افغانستان در مرکز جئوپوليتيک نفتی جهان

 

گروه اینترنتی قلب من
 

 

 

يک فرصت عظيم تاريخی و يک داعيه ملی

 

تخمينهای تازه نشان می دهد که افغانستان دارای ذخاير عظيم نفت و گاز است.  اثبات اين واقعيت در عمل، از ديدگاه برخی از تحليلگران، می تواند موازنه جئوپوليتيک منطقه را دگرگون کند.

 

از سوی ديگر افغانستان به عنوان يگانه گذرگاه نفت و گاز آسيای مرکزی به بحر هند به طور فزاينده ای در مرکز رقابت قدرتهای بزرگ اقتصادی قرار می گيرد.

 

در ماه مارچ سال روان ميلادی، زمين شناسان امريکايی (US Geological Survey) و وزارت معادن و صنايع افغانستان گزارش دادند که ذخاير نفت و گاز اين کشور از آنچه قبلا پيشبينی می شد به مراتب بزرگتر است.

 

طوری که زمين شناسان امريکايی در ارزيابی خود گفته اند، دو حوزه جئولوجيکی در شمال افغانستان، در مقايسه با آنچه قبلا فکر می شد، دارای ذخيره 18 چند نفت و سه چند گاز طبيعی است.

 

نزديک به 1.6 بليون بشکه نفت، در حوزه افغان- تاجک ، و تقريبا 15.7 تريليون فت مکعب گاز طبيعی، در حوزه آمو دريا، قابل بهره ارزيابی شده است.

 

اين ارزيابی 2 ميليون دالری، که به کمک مالی نهاد مستقل "آژانس تجارت و انکشاف امريکا" انجام شد ، تقريبا چهار سال را در برگرفت و تنها در حدود يک ششم ساحه 200,000 ميل مربع هر دو حوزه را، که در داخل افغانستان موقعيت دارد، احتوا می کند.

 

قبلا، بر پايه سنجش شورويها، فکر می شد که ذخاير نفتی افغانستان 88 ميليون بشکه نفت و 5 تريليون فت مکعب گاز طبيعی است.  اين سنجش 15 ساحه نفت و گاز را، که بين سالهای 1957 و 1984 کشف شد، در بر می گرفت، اما صرف از سه ساحه آن در اين اواخر بهره برداری شده است.

 

شورويها ذخاير تثبيت شده و احتمالی گاز طبيعی افغانستان را در سالهای 1970 پنج تريليون فت مکعب برآورد کرده بودند.  توليد گاز طبيعی افغانستان در ميانه اين دهه به 275 ميليون فت مکعب در روز می رسيد.  اما در اثر کاهش ذخاير، توليد گاز تا سال 1980 به روزانه 220 ميليون فت مکعب در روز پايين آمد.  در اين هنگام ساحه جرقدق به بهره برداری سپرده شد و انتظار می رفت تا در اوايل دهه 80 ميلادی توليد گاز طبيعی افغانستان 385 ميليون فت مکعب در روز افزايش يابد.  ولی در اثر  خرابکاريهای جنگی  توليد آن از 290 ميليون فت مکعب در روز تجاوز نکرد.  اين سطح توليد تا عقب نشينی شوروی در سال 1989 ثابت باقی ماند.  پس از خروج نيروهای شوروی و در اثر جنگ داخلی که به دنبال آن شعله ور شد، تقريبا 31 چاه فعال در ساحه شبرغان مسدود شد.

 

در اوج توليد خود در اواخر دهه 70، افغانستان 70- 90 در صد گاز طبيعی توليد شده را از طريق ازبکستان به شبکه گاز طبيعی اتحاد شوروی عرضه می کرد.  در سال 1992 دکتور نجيب الله، رئيس جمهور وقت، خاطر نشان کرد که در نظر دارد موافقتنامه جديدی، برای فروش گاز طبيعی، با روسيه به امضا برساند.  اما چندين جمهوری اتحاد شوروی مسائل قيمت و توزيع را مطرح کردند که در نتيجه آن مذاکرات به بن بست رسيد.  در اوايل سالهای 1990 افغانستان همچنان امکانات صدور گاز طبيعی به هنگری، چکوسلواکيا و چندين کشور ديگر اروپای شرقی را با اين کشورها مورد بحث قرار داد، اما مذاکرات از اين مرحله پيشتر نرفت.

 

به عقيده "استفن بلنک"، پروفيسور امريکايی در کالج نظامی جنگ (US Army War College)، اگر تخمينهای اخير دقيق ثابت شود، خبر آن می تواند نقطه عطفی در تلاشها برای بازسازی افغانستان باشد.  صدور انرژی منبع عايدی خواهد بود که دولت افغانستان برای نوسازی زيرساختهای کشور و گسترش امکانات اقتصادی برای افغانهای "درمانده و ناراضی" به آن احتياج دارد.

 

وی در تبصره ای که در شبکه جهانی به نشر رسيده می نويسد که اعلام اين خبر همچنان پيامدهای بالقوه عميق جئوپوليتيک دارد.  از ديدگاه اين پروفيسور امريکايی، آسيای مرکزی به مثابه يک منطقه، پس از رويدادهای ماه می 2005 انديجان در ازبکستان، به شدت به سوی روسيه ميلان پيدا کرده است.  وی می گويد در حالی که افغانستان با استواری در اردوگاه امريکا قرار دارد، ظهور کابل به عنوان صادر کننده نفت می تواند تلاش امريکاييان را برای پس گرفتن مواضعی که در رقابت با روسيه از دست داده است، تقويت کند.

 

در حال حاضر دو طرح لوله کشی نفت و گاز، که افغانستان را در بر می گيرد، وجود دارد.  اين طرحها صادر کنندگان آسيای مرکزی را به بازارهای جنوب آسيا وصل می کند.  يکی از طرحها خط لوله ايران- پاکستان- هند و ديگری خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان- هند است.  به طور طبيعی اين برنامه های متضاد به برانگيختن رزمايش جئوپوليتيک در منطقه کمک کرده است.  با درنظرداشت موضعگيری امريکا در برابر ايران، واشنگتن با طرح اولی مخالفت کرده از خط لوله دومی حمايت می کند.  اين طرح همچنان می تواند به تقويت استراتژی جديد امريکا بيانجامد که هدف از آن سمتدهی مجدد صادرات نفتی آسيای مرکزی به جنوب آسيا و ايجاد فاصله بين دولتهای آسيای مرکزی و روسيه است.

 

روسيه، به نوبه خود، از خط لوله ايران- پاکستان- هند حمايت می کند و حتی "گازپروم"، که يک مجتمع توليدی و تجارتی تحت کنترل کرملين است، پيشنهاد کرده است تا به احداث آن کمک کند.  در همين حال، رهبران چين علاقمندی نشان داده اند تا آن کشور را نيز به اين خط لوله، که پکن را قادر خواهد ساخت تا به جای استفاده از کشتيهای نفت کش  گاز را از راه زمين وارد کند، وصل کنند.

 

علاوه بر رقابت بر سر خط لوله، روسيه تلاش کرده است تا، با کسب تسلط بر ذخاير گاز طبيعی ترکمنستان، در موقعيت برتری قرار گيرد.  توانايی اينکه به عشق آباد فرمان دهد نفت خود را کجا صادر کند، به عنوان عنصر مرکزی برنامه روسيه برای ايجاد يک کارتل اروپايی- آسيايی گاز، شبيه سازمان اوپک، به حساب می آيد.  اما عشق آباد به همين تازگی از مسکو خواست تا برای گاز ترکمنستان بهای بيشتری بپردازد، و به اين ترتيب نشان داد که ترکمنستان شريک غيرقابل اتکايی برای روسيه خواهد بود.

 

استفن بلنک می نويسد با اين امکان که افغانستان ذخاير عظيم نفتی دارد شانس احداث خط لوله مورد علاقه امريکا به طور قابل ملاحظه ای افزايش می يابد، و ظهور افغانستان به عنوان صادر کننده نفت می تواند نفوذ روسيه را بر ترکمنستان و ساير توليد کنندگان منطقه به شدت کاهش دهد.  در واقعيت تخمينهای تازه در رابطه با ذخاير نفت و گاز افغانستان شايد دليلی باشد که چرا سفرمراد نيازوف، رهبر ترکمنستان، ناگهان قيمت گاز طبيعی کشورش را بالا برد.  افزايش اين احتمال که خط لوله ترکمنستان- افغانستان- پاکستان به واقعيت بپيوندد عشق آباد را تشويق خواهد کرد تا در بدل تحويلدهی گاز، که برای اقتصاد روسيه اهميت حياتی دارد، پول بيشتری از مسکو مطالبه کند.

 

با وجود اين، روسيه بازهم می تواند از طريق خط لوله ايران- پاکستان- هند جای پايی برای خود کسب کند، اما چندين عامل در آن سوی دورنمای ثروت نفتی بالقوه افغانستان وجود دارد که بر اين طرح سايه می افگند.  نخست، هند به روابط خود با ايالات متحده امريکا ارزش فراوانی قايل است و احتمالا دهلی نو مايل نباشد با انتخاب طرح مورد علاقه روسيه باعث رنجش واشنگتن شود.  به نظر می رسد که همين عامل پاکستان را نيز از سهمگيری در طرح خط لوله ايران- پاکستان- هند باز دارد.  تصميم هند و پاکستان برای کنار گذاشتن اين طرح شکست جئوپوليتيک بزرگی برای روسيه و ايران خواهد بود.

 

استفن بلنک معتقد است که احداث هر خط لوله ای در افغانستان وابسته به شکست شورشيان بنيادگرا در اين کشور است.  وی می اقزايد در سالی که گذشت طالبان به طور فزاينده ای فعال شده اند، اما تخمينهای جديد ذخاير انرژی می تواند اراده بين المللی را برای مقابله با شورشها تقويت کند.

 

به هر صورت، تامين کامل ثبات در افغانستان و آغاز احداث خط لوله نفت و گاز هنوز هم خيلی بعيد به نظر می رسد.  اما، طوری که پروفيسور بلنک ارزيابی می کند، چشم اندازی که با کشف ذخاير جديد نفت و گاز در افغانستان باز شده است نه تنها نبرد برای خط لوله را مشکل تر می کند بلکه پيامد هايی دارد که از افغانستان فراتر رفته به آسيای مرکزی می رسد.

 

در گزارشی که در الجزيره به نشر رسيده گفته می شود که پس از سقوط اتحاد شوروی، رهبران جديد جمهوريتهای آزاد شده آسيای مرکزی با دنيای تجارت آشنايی نداشتند.  يکی از نخستين معاملات توسط ترکمنستان انجام شد که در آن يکی از چاههای نفت آن کشور در بدل صرف 100000 دالر امريکايی به ليلام گذاشته شد.

 

بزگترين چالش همانا عرضه نفت و گاز حوزه کسپين به بازار جهانی بود.  اما محاط به خشکه بودن منطقه مشکلی بود که مانع اين کار می شد.  در حالی که کشورهای اين حوزه نه به روسيه در شمال بحيره کسپين و نه به ايران در جنوب آن اعتماد داشتند، به لوله کشی جديدی برای انتقال نفت وگاز منطقه نياز شديدی احساس می شد.

 

در حال حاضر، نفت از غرب بحيره کسپين از طريق چندين خط لوله به بحيره سياه و بحيره مديترانه انتقال می يابد تا از آنجا به بازارهای جهانی عرضه شود.

 

تجارت اين امتعه پرارزش هنوزهم در بخش شرقی بحيره کسپين، که کشورهای آسيای مرکزی را در بر می گيرد، محدود است.  در گزارش الجزيره گفته شده است که برای انتقال نفت و گاز از اين منطقه خطوط لوله باييست از افغانستان عبور کند.  در همين رابطه از سالهای 90 ميلادی به اين سو طرح دو خط لوله – يکی برای نفت و ديگری برای گاز – روی دست بوده است.

 

خط لوله نفت بايد به سوی جنوب تا بندر گوادر در پاکستان امتداد يابد تا به بحر هند وصل شود.  خط لوله گاز به سوی شرق تغيير مسير داده تا ملتان در مرکز پاکستان امتداد خواهد يافت.  در نظر است تا شاخه ای از اين خط لوله از پاکستان به مومبايی (بمبئی) هند وصل شود.

 

در حالی که ترکمنستان مشتاق فروش گاز است و پاکستان مشتاق خريد آن، هند آزرومند است تا اين متاع هر چه زود تر به آن کشور برسد.  گزارش الجزيره حاکی از آن است که علاقمندی شديدی برای خطوط لوله از طريق افغانستان وجود دارد.  ولی ناآرامی در اين کشور، از عقب نشينی نيروهای اتحادشوروی به اين سو، همچنان مانع عمده بر سر راه اين طرح عظيم است.

 

به عقيده مبصر الجزيره، حتی اگر اجرای طرح انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان بازهم به درازا بکشد، افغانستان به عنوان غنيمت جالبی باقی خواهد ماند.  اين کشور خود دارای ساحه بسيار وسيع گاز در جنوب ساحه ترکمنستان، در نزديکی مزارشريف، است.  افغانستان همچنان چندين ساحه نفت و ذغال سنگ دارد. علاوه براين، در سالهای 70 ميلادی زمين شناسان بريتانيايی موفق شدند تا 1600 معدن را شناسايی کنند.

 

طوری که "استيون مان"، معاون وزارت خارجه امريکا در امور آسيای جنوبی و مرکزی، پس از ملاقات با سفرمراد نيازوف، رئيس جمهور ترکمنستان، گفته است، واشنگتن برای احداث خط لوله گاز از ترکمنستان به پاکستان فشار وارد می کند و "شديدا مخالف" خط لوله رقيب از طريق ايران است.

 

نيازوف و مان روز 14 ماه جاری ميلادی (اگست) طرحهای مختلفی را برای انتقال گاز از آن کشور به بازار های جهانی، و از جمله خط لوله از طريق افغانستان به پاکستان و هند، را مورد بحث دادند.

 

به گفته مان "تقاضا موجود است، اما گام بعدی آن است تا برای تمديد اين خط شرکايی در بخش خصوصی جستجو شود."

 

طرح احداث خط لوله گاز از ترکمنستان به پاکستان در اين اواخر، با تکميل مطالعات در باره عملی بودن آن، که از سوی بانک انکشاف آسيايی صورت گرفته است، گام ديگری به سوی تحقق برداشت، اما بی ثبابی دوامدار در امتداد راه، به خصوص در افغانستان، هنوزهم اين طرح را با شک و ترديد رو به رو می سازد.

 

تصادفی نيست که ديدار نيازوف و مان در آستانه اجلاس سران شش جمهوری سابق اتحادشوروی، که روز 15 اگست در سوچی برگزار شد، صورت گرفت.  هدف از اين اجلاس، به گفته برخی از مبصران روسی، تقويت تسلط روسيه بر منابع نفتی آسيای مرکزی بود.

 

سران اين کشورها در چارچوب "جامعه اقتصادی يوريشيا"، که ترکمنستان عضو آن نيست، گرد آمدند.

 

از سوی ديگر، کنفرانس انرژی در هفته گذشته، برای بررسی راههای تامين نيازهای فزاينده نفتی جنوب آسيا، در واشنگتن برگزار شد.  در اين همايش هند، پاکستان، افغانستان، بنگله دش و نپال شرکت کرده بودند.
 

سازماندهندگان اين کنفرانس - شورای انرژی امريکا و آژانس امريکا برای امداد بين المللی (USAID) – بر ضرورت همکاری متقابل بين ملل جنوب آسيا، در بخش انرژی، تاکيد کردند.

 

در جريان کنفرانس، مقامات امريکايی تلاش کردند تا هند و پاکستان را از دخالت در طرح 7 بليون دالری خط لوله ای که اين کشورها را، از طريق ايران، به آسيای مرکزی وصل می کند منصرف کنند و در عين زمان از خط لوله گاز ترکمنستان – افغانستان – پاکستان، که توسط بانک انکشاف آسيايی تمويل می شود و از تمديد احتمالی آن به هند، جانبداری کردند.

 

هيات امريکايی ابراز عقيده کرد که تبديل کردن افغانستان به يک گذرگاه تغيير مثبتی خواهد بود برای منطقه جنوب و مرکز آسيا و از ظهور نيروی ديگری مانند طالبان جلوگيری خواهد کرد.
 

دکتورس فردوس عاشق اوان، که در اين کنفرانس از پاکستان نمايندگی می کرد، گفته است که احساس می شد توجه امريکاييان از پاکستان به افغانستان و آسيای مرکزی معطوف شده است.  وی شکايت کرد که حتی افغانان برخورد عجيب و تحقيرآميزی در برابر پاکستان داشتند.

 

طوری که در اين کنفرانس به اطلاع نمايندگان پاکستان رسانده شد، قرار است يک هيات 48 عضوی سرمايه گذاران امريکايی در دو ماه آينده، برای مطالعه امکانات سرمايه گذاری در بخش انرژی، از پاکستان ديدار کند.

 

علاوه بر اين، جاپان که با فقر منابع انرژی رو به رو است، به تلاشهای دپلوماتيک خود شدت بخشيده تا، به خاطر تامين امنيت نفتی خود در شرايطی که قيمتها بی امان بالا می رود، روابط خويش را با کشورهای نفت خيز آسيای مرکزی تقويت کند.

 

تلاشهای دپلوماتيک جاپان زمانی قوت می گيرد که توکيو استراتژی تازه انرژی خود را، به مقصد تامين دراز مدت ثبات نفت، گاز و ساير منابع، برای تغذيه اقتصاد دوم جهان، در عمل پياده می کند.

 

جاپان، که 90 در صد نياز نفتی خود را از شرق ميانه وارد می کند، سخت در تلاش است تا هر چه بيشتر از وابستگی خود به نفت اين منطقه بکاهد و به همين مقصد به کشورهای آسيای ميانه و قفقاز روی آورده است.
 

در اوائل ماه جون "تارو اسو"، وزير خارجه جاپان، از وزرای همتای خود در آسيای مرکزی دعوت به عمل آورد تا در دومين دور نشست وزرای خارجه کشورهای "آسيای مرکزی جمع جاپان" شرکت کنند.  آنان موافقه کردند تا همکاريهای شان را در مبارزه عليه تروريسم و برای تامين امنيت عرضه منطقه ای نفت تقويت کنند.  اسو و وزرای خارجه ازبکستان، قرغيزستان، تاجکستان و قزاقستان و همچنان افغانستان، که به عنوان ناظر در اين مذاکرات شرکت کرده بود، برای تحقق فيصله های خود برنامه عمل جامعی را، که همچنان مبارزه عليه قاچاق مواد مخدر، کاهش فقر، تامين حقوق بشر و تقويت تجارت در منطقه را در بر می گرفت، به تصويب رساندند.
 

توکيو در نظر دارد تا با احداث سرکها و خطوط لوله از طريق افغانستان، آسيای مرکزی را به بحر هند وصل کند، تا به اين ترتيب انتقال نفت و گاز به جاپان تسهيل شود.  به همين دليل جاپان در اين مذاکرات از افغانستان نيز دعوت به عمل آورد.  در برنامه عمل تصويب شده در اين نشست تقويت همکاريها، به شمول کمک جاپان برای احداث شاهراهها از آسيای مرکزی به بحر هند، پيشبينی شده است تا انتقالات بين اين دو مقصد هرچه بيشتر تسهيل شود.

 

تبادل نظر "آسيای مرکزی جمع جاپان"، که ترکمنستان را نيز در بر می گيرد، در ماه اگست سال 2004 به ابتکار جاپان به راه انداخته شد.
 

توجه جاپان زمانی بر آسيای ميانه متمرکز می شود که علاوه بر ايالات متحده، روسيه و چين نيز تلاش می ورزند تا در اين منطقه نفت خيز اما بی ثبات، برای تسلط بر منابع انرژی آن، به رقابت بپردازند.  به نظر می رسد که جاپان علاقمند است تا در برابر نفوذ فزاينده روسيه و چين در منطقه، نقش بزرگتر جئوپوليتيک را، نه تنها در آسيای مرکزی بلکه در سراسر يوريشيا، بازی کند.

 

با توجه به رقابتهای شديدی که بين قدرتهای صنعتی جهان در اين بخش از آسيا در جريان است، افغانستان برای نخستين بار در محراق محاسبات اقتصادی جهانی قرار می گيرد.  طوری که تجارب تاريخی نشان می دهد، موقعيت استراتژيک جغرافيايی افغانستان همواره منبع بدبختيهای بزرگی برای اين سرزمين بوده است.  اين موقعيت حساس عامل اصلی تجاوزات مکرر قدرتهای خارجی به افغانستان به حساب می آيد.  اما اهميت استراتژيک اقتصادی به اين کشور فرصت خواهد داد تا برای نخستين بار وارد معاملات اسراتژيک شده از رقابتهای جهانی و منطقه ای برای بازسازی زيرساختها و رشد و نوسازی اقتصادی بهره برداری کند.

 

بنابراين، طرح يک استراتژی جامع برای بهره برداری از اين فرصت تاريخی در صدر الويتهای اقتصادی کشور قرار می گيرد.  اين استراتژی بايد همه نيروهای سياسی و اجتماعی افغانستان را در جهت دستيابی به اين هدف ملی بسيج کند.

 

لازم است با يک کارزار گسترده سياسی و روشنگرانه، اين فرصت تکرار ناپذير تاريخی به يک داعيه ملی تبديل شود، تا به اين ترتيب جامعه افغانی از واقعيتها در اين رابطه آگاهی يافته با يگانگی در جهت تامين صلح و امنيت سراسری، که شرط اساسی تحقق اين استراتژی است، کار و مبارزه کنند.

 

اما بسياری از کارشناسان افغانی و خارجی، با توجه به ضعف دولت و ناتوانی آن در رابطه با رهبری طرحهای بزرگ ملی، معتقدند که احتمال از دست دادن اين فرصت عظيم بيشتر از امکان تحقق آن است.  به نظر نمی رسد که دولت افغانستان حتی به اندازه کافی متوجه بازيهايی باشد که در منطقه در جريان است و يا برنامه ای برای مقابله با طرحهايی داشته باشد که هدف از آن کنار گذاشتن افغانستان از معادلات اقتصادی منطقه است.  (نوا – لندن)

 

در نگارش اين مطلب از منابع زير استفاده شده است:

·        اخبار خبرگزاريهای اسوشيتد پرس و فرانس پرس،

·        تبصره "استفن بلنک" پروفيسور امريکايی در کالج نظامی جنگ،

·        گزارشی از الجزيره که روز 20 اگست 2006 به نشر رسيد،

·        گزارش روزنامه پاکستانی "داون" تحت عنوان "تجسس سرمايه گذاران امريکايی در بخش انرژی"،

·        گزارش "اوز رپورت" تحت عنوان "تهاجم انرژی جاپان در آسيای ميانه".

 

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من