انـقـلاب مـخـمـلـیـن چکـســلواکـی
دوکتور شــــیرزاد پنجم جون 2007 امروز پنجم ماه جون - جورج بوش ریس جمهور آمریکا تحت تدابیر شدید امنیتی وارد پراگ پایتخت جمهوری چک شد. تمام رسانه های صوتی و تصویری از استقبال گرم دولت چک از مهمان شان را پخش کردند. ولی کمتر رسانه ای از تظاهرات وسیع ضد جورج بوش که از یک هفته پیش تا کنون جریان داشت خبر دادند. مظاهره کننده گان مخالف نصب سیستم دفاعی آمریکا در جمهوری چک هستند. جورج بوش بخاطر متقاعد کردن رهبران دولت چک بخاطر نصب سیستم راداری که بخشی از سپر به اصطلاح دفاع موشکی آمریکا ست به پراگ سفر کرده است. مضمون زیر قبلاً در یکی از وب سایتها نشر شده بود (2006) - اینک بار دیگر باز هم به دوستان علاقمند ، این مطلب معلوماتی را پیشکش میکنیم انقلاب مخملین چگونه شکل گرفت ؟ در پاننزدهم سپتمبر سال 1989 که جهت تحصیل فوق لسانس در چکوسلواکیا شروع به درس کردیم – هنوز دو ماه و اندی نگذشت که در 17 نوامبر که موسوم به روز محصل است بتعداد 2000 محصل در پراگ دست به تظاهرات زدند تا یاد محصلی را که درسال 1968 بخاطر احتجاج علیه تجاوز قوای نظامی پکت ورشو تحت رهبری اردوی تجاوزگر شوروی به چکوسلواکیا خود را آتش زده بود گرامی بدارند. این تظاهرات همه ساله بشکل نمایشی تحت رهبری سازمان جوانان سوسیالیست Socialistický zväz mládeže –SZM مربوط حزب کمونست برگذار میشد. این مظاهره که چند ماه قبل پلان شده بود ازطرف کمیته ولایتی حزب کمونست شهر پراگ با بیانیه مشخصی و خط سیر مشخصی اجازه داده شده بود. درروز موعود نخست مارتین کلیمی Martin Klimy نماینده محصلین بیطرف در بیانیه اش با تایید یکسری مسایل خواستار بهتر شدن شرایط تحصیل و بازهم ادامه آن درآینده شد. ضمنا ً گفت "هدف راهپیمائی حاضر به هیچ صورت بخاطر حادثه گذشته (سال 1968) در راه آزادی نبوده بلکه تلاش و توجه ما بخاطر امروز و فردای بهتراست". بعدا ً نماینده سازمان جوانان سوسیالیست SZM چون سابق صحبت همیشگی نموده و با ختم بیانیه ها راهپیمائی بطرف مرکز شهر طبق پلان در حرکت شد. خلاف پلان در بین راه دشنام و آشوبی صورت گرفت که بر احساسات تعدای افزود و با مداخله قوای ضربه و موترهای آب پاش هرج ومرج برپا شد و مظاهره بعد سه ساعت پایان یافت. تعدادی از محصلین فاکولته هنرهای زیبا بطرف مراکز تیاتر و سینما رفته و از بد رفتاری پلیس با ایشان گفتند. گروه کلتوری (بازیگران تیاتر وسینما .....) چون قبلا ً پلان شده بودند از مظاهره محصلین پـشـتـیـبانی نموده و از تاریخ 18 نوامبر اعتصاب یکهفته ای را اعلان کردند. بعد ازظهر رادیو اروپای آزاد و صدای امریکا متواتر از برخورد نهایت خشن پولیس و خبر فهمی که گویا محصلی بنام مارتین شمید Martin Šmid کشته شده خبرپخش میکردند (بعدها معلوم شد که این خبر واقعیت نداشت). این خبر چون صاعقه ای در کشور پخش شد که محصلین و مردم را چنان احساساتی و خشمگین ساخت که حتی اعضای حزب کمونست و چند تن از اعضای کمیته مرکزی هم به قطار مظاهره کنندگان پیوسـتـنـد. در 19 دسمبر انجمن کلتوری درخانه واتـثـلاو حاول Vaclav Havel نویسنده و بازیگر تیار- (بعداً سه دوره ریس جمهور و فعلا ًمولتی میلیونر یهودی الاصل ضد کمونست که درسال 1977 هم شورشی ضد دولت راسازمان داده بود)- تشکیل جلسه دادند و ساعت 10 شب رسما ً تشکیل حزبی بنام " مشارکت ملی " را بدون اساسنامه ای حزبی تاسیس کردند و تاریخ 27 نومبر را در سراسر کشور روز تظاهرات عمومی اعلان کرده که صرف دو خواهش داشتند –
بتاریخ 20 دسمبر دامنه تظاهرات به چند دانشگاه دیگر هم سرایت کرد که در تظاهرات حدود 100 هزار نفر شرکت کردند ولی سراسری نشده بود. ولی بتاریخ 21 دسمبر در تظاهرات حدود 200 هزار نفر شرکت کردند که اجمن کلتوری فعالانه سهم گرفت و برای اولین بار واتـثـلاو حاول V. Havel برای مظاهره کنندگان صحبت کرد و بدین ترتیب رهبری تظاهرات را در دست گرفت. تظاهرات عظیمی در روزهای بعد که در شهرهای دیگر هم سرایت کرده بود ادامه یافت و همزمان شبکه های رادیوئی وتلویزیونی غرب که زگنال شان به سهولت قابل دریافت بود شفافتر شده ساعات پخش آنها به لسانهای چکوسلواکی بخصوص درساعات شب بیشترشده و با پخش تصاویری بنزین برآتش ریختند. بتاریخ 27 دسمبر تظاهرات عمومی در سراسر کشور صورت گرفت که صرف در شهر پراگ حدود 600 هزار نفر شرکت کردند و دیگر تظاهرات سراسری شده بود و"لبه تیز" خواست پشت پرده "حزب مشارکت ملی" هم از نیام بیرون برامد وتنها "ختم ســیســتم یک حزبی" را اعلام کردند شرایط چنان داغ شده بود که حزبیها و غیرحزبیها همه شعار تیپ نو سر دادند که بگفته عوام ما "سگ هم نمیتوانست صاحبش را دریابد" چون نمی دانستی که کی ، کی است !. حزب کمونست چکوسلواکی بلاخره مجبور شد تا پیشنهادات حزب "مشارکت ملی" را قبول و گوستاف هوساک Gustáv Husák ریس جمهور و منشی کمیته مرکزی به تاریخ 10 دسمبر 1989 کابینه جدیدی را تحت نام "کابینه تفاهم ملی" معرفی کرد و خود نیز بلا فاصله - بعد از 21 سال سلطنت که درسال 1968 سواربر میله تانک روسی از مسکو به پراگ آورده شده بود (مثل ببرک کارمل در شش جدی 1358) از ترس مهیب فریاد ملت - استعفاء داد و به نابودی ابدی سیاسی پیوست. بتاریخ 29 دسمبر 1989 توسط پارلمان کمونستی واتـثـلاو حاول V. Havel این سازمانده خوب تربیت شده را بحیث رئیس جمهور مؤقت انتخاب کردند. در انتخابات آزاد ماه جون 1990 حزب "مشارکت ملی" با 51 % رای برنده انتخابات و حزب کمونست چکوسلواکی با 13 %رای بازنده انتخابات و به اقلیت خزیدند و تا ده سال دیگر حتی قادر به کسب 3 % رای هم نشدند (شرط راه یافتن به پارلمان 6 % است). البته در قطار حزب "مشارکت ملی" حدودا ً90 % اعضای سابق حزب کمونست بودند که به مهارت توانستند جامه عوض کنند {، شعار تیپ نو بدهند و به آزادی احزاب و ازادی بیان عقیده پیداکنند} و تا به امروز با نامهای سوسیال دموکرات، سوسیال دموکرات مسیحی ، ..... بر کرسی قدرت باقی بمانند.(قابل ذکراست که درپولند ودرمجارستان تظاهرات قبلا ً بوقوع پیوسته بود). حـقـیـقـتـا ًاین میخایل گرباچف M.G. بود که با رؤیای جامعه نوین سوسیالستی با اصلاحات در احزاب کمونست پکت ورشو میخواست از بیروکراسی و بیکفایتی های اداری بکاهد بدون انکه شرایط ویران اقتصادی را چاره سازد. صحبت ادغام دو آلمان نقطه آغازین و زمینه بیداری در اروپای شرق بود که با میدان دادن برای اظهار نظر و انتقاد ازحزب و رهبری در جامعه بسته پکت ورشو با شعار " انتقاد وانتقاد ازخود" شروع و به برکندن بنیاد پکت ورشو انجامید. عوامل عمده فروپاشی نظامهای سوسیالستی در اروپای شرق و بخصوص سوسیال آمپریالیزم شوروی عمدتا ًمسایل داخلی بوده تا بیرونی که البته مصارف گزاف جنگی شوروی در افغانستان میتوانست یکی از (طبق آمار خود روسها مصرف جنگ سالانه ده میلیارد دالار بوده است ، روسها مصرف جنگ ده ساله را شصت میلیارد روبل گفته اند) آنجمله باشد. درحقیقت نابسامانی شرایط اقتصادی داخلی ، فراهم نبودن امکانات مساوی رندگی در تمام عرصه ها برای تمام اقشار ملت ، تبدیل نظام یک حزبی به نظام پلیسی و تحت تعقیب و پیگرد قرار دادن هر شهروند ، حیف ومیل و استفاده جوییهای حزبی دولتی و انتصاب افراد به پستهای حساس و بلند دولتی بدون در نظر داشت شخصیت و اهلیت ... وغیره وغیره و بیک کلام آبستن از ورمهای ناشی ازدرک ناقص از تیوری مردم سالاری بوده است که در خدمت حکومتداری گرفته شده بود. بعد از فرو ریختن دیوارهای آهنین پیمان وارسا – سرازیر شدن رهبران دول ناتو و مشاوران غربی آن یکی پی دیگری به کشورهای اروپای شرق آغازیدن گرفت که وعده زندگی به اصطلاح "رویائی" غرب و کمکهای افسانوی اقتصادی را چاشنی سفرهای خود ساختند. با کوته نگری مسؤلین دولتی و دستیاران اقتصادی شان در بهره وری دو سیستم اقتصادی "پلان مرکزی" و " بازار آزاد " چون دو قطب مخالف نتوانستند دریک القاء سازنده نوزاد سالمی را به جوامع زنجیر گسیخته نیمه آباد تحویل دهند. با خوش باوری طفلانه و نارسائی علمی مسلکی به تازیانه های زرین نمای ویران کننده رقابتها وسیستم خصوصی سازی کاپیتالیزم گردن نهادند و بدست خود نطفهء نیمه آبستن شده پلان مرکزی را بنفع بازار آزاد عقیم ساختند. باز شدن سرحدات و ظاهر شدن نمای بیرونی سطح تفاوت زندگی در دو طرف خط مرزی (و آن ساختمانهای مجلل با دیوارهای سپید و بام سیاهش) بر بغض های توده های چشم بسته ساده لوح افزود و اقشار محصور در RVHP "گروپ متقابل همکاری اقتصادی" که بیخانمانی ، بیکاری و گرسنگی را نمیشناختند در خود فرو برد و خود را دردنیای برباد رفته ای یافتند وعاصی شدند! ولی رهبران و مردم آن دیار دلگرم به افسانه های رهبران و مبلغین غرب شدند که حباب گونه "بهشت برین افسانوی" را در دو قدمی آینده نزدیک به رویا گرفتند !. اما درمقابل انترناسیونالیستهای دو آتشه از یک حزب واحد به گروپ بندیها و احزاب بیشماری تقسیم شدند که هریک به رنگ بازار روز از نالیستهای متعصب راستگرا گرفته تا دموکرات مسیحی و میانه روها و دمکراتهای دوآتشه طرفدار غرب به میدان برامدند و با صدای بلند و حنجره رساء - دیروز و دیروزیان را که خود هم یکی از آنها بودند به لعنت گرفتند و چون جامه عوض کرده و با آهنگ نو شعر نو می سرائیدند دیگربرای مقصران دیروزی ضرورتی به محکمه و عدالت نبود که نبود ! همه به نوبت و با تبانی هم در رقابت تقسیم و به غارت بردن ثروت ملی از یکدیگر پیشی گرفتند و از چکوسلواکی یکه در سال 1990 سطح بیکاری آن به مشکل به % 2 میرسید و هیچ قرضه خارجی نداشت امروز (ختم 2005) سطح بیکاری در سلواکی به % 22 و در چک به % 12 میرسد و البته اگر بیشتر از یک میلیون تبعه آنها را که در پنج سال اخیر خارج از مرزهای شان کار میکنند و راجستر کار داخلی نیستند و اگر احتمالا ً برگشته فرض کنیم بر تعداد بیکاران باید % 10 دیگر هم افزود و قرضه داخلی شان به 50 میلیارد دالر میرسد. از سال 1992 در بازار نو دیگر جنبش و حزبی بنام کمونست رونق بازار نداشت و حتی صدا هائی برای منع فعالیت تحت نام حزب کمونست از زبان همقطاران دیروزیشان شنیده میشد و میشود. ولی ده سال بعد (در اولین انتخابات سال 1992 بعد از دولت انتقالی [1990-1992] حزب مستقلی بنام حزب کمونست در پارلمان راه نیافت) در انتخابات سال 2002 حزب کمونست حدود % 8 رای کسب کرد که بعد از یک دهه دوباره گوشه ای از گلیم قدرت را چنگ انداخت. این پیروزی آنها سرو صدای زیادی در داخل و به خصوص در خارج از مرزها برپا کرد. در دسمبر 2005 در سفریکه بعد ازمدتی به چکوسلواکی داشتم ، سرزمین دیروزی چکوسلواکیا را که نمونه نمایش پیمان وارسا چون نگین درخشان در انگشتری برای جهان غرب بود – امروز سخت چهره باخته و آنرا چون کابوس روانی یافتم که به کالسگه ای چوبین کهنه ای در لب پرتگاه را مانند است. ولی تعجبم برین بود که در نظر سنجیهای صورت گرفته توسط موسسات داخلی و خارجی - آن نگونمایه دیروزی که باز هم به "حزب کمونست" و جوانانی " سمت- سوسیال دموکراسی" چپ تقسیم شدند جمعا ً % 53 رای مردم را دارند. از دوستان بیشماری که در ساحه اکادمیک و خارج از آن داشتم در جواب سوالم اینکه – چگونه شد که آن جامه قرمز پارینه باز هم سزاوار بازار شده ؟ میگفتند – دیگر برق ازچشمان مان و شور از دلهای مان برای دیدن "بهشت برین" و قصر مرمرین کرستالی خدایان سرمایه رمیده مگر آن "داغمه های دیروزی" بتوانند درین نابسامانیهای " کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش " را سرو سامانی دهند !. این تغیرات فاحش – مرا بیاد ضرب المثل مشهور ویرانه آباد مان انداخت و با خود انـدیـشــیـدم که آیا واقعا ً در کـشـاکـش "دموکراسی" و "حقوق بشر" و "جامعه انسانی" آمـرزش از آن کـفـن کــش قـدیـــم شــــد !!. دوستان علاقمند میتوانند به نشانی زیر sherzadabd@hotmail.com تماس گیرید.
|