زندگی

پرسشهایی در باب بحران مدرنیته

فرید سیاوش

 

فرخ سجاد:

 سیاوش عزیز، ترانزیت از دهلیز حاشیه به میدان متن وارد شده و پرسشهای خود را در رابطه به مدرن و مدرنیسم که در ظاهر  یک مساله ساده ولی در اصل پیچیده گی های خود را دارد چنین طرح مینمایم:

1-رابطه میان نظریه دموکراسی وتفکر پیشا مدرن چیست؟،آیا با داشتن وسایل و تنکنالوجی جدید و آسمان خراش ها میشود مدرن شد و از مدرنیسم گفت؟

2- پسا مدرن دلالت بر چه چیزی میکند؟

3- موضوع اساسی پسامدرنیته چیست؟

سیاوش:

 سجاد گرامی، از گزند آنکه نگویی که تو (سیاوش) هم با متر خود گز کرده ای. بیا تا یکجا از سنگلاخ جستجو عبور و خود را به کنار رودخانه زلال آگاهی برسانیم ، تا با چند قُـُرت آب از آن رود زلال، تشنگی نیاز  را آتش زنیم . اگر مشتاق بودید آنگاه پاچه ها را بر زده و تنبان ها را پُف کرده، خود را به رودخانه می اندازیم تا صدف و گوهر مطلوب را از دل مست رود که ریزش آن به دریای فلسفه است پیدا کنیم!

·         اتراق اول

o       رابطه میان نظریه دموکراسی و تفکر پیشا مدرن

 مدرن و مدرنیسم معنی و مفهومی ژرف تر و وسیع تر از آن دارد که  برخی از عزیزان  سطحی نگر ما در گفتمان های روزمره و نوشتارهای تک صدای خویش بکار میگیرند. این دقیق نیست اگر بگویم که این کمپیوتر مدرن تر از آن یکی است، میشود گفت این کمپیوتر جدید تر و مجهز تر نسبت به آن یکی دیگر است. بدین فهم که هر نو مدرن نیست.

 و یا عده ای فکر میکنند اگر کشور موفق به تولید بمب هستوی شد، آن کشور مدرن است!.خیر چنین نیست.در حقیقت مدرن و مدرنیسم در خط اندیشه و فلسفه حرکت میکند.

  پس  مدرنیسم(تجدد) چیست؟

 مدرنیسم(تجدد) در واقع یک جریان معین فکری وتاریخی است که در عرصه های متنوع و مختلفی چون فلسفه، علم، هنر، ادبیات و... تاثیر کاملا مستقیم میگذارد. مدرنیسم و یا تجدد  فرایند گسترش  پسا خردگرایی در جامعه است.

 اولین بار واژه مدرن را به مفهوم فلسفی کلمه هگل فیلسوف قرن نزدهم در کتاب تاریخ فلسفه حق استعمال کرده است و اما قبل از هگل برای اولین بار اصطلاح Modernدر قرن پنجم میلادی بوسیله متفکرین کاتولیک استعمال گردید. و این واژه در آن زمان بیانگر یک دورانی از تفکر نبود بل به معنی گُسست از یک دوران تفکر بود،یعنی گُسست از دوران تفکر مسیحی امپراتوری روم. واما مدرن بمفهوم هگلی واژه سرآغاز یک دوران نوین تفکر است که خود را قبل از همه در فلسفه منعکس میکند.

 هگل تفکر مدرن را با نقد عقل انتقادی کانت و دین ستیزی عصر روشنگری و نگرش تاریخی عصر رنسانس که خود را در هابس و لاک خلاصه میکند، تاویل و نظام مند کرد. واز مارکس تا نیچه تکامل خود را در قرن نزده پیمود. حالا خدا مرده است، شعاری بود که نیچه سر داد.در واقع نیچه پایان مدرنیته قرن نزدهم است و این داستان یعنی سیر تشکل تفکر مدرن در قرن بیستم از ماکس وبر شروع میشود تا فلسفه پسا ساختار گرایی یعنی دهه شصت میلادی ادامه میابد.

تجدد و سیاست:

 دموکراسی  به عنوان یک نظریه در رنسانس قرن هفدهم تیوریزه شد و اما بعنوان یک عمل تاریخی خود را در 1789 در انقلاب کبیر فرانسه نشان داد.پس دموکراسی هم بعنوان یک نظریه جامعه شناسیک و سیاسی محصول رنسانس و روشنگریست و هم بمثابۀ پراتیک اجتماعی محصول انقلاب بورژوازی فرانسه و انقلاب امریکاست. در حالیکه انقلاب شکومند انگلستان صد سال قبل از انقلاب فرانسه و امریکا(1678) صورت گرفته است.

 نظریه دموکراسی در بعُد سیاسی به آزادی سیاسی و در بعُد اجتماعی  به آزادی مدنی پاسخ میدهد. این دو آزادی که لازمه هر نوع تفکر  دمواکراتیک است و با مقوله برابری نظام مفهومی سیاست دموکراتیک خود را تکمیل میکند. مدرنیته یا تجدد سر آغاز نگرش دیگر به سیاست و دموکراسی است.

 واژه مدرن بعنوان یک اصطلاح در فلسفه و جامعه شناسی مطرح است و اصطلاح مدرنیسم در هنر و ادبیات مطرح است و مقوله مدرنیته دوصد سال(قرن 19 و 20) تفکر خلاقانه بشریت را در مظاهر گوناگون تفکر اجتماعی در بر میگیرد. مدرنیته از هگل شروع میشود و تا فلسفه پسا ساختار گرایی را در بر میگیرد.

   اتراق دوم

o       پسا مدرن چیست  و دلالت بر چه چیزی میکند؟

 پسا مدرن از درون تفکر هنری سر بالا کرد و بر فلسفه نشست و در مدت زمان کوتاه سرا پای حوزه های متنی تفکر را فرا گرفت.پُست مدرن با متن و نوشتار سر و کار دارد، نوعی ساختار شکنی در تمام ابعاد اندیشه است. گفتمان پُست مدرنیته در واقع نفی عبث گفتمان قبل از خود نیست، بلکه اگر در یک جمله خلاصه کنم ، پُست مدرنیته گفتمان پلوفنیک در درون تکثر صدا هاست.

 فلسفه پسا مدرن بیشترینه به تاویل متن، تولید معنی و تفسیر حقایق غیر مطلق متمایل است. نسبی گرایی که از انشتاین بالا شده است ،در فلسفه پس از مدرن به ستون اساسی فکری تبدیل شده است. به این معنی که ما در زمان بحران نوشتار زندگی میکنیم و هیچ متنی قدرت یکه ندارد. قدرت در درون متن خود را میشکند و با مرگ مولف ، تالیف خود را در مخاطب به گردش معنی میسپارد.

 هر چه هست(یا نیست) بااین  « چیست» سخت درگیر است. دنیای پُست مدرن که ادامه نقد مدرنیته است و از منظر نقادی روایت های کبیر به شخصیت بخشی تکثر روایت های صغیر است. پسا مدرن دنیای پاسخ ها نیست، دنیای پرسش های پایان ناپذیر است. در این دنیا پاسخ هر پرسشی، پرسشی دیگر است...پرسش هایی که همدیگر را کنار میزنند و در کنار میگیرند: مثل بازی های زبانی ویتگنشاین...مثل Defarance  یا تفاوط یا تفاوت ژاک دریدا...پرسش هایی که همسایهء ابهام، طنز، استعاره، آشفته گی، ناگهان جوشی ، ریشخند و تفنن هستند و نیستند. لب لباب پُست مدرنیزم « عدم قطعیت» است و این عدم قطعیت شناخت ( اگر بتوان گفت) خود آن را نیز در بر میگیرد. پست مدرنیزم به نبرد « فراروایت ها» و « روایت های کلان» قامت افراخته است. پس چگونه میتوان به این دنیا نزدیک شد...چگونه از نزدیک شدن بگویم...نزدیک نیز فاصله یی است...ما در بطن این متن نیستیم؟

·         اتراق سوم

o       موضوع مدرنیته

ژان بودریار، فرانسوی معتقد است که:

"مدرنیته نه مفهومی جامعه شناسانه است، نه مفهومی سیاسی و نه مفهومی دقیقآ تاریخی. مدرنیته مشخصه ی تمدن است، مشخصه ای که به مقابله با سنت، یعنی مقابله با همه ی فرهنگ های سنتی یا ماقبل خود برمی خیزد. مدرنیته در تقابل با تنوع جغرافیایی و نمادین فرهنگِ سنتی، خود را در سراسر جهان، به عنوان وحدتی همگن  تحمیل می کند، مشعشع از جانب غرب. با این همه مفهومی مغشوش باقی می ماند که در بعدی جهانی، به طور ضمنی بیانگرهرگونه تکامل و تغییر در جهان اندیشه است."

مدرنیته از لحاظ موضعی خاصتآ در عرصه فلسفه و حوزه جامعه شناسی اتومسفیر قرون را تکان داده است بعد از کشف فروید و یونگ، علوم روانشناسی نیز تحول ژرف را پذیرا شد. این فضای مدرنیته بود که در تفکر سیاسی  سوسیالیسم، سوسیال دموکراسی، لیبرال دموکراسی... را شکل بخشید. و در قلمرو ادبیات نوابغ بزرگ را از هوگو تا ارنست همینگوی به بشریت تقدیم کرد....

خلاصه تفکر مدرنیته از طریق نقد و مبارزه و آزمون های سترگ به کمال میرسید. و تا آنجا پیش میتازید که موضوعیت خود را زیر سوال قرار داد. و اینجاست که فکر دیگر بنام پسا مدرن موضعیت پیدا میکند. و موضع پسا مدرن عمدتآ با مرگ مولف آغاز و با جشن چند صدایی جریان میابد.

سجاد عزیز رود خانه تند وتیز و طویل و من کم نفس و کم شیمه عفو تقصیر!

 

منابع و مراجع:

1-  ژان فرنسوا لیوتار،وضعيت پسامدرن

2 . ژان بودریار، مدرنیته، سرگشتگی نشانه ها، گزینش و ویرایش مانی حقیقی، نشر مرکز.

Bradbury, Malcolm, & James McFarlane (eds.), Modernism: A Guide to European Literature 1890–1930 (Penguin "Penguin Literary Criticism" series, 1978, ISBN 0140138323).

§         by * Hughes, Robert, The Shock of the New: Art and the Century of Change (Gardners Books, 1991, ISBN 0500275823).

§         Levenson, Michael (ed.), The Cambridge Companion to Modernism (Cambridge University Press, "Cambridge Companions to Literature" series, 1999, ISBN 052149866X).

§         Pevsner, Nikolaus, Pioneers of Modern Design: From William Morris to Walter Gropius (Yale University Press, 2005, ISBN 0300105711).

§         —, The Sources of Modern Architecture and Design (Thames & Hudson, "World of Art" series, 1985, ISBN 0500200726).

§         Weston, Robert, Modernism (Phaidon Press, 2001, ISBN 0714840998).

§         Kolocotroni, Vassiliki et al, ed.,Modernism: An Anthology of Sources and Documents (Edinburgh: Edinburgh University Press, 1998).

§         Nicholls, Peter, Modernisms: A Literary Guide (Hampshire and London: Macmillan, 1995).