سید نظام الدین وحدت متاسفانه غوامض اوضاع سیاسی و نظامی افغانستان با گذشت زمان ابعاد گسترده تری منطقوی و بین المللی پیدا میکند! این کشور پس از 11 سپتمبر وارد مرحله ای جدید ازتداوم بحران(انتقال بحران از پایان قرن 20 به آغازقرن 21 )سرمایه گلوبال شده است، که متاثر از تضاد های و تنش هایی به هم آمیختۀ منطقوی و بین المللی است، که همچنان میتواند منشاء حوادث و اتفاقات شگفت در این منطقه از جهان گردد، که قرن بیست و یکم قرن تحولات شگرف و بزرگی در آسیا خواهد بود و سرنوشت جهان در آسیا تعین میشود که افغانستان به مثابه قلب تپنده آسیا نقش پر بهای در این تحولات خواهد داشت! افغانستان امروز گهواره صلح و ثبات منطقه لقب گرفته است ، که حرکت و سکون این گهواره میتواند نقش تعین کنندۀ بر سرنوشت حال و آینده منطقه و حتا جهان داشته باشد. اگر یک نگاه اجمالی به گذشته ای نزدیک انداخته شود، حوادث مهمی چون فروپاشی اتحاد شوروی که در نتیجه برخورد تند و غیر مسولانه روسها باافغانستان اتفاق افتاد، اندام صلح و ثبات منطقه را به لرزه در آورد که تب و تاب آن همچنان بر منطقه و جهان جاری است.از آسیای میانه تا خاور میانه ، جنوب و شرق آسیا تاثیرات این بحران گسترده شده است. بدون هیچ شک وتردید، اندک تعلل و فروگذاشت میتواند بر وخامت هر چه بیشتر بحران در منطقه بانجامد. بی تردید برخی از کشور هایی دور و نزدیک که پس از 11 سپتمبر 2001 میلادی، در حالیکه کاملآ غافلگیر شده بودند با دلهره و سیاست لرزان وارد افغانستان شدند. و یا از حضور نیروهای نظامی ائتلاف و سپس ناتو حمایت کردند. اما با گذشت زمان ودرجریان اتفاقاتی که پس از آن رُخ داد، بخصوص اشغال عراق باعث گردید تا در ائتلاف غربی و اجماع بین المللی در مساله افغانستان نیز اختلافاتی بروز کند.دامنۀ اختلاف دامن بسیاری از کشور های غربی گرفت. این اتفاقات ،هشدار روشنی است به مردم افغانستان و منطقه که قابل توجه و دقت لازم است! آشکار است که دلیل دخالت و علاقه کشور های جهان در افغانستان بر مبنای منافع کوتاه مدت و دراز مدت آنها است. کشور های غربی که ابتکار عمل را بدست دارند، دارای منافع دوگانه امنیتی یعنی مبارزه با تروریزم و منافع اقتصادی بلند مدت در این منطقه حساس جهان هستند. در حوزۀ امنیتی: موقعیت ممتاز وحساس جغرافیایی و سوق الجیشی افغانستان در این منطقه ای از جهان به عنوان سنگری استراتیژیک و برج مرتفع در قلب آسیا حایز اهمیت بسیاری است. آشکار است که برتری منافع و موقعیت امنیتی بخصوص در جهان کنونی،رابطه مستقیمی با منافع اقتصادی دارد.متاسفانه سرنوشت افغانستان بنوعی با سرنوشت ذخایر عظیم نفت و گاز آسیای میانه وبحیره خزر گره خورده است، تازمانیکه سرنوشت ذخایر روشن نشده است، سرنوشت افغانستان همچنان مواجه با سوال است. با فهم این حقیقت که ذخایر استراتیژیک نفت و گاز آسیای میانه و بحیره خزر یکی از زمینه های بین المللی شدن بحران افغانستان در آغاز هزاره سوم است، چنانچه حضور سنگین ایالات متحده امریکا طی چندین دهه اخیر در خلیج فارس جز لاینفک منافع استراتیژیک اقتصادی امریکا است، نه منافع امنیتی این کشور! چون امریکا آنطور که ادعا میکند منافع امنیتی قابل ملاحظه ای در خلیج فارس ندارد. متاسفانه به اضافه این محل منازعه عوامل خارجی دیگری نیز موجب وخامت اوضاع در افغانستان شده است. از آن جمله وضعیت داخل پاکستان است که باز منشاء فرا منطقوی دارد. حضور امریکا و متحدین آن در افغانستان و منطقه باعث بروز اختلاف داخلی در پاکستان شده هر چند که اختلاف میان پرویز مشرف و ملا های تند رو پاکستانی آنطور که در ظاهر دیده میشود اختلاف بنیادی بر سر نحوه برخورد با افغانستان نیست.چنانچه مولوی فضل الرحمن قوماندان جبهه پاکستانی ضد افغانستان، همچنان در کنار پرویز مشرف قرار دارد. ولی در سلیقه و برخورد اختلاف وجود دارد که چیری تازۀ نیست. آنچه که بحران را در پاکستان تشدید کرده است، اختلافاتی است که در نحوه هدایت بحران میان پرویز مشرف و تند روها از یکطرف، پرویز مشرف و خانم بوتو و نواز شریف از سوی دیگر بوجود آمده است. بالا گرفتن تنش ها میان ایران و امریکا بسیار جدی است و شباهت های با روابط عراق و امریکا در یکسال قبل از اشغال عراق دارد. سال 2008 میلادی سال بسیار تعین کنندۀ در منطقه ما و کشور ما خواهد بود.همچنان روسها نیز بیکار نه نشسته اند وخوب میدانند که با باز شدن پای حریف کهنه کار شان یعنی ایالات متحده آنهم از طریق افغانستان ،با حساسیت های امنیتی که وجود دارد، و وصل شدن آسیای میانه از طریق افغانستان به آبهای گرم یعنی بحر هند در دراز مدت تبعات جبران ناپذیری به امنیت و اقتصاد روسیه دارد. کشور های چین و هند نیز از وضعیت پیش آمده دل خوشی ندارند، بخصوص که این دو کشور به دلیل جمعیت بسیار و منابع اندک نفت و گاز به این ماده حیاتی به حیث یک سلاح استراتیژیک نگاه میکنند. هرچند ایالات متحده به هند و چین اطمینان داده است که در این منابع شریک ساخته میشوند، چنانچه معاملۀ هستوی بین ایالات متحده و هند نوعی رشوت سیاسی یا قسط پیشکش هم شمرده شده میتواند. بنآ نتیجه که میتوان از وضعیت جاری گرفت واقعآ نگران کننده و بحران بسیار جدی است. افغانستان یکبار دیگر در آستانه قربانی شدن به پای منافع دیگران قرار گرفته است، متاسفانه نقش خود افغانها با گذشت هر روز در حل بحران کشور شان کمرنگ تر میشود. حل تمام این مسایل آنچه که مربوط به ما افغانها میشود استفاده از حد اقل توان دست داشته برای کنترول بحران در داخل مرز های ملی است، متاسفانه افغانستان طی چندین سال گذشته، با خلای حضور و نقش رهبری نیرو و یا نیرو های ملی مواجه بوده که زمینه را برای فرصت طلبان که به کمک کشور های خارجی به صحنه سیاسی افغانستان آورده شده و بر ملت افغانستان تحمیل شده است، مساعد ساخته است.به همین دلیل طی تمام این دوران ما شاهد تجاوزات دیکته ها و شبکه سازی های بودیم که از آنطرف مرز ها بر افغانستان تحمیل شده است. بنظر من در شرایط حاضر با توجه به ناتوانایی ها موثریت دولت از مشروعیت آن مهمتر است. چنانچه مشکلات جاری در افغانستان عمدتآ ناشی از عدم موثریت دولت موجود است تا از عدم مشروعیت آن، معمولآ کشور های مواجه به بحران و پس از بحران قبل از هر چیز به توانایی ضرورت دارد.در شرایطی کنونی ما باید روی منافع متمرکز شویم،مطالبات صنفی،قشری، سلیقوی را جزء از منافع ملی دانسته و سپس با هم اندیشی به تشخیص اوضاع پرداخته، الویت های منافع ملی را تشخیص و سپس ظرفیت تحقق آن را فراهم کنیم.هیچ چیزی نمی تواند در لحظه حاضر مهمتر از موجودیت جغرافیایی و تمامیت ارضی افغانستان مطرح باشد. ماباید پیام روشنی را به جامعه ای بین المللی و کشورهای حضور یافته در افغانستان ،بدهیم ؛ که ما را به حیث یک ملت بشناسند و به جای پروژه سازی،باماارتباط مستقیم برقرار سازند.دست از تفوق طلبی و فزون خواهی بردارند. مردم افغانستان با تمام نا توانایی های که دارد، همچنان به دفاع از تمامیت جغرافیایی و ارضی خود مصمم و قدرتمند است. در شرایط کنونی ماباید ابتکار عمل را به حیث ملت افغان بدست بگیریم و برای نجات کشور خویش با بحران جاری مجادله مدنی نماییم.هرچند بصورت مقطعی و انفرادی، عده ای از روشنفکران ما در داخل و خارج کشور قدمهای قابل قدری بخصوص در عرصه ای مطبوعات و رسانه ها برداشته اند ولی در شرایط حاضر به اقدامات بنیادی تر ،جدی تر و هماهنگ تر ذیل نیاز مبرم است: 1- اعتماد سازی ملی برای هماهنگ ساختن ظرفیت های بالفعل و بالقوه دست داشته تمام نیروها و شخصیت های ملت باور و اعتدال پسند و پُر کردن خلای وحدت و رهبری ملی در کوتاه مدت و آماده شدن برای رقابت های انتخاباتی در انتخابات آینده و پیشکش کردن یک کاندید واحد و قوی در برابر فرصت طالبان و جنگ سالاران. 2- لابی با جامعه بین المللی: در این زمینه خوشبختانه فدراسیون سازمانهای پناهندگان افغان مقیم اروپا، سیمینار بین المللی را در 30 نوامبر 1 و 2 دسبمبر پلان کرده است و تعداد قابل ملاحظه ای از نمایندگان نهاد های مدنی و شخصیت هایی مستقل ملی و فعالین سیاسی را از داخل و خارج افغانستان و همچنان نمایندگان بخش از جامعه بین المللی را دعوت داده است تا زمینه باشد برای برقرار سازی ارتباط با جامعه بین المللی و طرح نظریات افغانها اهمیت این سیمینار در این است که به ابتکار جامعه مدنی افغانستان تدویر مییابد و نه دولت افغانستان. هدف از تدویر این کنفرانس از یکطرف ایجاد فشار مدنی بر جامعۀ بین المللی و دولت افغانستان برای تجدید نظر جدی به اراده و عملکرد شان در افغانستان و از طرف دیگر دادن این احساس به افغانها و جامعۀ بین المللی است که افغانها ظرفیت انسجام ملی و رقابت با نیروهای ناسالم داخلی را دارند.این به عهده جهان است که اگر علاقمند اعتنا به منافع ملی افغانها باشند، افغانها هم از آن استقبال نموده و برای بدوش گرفتن مسئوولیت های خود در صحنه نظر وعمل حضور فعالانه میداشته باشند. در افغانستان بصورت بالقوه نیروها و شخصیت های ملی با کمیت و کیفیت لازم وجود دارد ، اما عدم اعتنا و حمایت جامعه بین المللی از این نیروها باعث شده تا صحنه سیاسی داخلی افغانستان در دست زور گویان و قاچاق بران قرار گیرد. مردم افغانستان باید بتوانند بوسیله نیروها و شخصیت های آزموده شده و صادق افغان، جامعه بین المللی و هسایگان افغانستان را به تمکین به منافع ملی خود مجبور سازند، چون منطقی نیست که از دیگران تا وقتی که مجبور نباشند توقع داشت. " حق گرفته میشود داده نمیشود"
|