افغانستان کشور
شگفتی ها که خورشیدش بجای شیر قیر میدهد و تاریخ معاصر اش
مانند کوۀ ُبلند و راه ناپذیر، همواره درمیان آتشــفشانهای
متناوب سوخته است وماحصل این افروزه های خشن، پیشاچشم نسلهای
سوخته، کوهی بلندتر برپا کرده است ،و از سوی دیگر در کشور ما ،
انتقال دوره ای از عقلانیت به دورۀ متعالی ترآن صورت نپذیرفته
است، یکی به دلیل نقش استعمار و توطئه دو دگر به علت ضخامت
ارتجاع و سوم به سبب ضعف و برخورد گسستۀ ی روشنفکران با مسایل
مهم.
با
در نظر داشت این اصل که هیچ پدیده
ای را به لحاظ فلسفی مطلق نمی انگارند،پدیده های یاد شده هم
نمیتوانند دایمی و مطلق باشند. میشود بر آنها غلبه کرد هرگاه
مراجعه به خرد جمعی صورت گیرد.
نا گفته پیداست
که کوه کدورت و فاجعه بر شانه های فهم ما سنگینی می کند ، از
این کوه با تیشه گک های منفردانه نمیتوان چشمه های زلال را
فوران داد، بل، با رقص تیشه های متحدانه میتوان چشمه ساران
کرد.
در شرایط کنونی
که جامعه ما عمیقا انقطاب یافته است وتاثیرات جنگ سرد
و تقسیم پُر چالش غنیمت های خشخاش،
حتی در برخورد بازیگران اصلی منازعه به مسایل جنگ با تروریزم
و بازسازی افغانستان به وضاحت بمشاهده میرسد, یافتن راه نجات
وحرکت بدانسو، مشارکت و کار جمعی را میطلبد.
کار های انجام
ناشده و انباشت شده ی فراوانی در برابر ما قرار داشته و ما را
بسوی خویش می خواند، رسیدگی به همه ای آنها هم صدایی، همسویی
،هم فکری و همگامی های شفاف و راستین را می طلبد. ما که دیگر
از مدار های بخواب رفته گذشته، از اساطیر افسون کهن بریده و از
گذشته های دور با نابالغی های فکری الوداع گفته ایم؛ بیایید تا
یکبار دیگر به مردم آگاه و واقع بین دنیا نشان داده و ثابت
کنیم که هنوز هم جریانات و شخصیت هایی وجود دارند که با دستتان
پاک و دل گرم و مغز سرد و وجدان شفاف زیسته و یکبار دیگرکمر
بسته اند تا با گامهای حساب شده و استوار ظرفیت های خود را در
ایجاد ثبات سیاسی، تامین و تحکیم حاکمیت ملی و حاکمیت قانون و
خدمت به انسان وطن در یک کانال سرازیر کنند.
ما میتوانیم با
براه اندازی یک گفتمان نقادانه گرَدِ خاطره های تلخ وش را از
شانه های چپ مان تکانده و اندیشه های مُرده و شفاهی را به
گفتمان جاندار تبدیل نمائیم. در غیر آن، تاریخ و نسل حاضر و
فردا حرمت ما نخواهند کرد.
هدف از برپایی
گفتمان تا حد ِ معینی باید تیوریزه کردن افکار ماباشد، تا خود
را باید از نو، در درون واقعیت جامعه ما بسازیم، و انرژی ها را
در یک کانال سرازیر نماییم تا کمبود های مُدهش همکاری و همگامی
ازبرکتِ افادۀ جمعی، سمت و سو بیابد.
هدف غایی این
گرد همایی و گفتمان شفاف که ضمانتی خرد مندانۀ برای مبارزه
مشترک است؛ باید این باشد که سر انجام به یک ایده ی تشکل فرا
سازمانی رسید که مورد پذيرش همه احزاب و جريان هاى سياسى قرار
گیرد. اينکه همه ضرورت مبارزه مشترک را در یک فورم جدید و فرا
سازمانی درک نموده و باور دارند، نشان دهنده اين است که حداقلى
از خرد سياسى شکل و قوام لازم را يافته است. مشکل اصلى چگونگى
ساختاری این حرکت است. اين مشکل را شايد بتوان از راه صرفن
سياسى البته با سختى هاى زيادى حل نمود. اما گرايش فراسياسى به
هيچ وجه به مفهوم غير سياسى کردن اتحادها نيست، بلکه به اين
معنى است که بر اساس پايبندى اخلاقى مى توان به يک قرارداد
استوار سياسى رسيد.وفراتر از آن شاید بتوان نقشۀ راه را بروی
یک جبهه یا اتحاد ترسیم کرد.
اين اتحاد، اما،
آن گاه مى تواند در واقعيت منصفانه باشد که افراد و نيروهاى
سياسى در شرايطى نسبتن يکسان به موضوع اتحاد بنگرند. افراد و
تشکيلات سياسى در چنين اتحادى، به دور از پيش داورى ها،" عامل
اخلاقى" هستند. اين عوامل اخلاقى براى شرکت در اتحاد بايد فقط
يک شرط اصلى را تامين نمايند: باور و پايبندى به ارزش هاى
شناخته شده دمکراتيک ﴿حقوق بشر و اصول اخلاقى دمکراتيک مانند
آشتى جويى، سازش، احترام به عقايد ديگران، دورى از نظرات و
تمايلات پيش داورانه﴾.
در این گفتمان
باید تلاش صورت گیرد که به پاسخ گشایی مسایلی که تا هنوز در
سقف تعلق عده ای از روشنفکران ما آویزان مانده است،نیز پرداخته
شود.
بیایید از پُشت
سنگر های خصم و تقابل بیرون شده ،فلاخن نفرین را بدور انداخته
،طومار و دودیِ دشمنی را
در آب تفاهم بشویم،دیباچه
شقاوت را ببندیم، سیاهی های دل و دماغ مان را
در نورستان خرد و روشنگری بشویم،بیایید سلیقه های یخ بسته و
فاصله های منجمد شده میان ما را در تموز مشارکت ذوب کنیم و
بیایید از سراب آب و از آب زندگی بسازیم.
زندگی
|