نوروز، روزنو،بهارنووفصل نومبارک باد!
{زندگي غلام تان وروزگاربه کام تان}
زمين وباغ گرديده گل افروز
نواها ميرسد از باغ امروز
نوازش ميکند جان ود لم
را
سرود گرم بارانهاي نوروز.
زمستان را پشت سر نهادیم، سرما و یخبندان رخت بر بست، پایان یک
سال از زندگی پر فرازو نشیب فرارسید در وداع برج حوت ، اشک شوق
و طراوت از کوهساران و چشمه ساران به سوی حمل
-
ماه شکفتن و روييدن سرازیراست.
بهارآمد، آغاز زندگانی، فصل شادابی، روییدن و شکفتن.
همه خوشحالیم ازدیدن منظره های رنگارنگ طبیعت، رقص پروانه ها ،
صدای شرشر آب، بوی خوش چمنزاران، چهچۀ
بلبل وقناری ها
و
... این روزهای بهاری خجسته باد.
امیدوارم آغاز سال جدید برشما خوش آید٬
از این روزهای خوش بهاری لذت ببرید٬
با جوشش و حرکت طبیعت همراه شوید و بهترزندگی کردن و تازه
زیستن راآغاز کنید.
موفقيت هاي روزافزون شما ، صحت وسعادتمندي خانواده هاي شما
وسال پرميمنت را به همه تان تمنا دارم .
سرودآبشاران
خوشگواراست
نوائـی د لنشين درلا له زاراست
بيا با هم رويم دامان د شتها
صفاي زند گي اندر بها راست .
در ادبـیـات ما جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگر از آیـیـن ها،
رسم ها، فرهنگ ها و تمدن ها به نخستین پادشاهان نسبت می دهند.
شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری، چون فردوسی
،منوچهری، عنصری، بـیـرونی، گردیزی و بسیاری دیگر که منبع
تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبـیـات پـیـش از اسلام
بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را تاقبل ازميلاد ميرسانند .
مردم شناسان را عقيده بر اين است که محاسبه آغاز سال، در ميان
قوم ها و گروه هاي کهن، از دوران دهقاني ، همراه با مرحله اي
از کشت يا برداشت بوده و بدين جهت است که آغاز سال نو در بيشتر
کشورها و آيـيـن ها در نخستين روز بهار مي باشد. آغاز سال ،
هر چند زماني دستخوش تغيـيـر گرديد ولي حمزه در کتاب سني ملوک
الارض و الا نبـيـاء و ابوريحان بـيـروني در آثار الباقيه
گويند که آغاز سال ، از زمان خلقت انسان ( يعني ابتداي هزاره
هفتم از تاريخ عالم ) روز هرمز از ماه حمل بود. وقتي که آفتاب
در نصف النهار، در نقطهً اعتدال ربـيـعي بود، و طالع سرطان
بود.
غنچه هاي نسترنها با ز شد
بلبلان با بوستان همراز شد
بازصحرا پوشيده مخمل سبز
قصه هاي عاشقي آغا زشد .
تبريک گفتن عيد و جشن نوروز، در نامه هايي که از شهري به شهر
ديگر فرستاده مي شد، رسمي کهن است. در برخي از منشآت و کتابها
و نامه نگاري نمونه هايي آمده است، ولي با رواج چاپ، فرستادن
کارت تبريکي ووپيام که با مضمون ها و رنگهاي گونا گون تهيه و
در دسترس قرار گرفته، وارد فرهنگ ما شده است.
رفتارها و گفتارهاي هنگام سال تحويل و روز نوروز، به باور
عاميانه، مي تواند اثري خوب يا بد براي تمام روزهاي سال داشته
باشد. برخي از اين باورها را در کتابهاي تاريخي نيز مي يابـيم،
و بسياري ديگر باورهاي شفاهي است، و در شمار فولکلور جامعـه
است که در خانواده ها به ارث رسيده است :
- کسي که در هنگام سال تحويل و روز نوروز لباس نو بـپوشد، تمام
سال از کارش خرسند خواهد بود.
- موقع تحويل سال از اندوه و غم فرار کنيد، تا تمام سال غم و
اندوه از شما دور باشد.
- کسي که روز نوروز گريه کند، تا پايان سال اندوه او را رها
نمي کند…
بازنوروز قصه يي بازارشد
دشت ودامان تازه ازبهارشد
باغ گل سرخ وسفيدوسبزشد
خواندن چلچله ها تکرار شد
.
پوشيدن لباس نو در آيـين هاي نوروزي، رسمي همگاني است. تهيه
لباس، براي سال نو، فقير و غني را به خود مشغـول مي دارد. در
هرجامعه توجه به فقيران ومحتاجان براي تهيه لباس نوروزي - به
ويژه براي کودکان - رسمي است ماندگاروعمومي. خلعـت دادن
پادشاهان و اميران در جشن نوروز، براي اعضاي دربار، سپاه
ومسحقين در تاريخ قدامت دارد. ابوريحان بـيروني مي نويسد : رسم
بزرگان (شاهان ) خراسان اين است که در اين جشن به سپاهيان خود
لباس بهاري و تابستاني مي دهند. مورخان و شاعران از خلعـت
بخشيدن هاي نوروزي فراوان ياد کرده اند. و براي اين باور است
که در وقف نامهً آمده است :هر سال شب هاي عيد نوروز لباس
دخترانه و پسرانه، همراه بوت و جوراب از عوايد موقوفه تهيه و
به اطفال يتيم تحويل شود.
ميرسد از لا بلاي شا خسا ر
از صداي بلبلان بوي بهار
دشت و دامان وطن گل ريزشد
ميخرامند
د لبران در لا له زار.
نوروز در افغانستان يا به عبارتي در بلخ و مركز آن مزار شريف
هنوز به همان فر و شكوه پيشين برگزار مي شود. در روزهاي اول
سال دشت هاي بلخ وديوار و پشت بام هاي گلي آن پر از گل سرخ مي
شود گويي بلخ سبدي از گل سرخ است يا به عبارتي مانند اجاق
بزرگي كه در آن لاله مي سوزد اين گل فقط در بلخ به وفور و كثرت
مي رويد و از اين رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به يك معني
به كار مي رود. در صبح اولين روز عيد نوروز علم مبارك علي ( ک
) با مراسم خاص و با شكوهي برافراشته مي شودکه به معناي آغاز
رسمي جشن نوروز نيز مي باشد و تا چهل شبانه روز ادامه مي يابد
و در اين مدت حاجتمندان و بيماران براي شفا در پاي اين علم
مقدس به چله مي نشينند. گفته شده بسياري از بيماران لاعلاج در
زير همين علم شفا يافته اند. مردم اين سرزمين بر اين باورند كه
اگربه هنگام بر افراشتن ،علم به آرامي و بدون لرزش و توقف از
زمين بلند شود سالي كه در پيش است نيكو و ميمون خواهد بود. از
آيين و رسم نوروزي در سرزمين افغانستان عزيز مي توان به شستشوي
فرش هاي خانه و زدودن گرد و غبار پيش از آمدن نوروز و انجام
مسابقات مختلف از قبيل بزكشي، شتر جنگي، شتر سواري، قوچ جنگي و
كشتي خاص اشاره نمود.
بهار ي کشورما د لنشين است
بهشت دلکشي روي زمين است
به کوه ودشت وصحرايش ببيني
به زيبايي وخوبي مرمرين است .
نوروزبشارتي است براي رسيدن به يگانگي و تحول در نگرش ها و
آغازي است براي پيوستن به فضايل و نيكي ها و دوري از پلشتي ها
و رذايل. سرشت نوروز رسيدن به يگانگي و اتحاد قوميت ها و تحول
در بينش ها براي رسيدن به فطرت پاك انساني ووطني است . آنچه
درزمان نوروزمهم است اين است كه تاچه ميزان بتوانيم ازفرصت
تحول ويگانگي بهره جوييم و باجدايي ازبدي ها به سمت نيكي ها
حركت كنيم . سنت نوروزي افقهاي روشني در پيش روي دوستداران
فرهنگ و تمدن ما می گذارد وانديشه ی صلح طلب ، روح ستايشگر
، سيرت نيكو ، مشي پسنديده ، باطن عدالت خواه و غرور وطني
را به جهانيان معرفي می کند.
نوروز بيانگر رفتارمتعادل طبيعت است كه با رفتار متعادل انسان
متقارن مي شود . ميدانيم كه ايجاد تحول درطبيعت درفراهم شدن
اسباب تحول درا نسان موثر است پس نوروزمي تواند از اين بابت
سرچشمه اي براي به وجود آمدن تحول درنهاد آدميان باشد.
تحول درسال جدید مي تواند اميد براي پرداختن به ارزشهاي وطني
و انساني را در قلبها شعله ور سازد و به آن نمود بيروني و
ملموس دهد نمودي كه در ديد و بازديدهاي نوروز ، احترام به
بزرگان ، دورريختن كهنگي ، نوشدن ، خانه تكاني ها ، رسيدن
به معنويت و در نهايت زنده كردن ياد وخاطره فرهنگ پربارما در
قلبها متجلي مي شود. نوروز داراي ارزشها ومواهبي است كه سينه
به سينه از پيشينيان به ما رسيده است وآنچه موجب ماندگاري اين
آيين درطول اعصار و تاريخ شده است ريشه داربودن آن درخوبي ها و
مقبوليت اجتماعی آن است.
بهارا ن عشق ها را آتشین کن
نگاه عاشقان را د لنشین کن
بخندان غنچه ها را روي شاخه
تبسم بر لب گل جانشین کن.
در بهار، تنوع خاصی در رنگها و جلوه های طبیعت ، درختان،
گیاهان و گلها مشاهده می شود. زندگی متعادل نیز باید برخوردار
از تنوع ویژه ای باشد. كار، استراحت، اوقات فراغت، مطالعه،
ورزش ، ارتباط با خدا و ... همگی عناصری از یك زندگی متنوع
بوده و در جای خود، مهم و با ارزش تلقی می شوند.
بهار، آكنده از شادابی و طراوت است، به گونه ای كه معرّف تحول
و دگرگونی در تمامی طبیعت می باشد. زندگی متعادل نیز برخوردار
از شادابی و سرزندگی است.
زیبایی های بهار، تعادل در هواست؛ نه آن چنان سرد است كه گزنده
باشد و نه آن اندازه گرم است كه سوزنده باشد. هوای ملایم و
نسیم فرحبخش بهار، جان ها را گرمی می بخشد.
طبیعت پس از دوره افسردگی و خمودی ، در طراوت بهار به وجد می
آید و دگرگونی هایی را در خود پذیرا می شود. اندام خشكیده
گیاهان و درختان در گذر از ركود و رخوت زمستان به شور و جذبه
بهار، جوانه های حیات را برخود ظاهر می سازد. چنین تغییر و
تحولی در طبیعت ، این پیام را برای هر فردی در بردارد: حال كه
طبیعت متحول شد، تنها انسانها كه برتر از طبیعتند و اشرف
مخلوقات ، باید دراین دگرگونی ها برطبیعت، سبقت جویند.
بهارحیات
است و حیات آفرین، آن گونه كه نسیم بهاری بر روحها و جانها می
وزد، حیاتی دوباره در كالبدها می دمد و به عبارتی، بهارعلاوه
بر سر زندگی ، زندگی ساز نیزهست.
کرده صحرا جامه سبزش ببر
باز ميگردد پر ستو از سفر
ميرسد امروز نويد زند گي
ازپيام اکه گکي خوش خبر
.
بهار دميدن روح حيات است در كالبد طبيعت و فصل جريان خون است
در شاهرگ هستي. سال به پايان خود نزديك مي شود. شب به دنبال
روز و روز به دنبال شب و اين قصه كه نامش قصه عمر است همچنان
ادامه دارد.
پس بايد هوشيار باشيم كه فصل ها مي آيند و مي روند اما اين عمر
ماست كه قابل بازگشت نمي باشد. بياييد از اين تجديد بهار درس
تجديد حركت و تلاش را آموخته و ارزش واقعي عمر را دريابيم.آغاز
سال نو ايام نوروز فرصت مناسبي براي صله رحم و رسيدگي به وضع
خويشان و بستگان است كه اين نيز يكي از نشانه هاي اخلاق و سنن
پسنديده و انساني است.
تغيير فصل يكي از ملموس ترين نشانه هاي قدرت خداوند بر روي
زمين است و فصل بهار
نمونه بارز حيات پس از مرگ و رستاخيز.
در ادبيات جهان- بركت، روشنايي، درستي، سلامت، صلح و هر آنچه
كه نشان از پاكي
و منشا خير دارد با بهار به تصوير كشيده شده است، به طور كلي
بهار نماد پايان پليدي
و آغاز نيكي هاست. از زيبايي و لطافت طبع بهار همين بس كه اهل
ذوق و هنر بيشترين
الهام را از اين فصل گرفته اند. براي شعرا بهار نشانه عشق،
اميد، جواني، شادي و
زندگي دوباره است . بهار آنچنان با فرهنگ ما عجين شده كه براي
استقبال بهار نه
تنها به زدودن گرد و غبار از خانه هاي خود بلكه رفع كدورت و
گرد و غبار از دل نيز
مي پردازيم.
به روي شاخه مي جنبد جوانه
فضاي باغ سرشار از ترانه
خوشها برحال تودرفصل بهار
پرستو بازميگردي به خا نه .
بوى بهار ميآيد، بوى نوروزى پرشكوفه، هواى تازه اين روزها و
جوانههاى روييده بر شاخهها گواه رسيدن بهار است.
بهار
در ترانه احساس قصه ي ماندگاريست، تولد يست در سراي زيباي
عاطفه و شعريست در سايه روشن مهر .
ميتوان نبض اميد را در سرزمين شكفتن احساس كرد و گل واژه ايام
را در گذر گاه خاطرات به ياد آورد . بهار نغمه ي موزون باران
است ,
جرعه
اي از ترنم آبي عشق ,
روحي ست كه دل را در ساحل حضور به خلوت مي آرايد .
نسيم مهر در كوچه هاي محبت نويد عشق ميدهد و اهنگ نفسهاي بهار
, رويا را سرشار از شكوفه مي كند .
عمريست در بهار كه خلوتگاه حضور در آن مانده است , و نهال
احساس در آن غزل عشق مي سرايد .
بهار شكست غم در بغض اميد است و تجلي گاه مشتاقان .
غبار دل را در باران بايد شست و صداي جويباران را در وسعت
رهايي زمزمه كرد .
انديشه ايست در معبر تنهايي , اين نگاه آسمان است كه در خلوت
عشق , روياي
بينهايت
ذهن را در ساحل آرزو به زيبايي ستاره باران ميكند .
بهار
سرفصلي ست در روزهاي زندگي , افقي ست از دريچه ي عا طفه ها .
نواي محبت بهانه ايست در تصور مهتاب , بهار است كه آسماني
ميكند حديث ياد را در خلوت افكار نقش
مي بندد.
جشن و شادي لازمه زندگي هر انسان طبيعي و اميدوار است. گذشته
از آن، پرداختن به آغاز سال داراي معنايي است، معنايش آنست كه
ما بدانيم سالي از زندگانيمان پايان يافته، سالي در آغاز يافتن
است، سالي گذشته و سالي مي آيد از آن كه گذشته ياد كنيم و نيكي
ها و بدي هاي خود را بسنجيم و براي آن كه مي آيد برنامه اي
گذاريم و نيكي هايي را به انديشه گيريم پيداست كه اين كارها
بايد با احساسات نيك و پاكدلانه و نيكخواهانه توام باشد، با
شادي و اميدواري همراه بايد باشد.
استفاده محدود از (پژوهشي پيرامون فرهنگ وادبيات افغانستان )
وفصل نو.
نبرد – همراه - همگام
به گوشم با ز آوايي زند زنگ
نمي دانم چه خواهد اين دل تنگ
خدا يا اندرين نوروز به غربت
كه مي كوبد به ديوار دلم سنگ ؟.
{هرروزتان نوروزنوروزتان پيروز}
|