زبان شناسی سوسور

 مهدی کاضمی

مقدمه:

آنچه در زیر می آید خلاصه ای  از وجوه مختلف زبان شناسی سوسور می باشد که از کتاب دوره زبان شناسی عمومی وی خلاصه برداری شده است.

 با ظهور جنبش های دانشجویی 1968 ، نام فردینان دو سوسور نیز بر زبان ها افتاد . وی که استاد زبان سانسکریت و هند و اروپایی در دانشگاه ژنو سوئیس بود در سال های 1907 ، 9-1908 ، و 11-1910 سه دوره زبان شناسی را در دانشگاه  ژنو ارائه نمود که بعدها تحت عنوان « زبان شناسی عمومی » توسط دو تن از همکاران وی – ش . بالی ؛ آ. سه شه یه – و از روی یاداشت های دانشجویان کلاس منتشرشد.[1][1]

زبان شناسی سوسور از نظر تاریخی مخالف با دو دیدگاه مطرح یعنی « دستور زبان پوررویال لانسلو و آرنو» و « زبان شناسی تاریخی » می دانند . دیدگاه اول ، زبان را اساسا" عقلانی می دید و دیدگاه دوم ، که « وضعیت فعلی یک زبان خاص را با تاریخ آن زبان » توضیح می داد.[2][2]

رویکرد سوسور به زبان بر چه مبنا و مقدماتی قرار دارد و ساختار زبانی چگونه شکل می گیرد؟

سوسور در زبان شناسی به تقدم دیدگاه بر موضوع معتقد است . لذا ، وی در ابتداء به بررسی موضوع اصلی و واقعی زبان شناسی پرداخته دیدگاه خود را تبیین می کند.[3][3] از نظر سوسور زبان همواره با دو چهره همبسته است :

1-     هجاهایی ، که تأثیرات فیزیکی خاصی را از طریق گوش بر ما می گذراد. [4][4]

2-   مفاهیم ؛ « صدا چیزی جز ابزار اندیشه نیست و به خودی خود وجود ندارد». صدا « به هنگام ترکیب با یک مفهوم [ است که ] نوعی واحد پیچیده فیزیولوژیکی و ذهنی را می سازد » و معنا می یابد.[5][5]

سوسور می گوید که بررسی زبان از یک جنبه یا چند بعد بطور همزمان کارآیی لازم را برای درک موضوع زبان شناسی فراهم نمی کند.وی پیشنهاد می کند که زبان به مثابه یک " تمامیت " باید مورد توجه زبان شناسی قرار گیرد. ازنظر او « باید همان مرحله نخست درقلمرو زبان قرار گیریم و آن را هنجار تمامی تظاهرات کلام انسانی بدانیم ».[6][6]

اما ، زبان چیست ؟ از نظر سوسور « زبان بخش اساسی از قوه ناطقه است . در عین حال فراورده ای اجتماعی و نیز مجموعه ای از قرار دادهای ضروری است که از طرف جامعه مورد پذیرش قرار گرفته تا افراد بتوانند قوه یاد شده را به کار اندازند.»

در تعریف سوسور از زبان دارای چند ویژگی مهم است :

      1- زبان نوعی قرار داد است و ماهیت شاخه ها مورد توافق اهمیت چندانی ندارد.[7][1]

2- قوه ناطقه دو بخش است زبان وگفتار. در قوه ناطقه زبان متمایز از گفتار است . « زبان بخش اجتماعی قوه ناطقه و مستقل از خرد است که به تنهایی نه می تواند آن را بیافریند ونه آن را تغییر دهد». همچنین ،« گفتار ، برعکس عملی فردی و از روی اراده و هوش است ».[8][2]

3- زبان ماهیتی همگن دارد و نظامی از نشانه ها است که در آن میان معنی و تصویر صوتی پیوند برقرار است . و نشانه ماهتی ذهنی دارد.[9][3]

4- زبان « در آن واحد متضمن یک نظام ثابت و نوعی تحول است ؛ این پدیده در هرلحظه نمودار نهادی کنونی و ساخته ای از گذشته است ».[10][4]

5- زبان ساختار کمابیش منسجمی از تفاوت ها است .[11][5]