سبب شناسی عقب ماندگی ذهنی

اتفاقات دوران بارداری و زایمان

                

مطالعات نشان داده است که بین 6 تا 10 درصد ضایعات مغزی و درنتیجه عقب ماندگی ذهنی با وجود  پیشرفتهای علم پزشکی در هنگام زایمان رخ می دهد .

تولد زودرس

تولد زودرس یکی ازعوامل مساعد عقب ماندگی ذهنی است .

گاهی  ضایعات  مغزی وعقب ماندگی بر نوزاد عارض  می گردد  نارسایی   رشد هوشی  در  زایمانهای زود رس و قبل از موعد بیشتراست زیراهنوزسلسله اعصاب مرکزی کودک رشد کافی ندارد و کودک به دلیل  حساس بودن  طعمه  خوبی برای میکروبها است .

بعضی از امراض مادری (مرض قند،بیماری کلیوی) و ناهنجاری دهانه رحم   موجب  تولد زودرس نوزاد می گردند

تولد نارس

برخی از نوزادان هنگام تولد در حدود 5/2کیلو گرم یا کمتروزن دارند .این کودکان ممکن است دوره 9 ماهه جنینی را در رحم مادر طی کرده باشنداما با توجه به وزن کمی که دارند  بعنوان اطفال نارس تلقی می گردند .

به نظر سچر و دیگران نوزادانی که در طی دوران حاملگی رشد  ضعیفی دارند، به طور غیر عادی احتمال دارد در هنگام  تولد دچار مشکلاتی می شوند . چنین  حوادثی  احیانا“ موجب  برخی موارد  عقب ماندگی ذهنی  و اختلالهای  یادگیری یا بیقراری می شود . از میان خطرهای  بالقوه در این زمان می توان از نارسی، نرسیدن اکسیژن به سلولهای مغز و یرقان را نام برد.

گاهی به واسطه طول مدت زایمان و پیدایش شرایط نامساعد برای  جنین ، فشارهای غیر طبیعی بر نوزاد وارد می شود و  به اختلال ذهنی او منجر می گردد .

علل زایمانهای طولانی

عدم تناسب بین جمجمه کودک و لگن  مادر

مغز جنین به علت به تاخیر افتادن زایمان در حین عبور از لگن و مجرای زایمان ، صدمه دیده و ضایعات  تولید شده به عقب ماندگی ذهنی  و سایر  اختلالهای  روانی منجر می شود .

 

 

در برخی مواقع  استفاده از وسایل  فیزیکی و مکانیکی نظیرفورسپس اگربا دقت لازم همراه نباشد برجمجمه ومغزنوزاد فشاروارد میسازد و عوارض گوناگونی همچون نارسایی  ذهنی و اختلالهای حسی و حرکتی را سبب می شود

از بیماریهایی که بر اثر ضربه های  زایمانی یا  نقص  رشد  جنین  به  علل مختلف   اتفاق     می افتد  یکی  فلج  مغزی  است  که اکثرا“با نارسایی رشد هوشی و فلجهای گوناگون  مثل فلج دوپا یا نیمه بدن یا چهار دست وپا یا حتی فلج اعصاب و عضلات چشم همراه است. 

بیماری  صرع  و سایر اختلالهای تشنجی کودکان یکی دیگر از بیماریهایی است که احتمالا“براثرضربه های زایمانی به وجود می آید .

معمولا“ براثر فشار زیاد یا طولانی ناحیه سر صدمه دیده و گاهی نوزاد دچار بیحال و خفگی می شود

از نخستین مرحله تولد  که  آغاز سازگاری فیزیولوژیکی و بیولوژیکی با  محیط  است کودک از فعالیت لازم باز می ماند و هوای کافی ولازم به سلولهای اونمی رسد و همین وقفه  موجب  نقصان  رشد عمومی و عقب ماندگی ذهنی کودک می گردد .

محرومیت از اکسیزن ممکن است از طریق وقفه در تدارک  گردش  خون  در جفت یا فقدان تنفس خود به خودی رخ دهد

سندرم بیقراری ،  تحریک پذیری  و عدم تمرکز حواس و دقت به  عنوان  نشانه  آسیب مغزی در کودکان  جوانی  است  که تنها تعدادی از آنها به هیپوکسیا دچار شده بودند .

پرتو نگاری یا اثرات اشعه ایکس

در چند ماهه  اول  آبستنی ، پرتو نگاری انبوه  اغلب  موجب  پایان  دادن   به حاملگی  شده  یا  باعث  ابتلا نوزاد به عوارض جدی دیگر می شود.

مادرانی که در سه ماه اول حاملگی به عفونتهای شدید مبتلا می شوند با خطر فزاینده  سقط  جنین  یا  نقایص   جدی نوزادشان روبرو می شوند .

ویروسهایی که  به  جنین   می رسند  شامل ویروسهایی  است    که   موجب  سرخک،  سرخجه،آبله مرغان،آبله،آبله گاوی ، التهاب ماده خاکستری نخاع،التهاب کبد،التهاب مخ، اوریون می شوند.

از بین این ویروسها،سرخجه، سیتومگالوس تبخال موجب نقایص جنین می شوند.

بیماری سرحجه مزمن است و ویروس آن می تواند  طی  یک  دوره طولانی یعد از تولد ،حتی اگر کودک علیه آن پادتن تولید کند، درسلولهای نوزاد پرورش یابد. ویروس سرخجه موجب تخریب بر خی از سلولهای بافتها شده ونرخ رشد را در دیگر سلولها تغییر می دهد .

همچنین ممکن است  در کار  تدارک  خون برای رشد بافتهای جنین مداخله کند و باعث نقص دایمی رشد،بیماری قلبی،میکروسفالی، کری ، آب مروارید ، آب سیاه چشم و دیگر مشکلات مربوط به چشم گردد .

این بیماری یکی از علتهای مرگهای جنینی و عقب ماندگی  در گذشته های  نه چندان  دور بوده است .

عوارض سیفلیس به صورت سقط جنین ، مرده به دنیا آمدن نوزاد ، عقب ماندگی ذهنی ،کوری ،کری،التهاب استخوانها و اندامهای داخلی دیده می شود .

معالجه مناسب مادر قبل از هفته هجدهم حاملگی ، جنین را در مقابل عفونت مصون می سازد .

در صورت ابتلا مادر ، درمان شدید آنتی بیوتیک آغاز می شود .

تاکسو پلاسموسیس

یک  بیماری  عفونی  مربوط  به یک جانور تک سلولی اس

جنین به این بیماری از طریق تورم پوشش مشیمیه چشم وشبکیه آن ، آهکی شدن مغز ، هیدروسفالی، میکروسفالی ،آشفتگیهای روانی-حرکتی ، صرع، مشکلات تغذیه ،افزایش ناگهانی  درجه حرارت و افزایش  تنوس  عضلانی  بروز می یابد ،  بسیار حساس است.

حدود 85 درصد کسانی که زنده می مانند دارای عقب ماندگی ذهنی می باشند .

این ویروس به وسیله یک مادر سالم به جنین منتقل می شود وگاه باعث عقب ماندگی ذهنی هیدروسفال ، میکروفتالیما ،تشنجات  صرعی آنسفالی،کوری،بزرگی کبد وطحال و تغییرات خونی  همراه  با  پلاکت پایین خون و تخریب سلولهای قرمز آن می گردد.

ممکن است ویروس از طریق انتشار عفونت در نواحی مختلف  از جمله مغز موجب مرگ جنین یا نوزاد شود .

هر چند این ویروس می تواند از طریق جفت به جنین  منتقل  شود  اما  بیشترین  گسترش آن در دوره  بارداری  و وضع حمل معمولا“از طریق تماس مستقیم با دستگاه تناسلی است

داروهای متعددی توسط زنان حامله مصرف می شود  که از مشهور ترین  آنها می توان  آسپرین آنتی هیستامین،آرام بخش،ضد استفراغ،ملین،ضد احتناق بینی را نام برد .

مصرف  داروهای  رایج   نظیر  مپروبامات و کلردیازپوکسید که  برای کنترل و اضطراب به کار می روند ممکن است بسیار خطرناک باشند .

رشد وتکامل ذهنی و فیزیکی این کودکان در دوره بعد از تولد و دوره دورن رحمی کند بوده و موارد میکروسفالی ،چشمان مورب وبدسازیهای کاردیاک و اندامی متغیر  در بین آنان مشاهده می شود . در هنگام تولد ، میزان نقص در رشد قد ،  شدیدتر از نقص وزن است .

نیکوتین یا ماده  سمی  سیگار روی  جنین تاثیر می گذارد . هنگامی که مادر حامله ، سیگار می کشد حرکات قلب جنین به علت کم  شدن  اکسیژن   خون  تشدید  می شود  و بر قلب آن فشار وارد می گردد.

زنان سیگاری تقریبا“ همیشه بچه های  خود را زودتر از موعد به دنیا می آورند و عقب ماندگی ذهنی در نوزادانی که زودتر به دنیا می آیند بیشتر است .

استفاده از  دخانیات  در دوران بارداری به کم  شدن  وزن نوزاد و گاهی سقط آن منجر می شود .

 

 

گاهی اضطراب،عصبانیت و هیجانهای شدید و ناگهانی و پیوسته مادر در دوران بارداری باعث  ایجاد  تغییرات  و احتمالا“ اختلالهایی در کنش  غدد  داخلی مادر می شود و اثرات نامطلوبی روی جنین می گذارد .

به طور کلی هیجانهای دایمی و مستمرکه غالبا“ با تشویش و نگرانی و نارا حتیهای خانوادگی  و محیطی  همراه هستند باعث بروز نارساییهایی در جنین  شده و گاه به عقب ماندگی ذهنی منجر می گردند .

آزمایشهای حیوانی نشان می دهد که  تجارب مولد،اضطراب در دوره آبستنی، ممکن است برضربان قلب،سطح فعالیت،کم وزنی و رشد و تکامل حرکتی جنین اثر کند.

واکنش هیجانی مادردرهنگام زایمان نیز سبب جلوگیری از تولد به موقع نوزاد شده و بر آن فشار وارد می سازد .

درانسان سوء تغذیه شدید مادربه هنگام آبستنی به کم وزنی نوزاد دروقت  تولد  منتهی میشود اما  کاهش  وزن جزیی است . بدیهی است که سوءتغذیه  قبل  از تولد  به کاهش تعداد سلول در جفت انسان منجر می شود .

نوزادانی  که از طریق  جفتهای  نارسا تغذیه می شوند ،ممکن است رشد درون رحمی ناقص داشته باشند، بنابراین حتی بعد از طی دوران  معمولی  حاملگی به کم وزنی مبتلا می شوند .

گاهی  در کار جفت  نارسایی  وجود دارد وهمین نارسایی  موجب  می شود  نوزاد  دچار کم خونی گردد وسلولهای مغزی اوآسیب ببیند.

از دیگرموارد مشکل زا، خونریزی شدید داخلی، تاثیر بیهوشی عمومی برای زایمان،پیچیدگی ناف به دورگردن نوزاد،بزرگی غیرعادی نوزاد و کم حرکتی نوزاد می باشد.

در مواردی  که جنین دارای ارهاش مثبت و مادر دارای ارهاش منفی است مشکل برای جنین ایجاد می شود  ممکن است مادر علیه سلولهای خون با ارهاش مثبت ، از طریق  انتقال  خون  با ارهاش مثبت و یا در صورتی  که  خون  جنین با ارهاش مثبت به سیستم گردش خون او برسد.حساس گردد که  اغلب  به  هنگام  درد  زایمان  یا وضع حمل چنین می شود .

اگر پاسخ عدم حساسیت و مصونیت کافی ایجاد  شود مادر ناقل پادتنهایی علیه سلولهای خون ارهاش  مثبت می گردد.

اگرمادری قبلا“ حساس نشده باشد ،خطری کودک اول را تهدید نمی کند.

ورود پادتن های مادری در خون جنین موجب تخریب سلولهای قرمزارهاش مثبت می گرددونیزدراثرانباشت بیلی روبین  سلولهای قرمز  خون ، سبب افزایش بیلی روبین در خون می گردد .

اگر  پاسخ عدم  حساسیت و مصونیت  کافی ایجاد شود مادر ناقل پادتنهایی علیه سلولهای خون ارهاش مثبت می گردد. اگر پاسخ عدم حساسیت  و مصونیت  کافی ایجاد شود مادر ناقل پادتن هایی علیه  سلولهای خون ارهاش مثبت می گردد.

در تکنیکهای اولیه ،درمان در هنگام تولد یا حتی در جنین ،به وسیله انتقال خون از یکی به دیگری انجام می گرفت .

درحال حاضر،می توان از حساس شدن مادر اجتناب کرد.

این امر توسط تجویز پادتنهایی علیه عامل ارهاش به یک مادرارهاش منفی به هنگام به دنیاآمدن اولین فرزندیکه دارای ارهاش مثبت  است  انجام می گیرد و بدین وسیله یک مصون سازی منفعل ایجاد می گردد.

اختلال فشار خون در سه ماهه آخر آبستنی در 6تا7درصد تمام آبستنیها رخ می دهد و در آمریکا  موجب 20  درصد  ازمرگهای مادری می شود و هنگامی که با خونریزی  وعفونت   همراه   شود   مسئول  بیش  از 50درصد ازمرگ ومیرهای مادری است .

در اثر این اختلال ، جنین به طور مکرر از بین می رود .

پیش از تهیه انسولین  معمولا“زنان مبتلا به  دیابت  قندی   برای   حاملگی  بسیار ضعیف  بودند  و تنها عده  قلیلی   آبستن می شدند.

یک چهارم این مادران نیز می مردند و حدود نیمی از جنین ها و نوزادان از بین  می رفتند حتی با کنترل دیابت  آبستنی  برای مادر و به ویژه  برای  کودک  همراه  با ریسک  بالایی است .

کنترل  دقیق  زنان  مبتلا  به  دیابت  به طور امیدوار کننده ای موجب  بهبود مادر و فرزند می شود .