غوث زلمی ترور شد
نویسنده: قاری عتیق الله ساکت "غوث زلمی" یکتن ازگویندگان رادیو تلویزیون که نسبت مؤفقیت اش در بذله گویی و طنزگویی در دوره های که افغانستان دار وندارش درپایتخت کشور فقط یک رادیو ویک تلویزیون بود، زیادتر برنامه های "پاسخ چیست" و "مسابقات ذهنی" را گردانندگی میکرد وازهمین طریق شهرت زیادی کسب نموده ازمحبوبیت خاصی در بین مردم افغانستان برخوردار بود. پس از برکناری حکومت "داکترنجیب" و رویکارشدن حکومت مجاهدین وی جانب ژنرال دوستم را نسبت به همه جناح های دیگر ترجیح داده از طرف حزب جنبش ملی بحیث رییس اطلاعات وفرهنگ، ببخشید! وزیراطلاعات وفرهنگ درآن حوزه ایفای وظیفه مینمود. پس ازتحولات پی درپی سیاسی ونظامی نطاق خوش طبع ولطیفه گوی رادیو تلویزیون افغانستان، افغانستان را کلأ ترک وازانجا به ازبکستان رفت ولی درانجا نسبت دست داشتن درقاچاق مواد مخدر دستگیر وتامدتی زندانی گردید. پس از رهایی از زندان جانب مسکو وازانجا به یکی ازکشورهای غربی پناهنده شد. موصوف بالاخره پس ازتأسیس حکومتهای انتقالی وانتخابی دوباره به افغانستان برگشت ولی با این تفاوت که اینبار جاغور خودرا کمی کلانتر ازگذشته برای کسب موقف اجتماعی وسیاسی بازکرده بود. چنانچه ازهمان آغازین لحظات که وی دوباره وارد وطن شد، خودرا نامزد وکالت درمجلس نمایندگان نموده به کمک شهرت ومحبوبیت کهنه وپوسیده اش که دیگر کمتر کسی اورا بیاد داشت و گذشت دو دههء زمانی با آنهمه نشیب وفرازش اکثر یادها وخاطره های زمان گذشته را در اذهان بعضی مردم کاملأ شسته وروفته بود، میخواست ازایشان رأی اعتماد گرفته بحیث نمایندهء مردم درمجلس عوام راه یابد. اما متأسفانه که دیگر کمتر کسی اورا میشناخت. زیرا دیگر وقت اوگذشته بود و حالا نوبت، نوبت نسل جوان بود. همه چیز تا بیست سال پیش تغیر کرده بود. حالا بجای یک تلویزیون، چندین تلویزیون وبجای چند تن گویندهء معدود ده ها گوینده وباصطلاح بجای یک "غوث زلمی" صدها غوث زلمی بوجود آمده بود. با بوجود آمدن تلویزیون ها ورادیوهای خصوصی آنقدر گوینده های بچه وکچه درانظار مردم عرض اندام نموده بودند که باصطلاح مردم زیر هرسنگ را که بالا میکردی ده ها تن نطاق و گوینده خفته بودند. گویندگان که آقای "غوث زلمی" همه ایشان را ژورنالیستان وگویندگان کوچه یی وبازاری وفاقد اخلاق ومسلک میخواند وبار بار ایشان را طی مصاحبه های خود بباد انتقاد گرفت. باین ترتیب آقای غوث زلمی نتوانست کوچکترین مؤفقیتی را درمیدان سیاست بدست بیاورد. ازینرو نسبت بدست نیاوردن رأی کافی درمیدان مبارزه سیاسی ناکام شده و زیر سم ستوران قویتر ازخود پامال گردید. آقای "غوث زلمی" پس ازتحمل این شکست بزرگ مدتی بیکار وندرتأ درحلقهء کابلی های اصیل دربرنامهء چایخانهء تلویزیون خصوصی "طلوع" دیده میشد. ولی سرانجام موقف خودرا بحیث رییس خبرنگاران افغانستان تعین کرد وبا اینکه درین میدان نیز با رقیبها، حریفها وگروهبندیهای متعددی روبرو شد ولی تلاش های را که در راهء احراز وحفظ این موقف انجام داد تا اندازه یی مؤفقانه مینمود. درست درهمین هنگام بود که وی ازطریق نشست های مکرر با یکتعداد مردمان اصیل کابلی به خانقاهء " تمیم انصار" نیز راه یافت وازین لحظه ببعد لقب دیگریرا نیز با نام خود علاوه کرد واز "دوکتور احمد غوث زلمی" به "خادم تمیم انصار حاجی دوکتور احمد غوث زلمی" تبدیل شد. پس ازچندی ایشان همزمان بافعالیتهای خانقاهی درکنار وظایف اصلی وفرعی یک وظیفهء دیگررا نیز اشغال کردند که نمایندگی از دهان وزبان وشخصیت اداری ورسمی دادستان کل افغانستان آقای "ثابت" میکرد بنأ اینبار نامش توأم با القاب وعناوین که طی کوشش های فراوانی بدست آورده بود، تاجایی رسید که تقریبأ یک سطر صفحه را پرمیکرد: خادم تمیم انصار، الحاج دوکتور احمد غوث زلمی، رییس اتحادیه ژورنالیستان وسخنگویی دادستان کل افغانستان. چنان معلوم میشد که جناب شان طابق النعل باالنعل درخط پای آقای "فاروق وردک" که با اشغال ده ها وظایف دولتی (چون: وزیر دولت درامورپارلمانی، رییس جرگهء امن منطقوی، رییس دارالانشاء وغیره) نام والقاب رسمی شان اضافه تر از چهارسطر صفحهء کاغذ را پرمیکند، شاگردانه گام برمیداشت ومیخواست که روزی نام ولقب های رسمی، دولتی، افتخاری و امتیازی اش همچو ایشان ( آقای فاروق وردک) نیمی از صفحهءکاغذ کلان را پر نماید. همین بود که درین اواخر زمانیکه نام والقاب دور ودرازشان یک سطر کاغذرا پرمیکرد گویا جنابشان باینقدر هم قناعت نکرده میخواستندکه یک سطر دیگر را نیز برنام وشهرت خود بیافزایند که درین هنگام با یک اقدام باورنکردنی حتی ادعای نزول ملایک را بربام خانقاهء "تمیم انصار" غرض اهدای قرآن فارسی برای شخص خود نموده با نوشتن یک مقدمهء بی سر وپا که آنهم درششهزار کتاب بنام " قرآن پاک" چاپ شد، صریحأ اعلام کرد که ملایک اینرا برای من تحفه آورده است. مضمون ایشان با این جمله آغاز یافته بود: یا هو، ای بیادت هی هی و های های من!!!؟ حالا معلوم نبود که این موجود ویاهم معبود که آقای زلمی بیادش هی هی وهای های را سر میداده، چی وکی بوده است. فکر میکنم که کرام الکاتبین هم درین جمله مات ومبهوت مانده باشند که این دیگر کیست؟ زیرا هرگاه مسلمانان میخواهند گفتار وکلام خودرا متبرک بسازند درست بانام خدا وبا بسم الله آغاز میکنند ودرست نام خدای خودرا برزبان میاورند نه با الفاظ وجملات مبهم وکنایه آمیز که حتی کرام الکاتبین را هم بحیرت بیاندازد که این جنس "های های" برانگیز کیست؟ و آنرا جز خود شخص در دل اش هیچکس دیگر نشناسد که کی وچی است.
آقای زلمی پس از بدست آوردن این کتاب بزعم خودش قرآن از دست ملایک، خلاف اصول ومقررات معمول در دنیای مطبوعات بجای اینکه این کتاب را برای یک مجمع باصلاحیت علمای دینی بسپارد، برعکس برای شخصی بنام "قاری مشتاق احمد" خطیب مسجد تمیم انصار میسپارد تا پس از اجازه وفتوای شخص وی که معلوم نیست چقدر درعلوم دینی معلومات دارد، به نشر وطبع آن اقدام نماید. قاری "مشتاق احمد" هم که معلوم میشود، اصلأ یک خرده آگاهی ومعلومات دربارهء مسایل دینی نداشته واصلأ زبان عربی، ترجمه قرآن وتفسیر را گاهی نخوانده، صرف با امامت درمسجد مشهور "تمیم انصار" که بیشتر چرسیان، قماربازان وافراد بیدانش درانجا تجمع نموده بجای مسجد ازان خانقاه ومحل نعت خوانی، سرود خوانی، پایکوبی وجفت وخیز جور کرده اند، خودرا درمیان ایشان همچو علامهء دهر امام "فخر رازی" تصور کرده آنأ بر تارک این کتاب مهر تأیید را میزند وازجانب شخص خود اجازهء طبع ونشر آنرا صادر مینماید. کتاب مذکور با عجلهء تمام در چاپخانهء "نوری" تحت نام " قرآن پاک" به مقدار ششهزار جلد طبع و بعد طور رایگان توسط آقای "غوث زلمی" با همان مقدمهء مزخرف که در صفحهء اول آن نوشته بود، برای مردم توزیع میگردد بی آنکه هیچ متنی عربی ازقرآن دران بکار رفته باشد. باپخش وتوزیع این کتاب که دراصل صرف ترجمهء قرآن بوده ومترجم آن شخصی مجهول الهویهء بنام آقای "بختیاری نژاد" مقیم آمریکاست، ناگهان هیاهوی درمیان یکتعداد مردم که درعلوم دینی تاجایی معلومات داشتند، برپا شد. ولی همه درانتظار واکنش وتصمیم رسمی مقامات ومراجع فتوای امور دینی دولت چون وزارت حج واوقاف ودیوان عالی (ستره محکمه) بودند وفکرمیکردند که شاید ایشان درین ارتباط احساس مسؤلیت نموده در ارتباط تجویز ویاهم تحریم کتاب مذکور پس ازتحقیق وبررسی مکمل آن، عکس العمل نشان دهند ولی متأسفانه که هیچیک ازین دو ادارهء بی کفایت که بیشتر بامسایل عقیدتی دینی ومذهبی مردم سر وکار دارند، باهزارها ملا وناملای دینی خود از وزیر ورییس شان گرفته تا خطیب ومؤذن وغیره نتوانستند ویاهم نخواستند که حتی یک صفحهء این کتاب را لا اقل یکساعت بخاطر رضای خدا خوانده محققانه قضاوت کنند و تکلیف مردم را در ارتباط آن حل نمایند. تا اینکه یکی ازنهادهای مدنی بنام "جمعیت اصلاح" بتأریخ 9 عقرب 1386 گردهمایی را زیر نام "بیایید ازقرآن دفاع نماییم" واکنش بسیار تندی را برضد این کتاب بخرچ داده شدیدأ آنرا تقبیح نمودند. با تدویر این گردهمایی خبر چاپ این کتاب بعنوان قرآن تحریف شده بوسیلهء آقای غوث زلمی فضای مطبوعات را پر کرد وقضیه کاملأ رنگ دیگری را بخود گرفت. گردانندگان این گردهمایی چاپ کتاب مذکور را دنبالهء تجاوزات دشمنان اسلام برمقدسات دینی خواندند وقطعنامه یی را مبنی بر ممنوع الخروجی، گرفتاری ومجازات آقایان "غوث زلمی" و" قاری مشتاق احمد" صادر نمودند که ازطریق رسانه ها مکررأ پخش شد. نقش غرض آلود رسانه ها درینجا لازم است مکثی برفعالیتهای تخریبکارانه ونقش مغرضانهء بعضی از رسانه ها داشته باشیم. بعضی از رسانه ها که از ذکر نامشان خودداری میکنم بنا به روابط تنش آلود که قبلأ با دادستان کل افغانستان آقای "ثابت" داشتند، این موضوع را بیشتر وبدتر ازانچه باید میکردند، تبلیغ نمودند. بدتر ازین لحاظ میگویم که ایشان در ارتباط این ماجرا بی آنکه کوچکترین موارد تحریف را ازطریق علما ومحققین پیدا نموده گزارش خودرا معتبر و مستند بسازند، برعکس بر روی جاده ها وخیابان ها از مردم عوام نظریات شانرا در ارتباط این موضوع غرض مصاحبه گدایی وجمع آوری نموده به نشر میسپردند. حتی افرادی راکه فاقد سواد عادی بوده تاچه رسد باینکه کتاب چاپ شده را یکبار مرور نموده باشند ومعنای تحریف را بفهمند، ازسخنان خشم آلود ایشان در گزارشهای خبری برضد آقای "غوث زلمی" که سمت سخنگویی آقای ثابت را داشت، استفاده کردند. درین میان یکی فریاد میزد: آقای غوث زلمی باید کشته شود! دیگری میگفت: زندانی گردد! و....... درحالیکه هیچیک ازیشان ازمحتوای آن کتاب آگاهی چه که حتی رنگ آنرا ندیده بودند. بنظر من اینعده رسانه ها کاملأ برخلاف موازین خبرنگاری و ژورنالیزم حرکت میکنند. زیرا حرف مردم عوام ولو اینکه به حق اصابت کند باز چندان مدار اعتبارنیست زیرا قول ایشان همیش بر بنیاد افواهات واقوال دیگران و براساس "گویند ومیگویند" استوار است نه برپایهء "خود دیدم وخود دریافتم". متأسفانه که بنده باصدها نفر حتی مردم تحصیلکردهء جامعهء ما برخوردم که قضاوت شان دربارهء این کتاب برپایهء گویند، گفتند ومیگویند استوار بود. هیچکس را ندیدم که بگوید من یک بخش یا کم ازکم یک صفحه ء این کتاب را خواندم و به چنین چیزهای برخوردم بلکه هریک میگفتند: میگویند که درین کتاب همجنس بازی روا پنداشته شده است. دیگری میگوید: میگویند چیزهای که خدا حرام قرار داده درین کتاب حلال گفته وبرعکس. دیگری میگوید فلانی گفت که این کتاب بعضی ازآیات قرآن را حذف کرده واصلأ هیچ ترجمه نکرده است وغیره. متأسفانه که بعضی ازرسانه ها تا این حد هم معیارها واصول خبرنگاری را زیرپا گذاشته آگاهانه از چنین مردم بیخبر مفتی جور کرده با پخش نظریات ایشان تا جاییکه دستگاه های فرستندهء تلویزیون های شان قوت پرتاب تصاویر وصدا را به نقاط دور دست کشور داشت، همچو مصاحبه هایی را نشر کردند وآتش خشم مردم را درهمه جا برافروختند بدون اینکه نخست تحقیق نمایند که آیا این کتاب واقعأ به مفهوم قرآن تحریف شده است یانه؟ درنتیجه آقای "غوث زلمی" با اینگونه تبلیغات منفی، سخت تحت تأثیر فشارهای روانی وروحی قرارگرفته فرار را برقرار ترجیح داد که بتأریخ 04/نوامبر/2007 هنگامیکه بسوی پاکستان حرکت داشت در نزدیکی مرز توسط یکعده افراد گماشته شدهء دولتی دستگیر گردید. متأسفانه که فرار نابهنگام وغیر عاقلانه آقای "غوث زلمی" درچنین موقع حساس ظن وگمان آنانی را که فکر میکردند، وی اینکاررا عمدأ وبخاطر پیشبرد اهداف حلقات خاص انجام داده است، به یقین تبدیل کرد. یک زاغ وچهل زاغ بهرتقدیر، حالا سؤال اصلی اینجاست که مراجع ذیربط دولتی علیه او وهمکارش قاری "مشتاق احمد" چه خواهند کرد و چه اقداماتی برای حل این موضوع باید صورت گیرد؟ هستند بعضی ها که از سرنا آگاهی حالا قضیهء عمله گی اورا بحیث جاسوس ویا هم "سلمان رشدی" افغانستان مطرح کرده خواهان شدیدترین مجازات برعلیه وی شده اند وحتی چند مظاهره یی تند هم در واکنش به این عمل دربعضی نقاط افغانستان سازمان یافت. از سویی دیگر آنچه بیشتر ازهمه برای بعضی ازهموطنان ما مایهء تشویش است اینست که با این عمل سهوی یا عمدی آقای "غوث زلمی" حالا بهترین سود ومنفعت تبلیغاتی را سازمان القاعده وطالبان بخاطر بسیج بیشتر پیروان شان برای انتحار وبه زعم خود شان جهاد علیه دولت وحامیان بین المللی آن خواهند برد زیرا این کتاب بهترین دستاویزی بحیث یک سند مؤثق وتصدیق کنندهء ادعاهایشان که دین اسلام در خطراست، وحلقات معین درافغانستان وجهان در صدد ازبین بردن آن اند! میباشد. ازینرو حتی افراد بیطرف گفته های ایشان را باور کرده وپیروان شان اگر درگذشته یک واسکت مملو ازمواد انفجاری جهت انتحار میپوشیدند، حالا دو واسکت را بتن بسته خواهند کرد. پس میبینیم که هم دولت وهم حامیان بین المللی آن در اثر اشتباهء کوچک دو نفرافراد عادی مملکت درموقعیت خیلیها حساس قرار گرفته اند ویکبار دیگر القاعده وشاخ و برگ وخار آن میتواند همچو گذشته بازهم دولت را همچو موش در تلک گیر آورده شدیدترین ضربه های خودرا با استفاده ازین وضعیت وارد آورد. بنأ معقول این خواهد بود که دولت هرچه زودتر با تشکیل مجمعی از روحانیون کتاب مذکور را ازدیدگاهء دینی نقد نموده جلو توسعهء این خبررا که بوسیلهء مخالفین هر روز ازیک زاغ به چهل زاغ تبدیل میشود، بگیرد. تا جاییکه مربوط به آقای "غوث زلمی" و "قاری مشتاق احمد" مربوط میشود ایشان باید هزینه یی را که صرف طبع این کتاب کرده وبعد رایگان آنرا برای مردم توزیع کرده اند، درست واضح سازند که این مبلغ را ازچه مدرک بدست آورده اند. زیرا ایشان در پایان مقدمهء کتاب بوضوح نوشته اند که قیمت تمام شد هرکتاب صد افغانی وتعداد کتب چاپ شده شش هزار نسخه. بنأ ششهزار ضرب صد مساوی به ششصدهزار افغانی میگردد. پس از تکمیل تحقیقات درهر صورت لازم است تا دولت برای ایشان بجای مجازات، یک صنف درسی را غرض فراگیری اساسات عقاید اسلام دایر نماید تا دیگر ایشان مرتکب چنین اشتباهی نشوند که انسانرا بجای ملایک ببینند وترجمه قرآن را بجای قرآن اصلی بزبان دری برای مردم توزیع نمایند. تحریف یا تأویل؟ و اما تاجاییکه موضوع تحریف از قرآن بوسیلهء بعضی افراد وحلقات خوانده ویا ناخوانده مطرح گردیده درین ارتباط باید گفت که کلمه تحریف به آن معنای که درقرآن وفرهنگ دین مبین اسلام وجود دارد، قطعأ درین کتاب بچشم نمیخورد. زیرا تحریف را علما وفقهای اسلام چنان تعریف کرده اندکه کمترین نشانهء آن عبارت است از تأویل مغایر معنا ومفهوم اصلی متن. ولی تا جاییکه بنده کلمه به کلمه، آیت به آیت وسوره به سوره داشته های این کتاب را با آیات قرآن تطبیق وتحقیق کردم جز دو سه مورد در متن وبقیه در قسمت تعلیقات آن کتاب که نظریات وتأویلات شخصی خود مترجم تحت عنوان "توضیح بعضی از آیات قرآن" آمده چیزی دیگری بچشم نمیخورد که ذیلأ به تذکر آنها میپردازیم: 1 در سورهء توبه، پارهء دهم، آیهء 33 کلمهء "لیظهره" که همه مترجمین ومفسرین قرآن آنرا بمعنای غلبهء دین اسلام بر ادیان دیگر معنا کرده اند، برخلاف عموم، مترجم این کتاب از اشکم خود آنرا بمعنای آگاه ساختن ترجمه کرده است: خدا وجودی است که رسولش را با راهنمایی ودین حق فرستاد تا اورا ازتمام دین آگاه سازد هرچند که افراد مشرک خوششان نیاید. همینگونه در ذیل آیت 28 سورهء فتح با آیت مشابه که درانجا تکرار شده است عمل نموده است. (192) 2 در سورهء فاتحه کلمهء " رب" را بمعنای صاحب اختیار ترجمه کرده است. درحالیکه این واژه درزبان عرب بمعنای پرورش دهنده متداولست. شاهد این مدعای ما آیت 276قرآن عظیم، پارهء سوم، سورهء بقره است: یمحق الله الربی و یربی الصدقت. ترجمه: خدا ربا را نابود میکند وصدقات را رشد میدهد. (صفحهء 1) 3 درسورهء فاتحه دوکلمهء "رب العالمین" را به "صاحب اختیار پروردگار مردم جهان "ترجمه کرده است که خیلیها نا مأنوس است. زیرا خدا پروردگار همه جهانیان اعم سنگ، نبات، حیوان، انسان وخلاصه همه مخلوقات که ما هنوز به شناخت آنها دست نیافته ایم، میباشد. آیا میشود سنگها، نباتات، حشرات وهمچو چیزهای را درشمار مردم آورد؟ (همان صفحه) نکات فوق الذکر مربوط به ترجمه متنی آیات قرآن بود. ازان گذشته دراخیر این کتاب نویسنده یک سلسله تعلیقاتی را زیر نام توضیح بعضی از آیات آورده است که نظریات شخص مترجم بوده وبعضی قسمتهای آن خیلیها با نصوص قرآن وحدیث مخالفت دارد. ولی فراموش نکنیم که مترجم اینگونه نظریات را جدا از ترجمه قرآن آورده است که در زیر به ذکر آنها میپردازیم: 1 در صفحهء 609 درقسمت توضیح آیت 25 سورهءنساء میگوید: "مجازات زنای محصنه صد تازیانه است که نصف آن 50 تازیانه میشود. چون اگر مجازات آن سنگسار باشد، نصف آن (قتل بصورت سنگسار) معنی ندارد. درقرآن حکم سنگسار در مورد مجازات هیچ جرمی وجود ندارد. حکم سنگسار در تورات است." باین ترتیب مترجم منکر مجازات سنگسار کردن در اسلام است درحالیکه پیامبر و اصحاب وتابعین همه در زندگی خود حکم سنگسار را بالای اشخاص مرتکب زنای محصنه اجرا کرده اند. 2 در صفحهء 610 دربارهء آیهء 34 همین سوره کلمه "نشوز" را میگوید که فقط در رابطه به عمل جنسی است وبس. سپس درتشریح این گفتهءخود سخنان مبهم آورده است که معلوم نیست هدف اصلی نویسنده چیست وچه میخواهد بگوید. 3 درصفحهء 611 در بارهء آیت 6 سورهء مایده پاره ششم میگوید: "میبینیم که درسال آخر عمر پیامبرحکم وضو نازل شده یعنی مسلمانان 22 سال بدون وضو نماز میخواندند. حالا نگاه کنید که چه جنجالی دربارهء وضو وجود دارد؟" گویا مترجم قصد استخفاف ورفع تکلیف وضو را ازمسلمانان با اینگونه استنباط خود داشته است. با وصف اینهمه موارد که دربالا یاد کردیم، بنده معتقد استم که کتاب مذکور را نمیتوانیم مباح الحریق ونویسنده ویا تکثیرکنندگان آنرا مباح الدم بخوانیم زیرا نویسنده ویا مترجم آن هیچگونه تصرفی در حذف، تغیر ویاهم تبدیل آیات قرآن نکرده بلکه نظریات خودرا تحت یک عنوان علیحده در آخرکتاب آورده است. اگر قرار باشد که اینگونه موارد را نا بخشودنی وتحریف بدانیم فراموش نکنیم که اینگونه تحریف ها دراکثر ترجمه ها وحتی تفسیرهای معتبرجهان اسلام وجود دارد. فراوان تفسیر های درقدیم الایام نوشته شده اندکه با واقعیات امروز هیچگونه همخوانی ندارند. (البته مساعی ایشان درهمان عصر وهمان دوره تاجاییکه عقل وعلم شان قد میداده ونوشته اند، قابل تمجید است.) دربعضی تفسیرهای که برای توضیح آیات قرآن نوشته شده، زمین را بالای شاخ گاو مستقرخوانده اند. یکی ازان کتابها تفسیر حسینی است که مؤلف آن ملا حسین واعظ کاشفی، آیت نزدهء سورهء معارج را چنین تفسیر میکند:" ان الانسان خلق هلوعأ آورده اند که هلوع جانوری است درپس کوهء قاف که هرروز هفت صحرا را ازگیاه خالی میکند یعنی همه حشایش آنرا میخورد وآب هفت دریا را میاشامد وهر شب دراندیشه آنست که فردا چه خواهم خورد". برمبنای این تفسیر ملاصاحب حسین واعظ کاشفی انسان گویا همان جانور کوهء قاف است که هفت دریا وهفت صحرا را روزانه نوش جان میکند وهنوز هم دراندیشهء فرداست. درحالیکه کلمهء "هلوع" بمعنای بی ثبات، حریص وبی تاب است. یعنی اینکه حالت انسان درتحولات زندگی ثبات ندارد. هرگاه به او ضرری رسیده به ضیقی معیشت گرفتار میشود دران حالت داد وفریادش بالا میشود. وهرگاه وضع مالی اش خوب شد و حالت بهتری را پیدا کرد آنوقت مغرور گردیده بالای دیگران فخر میفروشد، تکبر میکند و از کمک به افراد تهیدست خود داری میورزد. حالا معنای "بی ثبات" کجا وجانور کوهء قاف کجا؟ درحالیکه کتاب چاپ شدهء موسوم بنام قرآن پاک که در اصل قرآن پاک نیست، ازهمچو مزخرفات کاملأ عاریست ولی نکات قابل ایرادی هم دارد که فوقأ ذکر شد. درقسمت اخیر فراموش نکنیم که پوش کتاب هم از اعتراض شرع خالی نیست زیرا بسیار برجسته و واضح روی آن نوشته شده است "قرآن پاک". درحالیکه قرآن کتاب خاصی است که با الفاظ مخصوص عربی برای پیامبر نازل شده است وترجمه ها وتفسیر ها هرچند بسیار دقیق وطبق متن اصلی عربی هم باشد، بازهم نمیتوانیم آنرا قرآن بنامیم. مقالهء خودرا با ذکر چند آیت از قرآن عظیم که دلالت برخاص بودن قرآن به زبان عربی دارد به اختتام میرسانیم: اعوذ باالله من الشیطن الرَّجِیم اِنّا اَنزَلنَاه قُرآناً عَرَبِیّاً لَّعَلَّکُم تَعقِلُون. ترجمه: ما قرآن را بزبان عربی نازل کردیم تا شما دران تعقل کنید.( پارهء 12، سورهء یوسف، آیه دوم) وَکَذَالِکَ اَنزَلنَاهُ قُرآناً عَرَبِیّاً وَصَرَّفنَا فِیهِ مِنَ الوَعیدِ. ترجمه: و ما اینطور بتو قرآن را بزبان عربی نازل کردیم ودران انواع هشدارها را دادیم. ( پارهء 16، سورهء طه، آیه 113)
والسلام
|