بازي ظريف شطرنج ميان مسکو و واشنگتن

نويسنده

Olivier Zajec

http://ir.mondediplo.com/images_diplo/puces_vertes.gifبرگردان:
منوچهر مرزبانيان

اجزاي سپر موشکي آمريکا در اروپا واکنش بسيار خشن روسيه را برانگيخته است. در پس استدلال هاي فني و سياسي تعارض آميزي که قدرت هاي پيشين جنگ سرد پيش مي کشند، دو مفهوم متضاد از آينده روابط بين الملل نهفته است. در اين ميان چنين مي نمايد که اروپا فقط نظاره گر مسلوب الاختيار کشاکش ايندو شده باشد. آيا خود از آن آگاه است؟

 بازديد رابرت گيت وزير دفاع و کنداليزا رايس وزير امور خارجه ايالات متحده در تاريخ ۱۷ مارس ۲۰۰۸ از مسکو نيز نتوانست اختلافات آمريکا و روسيه بر سر سپر موشکي را سامان دهد. به موجب «نامه فتح بابي» که جورج دبليو بوش رئيس جمهور آمريکا به تازگي به آقاي ولاديمير پوتين همتاي خويش فرستاده، هدف پيشنهادهاي تازه آمريکا آنست که «روس ها را در اين طرح سهيم سازد». اما روس ها با صداي هم آواي آقايان پوتين و مدودوف به يادآوري استمرار «ناسازگاري ژرف» [در باره اين مسئله] بسنده کرده اند. سخن آندو را البته مي توان به نرمگوئي تعبير کرد. کشاندن سيستم ملي سپر موشکي آمريکا به اروپا سهم آشکاري در تشديد مداوم تشنجي داشته است که در سال ۲۰۰۷ ميان روسيه و کشورهاي غربي پديدار گرديد. واشنگتن دولت لهستان را به نصب آتشبار هاي سپر موشکي خود در شمال آن کشور راضي کرده (۱) و در همان حال دولت جمهوري چک نيز پذيرفته است که رادار هشدار دهنده اي در ناحيه جينس نزديک مرز آلمان ساخته شود. دليل اين اقدام را تضمين امنيت ايالات متحده و اروپا روياروي «تهديد موشک هاي پرتابي (باليستيک)» ايراني برشمرده اند.

اما مردم محل همچنان در ناباوري به سر مي برند. سازمان پيمان اتلانتيک شمالي (ناتو) نيز به نظر مي رسد که از قافله عقب مانده باشد، زيرا در وراي طرح هاي سپر موشکي که سازمان مزبور با صبر و شکيبائي در باره آنها مذاکره کرده، ابتکار دوجانبه آمريکا راه ميانبري زده و اتحاديه اروپا هم از جاي نجنبيده است. فقط روسيه است که به نظر مي رسد با طرح هاي در دست اجرا آشفته گرديده. رسانه هاي غربي سخنان مسؤلان سياسي و نظامي روسي را که بيش از پيش خشمگينانه و تهديد آميز مي نمايد بازتاب داده اند. بدون آنکه پايه و اساس واکنش روسيه را در چشم اندازي دربرگيرنده [همه عوامل] بنگرند، سخن راندن از «جنگ سردي تازه»، وخيم جلوه دادن اوضاع را تسهيل کرده است. براي گشودن رمز موضع روسيه، فراتر از [حساسيت نسبت به] محل استقرار سپر موشکي در اروپا سه نکته را مي بايد برشمرد.

نخست، استقرار شتاب يافته سپر موشکي، آينده برابري قدرت استراتژيک آن کشور و ايالات متحده را نامطمئن ساخته است. تصميم به برپائي اين سپر دفاعي ملي آمريکا دنباله منطقي فسخ يک جانبه عهدنامه ناظر بر منع سلاح هاي ضد موشک هاي پرتاب شونده بدست دولت بوش در سال ۲۰۰۲ است. مفاد عهدنامه مزبور که در سال ۱۹۷۲ به امضاء رسيده بود توسعه دفاع ضد موشکي در آمريکا را به قصد دستيابي به توازن هسته اي محدود مي ساخت. محافظه کاران آمريکا که مخالف هرگونه تحديد آزادي عمل کشورشان «در دوران جهان يک قطبي» پس از جنگ سرد بوده اند لغو اين عهد نامه را يکي از هدف هاي خويش ساخته بودند.

»جنگ ستارگان»، پوچي يک پندار

آمريکائي ها طرح دفاع ملي موشکي را که از محدوديت هاي دست و پا گيري که هنوز وجود داشت «رها ساخته بودند» رسما در ماه دسامبر سال ۲۰۰۲ به راه انداختند (۲). اما براي فدراسيون روسيه و رهبران آن که بيش از آنکه درفش داران ايدئولوژي اتحاد جماهير شوروي باشند وارثان استراتژيک آن بوده اند، عهدنامه ناظر بر منع سلاح هاي ضد موشک، همواره ستون نگهدارنده تعادل ميان روسيه و آمريکا به شمار رفته است. به زعم اينان هر کدام از «دو قدرت بزرگ» که بتواند «ضربه نخست را فرود آورد» مي تواند به فرجام ويران سازي طرح ريزي شده خود يقين داشته باشد. چنين تعادلي که بر موازيني هم منصفانه و هم بالقوه مرگبار بنا يافته بود خشنودي روسيه را به ويژه در سال هاي دهه۱۹۹۰ فراهم مي ساخت، که دوراني آشوب زده و آسيب ديده از بي لياقتي ها را مي پيمود. پيش از آن تنها حادثه جدي، برنامه «جنگ ستارگان» (ابتکار دفاع استراتژيک) بود که دولت ريگان در سال ۱۹۸۳ براه انداخت. اما وقتي ايالات متحده از جنگ سرد «پيروز بيرون آمد»، «ابتکار دفاع استراتژيک» که ابعاد کلاني يافته بود و از لحاظ فن آوري نيز آنچنان پختگي نداشت «تنزل مقام يافت» و در دوران زمامداري آقاي جرج بوش پدر و آقاي ويليام کلينتون نام تازه «حمايت فراگستر عليه ضربات محدود» به خود گرفت.

روسيه از فسخ يک جانبه اين قرارداد در سال ۲۰۰۲ گزند ديده بود. دوران کوتاه همدلي که پس از سؤ قصد هاي ۱۱ سپتامبر توانست ميان آقاي پوتين و آقاي بوش به وجود آيد زود از ميان برخاست. نزد روس ها احساسي پا گرفته بود که آمريکائيان در پشت تراژدي نيويورک و حفاظ لفظي «جنگ عليه تروريسم»، پناه گرفته اند تا با بهره گيري از آن قواعد بازي را به زيان منافع رقباي خود تغيير دهند (۳). «انقلاب هاي رنگين» در «پيرامون نزديک» امپراتوري پيشن، پيشروي آمريکا در آسياي ميانه يا لشگر کشي به عراق در پي فسخ عهد نامه ناظر بر منع سلاح ها ضد موشکي پيش آمد. روس ها، بازيگران قدر شطرنج، زود قلعه رفتن را نمي پسندند. خشونت واکنش هاي کنوني آنها ريشه در احساس عمومي و ديرپاي به محاصره افتادن و از هر سو آماج حمله ها قرار گرفتن دارد.

روسيه شکننده شدن همسري قدرت خويش و ايالات متحده را بيشتر از آنرو ناگوار احساس کرده که طرح هاي دفاع ضد موشکي آمريکا، شبح پيشتازي توان نظامي واشنگتن از مسکو را در ديدرس قرار داده است. رزم آرايان روسي به ميلياردها دلاري اشاره مي کنند که هر سال در اين طرح ها (۶/۹ ميليارد براي سال ۲۰۰۸) هزينه مي شود و بيم آن مي رود که در اين زمينه پيشگامي قطعي به آمريکا ببخشد. سپر موشکي که محرک نخست فن آوري و حامي پژوهش هاي دفاتر مطالعاتي فراواني در ايالات متحده است، براي واشنگتن نيز فرصتي فراهم ساخته که موقعيت خويش را در رقابت براي «ساختن زرادخانه اي» در فضا تثبيت کند که آنرا مرز حياتي استراتژيک مي انگارد.

مسکو و پکن هردو همت خويش را بر نکوهش اين سياست استوار کرده اند زيرا به حق مي بينند که جهت اصلي بهره برداري آمريکائي ها براي حفظ برتري استراتژيک و فن آوري خود بر رقيبان، مخالفان و دشمنان همين است که از «جهان يک قطبي شده» به ارث رسيده.

با اينهمه به نظر مي رسد که روس ها در بيان سود و زيان آني اين طرح ها راه اغراق پيش گرفته باشند. پشتگرمي دفاع و امينت روسيه زرادخانه سلاح هاي غير اتمي است که هرچند تعدادشان به يقين از دوران جنگ سرد کاسته شده، اما کيفيت آنها به طرز محسوسي بهبود يافته است (موشک هاي پرتابي تاکتيکي، موشک هاي قاره پيما، دفاع ضد موشکي). موشک زمين به زمين «SS-27 Topol -M» با برد ده هزار کيلومتر و برخوردار از امکان گذاردن کلاهک هاي چندگانه از نوع MIRV نماد احيا و نوزائي زرادخانه آنان است (۴). به موجب پژوهش هاي اخير (۵) در نهايت حدود سال ۲۰۲۰ روسيه بايد بتواند دهها زير دريائي پرتاب کننده جنگ افزار و حدود صد موشک پرتابي دور برد در دسترش داشته باشد.

بدينگونه شايد زرادخانه اي مرکب از پانصد تا ششصد کلاهک اتمي فراهم آيد که با افزودن مؤلفه هوا برد، نيروي استراتژيک روسيه بايد بتواند به رقمي نزديک به دو هزار کلاهک اتمي برسد. اين ظرفيت مدرن شده اي که با بهبود يافتن و متنوع ساختن سلاح هاي متعارفي مانند موشک ۵۵۵ – KH با برد پنج هزار کيلومتر تقويت شده است را شايد تا بامروز دفاع ضد موشکي آمريکا به هيج صورت نتواند خنثي سازد.

سرانجام روسيه که همانوقت ها هم تنها کشوري بود که از يک سيستم کم و بيش کار آمد و قادر به دفاع از بخشي از سرزمين خويش برخوردار بود، با طرح «Triumph 400–S» و امروزين کردن رادارهاي هشدار دهنده اي که پيرامون مسکو کار گذاشته، توان دفاعي خويش را باز هم بهبود بخشيده و از اينرو مجموعه اين تسهيلات تهاجمي و دفاعي وي را در پناه خود گرفته است. آنچه مي ماند آن است که هرچند کرملين در ابراز نگراني از پيشي گرفتني که تعادل نيروها در اروپاي شرقي را برهم زند «راه گزافه پيش گرفته»، اما تشويش وي از شکافي که در دراز مدت توانائي بيشتري به ايالات متحده ارزاني دارد کم نيست.

نکته دوم توضيح دهنده موضع مسکو به انگار وي از نفس تهديد پيوند خورده است. روسيه اي که دلبسته ترويج و ارتقاء چندجانبه گري مبتني بر تعادل قطب هاي قدرت و تمدن است، به همان تجزيه و تحليل هاي کشورهاي غربي راه نمي برد. ايران، که به يقين بايد با دور انديشي و احتياط زير نظر داشت، به زعم کرملين مي تواند نوع ديگري تحول يابد. اين همان نظري است که آقاي پوتين هنگام چهل و سومين کنفرانس مونيخ در باره امنيت در تاريخ ۱۰ فوريه ۲۰۰۷ به شيوه اي تا حدودي موجز خاطر نشان ساخت: «هيچکدام از اين کشورهاي به اصطلاح "مسئله دار" موشک هائي ندارند که برد آنها به رده پنج هزار تا هشت هزار کيلومتري برسد که قادر باشند اروپا را تهديد کنند. نغز تر آنکه، حتي به پندار نيز نمي گنجد که در آينده اي که اکنون مي توان پيش بيني کرد، اين موشک ها در اين کشورها پديدار شوند. (...) براي نمونه هر کوششي براي پرتاب يک موشک کره شمالي به سوي ايالات متحده با گذار از اروپا شايد ضد قوانين فيزيکي پرتاب کردن باشد». استدلال وي در واقع درستي نظر استقرار سيستم هاي سپر موشکي آمريکائي را بي اعتبار مي سازد که مدعي تهديد «دولت هاي اوباش» برخوردار از سلاح هاي کشتار جمعي است که حمله به اروپا را از آنها بعيد نمي داند (۶).

به باور کرملين، چنانچه خطري آجل و معتبر در ميان نباشد، تهاجم ضد موشکي آمريکا در قاره کهن چيزي بيشتر از عزم بستن دست و بال روسيه نوزاد در درون مرزهاي آن نيست. اين سومين نکته اي است که توضيحي بر ضد حمله اخير بدست مي دهد. به بينش روسيه از زمان گسترش ناتو به سوي شرق در سال هاي دهه ۱۹۹۰ و در ابتداي سال هاي ۲۰۰۰ و نيز افزايش شمار قراردادهاي نظامي دوجانبه با کشورهاي کرانه بالتيک، روماني، بلژيک، اوکرائين، لهستان يا جمهوري چک، رشته هاي نو وابستگي به واشنگتن را تقويت کرده و عدم تعادل در همکاري هاي استراتژيک در اروپا گسترش يافته است.

چنانچه با دورتر نگري از ميدان عمل اروپائي فاصله بگيريم که فقط منطق مکاني و زماني سپر موشکي آمريکا را به طور ناقص به حساب مي آورد، مي بينيم که استدلال روسيه جنبه هاي خردگرايانه اي هم دارد. با بررسي اين نظام دفاعي در کل ساختار آن و با قرار دادن قطب جنوب در کانون نقشه اي جهان نما، متوجه برجستگي دو محوري خواهيم شد که از سامانه هاي پياپي جلو گيرنده، رادارهاي تعقيب کننده و رادارهاي هشدار دهنده کنوني يا در دست تکوين پوشيده شده است.

نخستين محور غرب ايالات متحده را عليه تهديدي از سوي کره شمالي پوشش داده است. بدينسان موشک هاي پايگاه واندنبرگ در کاليفرنيا، جلوگيرنده هاي قلعه گريلي در آلسکا و رادار کوبرا دين در جزاير الئوسين، را مي توان يافت و نيز راداري که در درياي ژاپن يعني در نزديک ترين فاصله به کانون تهديد نصب شده است. به موازات آن در محور دوم سامانه هاي موشکي نزديک بوستن و ديگري در گروئنلاند واقع در شرق ايالات متحده، سپري در برابر تهديدهاي ايران برافراشته است. اين شبکه، راداري کم دارد که جلو هرگونه تهديد «کشور ملا ها» را از فاصله اي نزديک چنان بگيرد که از همان شروع مرحله پرتاب بتوان راه را بر موشک يا موشک هائي بست که بخواهند ايالات متحده را آماج خود قرار دهند. زمامداران آمريکا مي گويند که رادار چک به درد چينن کاري مي خورد. اما آيا پايگاه جينس چاره مطلوبي است؟

چنانچه آمريکائي ها بخواهند محور سپر دفاعي عليه ايران به همان اندازه محور کره شمالي کارآمد باشد بهتر که رادار خود را در گرجستان يا ... آذربايجان نصب کنند که به خاستگاه تهديد نزديک تر است. روسيه هنگام گرد همآئي سران گروه ۸ کشور در آغاز ماه ژوئن ۲۰۰۷، در ابتداي مجادله ضد موشکي اروپا همين را پيشنهاد کرده و گفته بود حاضر است پايگاه گابالا را در اختيار غربي ها بگذارد (۷)، که موقعيت مکاني آن مي توانست همچنين و در همان مسير پاکستان، کشور بي ثبات دارنده سلاح هسته اي و برخوردار از بردارهاي موشکي که از موشک هاي ايراني بسيار کارآمدترند پوشش دهد. البته آمريکائي ها اين پيشنهاد را مؤدبانه رد کردند و هرچند آقاي بوش آنرا «خيلي صميمانه» و «بسيار بدعت گذار» توصيف کرد، اما همزمان بر صلاح لهستان و جمهوري چک در پيوستن کامل به سيستم خود پافشاري کرد.

به محاصره درآوردن روسيه

وقتي رهبران روسيه از «قوانين پرتاب شناسي» ياد مي کنند همين عناصر جغرافيائي را در سر دارند: اگر نصب رادار در آذربايجان چاره بدي است، در آنصورت چرا نبايد پايگاه راداري در شرق ترکيه ساخت که ستون تاريخي ناتو به شمار مي رود؟

از اينرو کرملين پيام را خوب دريافته است. گزينه لهستان و جمهوري چک گزينه اي به قصد سلطه و مانوري ديپلوماتيک است تا گرداگرد روسيه را بگيرند. آن بخش از نقشه اين سلطه که بر تهديد ايران اصرار مي ورزد بهانه اي بيش نيست. با اينهمه نبايد از نظر داشت که «رياکاري استراتژيک» فرضي آمريکا در صحنه اروپا، که مسکو هم اينک هم به انگار خود در آن پهنه سازش هاي فراواني کرده، مقاطع همگرائي ميان کرملين و کشورهاي غربي را از ديده ها نهان ساخته است: چين در ميان مدت موجب نگراني مسکو است و هند همچنان يک همپيمان، پاکستان بازيگري بي ثبات و «جهاد گرائي بين المللي» تهديدي به شمار مي رود. در اين زمينه ها روسيه بيش از آنچه گفته مي شود به تجزيه و تحليل هاي غربي نزديک است.

اما دو نکته نفاق افکن ديگر رنجش و بي اعتمادي روس ها را دامن زده است. از يک سو واژه پردازي هاي پر آب و تاب در باره «محور شر» مسکو را به نکوهش آثار ناخوشايند آن واداشته، که مي پندارد نوسان ميان منجي پنداري و وسواس اخلاقي، رژيم هائي را که آماج خود گرفته است به تنگنا مي راند و از سوي ديگر خود را به ويژه در حاشيه هاي غربي سر زمينش در محاصره مي يابد. به عقيده کرملين سيستم آمريکائي نصب شده بي آنکه مصالح اروپا را در نظر گيرد پيوند هاي برگشت ناپذيري در اين قاره بر جاي مي گذارد که مي تواند به ترديد در واقعيت استقلال اروپا بيانجامد.

استقرار سپر موشکي در اروپا همانند بازي شطرنجي است که در دراز مدت هر بازيگري چندين حرکت را پيشاپيش در ذهن خويش پرورده است. براي بازيگران کرملين، درازمدت مقطعي فراتر از سال ۲۰۲۵ است، هنگامي که شکاف فن آوري ميان مسکو و واشنگتن تهديدي براي استقلال استراتژيک روسيه خواهد بود. روسيه به رغم رفاه مالي نسبي کنوني اش، مايل نيست مانند زمان «ابتکار دفاع استراتژيک» باز همان اشتباه پشت سر موضع گيري هاي حداکثري آمريکا دويدن و از نفس افتادني را تکرار کند که سرانجام به قيمت از دست رفتن يک امپراتوري براي شوروي ها تمام شد.

آقاي پوتين و جانشينش آقاي مدودف ترجيح مي دهند که با منصرف کردن شرکاي محتمل مانور آمريکا، سرچشمه سيل را ببندند. هشدار دادن هاي اخير به لهستان و اوکرائين و حتي کشورهاي کرانه بالتيک مبني بر اينکه چنانچه قرار باشد سيستم آمريکا را در خاک خويش بپذيرند موشک هاي روسي آن کشور ها را آماج خود خواهند گرفت از همين تدبير ناشي مي شود. آقاي پوتين هنگام ديدار با يوليا تيموچنکو نخست وزير اوکرائين در تاريخ ۱۳ژانويه ۲۰۰۸ حجت را تمام کرد (۸). «ما ناگزير خواهيم بود مسير موشک هاي خود را به سوي تأسيساتي بگردانيم که نيک باور داريم امنيت ملي ما را به مخاطره انداخته اند. امروز ناچارم اين مطلب را آشکارا و صادقانه بگويم ». و باز از همين جا بود که در ماه دسامبر ۲۰۰۷ روسيه تصميمي با نتايجي بسيار سنگين گرفت تا تضييقاتي را به تعليق درآورد که با عهدنامه مربوط به نيروهاي متعارف در اروپا (FCE) (۹) تا آنزمان بر خود روا داشته بود. اين تصميم احساسات سرتاسر قاره را برانگيخت. و سرانجام اظهار نظرهاي مدام ژنرال هاي روسي فعال يا بازنشسته نيز از همين عزم روسيه سرچشمه گرفته است، رقص ظريفي که لاف و گزاف هاي دايناسورهاي جنگ سرد را بيانيه هاي مستدل، اگر نه خردمندانه صاحب منصبان، استادانه پي مي گيرند که مترسک يک ستيزه را بر سر دست مي جنبانند.

کرملين بي آنکه از اساس انتقادات خويش روي برتابد، با نرم گوئي در برخي سخنان، خود را ماهرانه در جايگاه داور قرار مي دهد، مواضع کهنه ضد آمريکائي خود را «نگه مي دارد» و در همان حال دولت کنوني آمريکا را که به پايان دوره زمامداريش نزديک مي شود به ستوه مي آورد، دولتي که با زنجيره پياپي اي از گزينه هاي يک جانبه آسيب پذير شده و همچنان در لجنرار عراق و افغانستان گير کرده است. مي توان احساس کرد که پيدايش آثار تهاجم کرملين آغاز گرديده است. هنوز چيزي نشده دولت جديد آقاي دونالد توسک در لهستان از زمان انتخابش در سال ۲۰۰۷ مايل است که خود را به اتحاديه اروپا، آلمان و روسيه نزديک سازد. آقاي ويکتور يوشچنکو رئيس جمهور اوکرائين هم از نيات آمريکائي ها پس از انتخابات رياست جمهوري نگراني دارد. يک دولت دموکرات شايد به يقين اصل سپر موشکي را رها نکند، اما آيا بر سر مواضع کنوني که ناتو را به حاشيه رانده است، اتحاديه اروپا را نگران ساخته و روس ها را از کوره بدر برده باقي خواهد ماند؟ شايد پاسخ اين پرسش منفي باشد.

از مشاهده توازن نيروها چنين بر مي آيد که سرنوشت مسئله سپر موشکي در اروپا بر سه گمانه ممکن تکيه دارد. نخست، عزم راسخ ايالات متحده در استقرار سپر موشکي دنباله سيستم دفاعي خويش است که حتي با تناوب سياسي در واشنگتن خللي در آن نخواهد افتاد. دوم، به حساب آوردن استدلال هاي روسيه است که اروپائيان به واسطه نزديکي جغرافيائي و نياز به تأمين مواد سوختي بي نهايت بدان حساس اند (۱۰) گيريم در حال حاضر جرأت نکنند به مخالفت با آمريکا برخيزند. سوم، روشن ساختن تضمين ها در باره فرايند تصميم گيري وابسته به اين سيستم است: دکمه را چه کسي خواهد فشرد (۱۱)؟ چگونه و با چه موازيني اين راه گير ها برنامه ريزي خواهند شد؟ چگونه ريزش بقاياي زايد بر بخشي از قاره را که در شعاع عمل يک راه گيري احتمالي قرار دارد سامان بايد داد؟

به نظر مي رسد که به دليل بي علاقگي اتحاديه اروپا، عوامل متعدد اما معادله واحدي به تغيير مسير به سوي مرکزيت دادن خردمندانه تر مسئله سپر موشکي در حوزه اختيارات ناتو گرايش داشته باشد. پيش از مناقشه کنوني روسيه همانوقت ها هم در چهارچوب همين ترتيبات در باره طرح هاي دفاعي ضد موشک هاي پرتابي (DAMB) همکاري مي کرد و شايد اروپائيان نيز بتوانند در درون آن بطور مستقيم تري به توسعه استراتژيک و فن آوري اين سيستم بپيوندند. براي دستيابي بدان ناچار بايد ابتکارات دوجانبه اي را پشت سر گذاشت که سرچشمه جر و بحث هاي کنوني است.

تا آنزمان برسد مسکو گاه به مهر و گاه به خشم با ترجيح ظاهر ساختن خشم خويش، اعتقادات خود را بر زبان مي آورد: «جهان يک قطبي چه چيزي است؟ به رغم تمام کوشش هائي که براي زيبا جلوه دادن آن به کار برده اند، اين اصطلاح در عمل به جز يک چيز معناي ديگري ندارد: مرکز يگانه قدرت، کانون يگانه زور و محفل يگانه تصميم گيري. جهان يک قطبي جهان اربابي واحد، فرمانروائي واحد است. در تحليل آخر تمام کساني که در صحن چنين نظامي به سر مي برند، همچون خود فرمانروا سرنوشت محتومي دارند که ويراني از درون است (۱۲).» امپراتور پيشين به پشتوانه تجربه خويش سخن مي گويد. و به رغم نيات پنهاني که آشکارا در پشت اين انديشه نهفته و سؤ نيت روسيه در اين ماجرا که استادانه محاسبه شده است، اين هشدار، که با مصالح استقلال استراتژيک اروپا همسوست، ارج و وزني مي يابد ...

زيرنويس ها

۱- سامانه هاي در نظر گرفته شده عبارتند از زگره زه پومورسکي، اوتسکا، سلوپاسک و ژلوشو در پومراني، وهمچنين سامانه اورژيش نزديک مرز درون بوم روسي کالينگراد. نخستين دستگاه جلوگيرنده موشک ها شايد در سال ۲۰۱۱ عملياتي بشود.

۲- در باره پيدايش انديشه سپر موشکي آمريکا مقاله «دغدغه هاي ضد موشکي آمريکا» را در شماره ماه ژوئيه ۲۰۰۷ لوموند ديپلوماتيک مطالعه فرمائيد.

۳- کاخ سفيد در تاريخ ۱۳ دسامبر ۲۰۰۱، فقط دوماه پس از واقعه ۱۱ سپتامبر فسخ عهد نامه ناظر بر سلاح هاي ضد موشک را رسما اعلام کرد.

۴- موشک هاي پرتابي قاره پيما مجهزبه خمپاره هاي چندگانه هدايت شونده مستقل از يکديگر.

۵- نگاه کنيد به برونو گروسل «کنش و واکنش هاي تازه، متعارف سازي طرق و ابزار منصرف سازي و توازن استراتژيک»، انتشارات بنياد پژوهش هاي استراتژيک، پاريس، ژانويه ۲۰۰۸.

۶- با اينهمه روسيه توانائي ها ايران را براي ساخت و بهبود موشک هائي با بردي قاره پيما تا حدود سال۲۰۳۰ دست کم نمي گيرد.

۷- از سال ۲۰۰۲ اين پايگاه آذري به مبلغ ۷ ميليون دلار به اجاره نيروهاي روسي براي مصارف خود درآمده است. اجاره نامه کنوني بايد در سال ۲۰۱۲ به پايان مهلت اعتبار خود برسد.

۸- تهديداتي که از آنرو بر آن تأکيد مي ورزيد که اوکرائين در ماه ژانويه ۲۰۰۸ درخواست کرده بود تا به «طرح عمل به منظور الحاق» به ناتو بپيوندد، که در نشست سران ماه آوريل در بخارست بررسي خواهد شد.

۹- عهدنامه مربوط به نيروهاي غير اتمي در اروپا که در سال ۱۹۹۰ در پاريس امضاء شد، تعداد نيروهاي روسي را پس از ناپديد شدن پيمان ورشو محدود مي ساخت. به دنبال تعليق اعلام شده روسيه در دسامبر ۲۰۰۷ در گيرودار بحران سپر موشکي، ناتو همکاري هاي خود را با مسکو مسدود کرد.

۱۰- به خصوص در مورد آلمان صدق مي کند که به ميانه کشيدن گفتگوها در باره ناتو دلبسته است. خانم آنجلا مرکل در چند نوبت در باره اين مضمون مداخله کرده است. کشور هائي مانند بلژيک، هلند يا حتي کانادا هم در هراس برلين شريک اند.

۱۱- در حال حاضر پيش بيني شده است که سيستم طرح ريزي شده که امتداد ساده سامانبندي آمريکائي است، به وسيله مرکز کنترلي واقع در کولورادو، در پناه مرکز متحد فرماندهي استراتژيک آمريکا هماهنگ شود.

۱۲- سخنراني ولاديمير بوش رئيس فدراسيون روسيه در تاريخ ۱۰ فوريه ۲۰۰۷ در کنفرانس امنيت درمونيخ.



 

 لوموند ديپلوماتيک