغلب تحلیلگران سیاسی در یک نکته اتفاق نظر دارند؛ اینبار انتخابات در کنار مسائل استراتژیک دیگر, نیز یک "نه" بزرگ به افراط گرایی بوده است. به نظر برخی از تحلیل گران, یکی از دلایل شرکت بالا در انتخابات این دوره ناشی از نتیجه انتخابات این کشور در سال دوهزار و دو است که نامزد دست راستی های افراطی, ژان ماری لوپن, توانست با پشت سرگذاشتن نامزد احزاب چپگرا و راست میانه به دوره دوم برسد. به نظر می رسد موفقیت ژان ماری لوپن شوکی بود به بسیاری از فرانسویانی که با نارضایتی از برخی از اجزاب, در آن انتخابات شرکت نکرده بودند. این گروه که درصد بالایی را تشکیل می دهند, اینبار با شرکت در انتخابات خواستند از تکرار آن وضعیت ممانعت کنند.
از سوی دیگر, اما, مسائل اقتصادی و اجتماعی این بار نقش بسیار برجسته و تعیین کننده ای در انتخابات داشته است. فرانسه تاکنون تا حد زیادی در برابر جهانی شدن و عواقب آن مقاومت می ورزیده است. این کشور در حالیکه پس از ایالات متحده بزرگترین صادر کننده محصولات کشاورزی است, با پرداخت سوبسیدهای گزاف به بخش کشاورزی از یک سو موجب افزایش غیرلازم تولید کشاورزی شده و از سوی دیگر با جذب یک چهارم کل سوبسید اتحادیه اروپا موجب نارضایتی برخی از اعضاء این اتحادیه را فراهم کرده است. همچنین, این کشور به همراه ایالات متحده در تمام مذاکرات جهانی شمال – جنوب با رفع سوبسیدها همواره مخالفت می کرده است. در داخل کشور نیز بخش عمده این سوبسیدها یعنی هشتاد درصد آن به دست تنها بیست درصد از بزرگ مزرعه داران و کمپانی های بزرگ تولید کشاورزی می رسد. به همین سبب نارضایتی بسیاری نیز در بین کشاورزان خرده پا ایجاد شده بود. از دیگر سو امتیازهای تأمین اجتماعی بالا و قانون کار غیرمنعطف موجب افزایش بیکاری شده است به طوری که این کشور یکی از بالاترین نرخ های بیکاری را در میان کشورهای پیشرفته صنعتی دارا می باشد. با وجودی که نرخ تولید و بهره روی در فرانسه از همه کشورهای اروپایی بالاتر است و برخی از شرکت های بزرگ در سالهای اخیر سودآوری بسیار خوبی داشته اند, اما بیکاری گسترده, عقب افتادن فرانسه از جایگاه سابقش در رتبه بندی اقتصادهای بزرگ جهانی در سالهای اخیر و مسائلی که جهانی شدن فراروی صنایع و اقتصاد فرانسه گذارده است, این کشور را وارد مرحله ای از حیات اقتصادی کرده است که می باید دست به برخی تحولات اساسی بزند. مهاجرت و امنیت اجتماعی نیز, خاصه پس از شورش های خیابانی سال پیش, از جمله موضوعات مهمی بود که این بار در رویکرد مردم به نامزدها نقش مو ثری بازی کرد. چنانکه, نا امنی های سال پیش در پاریس و ترس از آشوب مجدد و مسئله امنیتی از جمله عواملی بود که به زیان خانم رویال و به نفع آقای سرکوزی عمنل کردند. بسیاری از رأی دهندگان به آقای سرکوزی درحالیکه از برنامه های اجتماعی و اقتصادی سوسیالیست ها و نامزد آن حزب خانم رویال جانبداری می کردند به سبب این تلقی که او نامزد قدرتمتدی در برابر مسائل امنیتی و مهاجرت نیست از او رویگردان شدند و مانند انتخابات ریاست جمهوری گذشته ایالات متحده از خواسته های اجتماعی و اقتصادی خود به خاطر امنیتی که می پنداشتند از سوی نامزد حزب رقیب بهتر تأمین خواهد شد, صرف نظر کردند. از سوی دیگر سرکوزی اگرچه میانه رو است اما برای جلب نظر بخشی از پایگاه راست افراطی برخی از دیدگاه های آنها را مانند تأکید فراوان بر هویت ملی و پذیرفتن ضمنی اهمیت وراثت در برتری برخی بر دیگران تأیید کرده و با اتوکراتیک نشان دادن خود سعی کرد نظر آنان را جلب کند.
از سوی دیگر اما, در سخنرانی های انتخاباتی و اعلام برنامه ها, نامزدها به خصوص دو نامزد پیروز, هرکدام از تغییرات مطلوب نظر ِ پایگاه های رأی خود سخن می راندند اما هیچکدام نمی گفتند که چگونه چنین خواهند کرد. مثلأ خانم رویال با تأکید بر رفاه و تأمین اجتماعی بیشتر, عدالت اقتصادی بهتر, و توزیع عادلانه تر ثروت, روشن نمی کرد که چگونه در حالیکه ثروت بیشتری تولید نمی شود او می خواهد توزیع آن را عادلانه تر کند. همچنین آقای سرکوزی روشن نمی کرد درحالیکه فرانسوریان به حفظ همه امتیازات اجتماعی و اقتصادی خود خو گرفته اند او چگونه خواهد توانست به برنامه های خود درباره یک اقتصاد بالنسبه نولیبرالی و رقابتی کردن و آزاد کردن بازار کار و رفع محدودیت برای کارفرمایان جامه عمل بپوشاند و شکوفایی بیتشری به ارمغان آورد. بنابراین هر نامزد پیروز در دور نهایی چالش های بیشماری فراروی خود خواهد داشت. به قول یک ضرب المثل ایتالایی مردم فرانسه خواهان تغییر در مجردات هستند, یعنی تغییر اما به شرطی که همه جیز هم ثابت بماند. به نظر میرسد این نگرش در بین خود نامزدها نیز نفوذ داشت. خانم رویال بر توزیع بهتر رایانه ها و پشتیبانی از خرده کشاورزان و گرایش به سمت کشاورزی سازگارتر با محیط زیست تأکید می کرد و سارکوزی بر هویت ملی, اتحاد فرانسویان در متن یک هویت فرانسوی –اروپایی , و کار بیشتر با درآمد بیشتر تأکید می کرد.
از دیگر سو, عمده ترین موضوعاتی که در انتخابات مورد تأکید مردم و نامزدها بود, سیاست و استراتژی داخلی بود. به نظر نمی رسد که در اصول سیاست خارجی فرانسه با انتخاب هر کدام از نامزد های رقیب برنده ِ دور نخست, تغییری ایجاد شود. بخلاف نظر برخی که می انگارند سرکوزی در سیاست خارجی از ایالات متحده پیروی خواهد کرد, سیاست خارجی در فرانسه با انتخاب احزاب متفاوت چندان دستخوش دگرگونی نمی شود.   حتی سرکوزی بر آن بود تا خود را دارای فاصله معین ار ایالات متحده نشان دهد. ژاک شیراک در حالی کاخ الیزه را ترک می کند که از محبوبیت چندانی برخوردار نیست, اما تنها موضع او که هنوز تحسین اغلب فرانسویان و بخش غالب مردم اروپا را دارد مخالفت او با سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده و ایستادن او دربرابر پرزیدنت بوش بوده است. لذا تصور عده ای مبنی بر اینکه سرکوزی فرانسه را به زیر بلیط ایالات متحده خواهد برد تصوری نادرست است, این عده شناخت درستی از وضعیت سیاسی فرانسه و مردم آن ندارند. البته رابطه بین فرانسه و ایالات متحده به رغم اختلافات بسیار همواره رابطه استراتژیکی بوده است. حتی در بحرانی ترین این دوران مانند دوران آغاز جنگ عراق در سال ۲۰۰٣ نیز فرانسه و ایالات متحده همکاریهای امنیتی و سیاسی مهمی با هم داشته اند. به همین سبب به قول پیر روسولین, سردبیر بخش خارجی فیگارو, به رغم بسیج نامزدهای چپ و تبلیغ این ایده که سرکوزی خواستار همسویی با ایالات متحده است سیاست خارجی فرانسه در صورت پیروزی سرکوزی هیچ تفاوتی با دوره های گذشته, از جمله دوره شیراک, نخواهد داشت.
پیش بینی نتیجه دور دوم انتخابات بسیار مشکل است. اگر چه برخی از ناظران بر این باورند که نیکلا سرکوزی برنده انتخابات خواهد بود. به نظر می رسد شانس سرکوزی با توجه به ترکیب آراء گروههای کوچک بیشتر است. به گفته پاتریک ژورو, معاون سردبیر روزنامه چپگرای لوموند و از حامیان خانم رویال, حتی اگر همه رأی دهندگان دیگر احزاب چپ به رویال رأی دهند مجموع آن از مجموع آراء سرکوزی و لوپن کمتر خواهد بود. بنابراین سرنوشت انتخابات به رویکرد آن هیجده درصدی از رأی دهندگان بستگی دارد که در دور نخست به آقای فرانسوا بایرو رأی دادند. گفته می شود که آقای فرانسوا شخصأ به پیروزی خانم رویال متمایل است, اما مطابق نظر سنجی ها ۵۴ درصد از رأی دهندگانش به آقای سرکوزی تمایل دارند. با این همه, دور دوم یک رقابت کلاسیک بین چپ وراست خواهد بود و جدال اصلی درباره رویکردی است که فرانسه باید در مورد اقتصاد و مشکلات اجتماعی خود برگزیند..