زندگی

دستور زبان فارسی

 

بازگشتنگاه

 (مصدر)

بازگشتنگاه از واژه ی بازگشتن گرفته شده و آرش سرچشمه و جای بازگشت را می رساند.

از نگاه دستوری، بازگشتنگاه انجام شدن کار يا پديدار شدن چگونگی يی را می رساند. دستور زبان فارسی بازگشتنگاه را وابسته به هنگام ندانسته و نشانه ای آن را پسوند های ”دن“ و ”تن“ می شناسد. مگر موشگافی و از هم گشايی بازگشتنگاه نشان می دهد، که نشانه ای بازگشتنگاه تنها و تنها پسوند  ”ن“  بوده و بازگشتنگاه وابسته به هنگام های اکنون و گزشته است.

در زبان دری سه گونه بازگشتنگاه داريم، يکی آنکه از ريشه ای آن، با افزايش پيشوند ”ب“  فرمايش يگان (مفرد)، دوديگر آنکه از ريشه ای آن گزشته ای پيوستگی و سه ديگر آنکه از آن هم فرمايش و هم گزشته ساخته شود. گونه های يکم و دوم دارای يک آرش بوده، مگر وابسته به دو هنگام اکنون و گزشته اند. برای نمونه بازگشتنگاه های گزريدن و گزشتن، گرديدن و گشتن، دوزيدن و دوختن، نويسيدن و نوشتن هم آرش اند، مگر وابسته به دو هنگام می باشند. بازگشتنگاه های گزريدن، گرديدن، دوزيدن و نويسيدن وابسته به هنگام اکنون بوده و همه ای واژه های که از آن ها ساخته و گرفته می شوند، ويژه ای هنگام اکنون اند. برای نمونه به بازگشتنگاه گزريدن می نگريم: همه ای واژه های گزر، بگزر،گزرش, گزرا,گزره, گزران, گزرگاه, گزرايی, گزرنده و گزرندگی ويژه ای هنگام اکنون اند.

بازگشتنگاه های گزشتن، گشتن، دوختن و نوشتن وابسته به هنگام گزشته بوده و همه ای واژه های که از آن ها ساخته و گرفته می شوند، ويژه ای هنگام گزشته اند. برای نمونه همه واژه های خويشاوند بازگشتنگاه گزشتن مانند گزشت، گزشته، گزشتنی، گزشتگاه، گزشتنگاه و گزشتگی وابسته به هنگام گزشته اند.

گونه ای سوم، هر دو هنگام گزشته و اکنون را در خود نهفته دارد. برای نمونه به بازگشتنگاه های پوشيدن و انجاميدن نگاهی می اندازيم: هرگاه پيشوند ”ب / بی“ را به ريشه های ”پوش“ و ”انجام“ بيافزاييم, از آنها  فرمايش يگان ”بپوش“ و ”بيانجام“ ساخته می شوند و اگر پسوند ”ن“  را از اين بازگشتنگاه ها بزداييم, از آنها گزشته ای پيوستگی يی ”پوشيد“ و ”انجاميد“ يا فرمايش دوگان (جمع) ”بپوشيد“ و ”بيانجاميد“ ساخته می شود.

بازگشتنگاه واژه ايست که از آن فرمايش، کارواژه، نام واژه, بند و زاب ساخته شود. بازگشتنگاه سرچشمه اي همه واژه هاي خويشاوند خويش است. براي نمونه همه واژه هاي: بين، ببين، بينش، بينشي، بينه، بينی، بينا، بينان، بينانه، بينايي، بيننده و بينندگي به بازگشتنگاه بينيدن و واژه های ديد، ديده، ديدار، ديداری، ديدگي، ديدني، ديدنگاه و ديدگاه به بازگشتنگاه ديدن بازميگردند.

وارونه زبان  اوستا که بيشينه ای بازگشتنگاه های آن از دو يا سه بندواژه درست شده اند، بازگشتنگاه های ساده ای زبان دری از چهار تا هشت بندواژه درست شده اند، برای نمونه: بستن (٤)، آبشتن (٥)، گنديدن (٦)، آغازيدن (٧)، خسبانيدن (٨).

بيشينه ای از بازگشتنگاه های زبان اوستا ريشه ای کارواژه های زبان دری را می سازند، برای نمونه: بر (بردن)، کن (کندن)، کش (کشيدن)، پر (پريدن)، بر (بردن)، وز (وزيدن)، ورز (ورزيدن)، گرس (گريستن)، بخش (بخشيدن)، تفس (تفسيدن)، آزر (آزردن)، دوا (دواندن)، پرس (پرسيدن)، گوش ( گوشيدن / شنيدن)، چش (چشيدن), سپر (سپردن).

گرچه فرنودی در دست نيست، مگر ساختار بازگشتنگاه زبان اوستا نشان می دهد، که شايد (نه بايد) بازگشتنگاه زبان تازی از روی ساختار بازگشتنگاه زبان اوستا ساخته شده باشد.

 

ساختمان بازگشتنگاه

 

از نگاه ساختمانی بازگشتنگاه به چهار گونه است: ساده، آميخته، دوگانه و دم بريده.

بازگشتنگاه ساده

بازگشتنگاه ساده آنست که از يک واژه درست شده باشد، مانند رفتن،  خوردن، شنيدن، آژيريدن، آبادانيدن.

بازگشتنگاه آميخته

بازگشتنگاه آميخته، آميزه ای از دو يا چند واژه است، مانند برآمدن، بازگفتن، گپ زدن، سخن گفتن، فروهشتن، درست کردن، گفتگو کردن.

بازگشتنگاه دوگانه

به بازگشتنگاه های که خويشاوند نبوده, مگر از يک آرش برخوردار باشند, دوگانه می گوييم. برای نمونه گداختن و آبيدن، شنفتن و شنيدن، ديدن و نگريستن،  فرهيختن و پروردن و ...

بازگشتنگاه های دم بريده

هرگاه دو بازگشتنگاه با هم به کار برده شوند، پسوند های ”ن“و يا ”يدن“ از آنها کم می شود. برای نمونه خريد و فروش از بازگشتنگاه های خريدن و فروشيدن، رفت و آمد از بازگشتنگاه های رفتن و آمدن، ديد و بازديد از بازگشتنگاه های ديدن و بازديدن، جست و جو از بازگشتنگاه های جستن و جوييدن، آمد و شد  از بازگشتنگاه های آمدن و شدن، تک و پو  يا  تکاپو  از بازگشتنگاه های تکيدن و پوييدن، گفت و گو  از بازگشتنگاه های گفتن و گوييدن، بود و باش  از بازگشتنگاه های بودن و باشيدن و جست و خيز  از بازگشتنگاه های جستن و خيزيدن گرفته شده اند.

 

ساختن نام واژه های بازگشتنگاه

نام واژه ای بازگشتنگاه دارای  پسوند ”ن“ نبوده، مگر آرش بازگشتنگاه را در خود دارد.

-      از ريشه ای اکنون بازگشتنگاه می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: پسند، خيز، دو، خراش، هراس، رم، خرام.

-      با افزودن بندواژه ای ”و“ در ميان دو ريشه ای اکنون می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: سوز و گداز، ريز و پاش، گير و دار.

-      با افزودن بندواژه ای ”و“ در ميان ريشه ای گزشته و ريشه ای اکنون می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: گفت و گو، شست و شو، خورد و خوراک.

-      با افزودن پسوند ”ش“ در پايان ريشه ای اکنون می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: کوشش، گردش، وزش، ريزش.

-      با افزودن پسوند ”ه“ در پايان ريشه ای اکنون می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: خنده، گريه، ناله، ديده، شنيده.

-      با افزودن پسوند ”ار“ در پايان ريشه ای گزشته می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: کردار، گفتار، رفتار، ديدار، پديدار.

-      با افزودن پسوند ”ان“ در پايان ريشه ای اکنون می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: خندان، بينان.

-      با افزودن پسوند ”ی“ در پايان زاب می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: بزرگی، تشنگی، خستگی.

-      با افزودن پسوند ”ی“ در پايان جانشين نام می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: تويی، منی، مايی.

-      با افزودن پسوند ”ی“ در پايان شماره می توان نام واژه ای بازگشتنگاه ساخت، برای نمونه: يکی، دوی، پنجی.

 

بازگشتنگاه های دوگانه

 

چنانکه در بالا گفتيم، بازگشتنگاه های دوگانه دارای يک آرش بوده، مگر وابسته به دو هنگام اکنون و گزشته اند.  

هرگاه پسوند ”ن“ را از بازگشتنگاه اکنون بزداييم و به آن پيشوند ”ب“ بيافزاييم، از آن فرمايش دوگان به دست می آيد. و اگر پسوند ”ن“ را از بازگشتنگاه گزشته بزداييم، از آن گزشته ای پيوستگی ساخته می شود.

با افزايش پيشوند ”ب“ به ريشه ای بازگشتنگاه اکنون می توان فرمايش يگان ساخت و با افزايش پسوند ”ه“ به ريشه ای بازگشتنگاه گزشته می توان انجاميدواژه (مفعول) ساخت. همچنان از يکجا کردن پسوند ”نده“ به ريشه ای بازگشتنگاه اکنون می توان انجامندواژه (فاعل) را ساخت.

 

 

بازگشتنگاهريشهفرمايش يگان و دوگانانجامندواژهبا. گزشته - انجاميدواژه

 

آراييدن (آرای – بيارای/ بياراييد - آراينده)    آراستن (آراست - آراسته)

آزاريدن (آزار – بيآزار / بيآزاريد - آزارنده)    آزردن (آزرد - آزرده)

آزيدن (آز – بيآز / بيآزيد - آزنده)    آختن (آخت - آخته)

آزماييدن (آزمای – بيآزمای / بيآزماييد - آزماينده)    آزمودن (آزمود - آزموده)

آساييدن (آسا – بيآسا / بيآساييد - آساينده)    آسودن (آسود - آسوده)

آشوبيدن (آشوب – بيآشوب / بيآشوبيد - آشوبنده)    آشفتن (آشفت - آشفته)

آشوريدن (آشور – بيآشور / بيآشوريد - آشورنده)    آشوردن (آشورد - آشورده)

آغريدن (آغر – بيآغر / بيآغريد - آغرنده )    آغشتن (آغشت - آغشته)

آفرينيدن (آفرين – بيآفرين / بيآفرينيد - آفريننده)    آفريدن (آفريد - آفريده)

آکنيدن (آکن – بيآکن / بيآکنيد - آکننده)    آکندن (آکند - آکنده)

آلاييدن (آلای – بيآلای / بيآلاييد - آلاينده)    آلودن (آلود - آلوده) 

آماريدن (آمار – بيآمار / بيآماريد - آمارنده)    آماردن (آمارد - آمارده)

آماييدن (آمای – بيآمای / بيآماييد -آماينده )    آمودن (آمود - آموده)

آموزيدن (آموز – بيآموز / بيآموزيد - آموزنده)    آموختن (آموخت - آموخته)

آميزيدن (آمير – بيآميز / بيآميزيد - آميزنده)    آميختن(آميخت - آميخته)

آوريدن (آور – بيآور / بيآوريد - آورنده)    آوردن (آورد - آورده)

آويزيدن (آويز – بيآويز / بيآويزيد - آويزنده)    آويختن (آويخت - آويخته)

آهاريدن (آهار – بيآهار / بيآهاريد - آهارنده)     آهاردن (آهارد - آهارده)

آهيزيدن (آهيز – بيآهيز / بيآهيزيد - آهيزنده)     آهيختن (آهيخت - آهيخته)

آييدن (آی – بيآی / بيآييد - آينده)    آمدن (آمد - آمده)

افسريدن (افسر – بيافسر / بيافسريد - افسرنده)    افسردن (افسرد - افسرده)

افشانيدن (افشان -  بيافشان / بيافشانيد - افشاننده)    افشاندن (افشاند - افشانده)

افتيدن (افت – بيافت / بيافتيد - افتنده)    افتادن (افتاد - افتاده)

افرازيدن (افراز – بيافراز / بيافرازيد - افرازنده)    افراختن (افراخت - افراخته) 

افروزيدن (افروز – بيافروز / بيافروزيد - افروزنده)    افروختن (افروخت - افروخته)

افزاييدن (افزای – بيافزای / بيافزاييد - افزاينده)    افزودن (افزود - افزوده)

انباريدن (انبار – بيانبار / بيانباريد - انبارنده)    انباشتن (انباشت - انباشته)

انباييدن (انبای – بيانبای / بيانباييد - انباينده)    انبودن (انبود - انبوده)

اندازيدن (انداز – بيانداز / بياندازيد - اندازنده)    انداختن (انداخت - انداخته)

انداييدن (اندای – بياندای / بيانداييد - انداينده)    اندودن (اندود - اندوده)

اندوزيدن (اندوز – بياندوز / بياندوزيد - اندوزنده)     اندوختن (اندوخت - اندوخته)

انگاريدن (انگار – بيانگار / بيانگاريد - انگارنده)     انگاشتن (انگاشت - انگاشته)

انگيزيدن (انگيز – بيانگيز / بيانگيزيد - انگيزنده)    انگيختن (انگيخت - انگيخته)

اوباريدن (اوبار – باوبار / باوباريد - اوبارنده)    اوباشيدن (اوباشيد - اوباشيده)

ايستيدن (ايست – بايست / بايستيد - ايستنده)    ايستادن (ايستاد - ايستاده)

بازيدن (باز – بباز / ببازيد - بازنده)     باختن (باخت - باخته)

باشيدن (باش – بباش / بباشيد - باشنده)     بودن (بود - بوده)

بافيدن (باف – بباف / ببافيد - بافنده)     بافتن (بافت - بافته)

باييدن (بای – ببای / بباييد - باينده)     بايستن (بايست - بايسته)

بخشيدن (بخش – ببخش / ببخشيد - بخشنده)    بخشودن (بخشود - بخشوده)

بريانيدن (بريان – ببريان / ببريانيد - برياننده)     برشتن (برشت - برشته)

بريدن (بر – ببر / ببريد - برنده)     بردن (برد - برده)

بينيدن (بين – ببين / ببينيد - بيننده)     ديدن (ديد - ديده) 

بنديدن (بند – ببند / ببنديد - بندنده)    بستن (بست - بسته)

بوزيدن (بوز – ببوز / ببوزيد - بوزنده)     بوختن (بوخت - بوخته)

بيزيدن (بيز – ببيز / ببيزيد - بيزنده)     بيختن (بيخت - بيخته)

پالاييدن (پالای – بپالای / بپالاييد - پالاينده )     پالودن (پالود - پالوده)

پاييدن (پاي – بپای / بپاييد - پاينده)     پايستن (پايست - پايسته)

پراکنيدن (پراکن – بپراکن / بپراکنيد - پراکننده)     پراکندن (پراکند - پراکنده)

پردازيدن (پرداز – بپرداز / بپردازيد - پردازنده)     پرداختن (پرداخت - پرداخته)

پروريدن (پرور – بپرور / بپروريد - پرورنده)     پروردن (پرورد - پرورده)

پرويزيدن (پرويز – بپرويز / بپرديزيد - پرويزنده)      پرويختن (پرويخت - پرويخته)

پرهيزيدن (پرهيز– بپرهيز/بپرهيزيد-پرهيزنده)     پرهيختن (پرهيخت - پرهيخته)

پزيدن (پز – بپز / بپزيد - پزنده)     پختن (پخت - پخته)

پزيريدن (پزير – بپزير / بپزيريد - پزيرنده)    پزيرفتن (پزيرفت - پزيرفته)

پژمريدن (پژمر – بپژمر / بپژمريد - پژمرنده)    پژمردن (پژمرد - پژمرده)

پنداريدن (پندار – بپندار / بپنداريد - پندارنده)     پنداشتن (پنداشت - پنداشته)

پيراييدن (پيرای – بپيرای / بپيراييد - پيراينده)     پيراستن (پيراست - پيراسته)

پيماييدن (پيمای – بپيمای / بپيماييد - پيماينده)     پيمودن (پيمود - پيموده)

پيونديدن (پيوند – بپيوند / بپيونديد - پيوندنده)     پيوستن (پيوست - پيوسته)

تابيدن (تاب – بتاب / بتابيد - تابنده)     تافتن (تافت – تافته) 

تارانيدن (تاران – بتاران / بتارانيد - تاراننده)    تاراندن (تاراند - تارانده)

تازيدن (تاز – بتاز / بتازيد - تازنده)     تاختن (تاخت - تاخته)

تکانيدن (تکان – بتکان / بتکانيد - تکاننده)    تکاندن (تکاند - تکانده)

توانيدن (توان – بتوان / بتوانيد - تواننده)     توانستن (توانست – توانسته)

توزيدن (توز – بتوز / بتوزيد - توزنده)     توختن (توخت - توخته) 

جوييدن (جوی – بجوی / بجوييد - جوينده)    جُستن (جست - جسته)

جهيدن (جه – بجه / بجهيد - جهنده)    جِستن (جست - جسته)

چينيدن (چين – بچين / بچينيد - چيننده)    چيدن (چيد - چيده)

خليدن (خل – بخل / بخليد - خلنده)    خَستن (خست - خسته)

خوابيدن (خواب – بخواب / بخوابيد - خوابنده)     خفتن (خفت - خفته) 

خوانيدن (خوان – بخوان / بخوانيد - خواننده)    خواندن (خواند - خوتنده)

خواهيدن (خواه – بخواه / بخواهيد - خواهنده)    خواستن (خواست - خواسته)

خوريدن (خور – بخور / بخوريد - خورنده)    خوردن (خورد - خورده)

خيزيدن (خيز – بخيز / بخيزيد - خيزنده)    خاستن (خاست – خاسته ) 

دهيدن (ده – بده / بدهيد - دهنده)     دادن (داد - داده)

داريدن (دار – بدار / بداريد - دارنده)    داشتن (داشت - داشته)

دانيدن (دان – بدان / بدانيد - داننده)    دانستن  (دانست - دانسته)

دوزيدن (دوز – بدوز / بدوزيد - دوزنده)     دوختن (دوخت - دوخته)

رانيدن (ران – بران / برانيد - راننده)     راندن (راند - رانده)

رباييدن (ربای – بربای / برباييد - رباينده)    ربودن (ربود - ربوده)

رهيدن (ره – بره / برهيد - رهنده)    رَستن (رست - رسته)

رويدن (رو – برو / برويد - رونده)      رفتن (رفت - رفته) 

روييدن (روی – بروی / بروييد - روينده)    رُستن (رست - رسته)

روبيدن(روب – بروب / بروبيد - روبنده)     روفتن (روفت - روفته)

رهاييدن (رهای – برهای / برهاييد - رهاينده)     رهيدن (رهيد - رهيده)

ريسيدن (ريس – بريس / بريسيد - ريسنده)    رشتن  (رشت - رشته)

ريزيدن (ريز – بريز / بريزيد - ريزنده)    ريختن (ريخت - ريخته)

زاييدن (زای – بزای / بزاييد - زاينده)    زادن (زاد - زاده)

زنيدن (زن – بزن / بزنيد - زننده)     زدن (زد - زده)

زداييدن (زدای – بزدای / بزداييد - زداينده)     زدودن (زدود - زدوده)

زييدن (زی – بزی / بزييد - زينده)     زيستن (زيست - زيسته)

سازيدن(ساز – بساز / بسازيد - سازنده)     ساختن (ساخت - ساخته)

سپاريدن (سپار – بسپار / بپاريد - سپارنده)    سپردن (سپرد - سپرده)

ساييدن (سای – بسای / بساييد - ساينده)    سودن (سود - سوده)

سپوزيدن(سپوز – بسپوز / بسپوزيد - سپوزنده)    سپوختن (سپوخت - سپوخته)

ستانيدن (ستان – بستان / بستانيد - ستاننده)    ستاندن (ستاند - ستانده)

ستاييدن (ستای – بستای / بستاييد - ستاينده)    ستودن (ستود - ستوده)

ستريدن (ستر – بستر / بستريد - سترنده)     ستردن (سترد - سترده)

سراييدن(سرای – بسرای / بسراييد - سراينده)     سرودن (سرود - سروده)

سريشيدن (سريش–بسريش/ بسريشيد - سريشنده)   سرشتن (سرشت - سرشته)

سنبيدن (سنب – بسنب / بسنبيد - سنبنده)    سفتن (سفت - سفته)

شاييدن (شای – بشای / بشاييد - شاينده)     شايستن (شايست - شايسته)

شتابيدن (شتاب – بشتاب / بشتابيد - شتابنده)     شتافتن (شتافت - شتافته)

شناسيدن (شناس – بشناس / بشناسيد - شناسنده)    شناخت (شناخت - شناخته)

شکافيدن (شکاف – بشکاف / بشکافيد- شکافنده)     شکافتن (شکافت - شکافته)

شکنيدن (شکن – بشکن / بشکنيد - شکننده)     شکستن (شکست - شکسته) 

شماريدن (شمار – بشمار / بشماريد - شمارنده)     شماردن (شمارد - شمارده)

شمُريدن (شمر – بشمر / بشمريد - شمرنده)    شمردن (شمرد - شمرده)

شنويدن (شنو – بشنو / بشنويد - شنونده)    شنيدن (شنيد - شنيده)

شويدن  (شو – بشو / بشويد - شونده)    شدن (شد - شده)

شوييدن (شوی – بشوی / بشوييد - شوينده)    شستن (شست - شسته)

شيويدن (شيو – بشيو / بشيويد - شيونده)     شيفتن (شيفت - شيفته)

فرساييدن (فرسای – بفرسای/ بفرساييد- فرساينده)    فرسودن (فرسود - فرسوده)

فرستيدن (فرست – بفرست / بفرستيد - فرستنده)    فرستادن (فرستاد - فرستاده)

فرماييدن (فرمای – بفرمای / بفرماييد - فرماينده)    فرمودن (فرمود - فرموده)

فروشيدن (فروش – بفروش / بفروشيد - فروشنده)    فروختن (فروخت - فروخته)

فرهيزيدن (فرهيز–بفرهيز/ بفرهيزيد- فرهيزنده)   فرهيختن (فرهيخت - فرهيخته)

فريبيدن (فريب – بفريب / بفريبيد - فريبنده)    فريفتن (فريفت - فريفته)

فزاييدن (فزای – بفزای / بفزاييد - فزاينده)     فزودن (فزود - فزوده)

فشاريدن (فشار – بفشار / بفشاريد - فشارنده)    فشردن (فشرد - فشرده)

کاريدن(کار – بکار / بکاريد - کارنده)     کاشتن (کاشت - کاشته)

کاويدن(کاو – بکاو / بکاويد - کاونده)    کافتن (کافت - کافته)

کاهيدن (کاه – بکاه / بکاهيد - کاهنده)    کاستن (کاست - کاسته)

کَنيدن (کن – بکن / بکنيد - کَننده)    کَندن (کند - کنده)

کُنيدن (کن – بکن / بکنيد - کُننده)    کردن (کرد - کرده)

کُشيدن (کش – بکش / بکشيد - کشنده)    کشتن (کشت - کشته)

کوبيدن (کوب – بکوب / بکوبيد - کوبنده)    کوفتن (کوفت - کوفته)

گدازيدن (گداز – بگداز / بگدازيد - گدازنده)     گداختن (گداخت - گداخته)

گراييدن (گرای – بگرای / بگراييد - گراينده)    گرايستن (گرايست - گرايسته)

گرديدن(گرد – بگرد / بگرديد - گردنده)    گشتن (گشت - گشته)

گريزيدن (گريز – بگريز / بگريزيد - گريزنده)    گريختن (گريخت - گريخته)

گرييدن (گری – بگری / بگرييد - گرينده)    گريستن (گريست - گريسته)

گزاريدن (گزار – بگزار / بگزاريد - گزارنده)    گزاشتن (گزاشت - گزاشته)

گزريدن (گزر – بگزر / بگزريد - گزرنده)    گزشتن (گزشت - گزشته)

گزينيدن (گزين – بگزين / بگزينيد - گزيننده)    گزيدن (گزيد - گزيده)

گساريدن (گسار – بگسار / بگساريد - گسارنده)    گساردن (گسارد - گسارده)

گسليدن گسل – بگس / بگسليد - گسلنده()    گسستن (گسست - گسسته)

گسيليدن(گسيل – بگسيل / بگسيليد- گسيلنده)   گسيختن (گسيخت - گسيخته)

گشاييدن (گشای – بگشای / بگشاييد - گشاينده)    گشودن (گشود - گشوده)

گماريدن (گمار – بگمار / بگماريد - گمارنده)    گماشتن (گماشت - گماشته)

گميزيدن (گميز – بگميز / بگميزيد - گميزنده)    گميختن (گميخت - گميخته)

گواريدن (گوتر – بگوار / بگواريد - گوارنده)    گواردن (گوارد - گوارده)

گوييدن (گوی – بگوی / بگوييد - گوينده)    گفتن (گفت - گفته)

گيريدن (گير – بگير / بگيريد - گيرنده)    گرفتن (گرفت - گرفته)

ليسيدن (ليس – بليسش / بليسيد - ليسنده)    لشتن (لشت - لشته)

ماننديدن (مانند – بمانند / بماننديدن - مانننده)    مانستن (مانست - مانسته)

مانيدن (مان – بمان / بمانيد - ماننده)    ماندن (ماند - مانده)

ميريدن (مير – بمير / بميريد - ميرنده)    مردن (مرد - مرده)

ميزيدن (ميز – بميز / بميزيد - ميزنده)    ميختن (ميخت - ميخته)

نشينيدن (نشين – بنشين / بنشينيد - نشيننده)    نشستن (نشست - نشسته)

نگاريدن (نگار – بنگار / بگاريد - نگارنده)    نگاشتن (نگاشت - نگاشته)

نگريدن (نگر – بنگر / بنگريد - نگرنده)     نگريستن (نگريست - نگريسته)

نماييدن (نمای – بنمای / بنماييد - نماينده)    نمودن (نمود - نموده)

نوازيدن (نواز – بنواز / بنوازيد - نوازنده)   نواختن (نواخت - نواخته)

نويسيدن (نويس – بنويس / بنويسيد - نويسنده)    نوشتن (نوشت - نوشته)

نهيدن (نه – بنه / بنهيد - نهنده)    نهادن (نهاد - نهاده)

نهانيدن (نهان – بنهان / بنهانيد - نهاننده)    نهفتن (نهفت - نهفته)

هليدن (هل – بهل / بهليد - هلنده)   هشتن (هشت - هشته)

ياراييدن (يارای – بيارای / بياراييد - ياراينده)    يارستن (يارست - يارسته)

يازيدن (ياز - بياز – بيازيد - يازنده)    ياختن (ياخت - ياخته)

يابيدن (ياب – بياب / بيابيد - يابنده)    يافتن (يافت - يافته)

سرچشمه

-      دستور زبان فارسی، پرويز ناتل خانلری

-      دستور زبان فارسی، محمد قطبی

-      فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی

-      فرهنگ فارسی، حسن عميد

-      فرهنگ فلرسی، معين

-      فرهنگ فارسی، دهخدا

-