افغانستان

ویسرای پسا مدرنیستی  یا  ریاست جمهوری گلوبالیستی

فاروق زرنگ :

 سیاوش گرامی، دیریست از کنار مسایل داغ و رخداد های گلابی شیر غلت میزنی، منتظر چه اتفاقی داغتر از  انتخاب  ویسرای« پسا مدرنستی!» و ریاست جمهوری« گلوبالستی! »هستید؟

سیاوش:

زرنگ عزیز سلام آبی به پرسش سرخت و اما؛

در نخست باید یک نکته را کمی رساتربیان نمایم که ترکیب طنز و یا غیر طنز ی " ویسرای پسا مدرنستی " ذهنیت های نا آشنا به چند و چون  آگاهی پست مدرنیته را به ابهام فرو میبرد و از همه بدتر اینکه هنوز گفتمان پست مدرنیته در مطبوعات افغانی ، به گفتمان تبدیل نشده است  تا به لحاظ سیاسی ویسرای پسامدرنستی  به مقولۀ روشن تبدیل گردد. و به همین طریق  " جمهوری گلوبالستی " تا هنوز شکل نگرفته است که به عنوان یک  مفهوم  قبول شده واقع شود. اگر این مفاهیم را به حیث کنایه بپذیریم در آنصورت ، گفته میتوانیم که ؛

افغانستان کشور شگفتی هاست که هماره میترو ها از مغز ژوپیتر هایش بیرون می پرد، تعین ویسرایی پسا مدرنستی و رئیس جمهوری فرا ملتی برای ما نیز تسلسل همان شگفتی هاست. وقتی کوه بچۀ کنفرانس بن برایمان موش زائید ، نا شک سلسله جبال « سفید » گرگ  و دارالاستعمارشغال میزایند.

دیریست نغمه های کهن از هر حنجره ای ساز میشود و اما اگر بخواهیم بالون مباحث را با دیدگاه های برتر، تجزبه  و تحلیل نماییم، بالون کماکان خالی  به نظر میرسد، به نظر من انتخاب  ویسرای پست مدرنستی! و رئیس جمهوری فراملتی!(گلوبالیستی) در وضعیت بحران در اندرون بحران، سیمای رژیم اشغال را در آینده نزدیک به نمایش (مسخره) خواهد گذاشت.

شاید عده ای به این باور رسیده ایم که حل یک مساله در تیوری بمعنای حل مساله در عمل نیست، گاهی حل عملی یک مساله بعد از گذار از پراتیک درد ناک، خود را در نظر، منعکس می کند، تقدیر سر زمین من چنین رقم خورده است که گاومیش هایش بجای شیر، قیر می دهند و پّشت شمشادش بجای آفتاب درخشان، کسوف در کسوف جاری باشد.

حالا این پرسش غم انگیز خود را در زیر پوست ما  هی تکرار می کند که سر انجام حد اقل به لحاظ تیوریک یعنی علوم تاریخ، جامعه شناسی فرهنگ شناسی، حقوق و سیاست، کدام اجبار خطر کمتر را به یادگار میگذارد ویسرای پست مدرنستی! یا رئیس جمهوری گلوبالستی!؟

گستاولوبون فیلسوف و جامعه شناس معروف معتقد است: هر ملتی شایسته همان نظام و مناسباتی است که دارد.عده ای با این عقیده موافق نیستند و مدعی میشوند این فرضیه تکامل را نفی می کند ظاهرا این چنین است ولی اگر واقعآ ملتی  نتواند در روشنایی روز ادارۀ خود را تمثیل نماید و شایسته گی خود را تبارز دهد، در تاریکی شب به او همان میرسد که امروز به ما که هنوز ملت نشده ایم رسیده است.