زندگی

روز حادثه

وحید مژده

فاجعهء پانزدهم عقرب در بغلان وحمله به کاروان وکلای ولسی جرگه که در اثر آن بیش از نود تن از هموطنان ما از جمله مصطفی کاظمی و پنج تن از همراهانش در آن جان باختند، گذشته از اینکه سراسر افغانستان را تکان داد و ملتی را داغدار ساخت، سوال های زیادی را در مورد دست های پشت پرده در این واقعه بمیان آورده است.

 بازار این شایعات بخصوص زمانی گرمتر شد که طالبان بسرعت در این مورد عکس العمل نشان داده و اعلام نمودند که در این کار دست نداشته اند. 

در جامعهء ما که مطرح شدن تئوری های مبتنی بر توطئه در چنین موارد بیشتر از توجه به حقایق کشش و جاذبه دارد، این واقعه هم موجب بمیان آمدن یک سلسله پیشداوری ها گردید. در یکی از تلویزیون های شخصی، خبرنگار از محمود کرزی برادر حامد کرزی که یکی از سرمایه گذاران بزرگ در پروژهء سمنت غوری و معدن ذغال سنگ کرکر در ولایت بغلان است پرسید که گفته می شود که در این قتل مافیای اقتصادی دست داشته است. این سوال شاید به این دلیل مطرح می شود که مصطفی کاظمی بعنوان رئیس کمسیون اقتصادی ولسی جرگه، مخالف سپرده شدن معادن و کارخانه های بزرگ به بخش خصوصی بود و این کار را به ضرر مردم افغانستان می دانست. بنابراین آنهائی که این کار به ضررشان بود در این توطئه دست دارند. 

شایعهء دیگر اینست که مصطفی کاظمی شخصیتی بود که در میان جامعهء تشیع بصورت روزافزون جایگاه وسیعتری را به خود اختصاص می داد و کسانی بودند که احساس می کردند که کاظمی به تدریج جای آنها را تنگ تر می کند. این گونه اشخاص می توانند در این توطئه دست داشته باشند. 

این گونه تئوری توطئه از این پشتوانه برخوردار است که چرا هنگام این حادثه از مسئولین ولایت بغلان کسی با قربانیان همراه نبود. 

سوال دیگر هم در این میان مطرح است که آیا این کار به منظور انحراف اذهان از وقایع پاکستان و ایجاد نگرانی بیشتردر غرب از اوضاع افغانستان نیست تا توجه بیشتر به اهمیت پاکستان معطوف گردد و حکومت نظامی اعلام شده موجه به نظر آید؟  

یک شایعهء دیگر اینست که حزب اسلامی در ولایت بغلان دارای نفوذ است و در این کار باید این گروه را مقصر دانست. اینها همه شایعاتی بیش نیست اما اگر تحقیق در این حادثه بشکل شفاف و روشن صورت نگیرد، هرکدام از این احتمالات می تواند برای عده ای وسیله ای برای متهم ساختن رقبای سیاسی باشد و دولت را که از قبل نیز بقدر کافی کم رمق شده است بیشتر از پیش تضعیف نماید.   

چرا کسی مسئولیت این حمله را بعهده نگرفت؟ 

اینکه هیچ گروهی مسئولیت این اقدام را بعهده نگرفته است نباید چنین تعبیر شود که باید نام گروه های تاکنون مطرح در ناامنی های کشور را که در گذشته مسئولیت چنین اقدامات را بعهده می گرفتند، از لیست مظنونین حذف کرد و مسئولیت آنان در این ماجرا را کلا منتقی دانست.  

از مواردی که جنگجویان مسئولیت کاری را که انجام داده اند بعهده نمی گیرند موردی است در انتخاب هدف اشتباه صورت می گیرد اما در صورتی که هدف مورد اصابت قرار گیرد، کشته شدن تعداد زیادی غیر نظامی موجب انکار آنان از عمل نمی شود. در حمله به سفارت های امریکا در نایروبی و دارالسلام صد ها غیر نظامی و فقط چند امریکائی کشته شدند اما کشته شدن غیرنظامیان به پیمانهء وسیع موجب انکار القاعده از دست داشتن در این حوادث نشد. آنها در آن زمان لااقل در افغانستان ارتکاب این عمل را به خود نسبت می دادند.  

بصورت کلی تروریسم امروز نه به کمیت کشته شده ها در جریان عملیات توجه دارد و نه به تبعات منفی آن علیه خویش یعنی نفرتی که چنین اقدامات می تواند علیه آنان در میان مردم برانگیزد. برای آنان هدفی که مشخص شده است مهم است و بس. 

بنا براین  یک دلیل اینکه کسی مسئولیت این عمل را بدوش نگرفت می تواند ناشی از اشتباه در هدف از جانب سازمان دهندگان این فاجعه باشد. 

هدف کی ها بودند؟ 

وقتی جریانات روزهای چهاردهم و پانزدهم قوس را در ولایت بغلان بدقت مرور کنیم، متوجه می شویم که یک روز قبل از این واقعه اخباری مبنی بر مسافرت عده ای از مقامات مهم دولتی به این ولایت پخش شده بود و مقامات ولایت نیز آمادهء پذیرائی از آنها بودند. 

صبح روز پانزدهم قوس احمد ضیاء مسعود معاون اول رئیس جمهور از ازبکستان و از طریق پل مشترک میان دو کشور به مزارشریف و از آنجا به پلخمری آمد. 

از آنجا که  قرار بود همان روز اعضای کمسیون اقتصادی ولسی  جرگه در مسیر سفر به کندز، به ولایت بغلان بیایند و از تاسیسات فابریکهء سمنت غوری دیدن نمایند، محمود کرزی نیز صبح همان روز خود را به پلخمری رسانید تا در جریان دیدار اعضای کمسیون از فابریکهء سمنت غوری، حاضر باشد. 

در شرایطی که خبر این مسافرت ها چند روز قبل پخش شده و بگوش ها رسیده بود، از ساعت نه ونیم صبح، متعلمین مکاتب دخترانه و پسرانه را برای استقبال از مهمانان به جادهء منتهی به فابریکهء قندسازی بغلان گرد آوردند و همه متوجه شدند که افراد مهمی برای افتتاح این کارخانه به محل خواهند آمد. آنها گمان داشتند که معاون رئیس جمهور و احتمالا جمعی از وزرا هم در این مراسم شرکت خواهند کرد. وگرنه برای استقبال از چند نمایندهء مجلس، صدها متعلم مکتب را با دسته های گل از صبح تا عصر در کنار جاده در انتظار نمی گذارند.  

تروریست ها فرصت کافی برای هرکاری داشتند و با استفاده از خلای امنیتی، توانستند برنامهء شوم شانرا پیاده کنند.   

آیا این کار نتیجهء یک عمل انتحاری  بود؟ 

اگر فاجعهء بغلان در نتیجهء یک عمل انتحاری باشد، سوء ظن بیشتر متوجه القاعده یا طالبان خواهد شد. هرچند بعضی از شاهدان عینی به انتحاری بودن این رخداد باور دارند اما با توجه به کثرت کشته ها و مجروحین، باور این مسئله به سختی مشکل است که یک کمربند انفجاری در فضای باز موجب تلفات انسانی در چنین مقیاس وسیع گردد. همه شاهدان عینی به این مسئله متفق القول اند که بعد از انفجار، صدای رگبار کلاشینکوف بگوش رسیده است. همه می گویند که اکثریت کشته شده ها با گلوله به قتل رسیده اند و حتی گفته می شود که در بدن آقای کاظمی و بادی گارد های وی نیز گلولهء های کلاشنیکوف وجود داشت.   

یکی از مسئولین امنیتی که غرض بررسی واقعه به بغلان رفته است در صحبت با یکی از رسانه ها گفت که این آثار در اجساد، ناشی از فیر کلاشینکوف نبوده بلکه در اثر ساچمه هائی بوده که در کمربند انتحار کننده وجود داشته است. وی مدعی شد که آنها حدود دو هزار ساچمه را از محل واقعه جمع آوری کرده اند. بعضی از این ساچمه ها به اندازهء گلولهء کلاشینکوف بوده است.  

اگر این ادعا درست باشد در آن صورت باید حداقل ده هزار ساچمه در این کمر بوده که دو هزار آن از محل جمع آوری شده است و در این صورت این تصور مشکل است که در یک کمربند انفجاری اینهمه ساچمه و مواد انفجاری جاسازی شده باشد. در این صورت این احتمال  قوی تر می شود که انفجار ناشی از انفجار بمب بوده است. 

شلیک کلاشینکوف کار چه کسانی بوده است؟

در محل حادثه کسانی مبادرت به فیر کلاشینکوف کردند که بقول شاهدان عینی، از جمله یکی از وکلای پارلمان که از ماجرا جان سالم بدر برده است، این عمل را بادی گارد های وکلا انجام داده اند. این عضو ولسی جرگه گفت که وی تلاش نموده تا آنها را از این کار باز دارد. 

هیچکس نمی گوید که فیر کار کسانی غیر از بادی گارد ها بوده باشد. تا جائی که دیده می شود، بادی گارد های بزرگان آموزش لازم برای مقابله با شرایط اضطراری را ندارند. بسیاری از آنان فقط می دانند که چگونه باید فیر کنند وبس. اکثریت آنان از اقارب وکلا اند. 

آنها وقتی با انفجار مواجه گردیدند، بحدی دست و پاچه شدند که بسوی مردم آتش گشودند که نه تنها موجب کشتار جمعی از مستقبلین شدند بلکه همراهان خود را نیز کشتند. حتی کسانی که به فاصله های دور از محل حادثه قرار داشتند نیز مورد هدف قرار گرفتند. اما از همان آغاز این ماجرای دردناک، احساس می شود که مقامات امنیتی تعمد به پنهان کردن این مسئله دارند.

 بازرسی بی طرفانه و روشن

 کمسیون بازی های دولت در گذشته و در موارد مشابه، بیش از اینکه به روشن شدن حقایق کمک کرده باشد، به کتمان حقایق انجامیده است و این بار هم به نظر می رسد که دولت قصد کار مشابه را دارد. انتصاب وزیر داخله از جانب رئیس جمهور، در راس کمسیونی برای تحقیق در این موضوع آنهم در شرایطی که ارگان های امنیتی وانتظامی به قصور و کوتاهی در این ماجرا متهم اند نشان می دهد که مردم باید ماهها و سالها برای روشن شدن نتایج کار این کمسیون در انتظار بی حاصل باقی بمانند و در نهایت نیز ماجرا به فراموشی سپرده شود. 

اگر دولت بحران ناشی از این فاجعهء خونین را بدرستی مدیریت نکند، شکی نیست که تئوری توطئه در این ماجرا در اذهان مقبولیت بیشتر خواهد یافت و برای دولتی که از قبل نیز با مشکلات فراوان مواجه است، مشکلات بیشتر بوجود خواهد آورد.