اين همه تنش وتشنج درافغانستان تقصيرکيست؟؟؟

 دولت وتيم تشکيل دهنده دولت، ناتووپنتاگون وياجنگسالاران وپول پرستان ؟

بخش – اول

زيميرواسکاري

 

آیا انسان وطنش را می‌فروشد؟
آب ونانش را خوردید
آیا در این دنیا عزیزتر از وطن هست‌؟
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
پاره پاره‌اش كردند
گیسوانش را گرفتند و كشیدند
كشان كشان بردند و تقدیم كافر كردند
آقایان‌، چگونه به این وطن رحم نكردید؟
دست ها و پاها بسته در زنجیر،
وطن‌، لخت و عور بر زمین افتاده‌
و نشسته بر سینه‌اش ( ... )
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
می‌رسد آن روز كه چرخ بر مدار حق برگردد
می‌رسد آنروز كه به حساب های شما برسند
می‌رسد آن روز كه از شما بپرسند:
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟(
ناظم حکمت)

فاصله وبيگانگي دولت ازملت

 

 سخن گفتن، شعار دادن، محاسبه هاي دل خوش کننده ، گزارشهاي مبالغه آميز، تکيه برمقامات امروزي دولت ، کش دادنهاي جنگ ، توزيع پول به چهارجاسوس روزگزران ، جابجاي اشخاص دوتابعيتي دراموردولتداري ، بيگانه بودن ازدرد- رنج ومصيبت مردم ، بردن ،بستن وکشتن ملت ستم ديده ، بمباردمان بي نتيجه ، و افسوس خوردن در اين باره كه چرا اوضاع امنيتي کشور تا اين حد بحراني شده است چيزي جز تكرار مكررات نخواهد بود، زيرا هر كسي كه در افغانستان زندگي مي كنند اين آتش جهنده و شعله هاي آن را مي بيند و با گوشت و پوست خود آن را احساس مي كند.

دولت کرزي با مديريت ضعيف، و ندانم كاري  هاي توجيه ناپذير خود، طالبان نزديک به مرگ را دوباره زنده كرد و جنازه متلاشي شده تروريزم را از تابوت بيرون كشيد و جان تازه اي به اين كالبد فساد و تباهي دميد. امروز صداي طالب و ملا عمر، از حلقوم ناراضيان دولت بلند مي شود، قافله عظيم بيكاران و سرخوردگان جامعه كار ستون پنجم طالبان را انجام مي دهند.

هر جواني كه از وطن فرار مي كند جبهه طالبان قوي تر مي شود. فساد دستگاه حكومت و رشوت خواري هاي قضات و دواير دولتي،  مانند سوهان آهنين، شمشيرهاي زنگ زده طالبان و القاعده را تيز تر مي كند. رسانه ها و مطبوعات به اصطلاح آزاد، با تبليغات لجام گسيخته خود  كه هيچگونه پابندي و حفظ منافع ملي را رعايت نمي كنند به بلندگوهاي ملا عمر و بن لادن تبديل شده اند. با حضور قواي خارجي در افغانستان، جنگجويان طالب و القاعده بدستور مستقيم آي اس آي و رهبران مدارس بظاهر مذهبي ايالت سرحد پاكستان، تروريزم نامشروع و ضد انساني خود را در چارچوب تبليغات كژ انديشانه توجيه و تفسير مي كنند.

خلاصه،  هر قدر دولت و نظام حكومتي افغانستان  يك گام به عقب بر گردد، طالب و القاعده صد گام به هدف نزديكتر مي شوند. به اين ترتيب، دستگاه حكومتي با اجراآت اكثراً ناصواب خويش بيك فابريكه توليد تروريزم  تبديل شده است. مانندن شحصي بيکاره وبي هدفي چون کرزي درچوکي دولت اوضاع رابيشترازگذشته به تشنج ميکشاند وسياستهاي شترمرغي دولت وحاميان خارجي اش افغانستان رابه کام تروريزم پرتاپ خواهدکرد.

اين دولت بايد  اصلاح شود، و در اجراآت و سياست هاي حكومتي خود قاطعانه تجديد نظر كند.

در نبرد عليه اشكال مختلف تروريزم چه طالبان وطني و چه طالبان چند مليتي، استراتژي دقيق و منظم سياسي – نظامي تدوين نمايد و سعي كند قافله چند ميليوني ناراضايان را راضي و اعتماد از دست رفته ملت را دوباره جلب نمايد، در غير اين صورت ممكن است بارديگر شهر كابل به صحنه جنگهاي خونين مسلحانه تبديل شود  كه در آن صورت، شمال جنگ، كلاه كرزي و بساط حكومت و شورا و ديگر نهادهاي به اصطلاح دموكراتيك را با خود خواهد برد و جامعه مدني به جامعه آكنده از جنگ و فتنه و آشوب، مبدل خواهد شد.

در طول سال هاي گذشته توجه جدی به بازسازی در مجموع صورت نگرفته و بهبود در وضعیت و شرایط اقتصادی مردم حاصل نشد ، بیکاری ، نبود اشتغال از مواردی است که می توان افزایش فاصله و شکاف بین دولت و مردم اشاره کرده و از سوی دیگر زمینه ناامنی و افزایش حملات انتحاری را فراهم نموده و به سوی نا امیدی می کشاند . سال گذشته وضعیت امنیتی بسیار نگران کننده و وخیم بود به دلیل اینکه ناامنی از مناطق جنوب به سایر نقاط امن کشانیده شد، وضعیت اقتصادی همچنان نا بسامان و مردم از فقر و بیکاری در وضعیت نامساعدی قرار داشت . کشت و قاچاق مواد مخد ر همه ساله افزایش یافته ، طبق آمار منتشر شده نودوسه درصد  مواد مخدر جهان را افغانستان تولید می کند .  در زمینه های مخابرات و دسترسی مردم به معارف و صحت افزایش داشته و موفقیت نسبی در چنین مواردی (مخابرات ، صحت ، معارف ) در مقایسه با احتیاج و نیازمندیهای مردم بسیار ناچیز است که امید است مسوولين به جای ارایه ارقام بلند و بالای فرضی و ساختگی به رفع مشکلات توجه نموده یا به شکستها ، ناکارمدیها ، حیف و میل و مصارف بی مورد بیت المال اعتراف نماید .با ارایه چنین گزارشی از سوی وزیران که خودشان را دلسوز و کارامد در انظار عمومی جلوه می دهند و حسابدهی سمبولیک، راه را به جایی نخواهد برد .

درنخستين روزهاي حمله نيروهاي نظامي آمريكا با همكاري ائتلاف شمال، طالبان را ساقط نمودند. قواي هوايي آمريكا، لانه ها، قرارگاهها، ميدان هاي هوايي، مخفيگاههاي توره بوره در جلال آباد مقر ملا عمر در قندهار و گارنيزيون هاي جنگي طالبان و شبكه القاعده را تقريباً در سراسر افغانستان بمباران كرد. هزاران جنگجوي طالب، تروريست هاي القاعده، مليشياهاي پاكستاني و جنگجويان متحد آنها به كوهستانها و به استقامت سرحدات كشور فرار كردند. فرماندهان آمريكايي جنگ را متوقف و پيروزي خود را اعلام نمودند. آنها مي گفتند در جنگ عليه تروريزم پيروز شده اند و ديگر نيازي نيست كه فراري ها تعقيب شوند.

اشتباه آمريكا در همين نكته بود، آنها فقط در مرحله اول جنگ عليه طالبان و القاعده پيروز شده بودند.  بايد فراري ها و شكست خورده ها را تعقيب مي كردند، و به آنها فرصت تجديد قوا و سازماندهي مجدد نمي دادند. موضوع ديگر، اعمال فشار عليه پرويز مشرف رئيس جمهور پاكستان بود كه در آن موقع، مشرف در وضعيت بسيار شكننده اي قرار داشت و حاضر بود در مورد سركوب طالبان و القاعده، هر پيشنهادي را امضاء كند. مشرف تا قبل از حادثه يازده سپتامبر رهبر سياسي طالبان بشمار مي رفت و تنها كسي بود كه براي پيروزي طالبان و القاعده در افغانستان كف مي زد و هورا مي كشيد و به جنگجويان طالب كيسه هاي پول و به زخمي هاي آنان خون و دوا و داكتر مي فرستاد.

آمريكايي ها در گام نخست طالبان شكست خورده را بايد تعقيب مي كردند و همزمان با آن پرويز مشرف را تحت فشار قرار مي دادند تا رسماً سياست عدم مداخله در امور افغانستان را بپذيرد و به آن متعهد شود. اما آنها اين كار را انجام ندادند و ملا عمر و بن لادن در كوههاي توره بوره، زنده از چنگال آنها فرار كردند.

شكشت خورده ها جمع شدند، فراري ها تجديد قوا كردند، مشرف در قبال آنها از سياست (يک بام ودوهوا) كار گرفت و دو ايالت سرحد و بلوچستان پاكستان عملاً به محل تجهيز، تجديد قوا و سازماندهي طالبان تبديل شد و بار ديگر آي اس آي صحنه گردان عمليات هاي جنگي طالبان گرديد.

يكي ديگر از اشتباهات آمريكايي ها تاكيد بيش از حد آنان بر روي عمليات هاي جنگي  است. آنها تاكنون نزديك به نود ميليارد دالر صرف مخارج نظامي كرده اند در حاليكه مقدار كمك هاي دولت آمريكا به بخش هاي بازسازي، اجتماعي، دولت سازي، و اقتصادي طي سال هاي گذشته، طبق برآورد خود آمريكايي ها از هفت ميليارد دالر تجاوز نميكند. حداقل پنجاه فيصد از اين هفت ميليارد دالر نيز توسط خود افراد  و موسسات وابسته به آمريكا حيف و ميل گرديده و سودي براي افغانستان نداشته است. هرگاه  اين آمار بر عكس مي بود يعني نود ميليارد دالر مصرف بازسازي و هفت ميليارد دالر براي مخارج جنگي، احتمال مي رفت اوضاع امنيتي تا اين حد به وخامت نمي گرائيد.

اشتباه ديگر آمريكا برخوردهاي تكبر آميز و زور گويانه عساكر و كماندوهاي آمريكايي عليه ساكنان بي گناه افغانستان است. آنها هر بزرگ قبيله را مظنون به همكاري با القاعده تصور مي كنند و با اندك بهانه اي، به خانه ها داخل مي شوند، و به تفتيش و تلاشي افراد خانواده از جمله زنان مي پردازند. اين اقدام آنها مغاير اعتقادات مذهبي و سنت هاي قبيله اي ساكنان افغانستان است و تاكنون موجب گرديده است صدها جوان غيرتمند و آزاده جنوب، با مشاهده اين گونه رفتارهاي وقيحانه نظاميان آمريكايي، سلاح در دست گرفته و به صفوف جنگجويان طالب و القاعده پيوسته اند. كاملاً روشن است كه آمريكايي ها نسبت به ساكنان افغانستان، مانند يك ملت مستعمره رفتار كرده و هر فرد جوان قبايل را به همكاري با طالبان متهم مي كنند.

طالباني كه تا ديروز مانند قطاع الطريق ها و دزدان صحرايي، فقط در مغاره ها و شكاف كوهها زندگي مي كردند و تنها به عمليات هاي دهشت افكنانه انفرادي دست مي زندند، اينك در دستجات منظم چند صد نفري، و جنگ افزارهاي پيشرفته، سواره و پياده، به جنگهاي جبهه اي و كلاسيك و اشغال مناطق مبادرت مي ورزند.

قوماندانان ناتو كه هزاران  نيروي چند مليتي را در جنوب افغانستان رهبري مي كنند پس از يكدوره برخوردهاي نظامي با طالبان اعتراف مي كنند كه جنگ با طالبان يادآور تجربه هاي تلخ ويتنام براي انهاست و هرگاه دير بجنبند و دستگاه ديپلماسي غرب در قبال آنچه كه در افغانستان مي گذرد برخورد انفعال آميز داشته باشد، دير يا زود دولتهاي غربي، شاهد ظهور يك ويتنام جديد خواهند بود. آنها مي گويند براي استقرار امنيت در افغانستان حداقل به ده سال وقت نياز دارند، و محاسبات آنها در مورد طالبان و القاعده، كاملاً اشتباه بوده و دولتمردان اروپايي، قدرت و كارائي اين جنگجويان را درست محاسبه نكرده بودند.

احياء مجدد طالبان و ظهور پديده تروريزم مخصوصاً شكل جديد آن به نام عمليات انتحاري، دو عامل و منطقه اي دارد. يكي از اين دو عامل، حمله نظامي آمريكا به عراق، و عامل ديگر دوازده هزار مدرسه به اصطلاح مذهبي موجود در ايالت سرحد پاكستان است. در سال هاي اول سقوط طالبان، دولت كرزي وهمکاران جنگ سالارش به كمك نظاميان خارجي بر نود فيصد از قلمرو افغانستان مسلط بود.

طالبان در حال استحاله شدن بودند، افق هاي اينده كاملاً روشن و اميدوار كننده بود، و مردم به اين باور رسيده بودند كه رژيم طالبان به عنوان يك واقعيت تلخ  ديگر در افغانستان تكرار نخواهد شد و به زباله دادن تاريخ سپرده شده است. اما در اين هنگام بوش در يك اقدام آكنده از غرور و تكبر، دستور حمله به عراق را صادر كرد و بعدها ثابت گرديد  كه اين اقدام وي يكي از فاحش ترين اشتباهات سياسي و استراتژيك آمريكا بعد از جنگ ويتنام است. آمريكا رسما عراق را اشغال كرد اما شكست خورد و اكنون پاي سربازان آمريكايي در اين جنگ تجاوز كارانه كه هيچ منطقي در پشت آن وجود ندارد گير كرده است.

مقاومت هاي مسلحانه در عراق آغاز گرديد، مصارفات آمريکا در اين جنگ به ميلياردها دالر رسيد و تلفات آنان به چندين هزار نفر بالغ گرديد.  در جريان اين مقاومت ها، جنگجويان فرصت طلب القاعده نيز خود را وارد ماجرا كردند و در نتيجه، عمليات هاي انتحاري آغاز گرديد.

دو ائتلاف در اين جنگ حضور دارند، يكي ائتلاف غرب به رهبري آمريكا و يكي ائتلاف جهاني سازمان القاعده، آمريكا با توپ و تانك و طياره و القاعده با عمليات هاي خشونت بار انتحاري، عراق را به يك جهنم سوزان و تحمل ناپذير تبديل كرده اند. شكست آمريكا در عراق، طالبان و القاعده را تحريك كرد تا در جبهه افغانستان با قدرت بيشتر از پيش بجنگند.

علاوه بر اين، تروريزم جاري در عراق نيز با حمايت آي اس آي و سركردگان مدارس مذهبي ايالت سرحد، وارد افغانستان گرديد. اين تروريزم خشن به شكل عمليات  هاي انتحاري، سوغات جنگ عراق براي افغانستان است كه پاكستان نيز در اين بازي خطرناك،  نقش دروازه بان تروريزم را بازي مي كند. بنا بر اين تا زمانيكه آتش جنگ در عراق خاموش نشود و جنرال هاي ماجراجو و انگليس مآب آي اس آي، مهار نگردند پديده ناميمون تروريزم و عمليات هاي انتحاري طالبان و القاعده در افغانستان از بين نخواهد رفت.

ازطرف ديگردرماه هاي اخير نيروهاي ناتو ‌و آمريکا به بهانه مبارزه با تروريسم ، عمليات نظامي گسترده اي را در مناطق مختلف افغانستان ازجمله در جنوب وشرق کشور انجام داده ا ند که بيشترين آسيب ها را به مردم عادي واردنموده اند. بمباران هوايي مناطق مسکوني توسط ناتو، آمريکا که مدعي پناه گرفتن تروريست ها در آن مکان ها هستند، خشم مردم افغانستان را برانگيخته است . (مانند حوادث اخيرنورستان).

در شرايطي که فقر و ناامني حيات اجتماعي و اقتصادي جامعه راتهديد مي کند ، افزايش کشتار غيرنظاميان ،مردم را به شدت ناراضي کرده است .کارشناسان سياسي معتقدند که افزايش نارضايتي عمومي در افغانستان ، بيش از همه به تضعيف جايگاه دولت کرزي منجر مي شود . زيرا مردم توقع دارند دولت ملي با سياست هاي يکجانبه ناتو و آمريکا مقابله کند . محافل سياسي دولت کرزي را به دليل همنوابودن  با سياست هاي خشن ناتو و آمريکا به شدت مورد انتقاد قرارداده اند. مردم تأکيد مي کنند که مخالفت دولت کرزي با سياست هاي غرب و همچنين افزايش اعتراضات مردمي باعث بدنامي وچالشهاي جدي براي منافع جويانه آمريکا و ناتودر افغانستان خواهد شد. بنابراين اجراي عمليات مستقل ناتوبدون هماهنگي با نيروهاي امنيتي ، علاوه بر بروز خشم مردم ، جايگاه دولت کرزي را نيزمخدوش مي کند. به نظر مي رسد سياست هاي آمريکا ناتو درافغانستان که مغاير منافع ملي است، تنها به تقويت جبهه مردمي ضد نيروهاي بيگانه منجر مي شود .

ازطرف ديگر متاسفانه فساد در ادارات دولتی ، بحران هزار و یک سری است که کشور را با چالش های بی شمار و متعددی از جمله عدم موثریت تلاش ها و فعالیت ها مواجه ساخته و تاکنون دولت نتوانسته این بحران را از پیش روی خود بردارد. عملکرد دولت در این مدت برای ریشه کن شدن فساد در ادارات ناکارآمد و نا کافی بوده است. رئیس جمهور در این مدت برای مبارزه با فساد اداری، اقدام به ایجاد کمیسیون هاي نمايشي مبارزه با فساد اداری و اصلاحات نمود، اما این کمیسیون به جای این که در راستای کاهش فساد در ادارات کشور موثر باشد، اکنون خود نیز به منبعی بزرگ برای فساد مبدل گشته است.

اخيرآ رئیس اداره کنترول و تفتیش در حساب دهی نمايشي گفت: ریشه تمام مفاسد اداری خود اراکین بلندپایه وزارت خانه ها هستند. وي با خاطرنشان کرد این که علت تمام مفاسد اداری در بطن ادارات و وزارت خانه ها است گفت، اگر هر یک از روسا و وزیران دولتی، اراده کاهش و محو فساد اداری را داشته باشند و کار عملی را از خود شروع کنند، من به جرات می توانم بگویم که فساد اداری به پیمانه بسیار زیاد کاهش می یابد. در ادامه به فساد موجود خارج از حیطه دولت ان جی اوها و کشورهای دونر اشاره کرده و تصریح کرد، برای پایان دادن به فساد، باید تمام کمک ها از طریق وزارت مالیه با توجه به ضروریات دولت و ملت به مصرف برسد در حالی که کشورهای کمک کننده بدون بررسی نیازهای افغانستان، با درنظرداشت منافع خود، پول را خرج می کنند که طبعا در آن فساد موجود است.
موصوف گفت که اداره کنترول و تفتیش به مثابه عالی ترین ارگان بازرسی امور مالی و حسابی وزارت خانه ها، ادارات و موسسات در سطح کشور می باشد که در سال گذشته، توانستیم از دوصدوبيست ويک ارگان در مرکز و پنجصدوسي وهشت ارگان دیگر در ولایات، به تعداد دوصدوچهارنهاد در مرکز و سه صدوهفتادوسه نهاد در ولایات را مورد بازرسی قرار دهیم که هفتادوهفت درصد تحقق پلان استراتیژی این اداره را نشان می دهد. وی، عدم بازرسی يکصدوهشتادودو ارگان را نامساعد بودن شرایط امنیتی در برخی ولایات، محدودیت های قانونی و حکمی در مربوطات جمعیت هلال احمر کشور و سفارت خانه و خصوصی شدن بعضی تصدی ها دانست و گفت، در مجموع چهل وسه دوسیه ای که به سارنوالی ارسال شده شامل مبلغ دوصدونودوهشت میلیون و چهارصدوبيست وپنج هزار و دو صد افغانی، یک میلیون و پنجصدوهفتادوپنج  هزار و نوصدوبيست وچهار دالر، يکصدوپنجاه هزار تن قیر، بيست وهفت هزار و يکصدوسيزده لیتر پطرول، بيست ويک هزار و يکصدوپنجاه وهشت  لیتر دیزل، استفاده غیرقانونی هفت هزار متر مربع زمین، ترتیب اسناد جعلی برای یک هزار و دوصدوهفتادوشش عراده موتر، توزیع شش هزاروپنجصدوبيست نمره زمین به اشخاص غیر مستحق ، پول اضافه مقدار هشتصد هزار افغانی و شصت وسه هزار و نوصدوچهل وشش دالر، می باشند که تحت بررسی قرار دارند.

باید خاطرنشان کرد که تا حال هیچ راه حل مناسبی برای کاهش فساد اداری از سوی دولت ارایه نگردیده است و علت آن را بسیاری از کارشناسان، آغشته بودن خود مسئولین بلندرتبه دولتی در فساد می دانند.

به هر حال بحران فساد اداری در کشور نیازمند برخورد قاطع دولت است تا با مجازات متخلفین به وجود بیاید. بدون شک تا زمانی که آب از سرچشمه گل آلود باشد، درپائین نمی توان آن را زلال و شفاف یافت، پس در این مسئله، مبارزه با فساد باید از بلند رتبه ترین مقام آغاز شود و تا پایین رتبه ترین آن ادامه یابد و همه خود را در برابر قانون، مطیع پابند ببينند.

ازجانب ديگرشماری از نهادهای فعال درامور حقوق زنان ضمن ابرازنگرانی از افزایش خشونت های جنسی علیه عليه زنان ، ازدولت خواستاربه محاکمه کشاندن عاملین خشونت جنسی علیه زنان شدند.  میزان خشونت های جنسی علیه زنان و اطفال در سراسر کشور قابل نگرانی می باشد. براساس گزارش های ارائه شده ازسوی کمیسیون حقوق بشر،  در سال گذشته بیش از يکصدده زن که دخترهای کم سن وسال نیزدراین آمارشامل اند در کشور مورد تجاوز جنسی قرارگرفته اند وبیش از چهل زن و اطفال بر اثر خشونت های جنسی و خانواده گی جان شان را از دست داده اند.  کارشناسان امور می گویند فرصتهای برای رشد زنان در سراسر کشور از چند سال به این سو فراهم گردیده اما این برنامه  درولایات کشور یکسان تطبیق نمی شود.

 پس از سقوط طالبان در کشور بیشتر زنان تصور می کردند که دولت برای بهبود وضعیت آنان اقدامات جدید مانند تعليم وتربيه ، برخورد با ازدواجهای اجباری، منع خرید و فروش زنان روی دست گرفته خواهد شد اما با گذشت چند سال این انتظارها بر آورده نشده است. این در حالی است که چندی پیش پسری یک نماینده مجلس به دختری چهارده ساله  تجاوز کرده بود. اما تا اکنون مقامات قضایی کشور هیج گونه عکس العملی دراین خصوص ازخود نشان نداده اند.

همچنان دفتر ملل متحد (یونیما) در گزارشی اعلام کرد: علی رغم ‪ ۱۵میلیارد دالر کمک جامعه جهانی طی سال هاي گذشته ، ‪ پنجاه درصد مردم در فقر شديد زندگی می‌کنند. در گزارش گفته شد که علی رغم توسعه آموزش‌های صحي ، کشور از لحاظ آمار مرگ و میر مادران باردار در ردیف دوم در سطح جهان قرار دارد.  همچنین بر پایه اعلام دفتر یونیما، در زمستان سال قبل ، تلفات سرما به یکهزار و ‪ ۵۰۰نفر رسید و به علت ناامنی در بیشتر مناطق ، خدمات کمک رسانی با مشکل مواجه شد و نمایندگی‌های این نهاد در ‪ ۷۸ولسوالی جنوب کشور نتوانستند فعالیت کنند.

افزایش جهانی قیمت مواد غذایی ، باعث گردید که شمار افراد آسیب پذیر به ‪ ۵/۲میلیون نفر افزایش یابد و برنامه جهانی غذادر افغانستان در صدد است در شش ماه اول سال ‪ ۲۰۰۸میلادی ، کمک‌هایی را در اختیار آنان قرار دهد. در گزارش تصریح شد که ‪ ۳۶ولسوالی از ‪ ۳۷۶ولسوالی کشور ، عمدتا در مناطق شرقی و جنوب شرقی غیرقابل دسترس برای مسوولان کشور و کمک رسانان خارجی بود.

بر پایه همين گزارش علی رغم موفقیت نیروهای دولتی و نیروهای خارجی در سال ‪ ۲۰۰۷میلادی ، شورشیان سرکوب نشدند، خشونت و فعالیت دهشت افکنی افزایش یافت ، طوریکه حملات در طول یکماه در سال ‪ ۲۰۰۶میلادی از ‪ ۴۲۵به ‪۵۶۶ مورد در سال ‪ ۲۰۰۷افزایش یافته  است .

در گزارش از گسترش خشونت‌ها و افزایش تلفات غیرنظامیان ابراز نگرانی شد و گفته شد، سال قبل پنجهزار طالب ، یکهزار و ‪ ۵۰۰غیرنظامی ، ‪ ۹۲۵پولیس ، یکصد نفرازاردوي ملی و ‪ ۲۴۰نظامی خارجی کشته شدند.  در گزارش آمده است شمال و غرب کشور همچنان از ثبات لازم برخوردارنيست ، اما مشکلات امنیتی بیشتر به گروه‌های جنایکار ارتباط دارد و جنوب و شرق افغانستان عمدتا تحت تاثیر فعالیت شورشیان مخالف دولت قرار دارد.  از حمله به کاروان‌های امدادی و کارکنان کمک‌های انساندوستانه در سال قبل ابراز نگرانی و گفته شد که ‪ ۴۷کارمند کشته و ‪ ۸۹تن هم ربوده شدند و مواد غذایی بیش از ‪ ۴۰کاروان برنامه جهانی غذایی به غارت رفت .  بر پایه این گزارش پیشرفت حقوق بشر در سال قبل بسیار محدود بود، هرچند زنان ‪ ۲۷درصد کرسی شورای ملی را به دست آوردند و ۲۶ درصد کارکنان زن هستند، هنوز زنان با چالش عمده‌ای رو به رو هستند.  در گزارش با تاکید بر اینکه در حال حاضر وزارت امور زنان و مقام ولایت بامیان در اختیار زنان می‌باشد، گفته شد که ‪ ۳۸درصد زنان افغانستان از نظر اقتصاد فعال‌اند و زنان یک سوم مردان حقوق دریافت می‌کنند.  از خشونت برضد زنان بعنوان یک مشکل یاد و گفته شده که در بیش از ‪۸۰ درصد دوسيه ها، خشونت علیه زنان مربوط به اعضای خانواده است .

پرابلم بيكاري، به مشكل بدتر از تروريزم تبديل شده است. هرگاه وضعيت به همين صورت ادامه پيدا كند دير يا زود قريه ها  و حتي برخي از شهرها از نسل جوان كشور تخليه خواهد شد . . . مهاجرت هاي دسته جمعي جوانان بيكار به كشورهاي همسايه در واقع سند رسوائي و محكوميت  زمامداران فعلي است. و آنهايي كه باقي مي مانند يا به زرع و قاچاق مواد مخدر و انواع جرايم جنايي روي مي آورند و يا با پيوستن به گروههاي شورشي و آشوب طلب، بازار تروريزم را گرم تر خواهند كرد. ما امروز با يكي از بي كفايت ترين دولت ها روبرو هستيم، دولتي كه بر خلاف شعارهاي دموكراسي و آزادي بيان و انكشاف اقتصادي، خود را در برابر خواست و اراده مردم متعهد نمي داند و  به حل مشكلات عاجل آنها نمي پردازد.

نظام اقتصاد بازار و تجارت آزاد، افغانستان را به ماركيت بزرگ مال التجاره مصرفي كشورهاي ديگر تبديل كرده و اقتصاد ملي را به حالت احتضار رسانده است. حتي در غير مردمي ترين دولت ها نيز اصول منافع ملي و حاكميت سياسي به عنوان دو اصل مسلم حكومت داري رعايت مي گردد در حاليكه اكثر اجراآت و عملكردهاي دولت كرزي، با اين دو اصل مغايرت دارد و اساساً واژه هايي از قبيل منافع ملي، حاكميت، تروريزم، دموكراسي قابل تطبيق در شرايط افغانستان، تا هنوز به روشني تعريف نشده است. در كشوري كه نزديك به شصت فيصد نفوسش در فقر مطلق زندگي مي كنند، شعار آزادي بيان و رقص و آواز رسانه هاي صوتي و تصويري، كدام يك از زخم ها و جراحت هاي ملي را التيام خواهد بخشيد، در كشوري كه كارمند دولت براي ادامه زندگي و تامين حداقل معيشت، مجبور است، رشوت بگيرد، و در محاكم از عدالت و انصاف، فقط تصوير ترازوي آن باقي مانده و هيچ دوسيه اي بدون پول حل و فصل نمي شود چگونه مي توان باور كرد كه مردم در شكنجه و عذاب نباشند. بلي در نزديک به هفت سال تطبيق صلح و دموكراسي آمريكايي در افغانستان، اكنون افغانان نه ازامنيت جاني، نه امنيت مالي و نه امنيت قضايي برخوردار هستند.

به همين دليل نه تنها سرمايه گذاران خارجي بلكه مردم کشور نيز ازدولت نااميد شده اند و به اين باور رسيده اند  كه اصلاح امور مملكت در چارچوب نظام فعلي تقريباً غير ممكن است.

چاره ديگري بايد انديشيده شود، سيستم عمومي دولت ازکرزي تا وزيران ، واليان ومسوولين نظامي هم ازوزارت دفاع ، داخله وامنيت ملي  به يك خانه تكاني عميق نياز دارد. قوانين بايد بازنگري شود و نظام اقتصاد بازار به يك نظام  اقتصادي مختلط تبديل گردد. حضور نيروهاي خارجي در كشور،  بايد توسط پارلمان ، قانونمند شود. از حركت سريع جامعه بسوي نظام طبقاتي كه محصول سياست هاي ديكته شده توسط خارجي هاست، به سرعت جلوگيري بعمل آمده و پروژه هاي انكشافي و زير بنائي پس از يك وقفه طولاني و غير موجه بارديگر روي دست گرفته شود.

حل مشكل مواد مخدر، و  استقرار نظم و امنيت، به تدابير  عاقلانه تري نياز دارد، رشد فقر  و بيكاري، با هر قيمت ممكن و با روي دست گرفتن يك پلان انكشاف ملي، قاطعانه كنترول و مهار شود، در غير اينصورت يگانه راه براي هيات حاكمه كابل استعفاي آبرومندانه است. همه كساني كه با فرهنگ و جامعه ما آشنا بودند از همان آغاز پيش‌بيني مي‌كردند كه كرزي نمي‌تواند به طور كامل بر سراسر كشور حكومت كند. تلاش‌هاي آمريكا هم براي تحكيم جايگاه كرزي با شكست روبه‌رو شد. اكنون در افغانستان مشكل جدي مشروعيت قدرت دولت وجود دارد. فوري‌ترين نياز كنوني در افغانستان ضرورت برقراري گفت وگو ميان افغان‌ها است. اين ابتكار عمل بايد تحت نظارت سازمان ملل صورت گيرد. پيش‌بيني وقايع پيش‌رو واقعاً دشوار است. حتي با اضافه شدن  نيروي ديگر ناتو به افغانستان، معلوم نيست طالبان واقعاً شكست مي بخورد ياخير؟.

مسوول درجه اول درقضاياي پرتنش کشورکرزي است که بايد بي درنگ ازدولت کنارزده شده وبه محاکم کشانده شود وازوي بايد پرسيد ، اگرديگران دراوضاع کنوني تقصيردارند وپس توچه ميکردي ؟ واگرنميتوانستي ازعملکرد خارجيان جلوگيري نمايي چراابرومندانه ازقدرت کناره گيري نکردي؟؟؟.

 

اين همه تنش وتشنج درافغانستان تقصيرکيست؟؟؟

 دولت وتيم تشکيل دهنده دولت، ناتووپنتاگون وياجنگسالاران وپول پرستان ؟

بخش – دوم

زيميرواسکاري

 

آیا انسان وطنش را می‌فروشد؟
آب ونانش را خوردید
آیا در این دنیا عزیزتر از وطن هست‌؟
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
پاره پاره‌اش كردند
گیسوانش را گرفتند و كشیدند
كشان كشان بردند و تقدیم كافر كردند
آقایان‌، چگونه به این وطن رحم نكردید؟
دست ها و پاها بسته در زنجیر،
وطن‌، لخت و عور بر زمین افتاده‌
و نشسته بر سینه‌اش گروهبان تكزاسی‌.
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
می‌رسد آن روز كه چرخ بر مدار حق برگردد
می‌رسد آنروز كه به حساب های شما برسند
می‌رسد آن روز كه از شما بپرسند:
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟(ناظم حکمت)

ناتووپنتاگون

 

امروز بعد سياسي و امنيتي حضور نيروهاي ناتو در افغانستان صرفا به بعد نظامي تبديل شده است و مصارفات  سنگيني كه در اين زمينه به نيروهاي ناتو در افغانستان وارد ‌شده است به مردم غير نظامي نيز تعميم پيدا كرده است به گونه‌اي كه مردم بيش از طالبان مورد هدف قرار مي‌گيرند و در بسياري از حملات جنگنده‌هاي ناتو، غيرنظاميان هدف قرار داده مي شوند تا نيروهاي طالبان. در واقع وضعيت فعلي نيروهاي ناتو در افغانستان باز هم بازمي‌گردد به اشتباهات فاحش سياست‌هاي خارجي دولت بوش. اين دولت بدون داشتن اطلاعات كافي از وضعيت موجود در افغانستان و بدون كسب آگاهي‌هاي لازم نسبت به ماهيت و هويت ملت افغانستان برنامه‌ريزي‌هاي قبل و بعد از جنگ افغانستان را پي‌ريزي كرد. از آنجايي كه اروپايي‌ها چون آمريكايي‌ها چندان تمايل و اصراري بر ادامه‌ي تلفات سنگين جنگي آن هم در جنگي كه نتايج پاياني‌اش از همان ابتدا مشخص بود، ندارند تلاش مي‌كنند كه با حداكثر هزينه، امكانات و نيرو طالبان را شكست دهند و فعاليت عناصر اين افراطيون را ريشه كن كنند اما اين امر ميسر نيست  .

نيروهاي خارجي از طريق بمباران مناطق مسکوني که با ادعاي پناه گرفتن طالبان در آن مناطق انجام مي شود، باعث کشتار مردم شده اند.اعتراض به عملکرد نيروهاي آمريکايي و ناتو که بارها از طريق سازمان هاي غيردولتي ، نهادهاي حقوق بشر و مردم کشور ابراز شده است ، هيچگاه مورد توجه مقامات کاخ سفيد و رهبران ناتو قرار نگرفته است . اما گسترش دامنه اعتراض ها به رفتار نيروهاي خارجي که اين بارتوسط تشکل هاي امداد رساني صورت مي گيرد ، بيانگر وجود مخالفت گسترده با خشونت طلبي واشنگتن و متحدينش در افغانستان است .

 به اعتقاد کارشناسان ، عمليات هوايي آمريکا و ناتو که به افزايش تلفات مردم عادي منجر شده ناشي از نگراني نيروهاي خارجي از عمليات زميني است .

بي ترديد ناديده گرفتن زندگي انساني در کشورو کشتار مردم از سوي ائتلاف هرگز از خاطره افکار عمومي جهان پاک نخواهد شد .در پي انتقادهاي شديد مردم از اقدامات نيروهاي خارجي ، ناتو به اشتباه در عملکرد خود در افغانستان اعتراف کرد . تهديد جان مردم از طريق عمليات بي هدف ناتو ، نوعي ناامني رواني را در سطوح مختلف جامعه به وجود آورده است . علاوه براين گستردگي عمليات هوايي ناتو باعث شده است روند بازسازي دچار رکود شود .

بنابراين تا زماني که نيروهاي خارجي برنامه ای روشن و هدفمند براي مبارزه با تروريسم تدوین نکنند ، کاهش کشتار غير نظاميان ، ثبات داخلي و رونق اقتصادي در افغانستان میسر نمي شود . انتشار گزارششهای محافل اطلاعاتي - امنيتي آ مريکا در گذشته نشان داد که سياست هاي کاخ سفيد به افزايش تروريسم و ناامني در جهان منجر شده و تروريسم بين المللي را گسترش داده است. روزي نمي‌گذرد كه خبر كشته شدن تعدادي از مردم غير نظامي در حملات جنگند‌هاي آمريكا منتشر نشود و پس از آن طولي نمي‌كشد كه فر ماندهان نظامي ناتو با اتخاذ موضع‌گيري اعلام مي‌دارند اين افراد مظنون به عضويت در تشکلات طالبان هستند.

گويا به جاي آن كه جنگنده‌هاي آمريكا از بمب‌هاي هوشمند براي بالا بردن سطح هدف گيري دقيق استفاده كنند، از بمب‌هاي كودن كه هيچ دقتي درهدف گيري ندارند استفاده مي‌كنند و گرنه چگونه ممكن است كه در هر بار حمله‌ي نظامي جنگنده‌هاي آمريكايي به مناطقي كه مظنون به فعاليت طالبان هستند بيشتر غير نظاميان هدف قرار داده مي‌شوند! ابراز تاسف و انجام عذرخواهي از سوي يك طرف نظامي نسبت به اشتباهي كه در انجام ماموريت و هدفي كه به او موكل شده است يك امر معمول و بلكه يك اصل ديپلماتيك كاملا معروف است طوري كه امروز سياست عذرخواهي و ابراز تاسف نسبت به اشتباه سياسي يا نظامي به عنوان يكي از اصول عامه‌ي ديپلماسي تعريف مي‌شود؛ اما اين تاسف هرگز نمي‌تواند از بار مسووليت قانوني و انساني مربوط به جنگ‌هاي نظامي بكاهد، وآنگهي تاسف و اشتباه نيز بار معنايي خود را دارد .

زماني كه در برهه‌اي از زمان عذرخواهي نسبت به امري انجام مي‌گيرد به آن معنا است كه آن اشتباه دوباره تكرار نخواهد شد اما اين موضوع درباره‌ي افغانستان و عراق قابل تطبيق نيست زيرا يك نوع جنايت هميشه در حال تكرار شدن است و هميشه غير نظاميان مسلح در حملات نيروهاي آمريكا در عراق و نيروهاي ناتو وآمريکا در افغانستان قرباني مي‌شوند. بنابراين ابراز تاسف و عذرخواهي از اشتباهي كه بعضا به يك واقعيت تبديل شده است، اصلا قابل قبول نيست. ياپ دو هوپ شفر،سکرترجنرال ناتو در توضيح كشته شدن بيش از بيست وپنج غير نظامي كه در حملات جنگنده‌هاي ناتو در جنوب افغانستان هدف قرار داده شدند، به اختصار مي‌گويد كشته شدن اين بيست وپنج نظامي امر بسيار تاسف‌باري است.

دراین باره که نظامیان آمریکائی بطور مرتب به سوی غیرنظامیان تیراندازی می کنند جای بحث وجود ندارد. این گونه عملیات آنقدر تکرار شده است که حتی کرزی ضمن انتقاد نمايشي وبي نتيجه از عملکرد نظامیان آمریکائی گفته است که آمریکائی ها بجای طالبان مردم عادی را می کشند . مراسم عروسی درقندهار، کشتاردرپنجوايي قندهار، هلمند ، جلال آباد، نورستان و حتی در کابل مردم مظلوم افغانستان مورد حمله نظامیان آمریکائی قرارگرفته اند و هربار که سربازان آمریکائی اقدام به کشتار مردم غیرنظامی کرده اند و معلوم شده است که افراد بی گناه هدف قرارگرفته اند.

فاجعه بارتر این که این گونه جنایات به افراد معمولی نظامی آمریکائی نسبت داده شده و تلاش شده است هدايت فرماندهان نظامی کم اهمیت جلوه داده شود.  این درحالی است که استراتژی وزارت دفاع آمریکا ( پنتاگون )در اولویت قرارگرفتن جان سربازانش است و دراین راستا آنها مختارند بهرگونه که صلاح می دانند عمل نمایند. بنابراین بحث اشتباه یاعمل خودسرانه یک نظامی آمریکائی مطرح نیست ، بلکه خط مشی نظامی آمریکا در افغانستان مطرح است که محور اساسی آن اعمال خشونت به قصد مرعوب کردن مردم است . این موضوعی است که در داخل آمریکا نیز انتقاداتی را برانگیخته است .  

چنانکه گزارش واشنگتن پست اشاره می کند که آدام اسمیت رئیس تیم مجلس نمایندگان امریکا که نیروهای عملیات ویژه را نظارت می کند، درباره گزارش کشتن مردم بي گناه وفير نظامیان آمریکائی به غیرنظامیان در افغانستان گفته است ، این گزارش ها شامل چیزی بیش از مدارک کافی درباره اشتباهات نیروهای دریائی هستند و اطلاعات بسیار آزاردهنده ای دراین گزارش ها وجود دارد که باید درباره آنها تحقیقاتی شود.

بااین حال و به رغم انتشار گزارش های افشاگرانه از کشتار مردم در افغانستان ، فرماندهان نظامی آمریکا توجهی به این گونه گزارش ها ندارند و در جریان عملیات جستجو اساسی ترین حقوق مردم افغانستان را نادیده می گیرند و کوچکترین اعتراضی را با گلوله پاسخ می دهند. کارشناسان مسائل افغانستان براین باورند که یکی از دلایل افزایش حمایت از طالبان کشتار غیرنظامیان و اعمال خشونت نظامیان آمریکائی علیه مردم بی گناه افغانستان است که از سر اجبار به طالبان پناه می برند .

هر روز که مي گذرد برآمار تلفات غير نظاميان در اثر بمبارانهاي جنگنده هاي آمريکائي و ناتو افزوده مي شود و بموازات آن خشم و نارضايتي مردم نيز از عملکرد نيروهاي خارجي در حال افزايش است. اين وضعيت دير يا زود خارجي ها را به بن بست خواهد کشاندو درنهايت موجب شکست وناکامي آنها خواهد شد . ازطرف ديگردراثر وقوع انفجار هاي متعدد وقوي در شهر کابل وازجمله انفجارخونين دربس استادان وافسران اکادمي پوليس ، دهها افسر و استاد اکادمي کشته و زخمي شدند .

پوليس پايتخت اعلام کرد ، در ين انفجار علاوه بر تلفات نیروهای پولیس برخي از غيرنظاميان نيز جان خود را از دست دادند . به گفته منابع محلي ، انفجار کابل قوي ترين انفجار در شش سال اخیر بوده است  . شدت انفجار در کابل به حدی بود که برخي منابع خبري اين حادثه را به انفجارهاي خونين بغداد تشبيه مي کنند. همچنان وقوع دوانفجار هاي هم مانند ديگردر کابل ، قندهار، نيمروز، هرات ، بغلان و مزار شريف باعث کشته و زخمي شدن تعدادي از غيرنظاميان شد.

وقوع انفجار ها در افغانستان نگراني هاي وسيعي در ميان مردم ايجاد کرده است. انفجار در شهر کابل که پسته های متعدد و تلاشي نیروهای امریکایی در ان وجود دارد،حاکی ازناتوانی آنها در تامین امنیت  است. در درگيري نيروهاي خارجي و پوليس با طالبان يا وقوع انفجارهای تروریستی ، بيشترين آسیب بر مردم عادي وارد می شود برخي گزارش ها حاکی است که در درگيري هاي سال جاري در افغانستان بيش از پنج شش هزار نفر کشته شده اند و اکثر قربانيان را غيرنظاميان تشکيل مي دهند .

 قبول مسئوليت انفجار در کابل توسط طالبان حاکي از تشدید فعاليت هاي تروريستي آنها در افغانستان است .  با گذشت شش سال از حضور آمريکا و متحدينش در افغانستان که با شعار سرکوب طالبان آغاز شد ، همچنان تحرکات تروريستي ادامه دارد. موقعيت جغرافيايي افغانستان و هراس از افزايش تلفات در درگيري هاي زميني با طالبان ، نيروهاي آمريکايي و ناتو را به سمت عملیات هاي هوايی سوق داده است .

هرچند که نيروهاي خارجي  حضور طولاني مدت درافغانستان وهمچنین آسياي مرکزی تمايل چنداني به نابودي کامل طالبان ندارند. در بمباران هاي ناتو نیز مردم غير نظامي بیشتر در معرض تهديد قرار مي گيرند . افزايش تلفات غيرنظاميان در طول يکسال گذشته موید این دیدگاه است .

يكي از مهمترين وجوه ضعف دولت كرزي، به عنوان دولت مورد حمايت آمريكا، عدم توانايي برخورد قاطعانه با جنايت هاي آشكار سربازان ناتو و آمريكا است. امروز، نيروهاي ائتلاف بي پروا غيرنظاميان را از طريق حملات هوايي مورد هدف قرار مي دهند! بدون اينكه از سوي دولت مورد مؤاخذه قرار گيرند؛ زيرا كرزي با امضاي سند مصونيت اتباع بيگانه از تعقيب جزايي در افغانستان، حق هرگونه اعتراضي را از دولت خود به سلب نموده است. تداوم وضعيت كنوني، ضمن تضعيف جايگاه دولت در نگاه افغانها و به تأخير انداختن اجراي پروژه هاي عمراني، باعث تقويت روحيه ستيزگرانه در مردم افغانستان خواهد شد.

اگرچه آمريكايي ها هدف از راه اندازي جنگ را مبارزه با تروريسم و پيشبرد دموكراسي اعلام كردند، اما اكنون بر بيشتر مردم افغانستان آشكار شده كه هدف آمريكا از اشغال كشور بيشتر بازسازي روحيه تضعيف شده مردم آمريكا پس از حادثه يازده سپتامبر و همچنين ممانعت از شكل گيري اتحاد استراتژيك سه قدرت بزرگ، و مسلح به سلاح هسته اي روسيه، چين و هند است و نه تحقق صلح و ثبات در افغانستان.

امروز اذهان عمومي در مورد اشتباه هاي فاجعه بار آمريكا برضد اين کشورکشانده شده است.

آمريكا بيش از آنكه در پي تأمين امنيت و رفاه مردم باشد، در پي تأمين منافع خود است و اين امر جو ضدآمريكايي را در افغانستان به شدت افزايش داده است. آمريکا شکست هاي سياسي ونظامي خويش را بابمبارد گوشه وکناروطن ، کشتن وبستن مردم بي گناه کشوروزجروشکنجه افراد که درزندانها وبازداشتگاهاي نيروهاي اين کشوراسيُراند جبران مينمايد .

بر اساس اسناد منتشر شده بازجويان نظامي آمريكا با حمله به زندانيان از شيوه‌هاي بازجويي كه در زمان آموزش دفاع از خود آموخته بودند، بهره گرفته‌اند.  زندانيان درزندان آمريکايهادر گرديز اظهار داشتند كه بازجويان آنها را وادار مي‌كردند با لباس‌هاي تر زانو زده و روي زمين بنشينند. آنها هم چنين از ضرب و شتم بازجويان و لگد‌ها و مشت‌هاي آنها به پهلو، بيني و زانو‌هايشان در صورت حركت سخن گفتند.

اين اسناد كه به اتحاديه‌ي آزادي‌هاي مدني آمريكا ارايه شده بر مرگ جمال ناصر، زنداني كه در بازداشتگاه‌ گرديز كشته شد، تمركز دارد.  در اين اسناد به جزييات تكنيك‌هاي بازجويي از هشت زنداني از جمله ناصر كه مظنون به قاچاق اسلحه بوده، اشاره شده است.  در اين اسناد آمده است: ضرب و شتم ‌ها باعث مرگ ناصر شده . مصاحبه با برخي تحقيق کنندگان ، به سيلي زدن به زندانيان اعتراف كرده‌اند، گفته شده كه اکثرکشته شدگان درزندانهاي بگرام ، قندهاروگرديزدر اثر لدوکوب جان سپرده ند.  

بر اساس اسناد سه صد صفحه‌اي در خصوص گفت‌وگو با تحقيق کنندگان آمده است: يك مسوول از اين تحقيق کندگان پرسيده است: آيا كسي از مقام‌هاي پايگاه‌ به شما اجازه داده بود كه در طي بازجويي زندانيان را مورد ضرب و شتم قرار دهيد؟ اين فرد در پاسخ گفته بود: ... من فقط از تاكتيك‌هايي كه در آموزشگاه  SERE اردو آموخته بودم استفاده كردم.   يك منبع مسوول مي‌گويد: شيوه‌هاي بازجويي آموزش داده شده در اين آموزشگاه يي نظامي تنها بر پايه‌ي بازجويي و اعتراف گرفتن از دشمن قرار دارد.  

اين شيوه‌ها را مي‌توان نوعي شكنجه نيز دانست.  وي مي‌گويد: از اين شيوه‌ها عليه زندانيان در عراق و گوانتانامو نيزاستفاده مي‌شود.  پنتاگون و اردوي آمريكا هنوز در اين خصوص توضيحي ارايه نداده‌اند.  مرگ ناصر از جمله تحقيقاتي است كه در پنتاگون تحت عنوان بدرفتاري با زندانيان در زندان‌هاي آمريكا در افغانستان انجام مي‌شود.

همچنان رئيس كميته صليب سرخ از حملات خودسرانه آمريكا يي ها در افغانستان انتقاد كرد.

 كلنبرگرپيش از عزيمت به كابل در مصاحبه اي با خبرنگاران در لندن گفت : بازداشت و زنداني كردن افراد بايد در چهارچوب قانون صورت گيرد. وي تاكيد كرد: زندانيان زندان بگرام که تعداد انها ششصد نفر اعلام شده است از هيچ تضميني براي آينده خود برخوردار نيستند. كلنبرگر از وخامت اوضاع انساني در افغانستان به شدت اظهار نگراني كرد و گفت : ناامني رفته رفته در افغانستان عميق تر مي شود و شرايط نگهداري زندانيان در بگرام رقت بار و غيرانساني وشبيه زندان گوانتانامو در كوبا است.

روزنامه نیویارك تایمز دريکي از شماره هاي اخيرخود مينويسد: در زندان بگرام حدود  ۶۳۰ مظنون در شرایطی بدتر از زندان گوانتانامو بدون اتهام خاصی به مدت نامحدودی نگهداری می‌شوند.

مقامات پنتاگون زندان بگرام را كه پیشتر كارگاهی مخفی در پایگاه هوایی آمریكا در ۴۰كیلومتری شمال كابل بود مركز بازجویی خوانده‌اند. اما به گفته مقامات نظامی آمریكا برخی از بازداشت شدگان زندان بگرام دو تا سه سال در حبس بوده اند. آنها مانند زندانیان گوانتانامو به وكیل دسترسی ندارند و تفهیم اتهام نمی شوند. تنها به آنها گفته می شود - پیكار جویان دشمن- هستند.

در حالی كه اعضای كنگره آمریكا و خبرنگاران از گوانتانامو بازدید می كنند، زندان بگرام از شروع به كار آن در سال ۲۰۰۲ در خفای كامل به فعالیت های خود ادامه داده است. مقامات زندان از افشای نام بازداشت شدگان به مقامات صلیب سرخ خودداری می كنند و تاكنون كسی موفق به گرفتن عكس از این زندان حتی از دور نشده است. از گفته های آزادشدگان، مقامات نظامی و سربازانی كه آنجا خدمت كرده اند می توان فهمید كه شرایط در بگرام به مراتب سخت تر و نگران كننده تر از شرایط گوانتانامو است. زندانیان حتی از نور خورشید هم محروم اند. در حالی که دولت بوش هنوز در تلاش است راهی برای بستن زندان جنجالی گوانتانامو بیابد، تلاش مشابهی که برای کاستن حجم زندان بزرگ تر و مخفی تری که امریکایی ها در افغانستان برپا کرده اند به خاطر مشکلات سیاسی، حقوقی و امنیتی با دشواری مواجه شده است. زندان بگرام به رغم اندکی توسعه و بازسازی همچنان یک محل فاقد امکانات است که بیشتر زندانیان آن در پشت ميله هاي آهني بزرگ نگهداری می شوند.

زمانی که با حمله آمريکا به افغانستان تحت نام جنگ با تروريزم آغاز شد، دولت بوش برای نگهداری زندانی‌های مظنون و منتصب به القاعده و سایر گروه‌های تروریستی زندان گونتانامو، در خلیج گوانتاناموی کوبا را تاسیس کرد.اکنون که این زندان به مرز هفت سالگی رسیده و بوش رفته رفته به آخرین روزهای ریاست جمهوری خود نزدیک می‌شود، دولت وی قصد دارد این زندان را تعطیل کند. اما زندان گوانتانامو تنها چیزی نیست که دولت بوش مصمم است پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نام آن را از اخبار روز رسانه‌ها به کتاب‌های تاریخ منتقل کند. از جمله مراکزی که دولت فعلی آمریکا ظاهراً قصد ندارد برای دولت بعدی به میراث بگذارد زندانی است مانند زندان گوانتانامو که اردوي آدمکش واجيرصفت این کشور در بگرام تاسیس کرده است. اما کارشناسان معتقدند کاهش تدریجی شمار زندانیان این مرکز (که به مراتب بیشتر از زندانیان گوناتنامو است)، و در نهایت تعطیلی آن، بر خلاف روندی که در زندان گوانتانامو در پیش گرفته شده است، با مشکلات سیاسی، حقوقی، و امنیتی متعددی روبروست. 

اما تقریباً یک سال پس از افتتاح زندان در حومه کابل، مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیدند که این زندان تنها ظرفیت نیمی از زندانیانی را دارد که ابتدا برای انتقال به آن در نظر گرفته شده بودند.

در نتیجه این کاستی مقامات آمریکایی به ناچار اعلام کردند زندان آمریکایی بگرام همچنان با حضور صدها زندانی تا مدت معینی به فعالیت خود ادامه می‌دهد. اما در همین مدت صلیب سرخ به عنوان تنها سازمان و نهادی غیر از نظاميان آمریکا که اجازه ورود از زندان مرموز و مخوف بگرام را داشت در گزارش‌های خود به انتقاد شدید ازناتو و پنتاگون به دلیل شیوه رفتار با زندانی‌ها در این مرکز پرداخت.

صلیب سرخ در گزارش محرمانه‌ای که تابستان گذشته در این زمینه منتشر کرد با استناد به گفته‌های دو تن از مقامات آمریکایی نوشت ، ده‌ها تن از زندانیان مرکز بگرام در سلول‌های انفرادی که به طور مخفیانه زیرزمین حفر شده‌اند و وجود آن‌ها تا کنون با صلیب سرخ پوشیده بوده است، هفته‌ها و حتی ماه‌ها محبوس بوده‌اند بدون این که اجازه تماس با خارج از زندان یا ملاقات به آن‌ها داده شود. صلیب سرخ در همین گزارش با اشاره به گفته‌های یکی از دو منبع می‌نویسد، نظامیان آمریکایی طی دیدارهای مسوولين صلیب سرخ از زندان بگرام این دسته زندانی‌ها را مخفی کرده‌اند. این سازمان بین‌المللی با رجوع به اطلاعاتی که از طریق همین منابع در اختیارش قرار گرفته چنین نتیجه‌گیری می‌کند که رفتار گردانندگان زندان بگرام با زندانی‌های مستقر در آن مغایر اصول کنوانسیون ژنو است...
در واقع مشکل اصلی که موجب وسعت یافتن زندان بگرام شد این بود که این زندان ابتدا به عنوان محل ترانزیت زندانی‌هایی در نظر گرفته شده بود که قرار است به سایر زندان‌های خارجی آمریکا منتقل شوند (مانند گوانتانامو). اما ظاهراً مسئولان آمریکایی در تخمین سرعت و روند انتقال زندانی‌های زندان بگرام به سایر بازداشتگاه‌های تحت مدیریت پنتاگون، مشکلات سایر زندان‌های خارجی خود را کمتر از آن چه هست در نظر گرفته بودند و به همین خاطر رفته رفته شمار زندانی‌هایی که در مرکز بگرام نگهداری می‌شدند، افزایش یافت برای مثال شمار زندانیان این مرکزدر آغاز سال گذشته میلادی به پنجصد نفر رسید و اکنون از مرز ششصد  نیز گذشته است.

اما به رغم گستردگی و شمار زندانیانی که در زندان بگرام تحت بازداشت هستند، این زندان نتوانسته حتی به اندازه بخشی کوچک از توجه عمومی را که بذل مسائل مربوط به زندان گوانتانامو می‌شود به خود اختصاص دهد و همچنان پوشش رسانه‌های بین‌المللی، توجه سیاستگذاران و نمایندگان کنگره آمریکا، و حتی فعالان و مدافعان حقوق بشر در این زمینه تنها به گوانتانامو محدود می‌شود.

تینا فاستر، وکیل و مدافع حقوق بشر مقیم نیویارک که اخیراً به وکالت از سوی زندانیان زندان بگرام دوسيه ‌ای علیه پنتاگون در محکمه فدرال ایالات متحده تشکیل داده است درباره این زندان می‌گوید: «مشکل بگرام هنوز حل نشده است و اگر کمتر درباره آن می‌شنویم فقط به خاطر آن است که دولت موفق شده در پنهان‌کاری و مخفی کردن مشکلات این زندان بهتر عمل کند.» به نظر می‌رسد یکی دیگر از دلایلی که باعث شده این مرکز به رغم مشکلات عمیق‌تری که رو در رویش قرار دارد، کم‌تر از نمونه‌هایی نظیر گوانتانامو مورد توجه قرار گیرد ملیت زندانی‌هایی است که در این مرکز به سر می‌برند.

از جمع بیش از شش صد نفر زندانی که در زندان بگرام هستند فقط سي نفر اتباع کشورهایی غیر از افغانستان هستند در حالی که برای مثال اکثر زندانیان گوانتانامو را مبارزان خارجی القاعده از کشورهای مختلف عربی و حتی کشورهای غربی تشکیل می‌دهند. .. اما از سوی دیگر تعداد زیاد زندانی‌های بگرام و روند رو به افزایش شمار آن‌ها به معنای مشکلات بیشتری برای ایالات متحده است چرا که با بیشتر و بیشتر شدن شمار این زندانی‌ها برنامه تحویل مسئولیت زندانی‌ها به دولت افغانستان که از مدت‌ها پیش در دستور کار نیروهای آمریکایی قرار داشته، دشوارتر می‌شود. در همین زمینه، بر اساس توافقنامه دیپلماتیک محرمانه‌ای که بین مقامات آمریکایی و افغانی به امضا رسیده و نسخه پیش‌نویسی از آن را روزنامه نیویارک تایمز منتشر کرده است، دولت آمریکا برای تحویل زندانی‌های بگرام به مراکز تحت نظر دولت دو پیش شرط تعیین کرده بود که یکی از آن‌ها شرایط ویژه و دقیق امنیتی در این زندان بود. 

از سوی دیگر روند ساخت زندان ، تربيه و تجهیز نیروهای دولتي با مشکلی جدی مواجه شد زمانی که دو افسر آمریکایی مسئول نظارت بر اجرای این پروژه بودند به ضرب گلوله کشته شدند.

شخص ضارب یکی از افراد گارد دولتی افغانستان بود که بعداً مقامات دولتی مدعی شدند وی از نیروهای طالبان بوده که در گارد دولتی نفوذ کرده است. این حادثه موجب شد علاوه بر اخراج بیش از بيست نفر از نیروهای آموزش دیده گارد دولتی (به دلایل امنیتی) پروژه تاخیر بیافتد.

اين همه تنش وتشنج درافغانستان تقصيرکيست؟؟؟

 دولت وتيم تشکيل دهنده دولت، ناتووپنتاگون وياجنگسالاران وپول پرستان ؟

بخش –سوم

زيميرواسکاري

 

آیا انسان وطنش را می‌فروشد؟
آب ونانش را خوردید
آیا در این دنیا عزیزتر از وطن هست‌؟
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
پاره پاره‌اش كردند
گیسوانش را گرفتند و كشیدند
كشان كشان بردند و تقدیم كافر كردند
آقایان‌، چگونه به این وطن رحم نكردید؟
دست ها و پاها بسته در زنجیر،
وطن‌، لخت و عور بر زمین افتاده‌
و نشسته بر سینه‌اش گروهبان تكزاسی‌.
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
می‌رسد آن روز كه چرخ بر مدار حق برگردد
می‌رسد آنروز كه به حساب های شما برسند
می‌رسد آن روز كه از شما بپرسند:
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟(ناظم حکمت)

جنگ سالاران وتفنگ پرستان 

   

هنگامي آمريكا تصميم گرفت عليه طالبان وارد جنگ شود به تجهيز و تقويت فراريان ديروزي مبادرت ورزيد. اما تفنگداران جنگ سالار بقاونفع خویش را درایجاد انار شيزم وبرهم خوردگی وضع اجتماعی دیده، از همین جهت پیوسته درصدد  بی ثبات نگهداشتن ا وضاع تلاش هاي مذبوهانه مينمايد و سود خویش را فقط وفقط درحنگ وتفنگ مي بينند آ نها به منظوراغوا وسرکوب مردم، درتمام عرصه ها دست به اقدامات خائنانه و ماجراجويانه میزنند. دولت پروسه بنا م جمع آوري سلاح را روي د ست گرفت که ميليون ها دالررا به بادفنا داد، ولي درظاهرارقام هاي ارايه مي گردد که اميد واري هاي کاذبي را به مرد م نويد ميدهد.

اما کشتن ، بستن ، بردن ، اختطا ف ، زورگويي ، قاچاق وحشت ، بربريت ، جنگ هاي ذات البيني و مرد م آزاري با گذ شت هرروزوسعت بي سا بقه پيدا مي نما يد . گزارش هايي در دست است که افراد ملبس به يونيفورم پوليس، در اخلال امنيت شهر نقش داشته اند، با اينکه از سوي مقامات دولتي اعلام شده که اين افراد از چوکات اداره پوليس خارج بوده اند و تنها از يونيفورم استفاده کرده اند، اما اين موضوع به قوت خود باقيست که با نبود زير ساخت اقتصادي افزايش بيکاري سبب اخلال در امنيت اجتماعي مي شود.  اين موضوع سبب پديد آمدن نوعي کانگستريزم شهري گرديده است.

بيش‌ از شش سال‌ است‌ كه‌ امريكا و متحد ين‌ درافغانستان‌ حضوردارند اما هنوز هيچ‌ نشاني‌ از ثبات‌ و صلح‌ و امنيت‌ در كشور سراغ‌ نداريم ، زيرا پس‌ از سقوط‌ طالبان‌ ، بايد بدون درنگ به جمع آوري اسلحه ا قدا م ميگرديد نه تنها اقدامي نشد بلکه دست‌ تفنگدارا ن ‌ در نقض‌ حقوق‌ بشر، حقوق‌ زنان‌، دامن‌ زدن‌ اختلافات‌ قومي‌ و مذهبي‌، چور و چپاول‌ با زگذاشته شد. حال‌ نه تنها بر مردم‌ ما بلكه‌ بر اكثر مردم‌ دنيا آشكار گشته‌ است‌ كه‌ با وصف‌ حضور نيروهاي‌ آيساف‌ وادعاهاي‌ بلند بالاي‌  كرزي‌، هنوز هم‌ افغانستان‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از مراكز فجايع‌ حقوق‌ بشر باقي‌ مانده‌ است.

ادامه‌ خشونت‌ عليه‌ زنان‌، حوادث‌ بيشمار تجاوز، تهد يد و ازدواج‌ اجباري‌ توسط‌ افراد مسلح‌ ‌، افزايش‌ بي‌سابقه‌ خود كشي‌ و خو د سوزي‌ زنان‌، تهديد فاميل‌ها تا د ختران‌ خود را به‌ مكتب‌ نفرستند، سوزاند ن‌ مكاتب‌ دخترانه‌، احساس‌ ناامني‌ زنان‌ در كار بيرون‌ از خانه‌، ممنوعيت‌ ظاهر شدن‌ آواز خوانان‌ زن‌ در راديو و تلويزيون‌، افزايش‌ زنان‌ و بيوه‌هايي‌ كه‌ چاره‌اي‌ جز گدايي‌ و روي‌ آوردن‌ به‌ فحشا ندارندو...

هم اكنون دهها هزار ميل سلاح نزد گروپ هاي مسلح وجود دارد كه عامل نا امني در كشور هستند. اگر سلاح جمع اوري شده باشد، پس اينهمه زورگويي، درگيري، قتل و جنايت چگونه اتفاق مي‌افتند. همين حالا تنظيم هاي حزب گلبدين، جمعيت رباني، شوراي نظار، اتحاد سياف ، وحدت اكبري، وحدت خليلي، حركت هاي اسلامي و ... كاملاً مسلح بوده، واليان و قوماندانان امنيه تنظيمي هر يك دهها ميل سلاح در اختيار دارند.

سرگروپ ها و بعضي از فرماندهان و مسوولان اين تنظيم ها در دولت نيز شركت داشته ولي سلاحكوت هاي خود را حفظ كرده اند. باحاکميت مجدد تفنگداران يکبارديگر فساد مالي‌، رشوت‌ ستاني‌ ، زورگويي ، بي قانوني ، فساداجتماعي ، جنايت اخلا قي ، بزن ، ببروبکش سلاحداران ، بيكاري ، فقر، وجوروچپاول به اوج خود رسيد . خورد و برد قسمت‌ اعظم‌ كمك‌هاي‌ خارجي‌ به‌ وسيله‌ وزارتخانه‌ها و د يگر ارگان‌هاي‌ دولتي‌ و كند بودن‌ اعمار مجدد. سران‌ جهادي‌ در زير چشم‌ هزاران‌ عسكر امريكايي‌ و ناتو به‌ توليد و تجارت‌ بيسابقه‌ي‌ هيروئين‌ مشغول‌ بوده‌ كه‌ افغانستان‌ را مجدداً در صدر ليست‌ كشورهاي‌ توليد كننده‌ هيروئين‌ قرار داده‌اند. باوجود ادعاهاي‌ مبني‌ برآزادي‌ بيان‌، فريادها در گلو خفه‌ مي‌گردند و آناني‌ كه‌ جرئت‌ ابراز نظرات‌ غير سازشكارانه‌ شان‌ را دارند با ضرب‌ و شتم‌ و تفنگ‌ و تهديد روبرو مي‌شوند.

  پروسه خلع سلاح آغاز شدو اميدواريهاي را در ميان مردم پديد آورد مردمي که طي بيشترازيک دهه درحاکميت تفنگ هزارا ن قربا ني دادند و کشور خود را نمايشگاه عظيم انواع سلاح هاي سبک و سنگين مي ديدند، درين آرزو بودند که روزي سايه سياه تفنگ را بربالاي سرشا ن نديده واين حاکميت ننگين را براي ابد به گورستا ن تاريخ دفن نمايند.

ذخاير و معادن ما که براي دولتمردان نا مکشوف باقي مانده اند به وسيله دزدان و غارتگران شناسايي مي شوند و آنان اين منابع ارزشمند را استخراج نموده ود ر با زارهاي خارج از کشور، به فروش مي رسانند.  کشور ومردم افغانستان با توجه به اين که اقتصاد ضعيفي دارند اندک بضاعت مالي ما چه در خانه و چه سرمايه هاي ملي اينگونه به غارت وتاراج مي رود.

تبدیل جنگ سالاران به كارمندان دولت. كرزی گفته بود: دوران جنگ سالاری به پایان رسیده است.

اما با وجود اعلام كرزی، جنگ سالاران هنوز جزو قدرتمندترین نیروهای كشور به شمار می‌روند. شماری از آنها در شهر و شهرك‌های افغانستان سنگر گرفته اند، مهمات جمع آوری می‌كنند، به قاچاق تریاك می‌پردازند و به نیروهای پولیس ضربه می‌زنند. آنهایی هم كه در كابل حضور دارند می‌توانند به راحتی نظامیان خود را از نو به خدمت فراخوانند. چندی پیش برنامه توسعه سازمان ملل متحد كه پروژه‌ای را با هدف خلاصی كشور از شر جنگ سالاران و نظامیان غیرقانونی پیش می‌برد، اعلام كرد كه حداقل پنجصد عضو دولت كرزی مستقیما با گروه‌های نظامی‌غیرقانونی ارتباط دارند. يوناما اين نگرانی را مطرح کرد که ادامه فساد در حکومت به کاهش حاکميت دولت مرکزی منجر خواهد شد.   اگرچه افغانستان در يک مرحله گذار قرار دارد ولی ممکن نيست از کنار مسايل مهمی چون فساد، مواد مخدر و اداره ضعيف به آسانی گذشت.  وجود فساد اداری در دستگاه حکومت از آن دسته انتقادهای است که پس از طالبان ، کرزی همواره با آن مواجه بوده است؛ آنچه که حکومت کرزی از نخستين روزهای تشکيل متعهد به مبارزه با آن شده بود. ولی در حال حاضر اين مشکل به جای کاهش، رو به افزايش نهاده است.

دوام اين حالت در کنار نارضايتی مردم نگرانی برخی سازمان های جهانی را نيز برانگيخته است.

موضوع فساد در د ستگاه حکومت به يکی از بحث های محوری مطبوعات غربی نيز تبديل شده چنانچه در يکی از شماره های اخير روزنامه واشنگتن پست در مطلبی از خريد و فروش پست های بلند دولتی در افغانستان خبر داده شده است. بسياری افغان ها به اين نتيجه رسيده اند که اگر جلو فساد گرفته نشود و اصلاحات لازم به وجود نيايد آنچه در سال هاي گذشته دولت و مردم به دست آورده اند به آسانی از دست خواهد رفت. سال گذشته شماری از سران جهادی که در گزارش سازمان جهاني نظارت برحقوق بشر ، متهم به نقض حقوق بشر شده بودند؛ در کابل گردهم آمدند و پیرامون گزارش اخیر سازمان نظارات بر حقوق بشر؛ به بحث و مشوره، پرداختند و دخالت شان در جنايات جنگي را رد كردند.

آنان انتشار اين گزارش را توطئه‌ اي عليه مجاهدين توصيف و خواهان محاكمه تهيه ‌كنندگان اين گزارش شدند. در اين نشست كه شماري از سران جهادي و برخي نمايندگان مجلس حضور داشتند، بر تشكيل گردهمايي  در در اعتراض به گزارش سازمان متذکره تاكيد شد. برهان‌الدين رباني در رابطه ‌با گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر گفت كه بايد عليه تهيه‌ كنندگان اين گزارش اقامه دعوا شود.

 وي با اشاره به اينكه در گزارش به حيثيت ملي افغان‌ها تجاوز شده افزود: هر فردي از اين دار و دسته و لانه جاسوسي آنها گزارش را تهيه كرده بايد محاكمه شوند.( نه آدمکشان مسلح )

وي اضافه كرد: اين سازمان نه بر اساس احساسات اسلامي و يا دفاع از حقوق بشر بلكه بر اساس وظيفه اطلاعاتي دشمن عليه جنبش آزادي ‌خواهي ملت‌ ها فعاليت مي كند. رباني اين گزارش را توطئه توصيف كرد و افزود: شماري از افراد داخلي و خارجي در تهيه گزارش ياد شده دخالت دارند.

همچنين رسول سياف نيز گفت كه اين ‌گزارش آسيبي به مجاهدين و مردم  وارد نخواهد كرد بلكه باعث همبستگي بيشتر و وحدت ميان آنها خواهد شد. چندي قبل ديدبان حقوق بشر در گزارشي اعلام كرده بود: اگر كرزي عدالت را حاكم نسازد، روند تحكيم امنيت در كشور شكست خواهد خورد. در گزارش تاكيد شد كه وقت آن است افرادي كه در جنگ ‌هاي داخلي ودر وقوع جرايم جنگي دخالت داشتند به دادگاه احضار شوند. در گزارش ديدبان حقوق بشر از حكومت افغانستان انتقاد و گفته شد در عوض اينكه پايمال‌ كنندگان حقوق بشر و مجرمان جنگي به دادگاه احضار شوند، آنان دردولت وپستهاي کليدي گماشته شدند.

درگزارش از عبدالرسول سياف ، برهان‌الدين رباني ، قسيم فهيم ، اسماعيل خان ، عبدالرشيد دوستم و كريم خليلي معاون كرزي نام برده شده است. بر اساس اين گزارش ، گلبدين حكمتيار رهبر حزب اسلامي ، ملا محمد عمر، ملا دادالله و مولوي جلال‌الدين حقاني از طالبان وحزب اسلامي متهم به جنايت ضد بشري نيز مي ‌باشند. پس از انتشار اين گزارش دولت افغانستان مطالب سازمان نظارت برحقوق بشر را در مورد شماري از شخصيت‌ هاي جهادي كشور نادرست اعلام كرد.

 اما در سال  هاي گذشته موسسات داخلى و جهانى حقوق بشر مكررأ گفتند كه نا قضين بزرگ حقوق بشر در چوكى هاى رسمى افغانستان كار مى كنند. اما تاكنون كسى مشخص نام فردى را ياد نكرده بود. مقامات افغانستان در پاسخ به اين اتهامات هميشه گفته اند كه اين سخنان صرف اتهامات است و عليه اين افراد اسناد و شواهد وجود ندارد. اما اخيرأ رئيس بخش آسيا در سازمان حقوق بشر هيومن رايتس واچ برات آدمس از افرادى كه به گفته او عملأ به جنايت جنگى و جنايت عليه بشريت متهم مى باشند نام برد.

كرزى هم اعلام نمود كه برنامه اى را تحت نام عدالت انتقالى روي دست گرفته است كه طبق آن با مجرمين جنگ در افغانستان و جنگ عليه بشريت برخورد صورت خواهد گرفت. اما مقامات دولتى نگفتند كه اين برنامه چه وقت آغاز مى شود و كدام افراد به كرسى عدالت كشانده مى شوند.

اما برات آدمس در صحبت تلفونى خود با راديوى آزادى مهر سكوت را در ين مورد شكسته و نام اين افراد را كه به جنايات عليه بشريت و جنايات جنگى متهم مى باشند با صراحت به زبان آورد.  آدمس در صحبت هاى خود از كرزى خواست كه يك محكمه خاص را تشكيل دهد تا جنايتكاران جنگ در آن حضور يابند. او همينطور گفته است كه بعد از سقوط طالبان حكومت افغانستان و حاميان بين المللى آن به ناقضين حقوق بشر و قاچاقبران مواد مخدر تكيه كرده است.او گفته است كه در ظرف سال هاي گذشته مردم افغانستان شاهد شديد ترين جنايات در اين كشور بودند.
آدمس اضافه مى كند زماني خارجيان بر اين مردم بمبارد مى كردند و بعدأ در جنگ هاى تنظيمى توسط افغانها بمباران شدند.
 آدمس مى افزايد كه طبق يك گزارش اين سازمان در اوايل دهه نود ميلادى براى ويرانى كابل قدم عمدى و منظم برداشته شد و اين يك جزو كوچكى از جريانات افغانستان است.
به گفته آدمس يك عده افرادى كه مسوول اين اعمال بودند به يك ترتيبى از گذشته پاك شده و حالا در چوكى هاى بلند حكومت و پارلمان نشسته و از مصئونيت هم بهره مند شده اند.

 اما آدمس ميگويد كه اين حالت براى مردم افغانستان قابل قبول نيست. ( افغانهاى كه ما با آنها صحبت كرديم گفتند كه اين موضوع براى شان غير قابل قبول مى باشد. آنها ميدانند كه كى كشور شان را ويران كرد ، آنها اين افراد را كه به جنايات عليه بشريت و جنايات جنگ دست زده اند مىشناسند و اعتبار آنها به حكومت و به پارلمانى كه به چنين افراد مقام ، قدرت و حيثيت داده است كمتر مى شود.)  آدمس در صحبت خود بر مقامات حكومتى وبخصوص کرزي اعتراض مى كند كه به اين امر توجه ندارد. ما اين موضوع را در سال هاى گذشته هم مطرح نموديم ، كرزى خيلى محتاطانه و با كندى حركت مى كند.

او گفته است كه از عقيده عدالت بخاطر جنايت هاى گذشته حمايت مى كند اما او با تهديد افرادى مانند سياف روبرو شده و عقب نشينى كرده است. آدمس ، كرزى را تشويق مى كند از محاكمه چنين افراد ترس نداشته باشد : ( واقعأ اميدوارم كه اعلام برنامه عدالت انتقالى يك علامتي باشد كه رئيس جمهور حقيقتأ به اين گفتار متعهد است و به قبول خطر در اين راه آماده مي باشد. عقيده ما اينست كه اين افراد نمي توانند كرزى را به سقوط روبرو سازند، آنها در حقيقت بازنده خواهند بود به شرطى كه كرزى به حمايت جامعه جهانى در مسئله جنايات با آنها برخورد نمايد.

خليلزاد مي گويد : آمريکا در تقويت و پرورش بنياد گرايي اشتباه كرد، از همان آغاز مبارزه اش بعد از ١١ سپتامبر در برابر تروريزم جدي عمل نكرد. اين كشور بيشتر د لنگراني براي حضور در منطقه داشت تا نابودي نطفه هاي تروريزم. از جانب ديگر امريكا ميتوانست با كمك هاي اقتصادي موثر نه به دزدان در افغانستان ودلالان درپاکستان ، بلكه به افراد مطمئن و پاك براي رشد اقتصادي، زمينه سربازگيري تروريستها و بنياد گرايان را در كشور به حداقل برساند.   روزنامه گاردين "سلاح هايی كه ايالات متحده و بريتانيا به همراه متودهای پيشرفته جنگی در اختيار بنيادگرايان قرار دادند به فاجعه در غرب ختم شد و براساس پديده "چرخش" برعليه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهيه ديده بودند. با آن كه رسانه های گروهی آمريكا خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن دولت جهادي و طالبي در افغانستان ناشی از كمك های پنهانی است كه ايالات متحده به گروه های بنيادگرا كرده است. يكي ديگر از اشتباهات آمريكايي ها تاكيد بيش از حد آنان بر روي عمليات هاي جنگي  است.

ازجانب ديگراعضاي ولسي جرگه كه اكثريت آن ها را رهبران و فرماندهان به اصطلاح جهادي و به تعبير غربي ها تفنگ سالاران سابق تشكيل مي دهند برا ي تبرئه ي خود اقدام به تصويب منشور مصالحه ي ملي نمودند كه بر مبناي آن خود را از اتهام نقض حقوق بشر و قتل نفس و غارت مردم تبرئه نموده و سندي براي دفاع از خود تدوين كنند. اين رهبران و فرماندهان خطا كار بار ديگر بزرگترين اشتباه را مرتكب شدند و در واقع سند محاكمه ي خود را تصويب نمودند. اين افراد كه در طول عمر شان از هر نوع معامله و مجادله براي تأمين منافع شخصي دريغ نورزيدند و حتي به دهل دموكراسي و سكولاريسم غرب بنام جمهوري اسلامي ! به رقص در آمدند و به اسلام و جهاد و مردم ستم كردند، فكر مي كردند بخاطر اين كه اسلام و جهاد را در پاي امريكا و غرب قرباني كرده و در سايه ي توپ و تانگ نيرو هاي آمريكايي و پيمان ناتو و حمايت همه جانبه ي غربي ها به زعم خود شان از طريق دموكراتيك ! به عنوان نمايندگان مردم در پارلمان راه يافته اند مي توانند با سند سازي در اين پارلمان نمايشي به حمايت غرب و نيرو هاي خارجي اميد وار باشند و زماني كه تاريخ مصرف شان بسر مي رسد مورد مؤاخذه قرار نگيرند.

اما چنين نشد، قبل از همه نمايندگان سكولار شايد هم برخي مسلمانان مخالف غارتگران جهاد ي با طرح منشور مصالحه ي ملي در ولسي جرگه مخالفت كرده و جلسه را ترك كردند. سپس شبكه ي جامعه ي مدني و حقوق بشر كه مورد حمايت غربي ها است با آن مخالفت كرد و بعد از آن نمايندگي سازمان ملل به مخالفت با اين منشور برخاست و سر انجام دفتر حامدكرزي مخالفت خود را با نصويب منشور مصالحه ي ملي در ولسي جرگه اعلام كرد .

 همه نهاد ها ي دولتي و بين المللي عفو جنايتكاران جنگي را در صلاحيت ولسي جرگه ندانستند و اين حق را متعلق به قربانيان جنايت ها در افغانستان اعلام كردند. سركردگان غارت گري و آدم كشي كه اعتبار جهاد را به انحصار خود در آورده اند براي مقابله با محالفت هاي ملي و بين المللي ، اقدام به برگزاري گرد همايي در غازي استديوم كردند و حدود بيست حزب به اصطلاح جهادي در آن شركت كردند و حمايت شان را از تصويب منشور عفو غارتگران دين و دنياي مردم مظلوم  اعلا نمودند، اما اين كار هم نتيجه اي نبخشيد و سخنگوي يونيما در كابل بار ديگر با منشور ساختگي مصالحه ي ملي مخالفت كرده و عفو جنايتكاران را مربوط به قربانيان جنگ دانست.

در واقع جنگ سالاران  جهاد براي تبرئه ي شان تلاتش مذبوحانه اي كردند كه نه تنها نتيجه نبخشيد بلكه با اين كار بطور تلويحي به گناه كار بود خود اقرار كردند. اين ها اگر واقعاً مجاهد مي بودند اولاً به دهل دموكراسي وارداتي نمي رقصيدند وريش وپکول را درپاي سربازان خارجي نميرختند و ثانياً غير از خدا از كسي نمي ترسيدند و به دنبال سند سازي در نظام وابسته و پارلمان نمايشي و بي صلاحيت برا ي نجات خود شان بر نمي آمدند. اين تفنگداران هنوز از دنيا پرستي سير نشده و تنها به فكر خود شان هستند و به تحقير اسلام و مظلوميت مردم توجهي ندارند. از وارخطايي غارتگران كه بگذريم مخالفت سازمان ملل و سازمان هاي وابسته به غرب با مصوبه پارلمان و جلو گيري از قانوني شدن آن اين نكنه را بيشتر از پيش روشن مي سازد كه نظام سياسي افغانستان نظام دست نشانده و وابسته است و تصميم هاي آن هيچ ارزشي ندارد و تصميم گيرنده ي اصلي خارجيها هستند.

درين گيرودارما شاهد اعلام موجوديت رسمي تشكيلاتي كه خود را جبهه ملي مي نامد بوديم . رهبري اين جبهه را  برهان الدين رباني يكتن از چهره هاي جهادي که درويراني وبربادي کشوروبخصوص شهرکابل نقش داشت ، بر عهده دارد، كارشناسان سياسي و نوسندگان مطبوعات، قبل از آنكه جبهه ملي، فعاليت خود را رسماً آغاز كند، اعلام موجوديت اين جبهه، تركيب اعضاء، و احتمال موفقيت يا عدم موفقيت آن را از زاويه هاي مختلف مورد نقد و بررسي قرار داده اند. نخستين موضوعي كه براي بسياري از تحليلگران، ابهام آلود و تامل برانگيز است تركيب نامتجانس اعضاي رهبري جبهه است كه در آن افرادي از طيف هاي ناهمگون مجاهد اسلام گرا، چند تن ازچپي هاي ديروز و غرب گراها در كنار يكديگر در زير سقف جبهه ملي گردهم آمده اند.

برخي از اعضاي رهبري جبهه عبارتند از احمد ضياء مسعود معاون اول كرزي، اسماعيل خان وزير انرژي و آب، مارشال قسيم فهيم  و جنرال عبدالرشيد دوستم مشاور نظامي رئيس جمهور ، سيد منصورنادري وپسرش سيد جعفر ، اکبري ازحزب وحدت ، مصطفي ظاهر نواسه ظاهر شاه و فعال ترين عضو خانواده سلطنتي، يونس قانوني رئيس و تعدادي از اعضاي ولسي جرگه ، نور الحق علومي، سيد محمد گلاب زوي، و برخي چهره هاي ديگر مانند قاضي محمد امين وقاد، نعيم فراهي، تاج محمد وردك، صديق چكري و چند تن ديگر . . .

كرزي رئيس صريحاً با تشكيل جبهه ملي مخالفت كرده و گفت: برخي از سفارتخانه هاي خارجي در تشكيل آن نقش مهمي دارند. اين اظهارات  نشان از اين دارد كه دولت با حمايت پشتيبانان خارجي خود مصمم است از فعال شدن جبهه جلوگيري نمايد كه در اينصورت آينده اين تشكيلات نوپاي سياسي در هاله اي از ابهام فرو خواهد رفت. در اين رابطه  ميتوان باصراحت پيش بيني کرد ، ممكن است جبهه ملي ديريازود مصادره شود و احتمال ديگر اينكه ممكن است حالت شبيه دولت در دولت بوجود بيايد، زيرا تعدادي از اعضاي ارشد جبهه ملي يا عضو دولت اند و يا عضو پارلمان. احتمال ديگر را نيز نمي توان از نظر دور داشت و آن اينكه رئيس پارلمان، عضو جبهه است و رئيس جبهه، عضو پارلمان است، در اينصورت مشخص نيست كه اينها در تصميم  گيري هاي قانوني و وظايف پارلماني خود آيا از منافع جبهه حمايت مي كنند و يا از منافع نظام سياسي كشور؟

اگر چه سفير آمريكا در كابل و برخي از دولت هاي غربي بارها هشدار داده اند كه هرگاه در افغانستان اصلاحات روي دست گرفته نشود ممكن است كشمكش ها و چالش ها در اين كشور همچنان ادامه پيدا كند.

 اين نوع اظهارات به گونه اي اعلام نارضايتي از دولت كرزي پنداشته مي شود كه در طي سال هاي گذشته، نتوانسته است درکشور موفقانه عمل كند. اين مسأله ابهاماتي را بوجود آورده است كه ممكن است دولت هاي غربي، براي تأسيس كنندگان جبهه ملي چراغ سبز نشان داده باشند، ولي با اين حال اين دولت ها تا هنوز بصورت رسمي، يكپارچه از دولت كرزي حمايت مي كنند.

مدير بخش مطالعات بين الملل و استاد فلسفه و علوم سياسى دانشگاه واترلو كانادا از «عدالت پس از جنگ» مى گويد. «عدالت پس از جنگ از جنگ سرد تا كنون مسئله بوده است. همواره به آغاز جنگ و درگيرى هاى آن بسيار توجه مى شود در حالى كه دوران پس از جنگ از نظرها غافل مى ماند. وي از حضار مى پرسد چرا بايد به دوران پس از جنگ توجه داشت؟». او خود در پاسخ مى گويد كه پايان دادن به جنگ مهم است و بازسازى پس از جنگ نيز به همان اندازه اهميت دارد تا از جنگ هاى ديگر جلوگيرى شود. اگر چنين نشود بايد منتظر جنگ هاى بعدى ماند. عدالت پس از جنگ با مسئله عدالت در شروع جنگ در ارتباط است.

اگر شروع جنگ ناعادلانه باشد، پايان آن زهرآگين خواهد بود...

به اساس توضيح اين دانشمند اکنون درکشورما کسي نميتواند ازعدالت پس ازجنگ سخن بميان آورد با اندوه ودرد آنچه كه این وضعیت را خراب تر می‌سازد، فرورفتن نهادهای دولتی دركشاكش‌های قومی وزبانی وبرجسته كردن آنهاست، بهتراست كه هم حكومت وهم پارلمان، معیارهای شایسته سالاری وارزشهای علم و كمال وتوانایی ولیاقت را درنظربگیرند وازمطرح نمودن مسایلی كه چالش‌زا و گمراه كننده است، اجتناب كنند. يکي از مسايل  زبانزد بحث هاي است  پيرامون معاشات وکلاي شوراي ملي . درين ميان ديد گاهها ،  وطرز تلقي هاي ضد و نقيض بسياري حتي درميان  وکلاي ولسي جرگه نيز به عمل آمد که از جهاتي قابل تأمل  به نظر ميرسد.

برخي از وکلا اين معاشات را اندک وغير  مکفي ميشمازند با اين استدلال که آنها مکلف  به مهمانداري از موکلين  شان اند، شماري  ديگر اين معاشات را در مقايسه با معاشات کارکنان دولت گزاف وبالاتر از توان بودجهء دولتي به شمار  آوردند. دولت متعهد گردیده تا جهت  خریداری وسیله نقلیه  به هر وکیل شورای ملی ده هزار دالر امریکایی  وجهت تأمین  امنیت آنان  دو محافظ بدهد. به اساس اظهارات یونس قانونی ، این مبلغ درجریان پنجسال  ازمعاش وکلا کسر خواهد شد. چندي قبل اعضای شورا ی ملی گزارشی هیئت اجرائیوی  ولسی جرگه را مورد بحث  قرار دادند. درگزارش این هیئت  که توسط قانونی خوانده شد، آمده است که جهت تأمین امنیت بهتر جان  وکلا، با نماینده گان وزارت داخله ریاست عمومی امنیت ملی ونیروهای  ناتو بحث صورت گرفته  واین نهاد های امنیتی اعلام آماده گی در جهت  تأمین امنیت مطمئین کرده اند . هروکيل ماهانه حدود دوهزاردالرآمريکايي حقوق ، ماهانه ٦٧٥٠٠ افغانى پول د ستر خوان، ماهانه ٣٠ هزارا فغانى کرايه خانه، ماهانه ١٢ هزارافغانى براى  تيل و روغنيات موتر و ... به علاوه ٢٥ هزار افغانى را که به عنوان سفرخرچ براى دوره رخصتى به هر وکيل و سناتور دا ده شده بود .شما قضاوت فرمايد اين همه پول ازکدام طريق تهيه وبه وکلا ي که تعداد آنان ازچوروچپاول وطن ميليونها افغاني سرمايه دارند ، پرداخته شود دروطني که همه چيزآن به تاراج رفته است.اين است حکومت ننگين وشرم آورکرزي .

اين همه تنش وتشنج درافغانستان تقصيرکيست؟؟؟

 دولت وتيم تشکيل دهنده دولت، ناتووپنتاگون وياجنگسالاران وپول پرستان ؟

بخش –چهارم

زيميرواسکاري

  

آیا انسان وطنش را می‌فروشد؟
آب ونانش را خوردید
آیا در این دنیا عزیزتر از وطن هست‌؟
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
پاره پاره‌اش كردند
گیسوانش را گرفتند و كشیدند
كشان كشان بردند و تقدیم كافر كردند
آقایان‌، چگونه به این وطن رحم نكردید؟
دست ها و پاها بسته در زنجیر،
وطن‌، لخت و عور بر زمین افتاده‌
و نشسته بر سینه‌اش گروهبان تكزاسی‌.
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟
می‌رسد آن روز كه چرخ بر مدار حق برگردد
می‌رسد آنروز كه به حساب های شما برسند
می‌رسد آن روز كه از شما بپرسند:
آقایان چگونه به این وطن رحم نكردید؟(ناظم حکمت)

درفرجا م

 

 افغانستان که یکی از آسیب پذیرترین کشورهای جهان از آفت جنگهای متداوم، جنایات جنگی و بشری ناشی از آن، تخطیهای سریع از موازین قبول شدۀ حقوق مدنی ـ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، یکبار دیگر در معرض تحولات جدیدی قرارمی گيرد، که با تأسف روند تازه-ایجاد ارزشیی را که با مشکلات فراوان مجال زیستن پیدا کرد، تهدید می کند. مردم بیگناه افغانستان که قربانیان اصلی جنایات هستند، به مضمون باجگیریها، تفاهمات ناسالم، پیوندهای نامشروع و تبانیهای پشت پرده مبدل می گردند.

كرزي اغلب شكايت كرده كه كشورهاي غربي به وعده‌هايشان براي بازسازي افغانستان عمل نكرده‌اند. اما بعيد به نظر مي‌رسد اين اظهارات كشورهاي غربي را متوجه بي‌اعتنايي‌ آنها به بازسازي افغانستان كند. امنيت رو به وخامت است و گزارشهاي از اوضاع امنيتي از گسترش خشونت‌ها در جنوب كشور و سرايت آن به شمال و غرب ودرپايتخت حكايت دارد . كارشناسان هم چنين به افزايش عمليات‌هاي انتحاري در كابل اشاره دارند. عمليات‌هاي نظامي ادامه‌دار نيروهاي ائتلافي عليه طالبان در جنوب اين كشور تنها به موفقيت‌هاي نرسيده بلکه و اين در حالي است كه طالبان هم از لحاظ قوا و هم از لحاظ تعداد رشد قابل توجهي يافته اند.

 نيروهاي ناتو و ائتلافي هم چنين در حملات اخيرشان عليه طالبان با انتقاد شديد دولت در خصوص افزايش تلفات غير نظاميان نيز روبرو شدند و كرزي اخيرا نيروهاي خارجي را به انجام حملات بي‌ملاحظه متهم كرده كه در آن بسياري از غير نظاميان قرباني شده‌اند.   در حالي كه روند بازسازي افغانستان هم چنان از انتظارات فاصله‌ي زيادي گرفته، بعيد به نظر مي‌رسد اوضاع و شرايط عادي زندگي به اين زودي‌ها در افغانستان حاكم شود .

در گزارش اخير بانك توسعه‌ي آسيايي آمده است كه ميزان پول پرداختي قدرت‌هاي غربي براي هرافغان بسيار كمتر از ميزان مبلغ پرداختي آنها در كشورهاي جنگ زده‌ي ديگر استاغلب بودجه‌هاي خارجي صرف ساخت مکاتيب و سيستم‌هاي تعليم وتربيه شده كه آن هم تنها به كابل و ولايات‌ كليدي معطوف شده است و بسياري از شاگردان هم چنان در فضاي بازودرخيمه به درس خواندن مبادرت مي‌كنند .

كارشناسان  امداد رساني بين‌المللي در بازسازي افغانستان اعلام كردند، اوضاع امنيتي همچنان اصلي‌ترين مانع در بازسازي اين كشور است. آمريكا به عنوان بزرگترين كمك كننده‌ي مالي به افغانستان 1.37 ميلياد دالر در سال مالي جاري به اين كشور اختصاص داده كه اين پول نيز صرف مساعدت‌هاي نظامي به منظور اجراي اهداف نظامي مي‌شود . اختصاص بودجه براي بازسازي و توسعه‌ي جوامع تنها پس از صرف هزينه براي حصول اهداف نظامي در افغانستان صورت مي‌پذيرد . كارشناسان مي‌گويند، كمي پس از سقوط طالبان تنها برخي عمليات‌هاي محدود بازسازي آغاز شد و در همان سطح باقي ماند.

اوضاع امنيتي به گونه‌اي است كه مجله‌ي نيوزويك در گزارشي به تجديد قواي طالبان در اين كشور پس از گذشت شش سال از سقوط آنها اشاره كرده و در اين‌باره مي‌نويسد: با گذشت چند سال از اعلام سقوط طالبان و عمليات‌هاي فراوان نيروهاي ائتلافي و ناتو و اردوي ملي براي ريشه‌كني كامل آنها اكنون براي مشاهده‌ي اعضاي طالبان لازم نيست حتي از كابل خيلي فاصله بگيريد.

ازجانب ديگرافغانستان اولين و بزرگترين توليدكننده مواد مخدر در جهان به حساب مي‌آيد. دولتمردان آمريكايي پس از حمله نظامي به افغانستان اعلام كردند كه يكي از برزگترين برنامه هاي انها در كشور نابودي مزارع خشخاش، جلوگيري از كشت آن و ممانعت از قاچاق مواد مخدر است.  

حقيقت اين است كه دولت آمريكا پس از تصرف افغانستان نه تنها  هيچ گام جدي براي جلوگيري از كشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر برنداشت بلكه در بسياري از موارد نيز به مافياي مواد مخدر در اين كشور  كمك كرده است.  طي ‪ بيش ازشش سالي كه از حمله آمريكا به افغانستان مي‌گذرد علي رغم ادعاهاي آمريكايي‌ها مبني بر تلاش براي كاهش كشت خشخاش در اين كشور و  جلوگيري از توليد مواد مخدر، آمارهاي موجود از افزايش توليد مواد مخدر در كشور و قاچاق آن به ساير نقاط جهان خبر مي دهد.  دفتر سياست ملي كنترول مواد مخدر  آمريكا در گزارشي اعلام كرد  اراضي زير كشت خشخاش به ميزان  چشمگيري نسبت به سال گذشته افزايش يافته و به يکصدوهفتادودو هزار و شش صد هكتار رسيده است . ا

ين گزارش هم چنين مي‌افزايد، از زمان سرنگوني طالبان در  افغانستان ، توليد خشخاش در اين كشور حدود شش برابر  شده است.    سفارت آمريكا در كابل همواره دولت كرزي را يكي از عوامل ناكامي مبارزه با مواد مخدر در افغانستان اعلام كرده است.

برپايه گزارش هاي منتشر شده از سوي سازمان ملل متحد، ميزان توليد محصول خشخاش درسال گذشته شش هزار و دوصد ‪تن است ودرسال جديد به هشت هزارئپنجصد تن رسيد كه در تاريخ اين كشور سابقه نداشته است . بارنت روبن پژوهشگر آمريكايي در جلسه استماعيه كميته روابط خارجي مجلس سناي آمريكا درباره علل ناكامي دولت  افغانستان در مبارزه با مواد مخدر گفت : وقتي ما در اين مورد  صحبت مي‌كنيم كه چرا دولت افغانستان به اقدامات جدي عليه  قاچاق موادمخدر دست نمي‌زند بايد به خاطر داشته باشيم كه بسياري از اين دلالان موادمخدر توسط ايالات متحده تقويت مي‌شوند و به  بسياري از آن‌ها كمك شد تا دوباره قدرت را در دست گيرند.  وي افزود: وقتي كرزي خواست برخي از آنها را از مقام هايشان بركنار كند آنها از سوي بعضي ارگان هاي دولت آمريكا حمايت و در سمت هاي خود ابقا شدند زيرا حضور شان براي ايالات متحده مفيد  ارزيابي مي‌شد.  وي افزود : هشتاد در صد پول موادمخدر به جيب قاچاقچيان و  جنك سالاران سرازير مي‌شود، نه دهقاناني كه خشخاش كشت مي‌كنند  و در مزارع آن كار مي‌كنند و نود در صد از سود حاصل از تجارت  مواد مخدر به خارج از افغانستان ارسال مي‌شود.

به گفته روبن بدون ترديد يكي از دلايل افزايش كشت خشخاش و  توليد مواد مخدر در افغانستان سودسرشاري است كه از بابت توليد  و توزيع اين مواد، عايد قاچاقچيان و سوداگران مرگ مي‌شود كه از سوي برخي از حاميان خود در ايالات متحده پشتيباني مي‌شوند. حال اين پرسش مطرح است كه آيا اقدامي كه واشنگتن در افغانستان تحت شعار ريشه كني مواد مخدر انجام مي‌دهد واقعا مبارزه با مواد مخدر است يا تجارت مواد مخدر؟ سال گذشته كشت خشخاش در ولايت هلمند يکصدوشصت درصد رشد داشت كه به رشد پنجاه درصدي كشت خشخاش در افغانستان كمك كرده بود. سال گذشته افغانستان شش ‪هزار و دوصد تن خشخاش توليد كرده بود كه نودودو درصد از نياز بازار جهاني را تامين مي‌ كند.

همچنان بسياري فرماندهان اصلي و رهبران جناح هاي سياسي كه متهم به ارتكاب جنايت اند، در دولت فعلي داراي مقامهاي رسمي هستند ؛ آنها در سطوح بالاي اردو، پوليس،سرويس هاي اطلاعاتي و حتي منحيث مشاوران كرزي فعاليت دارند . تعدادي ديگر شايد فعالانه در تكاپوي چنان مقاماتي باشند .

 بسياري افغانها و بويژه كابلي ها بر اين باورند كه گذشته هاي سوء اين افراد باعث مي شود كه آنها براي احراز چنين مقامهايي مناسب نباشند .دزدي هاي گسترده شبانه در پايتخت و ولايات نيز امنيت اجتماعي خانواده ها را با تهديد جدي مواجه کرده است.  به دليل فقر امکانات اغلب نا امني هاي اجتماعي در ولايات، پوشش رسانه اي داده نمي شود وشايد خيلي از رسانه هاي داخلي به دليل زير سوال نرفتن و تهديد نشدن به وسيله مقامهاي امنيتي و ديگران حاضر به انجام چنين ريسکي نيستند.

 از اينرو کمتر شاهد جلوه اينگونه نا امني ها در سطح رسانه ها هستيم .آمار و ارقام نيز وجود ندارد تا بتوانيم با مراجعه به آن، ميزان جرايم ارتکاب يافته ودر صد آن را در کشور تشخيص دهيم. وظيفه اصلي تامين امنيت در جامعه به عهده نيروهاي امنيتي و محاکم کشور است که ضعيف عمل نمودن اين دو نهاد در شرايط کنوني افزايش نا امني هاي اجتماعي را به نحوه چشمگير رقم زده است.  علنا مشاهده مي شود که منابع ملي ما توسط دزدان و سود جويان به تاراج مي رود ، ميراث فرهنگي ما که هويت ملي ما را به جهانيان معرفي مي کند از دل خاک بيرون کشيده شده يا از موز يم ها به غارت مي روند و پس از انتقال به کشورهاي همسايه سر از موز يم هاي شخصي جنرالا ن پاکستاني يا د يگر کلکسيونرها اروپاوآمريکادر مي آورد .  ذخاير و معادن ما که براي دولتمردان نا مکشوف باقي مانده اند گاهي اوقات به وسيله دزدان و غارتگران شناسايي مي شوند و آنان اين منابع ارزشمند را استخراج نموده ود ر با زارهاي خارج از کشور، به فروش مي رسانند. کشور ومردم افغانستان بادر به اين که اقتصاد ضعيفي دارند اندک بضاعت مالي ما چه در خانه و چه سرمايه هاي ملي اينگونه به غارت وتاراج مي رود.

فشارهاى نظامى به تنهايى قادر به حل مشكلات اساسى افغانستان نيستند و اين كشور براى توسعه، بازسازى و بهبود عملكرد دولت علاوه بر آن ها به كمك هاى بيشترى نياز دارد. اين مشكلات تنها ريشه در خود افغانستان ندارند. به باور مقام هاى غربى، صلح قابل قبول در افغانستان منوط به نابودى زيربناى اصلى حمايت از تروريست ها در پاكستان و دستگيرى طالبان و القاعده در اين كشور است.

طالبان و القاعده حملات بر ضد نيروهاى افغانستان و نيروهاى نظامى غربى را در پايگاه هاى عملياتى خود واقع در بلوچستان پاكستان و مرزهاى شمال غربى طراحى مى كنند. مطالعه سياست هاى كمكى در سال هاي گذشته بسيارى از تحليل گران را متقاعد كرده است كه چنانچه اجراى استراتژى بين المللى كمك به افغانستان با همان فرض قبلى ادامه يابد در آن صورت نمى توان انتظار زيادى از بهبود اوضاع امنيتى داشت. اين تصورى ساده لوحانه و خطرناك است كه با بيشتر كردن نيروهاى ناتو و افزايش اختيار عمل نيروهاى آمريكايى مى توان طالبان را شكست داد.  افزايش عمليات نظامى ناتو در افغانستان و گسترش جست و جوهاى نيروهاى نظامى آمريكايى براى يافتن نيروهاى القاعده و طالبان، سبب به خطر افتادن جان عده بيشترى از سربازان آمريكايى و اروپايى و كاهش ذخاير مورد نياز جامعه بين المللى به منظور سرمايه گذارى در اردوي ملى و بازسازى و توسعه جامعه مى شود.

در حالى كه حداقل مصارف هر سرباز ناتو مستقر در افغانستان، پنج هزاردالر در ماه است، هر سرباز اردوي ملى ماهانه به طور متوسط تنها شصت دالر دستمزد مى گيرد. برنامه هايى از قبيل اختصاص حقوق بيشتر به اضافه برنامه هاى آموزشى بهتر، براى افسران اردو و پوليس ملى ، مطمئناً افغانان بيشترى را جذب نيروهامسلح خواهد كرد و ترك خدمت درادارات نظامي كاهش خواهد يافت.

بنابراين لازم است كه استراتژى جديدى جايگزين ذخاير مصرف شده در زمينه توسعه فعاليت نيروهاى آمريكايى و ناتو شود. مشكل ترين قسمت اين استراتژى، مستلزم وجود صلاحيت اخلاقى و شهامت ايالات متحده در خاتمه دادن به جست وجو ها براى يافتن نيروهاى القاعده و طالبان است.  چنانچه سازمان دفاعى ايالات متحده با سياست جنگ بر ضد ترور، خود درگير جنگ در افغانستان شود در آن صورت ناتو قادر نيست به عنوان يك قدرت باثبات در افغانستان ادعاى حق كند، در حالى كه ناتو چنين قدرتى را در كوزوو و بوسنى هرزگوين داشت.

پاکستان با اتخاذ سياست دو گانه در خصوص طالبان ، شرايط مساعدي براي فعالیت گروههاي تروريستي در منطقه فراهم کرده است . سابقه حمايت دولت پاکستان از طالبان به زمان حکومت طالبان باز ميگردد . پاکستان ، عربستان و امارات متحده عربي تنها سه کشوري بودند که حکومت طالبان در افغانستان را به رسميت شناختند .  با سقوط طالبان مناطقي از پاکستان به مامن نيروهاي طالبان تبديل شد . در سالهاي اخير دولت پرويز مشرف همواره از سوي آمريکا و افغانستان به حمايت و پشتيباني از طالبان متهم شده است . از نگاه واشنگتن و کابل ،پاکستان در راه مبارزه با طالبان و القاعده ، همکاري لازم را ندارد . به اعتقاد برخي کارشناسان، حمايت اسلام آباد از طالبان با هدف تقويت و افزايش نفوذ پاکستان در افغانستان صورت مي گيرد .

ازطرف ديگرسازمان نظارت بر حقوق بشر ملل متحد،‌ با نشر اعلاميه ‌اي برخي از رهبران و مقامات احزاب گذشته را بر نقض و هتك حقوق بشر و ارتكاب جرائم جنگي متهم كرده است.
بدون شك در دوران جنگهاي متوالي سه دهه گذشته هر دو گزينه )نقض حقوق بشر و جرائم جنگي) به صورت ناراحت ‌كننده و تكان ‌دهنده در سطح كشور صورت گرفت و اكثريت رهبراني كه مستقيم و يا غير مستقيم در اين جنايات دست داشتند،‌ هم ‌اكنون نيز در عرصه قدرت مطرح و داراي قدرت و نفوذی تأثير گذار مي‌ باشند. برخي نيز مانند رهبران طالبان هنوز هم مصروف و سرگرم تداوم جنايات خويش عليه مردم بيدفاع افغانستان بوده و با ايدئولوژي خشك و افراطي خويش، عقيده باطل و فاسد خويش را در مورد قتل و كشتار مردم به پيش مي ‌‌برند.
با اين‌كه بيش ازشش سال از اين وضعيت جديد مي‌گذرد،‌ هنوز هم دورنماي صلح و زندگي مسالمت‌آميز چندان يقيني و اميدواركننده نيست و شكنندگي اوضاع به حدي است كه يك جرقه مي‌تواند تمام فضاي كشور را با شورش و آشوب مواجه سازد. مؤلفه‌هاي آشتي ملي و انسجام ملي به شدت ضعيف و ناكارآمد است و حفظ ثبات بسيار دشوار،‌ و زيركي و هوشياري كامل مي‌خواهد.

در اين وضعيت دامن زدن به گذشته و گذاشتن انگشت آن هم بر عملكرد رهبراني كه تادندان مسلح اند، مي‌تواند روند صلح و ثبات را در معرض مخاطره و تهديدهاي جدي‌ قرار بدهد كه مسلماً به صلاح افغانستان نخواهد بود. با اين‌كه تأمين عدالت اجتماعي و رسيدگي به دوسيه‌هاي جنايي گذشته بسيار مهم مي‌باشد،‌ اما حفظ يكپارچگي و مراقبت از ثبات نسبي به وجود آمده به مراتب مهم‌تر و ضروري‌تر است، چرا كه مصلحت و اهميت ثبات و آرامش براي تداوم حيات كشور و عبور از مراحل لرزان و شكننده پس از بحران، امری ثابت شده و غيرقابل انكار است و اگر خداي نكرده اين بار، گذشته‌هاي سه دهه قبل تكرار شود، قطعاً ديگر افغانستان نخواهد بود كه بر سر محاكمه يا عدم محاكمه ناقضان حقوق بشر و متهمان ارتكاب جرائم جنگي مناقشه و گفت‌وگو شود

تهيه کنندگان گزارش حقوق بشر از کشورهای عضو ناتو تقاضا کرده اند که برای تلفات غيرنظامی در جريان عمليات اين نيروها در افغانستان خسارت بپردازند و عواملی را که منجر به کشته شدن غيرنظاميان شده، تحقيق و پيگيری کنند.  اين گزارش همچنين نسبت به آنچه که حضور گروه های مسلح غيرقانونی در افغانستان و سواستفاده از قدرت می خواند ابراز نگرانی کرده است.

 در حال حاضر نبود امنيت کافی، وضعيت بد حقوق بشر در قراوقصبات ومناطق دور افتاده افغانستان و نيز نبود سيستم حسابدهی شفاف از ميلياردها دالر کمک شده به اين کشور، از نگرانی های اصلی در راه پيشرفت و انکشاف کشور به حساب می رود. مدير بخش آسيايی ديدبان حقوق بشر می گويد: کابل و حاميان بين المللی آن تلاش های کمی برای برآورده کردن نيازمندی های اساسی مردم  چون امنيت، برق، غذا، آب و صحت به خرج داده اند. آمريکا، اتحاديه اروپا و ديگران بايد کمک های بيشتر اقتصادی، سياسی و نظامی را برای تامين حقوق بشر در افغانستان انجام دهند. وي با انتقاد از وضعيت امنيتی می گويد که هم اکنون شمار زيادی از افغانها از بيم نا امنی نمی توانند کودکان خود را به مکتب بفرستند. نگرانی هااز وضعيت امنيتی در حالی ابراز می شود که خشونت های نظامی در افغانستان در سال ۲۰۰۶ منجر به کشته شدن حدود چهار هزار نفر شد که يک چهارم بخش آن را غيرنظاميان تشکيل می داد.

حقوق بشر در بخش ديگری به آنچه مشکل حضور نيرومند جنگسالاران و گروه های مسلح غيرقانونی در افغانستان می خواند اشاره کرده و هشدار داده که اين گروه ها، مشکل يکسان با گروه های تروريستی را برای مردم افغانستان فراهم کرده اند.درگزارش گفته شده ، هر دو طالبان و جنگسالاران با افغانها بدرفتاری می کنند. نا امنی تنها در جنوب افغانستان وجود ندارد بلکه اين مشکل فراگير برای همه ای افغانها در سراسر کشور و برای ولاياتی است که از مناطق نا امن جنوب و شرق فاصله دارند.  اين سازمان از دولت تقاضا کرده که برای تحکيم حاکميت قانون و تامين عدالت در اين کشور تلاش کند و بکوشد يک سيستم شفاف حسابدهی ايجاد شود.  

افغانستان بار ديگر در لبه پرتگاه قرار گرفت و به مکان امنی برای ناقضين حقوق بشر، جانيان و افراطيون مسلح مبدل شد.اکثريت اين ناقضين در گذشته نه چندان دور نيز باعث اذيت و آزار افغانان و بخصوص زنان و دختران و بی ثباتی کشور، منطقه و جهان شده بودند. موجوديت خلاء قدرت در بسا نقاط کشور زمينه بهره برداری را برای طالبان، مليشاهای قومی و جنگسالاران محلی فراهم آورد. اين گروها بشکل روزافزونی دست به خرابکاری و ترور افراد عام زده و با حمله بر -اهداف آسان- مانند مکاتب و معلمين و چهره ها مذهبی، وحشت را در ميان مردم عوام ايجاد نمودند.

گروههای فوق می خواستند با اين اعمال ناتوانی دولت را در تامين امنيت و حمايت از ساکنين محل نشان دهند. تجارت پررونق مواد مخدر در اين سال قسما عامل و قسما تمويل کننده نا امنی ها و خشونتها در افغانستان بود که با رشد ۶۰ درصد نسبت به سال قبل رکوردی قائم کرد. اين تجارت نصف درآمد کشور و  ۹۲ درصد هروئين جهان را تشکيل می دهد. دراين سال نا آرامی در جنوب و جنوبشرق افغانستان به جنگ تمام عيار مبدل شد، با آنکه نيروهای ناتو که وظيفه تامين امنيت در افغانستان را مطابق به فيصله های سازمان ملل متحد به عهده دارد ساحه فعاليت خود را به سراسر افغانستان گسترش داد. در نقاط ديگر کشور، افغانها روزمره مورد ظلم و ستم جنگ سالاران و مليشاهای محلی که ظاهرا با دولت افغانستان همنواند قرار داشت. مردم از بی کفايتی و ناهمآهنگی ميان نيروهای خارجي و مساعدت های مالی جهانی در سراسر کشور و حتی در کابل ناراض و خشمگين اند. همچنان مردم از ضعف کارآيی دولت کرزی و فساد اداری عاملين آن گفتني هاي فراوان دارند. دولت نيز در بسياری موارد نه ميل ونه توانايی حمايت از مردم عام را داشت. عليرغم رشد درآمد سرانه (که بيشتر مديون تجارت مواد مخدر است) پيشرفت های اقتصادی در مناطق شهری و بخصوص در کابل متمرکز شده است.

نقض حقوق بشر، فقر و نا امنی بشکل قابل توجهی با افزايش فاصله از مراکز ولايات افزايش ميابد. برخوردهای مسلحانه و نا امنی پيشرفت های اقتصادی را در اکثر نواحی افغانستان که يکی از عقب مانده ترين کشورهای جهان است، با مشکلات جدی و حتی با عقبگرد مواجهه ساخته است. بازسازی بالخصوص در جنوب آسيب ديده و اين نقيضه بيشتر برخشم مردم افزوده است.

از سويي ديگر منطقي و مطلوب است كه براي ترويج و نهادينه ساختن حساب‌ گيري از دوره مسئووليت كساني كه مسئول بوده و هستند،‌ به تدريج گام برداشته شود و نيز اقدامات مؤثر و حساب‌شده در دفاع و حفظ حقوق بشر و رسيدگي به جنايات سازمان‌يافته و پراكنده با حفظ مصالح و منافع آينده و فعلي كشور صورت بگيرد.بنابراين تثبيت و تحقيق و جمع‌آوري مدارك و اسناد در مورد جنايات انجام‌شده،‌ در مسئوليت نهادهاي مربوطه داخلي است و آن‌ها مسئوليت دارند تا به اين خاطر كه بتوانيم در آينده زمينه‌هاي تخطي از حقوق بشر را از بين ببريم تحقيقات خود را به صورت كامل و جامع به قوه قضاييه كشور ارائه كنند تا در آينده مورد استفاده قرار بگيرد ولي فراموش نكنيم كه به انگيزه‌هاي تبليغاتي و سياسي و استفاده ابزارگونه از اين مورد به ضرر صلح و ثبات در كشور است و آب آن فقط در آسياب دشمنان افغانستان خواهد رفت نه مردم افغانستان و قربانيان جنايات. استفاده ازرسانه هاي خبري وتحليلي نامه هاي مردم ، باشگاه ، نشريه سپيده واقتباس ازنوشته هاي قبلي ام درنشريه هاي درون وبيرون مرزي .