درعقب درهاي بسته سياسی ونظامی کشورچه ميگذرد؟؟؟

بخش نخست

 پژوهش { نبرد- زيميرو اسکاري }

  

( پوسيدگي دولت ، دشوارهاي ملت ، فرجام لشکرکشي آمريکا ، سياستهاي دوپهلوي ايران ، پلا نهاي خصمانه پاکستان ، حقايق ناگفته ورازهاي نهفته )

پوسيدگي دولت ودشواري هاي ملت

  

سوقصد به کرزی در مراسم هشت ثوردر حالی که مراسم به صورت مستقيم از تلويزيون دولتی پخش می شد، وضعيت وخيم و بحرانی افغانستان و افزايش قدرت طالبان را در کشور دوباره به صحنه رسانه ها و افکار عمومی کشيد. بويژه اين که برای اين مراسم که در آن علاوه بر کرزی رؤساى قواى سه‌گانه، رهبران جنگ سالار، سفراى آمريكا و انگليس و تعدادی مهمان خارجی ، نماينده سازمان ملل در کابل, فرماندهان ناتو و جمعی از شخصيت‌هاى سياسى حضور داشتند،  شديد ترين تدابير امنيتي، و مجهزترين تيم محافظان تدارک ديده شده بود تا نمايش تثبيت اوضاع افغانستان موثر واقع شود.

 بگذريم از اين که خود انتخاب هشت ثور به عنوان مبنايی در برگزاری جشن ملی يک دهن کجی شنيع به هر چه جشن ملی و غيرملی بود. زيرا اين روز روزی بود که رژيم سرکوبگر سابق به دست جنگ سالاران سرکوبگر و فرماندهان محلی و باندهای قاچاق مواد مخدر سقوط کرد و موجی بی سابقه از کشتار, غارتگری, جنايت و ستيزه های داخلی ، کوچ داخلی, فرار و آوارگی ميليونی افغانستان را فرا گرفت.

در جريان حمله که گفته شد کارطالبان است وحزب اسلامي حکمتيارنيزمسووبيت اين حمله رابدوش گرفت, دو نماينده پارلمان  همراه با نو تن ديگر به شدت مجروح وکشته شدند. البته اين اولين سوقصد به جان کرزی نيست و اولين قدرت نمايی طالبان در کابل هم به شمار نمی رود.

کرزی تاکنون سه بار از سوء قصد جان سالم بدر برده است.  قدرت نمايی طالبان در مراسمی که سرمايه گذاری امنيتی فوق العاده ای برای برگزاری مراسم صورت گرفته بود، برخی گزارش هايی را که پيش از اين در رابطه با وضعيت وخيم امنيتی افغانستان منتشر شده است تاييد می کند.  حداقل از نيمه سال ميلادی گذشته, جای ترديدی در باره پيشروی های طالبان باقی نمانده است. به گزارش کميسيون حقوق بشر سازمان ملل طی سال گذشته يکصدوهفده حمله خونين انتخاری در افغانستان صورت گرفت, حملات  تروريستي پنج درصد افزايش يافت و حداقل هشت هزار نفر جان خود را از دست داد ه اند.

در افغانستان كه ترور، انفجار و حمله مسلحانه امرى عادى شده است حمله هشتم ثور و سوء قصد به كرزى نبايد يك امر عادى تلقى شود. ناامنى كه اين حادثه براى پايتخت به ارمغان آورد نيز از جنس ناامنى و شورش هاى حدودهفت سال موجوديت قواي ائتلاف در كشور نيست. حمله به بزرگترين مراسم ورژه نظامي ضربه اى جبران ناپذيري بر پيكر امنيت كشور وارد كرده است. اين اتفاق ابعاد روانى، سياسى و امنيتى گسترده اى به خود گرفت . در داخل کشور اين رويداد شكاف و دودستگى جدى را ميان احزاب و جناح هاى سياسى كشور ايجاد كرده است. در اين چند روز آهنگ نقد و انتقاد ها از دولت كرزى حالتى عريان و بى پروا به خود گرفته است به گونه اى كه گفته ميشود تيم کرزي درحالت هم پاشيدگي و عزم پيوستن به جانب اپوزيسيون را كرده اند. سخنان امرالله صالح درولسي جرگه عزت وحيثيت کمي هم اگردولت کرزي داشت به صفررساند .
در جنگ نزديک به هفت ساله کشور اين بزرگترين عمليات طالبان بود. آنها كه از ابتدا عمليات هاى نظامى خويش را با هدف به هم ريختن فضاى روانى جامعه خسته افغانستان پيش مى برند اين بار در عمليات خويش توانستند نه تنها مردم کشوربلکه افكار عمومى جهان غرب را تحت تأثير قرار دهند.
طالبان در يك سال اخير بار ها از طريق حمله انتحارى پايتخت ( شهرکابل ) را هدف قرار داده اند و چندين عمليات سوءقصد عليه مقامات  ارشد كشور طراحى كرده اند كه وزير دفاع در پارلمان اين كشور اعتراف كرد كه فقط در سه مورد از اين عمليات ها خود وى مورد سوء قصد قرار گرفته است. فقط درسال گذشته آنان هفده حمله انتحارى، صد و بيست و پنج حمله زمينى، صد و پانزده انفجار و بيش از هزار حمله راکتي عليه مقر نيروهاى امنيتي انجام داده اند و طبق گفته عبدالرحيم وردك وزير دفاع،  ۶۱۱  تن از نيروهاى اردوي ملى قربانى اين حملات بودند.
طالبان براى اجراى نقشه خويش روزى نمادين را انتخاب كردند، روزى كه در نظر کرسي نشينان کابل  تاريخ اين سرزمين برش تازه اى مى خورد، هشتم ثور خاطره بزرگ را براى آنان دارد فتح و غلبه نظامى بر اردوي سرخ و فتح كابل توسط گروه هاى جهادى. اگرچه طالبان را در عالم ايدئولوژى هيچ نسبتى با اين دو رويداد نيست زيرا آنها به رخ هر دو بخش از فاتحان دو جنگ شمشير كشيده اند اما در انتخاب روز هشتم ثور به حركتى پرمعنا دست زد تا خاطره سومين شكست تاريخى يعنى شكست اردوي آمريكا و ناتو را هم بر آن فهرست بيفزايد و از اين رهگذر نگاه يأس آلود و سردرگم مردم را متوجه يك دگرگونى در عقربه سياست اين سرزمين كند.  بنابراين برخلاف آنچه از ظاهر حادثه برمى آمد هدف طالبان به هيچوجه كرزى نبوده است. به تعبير زيباى يك تحليلگر عرب گلوله هايى كه از اسلحه يك مهاجم به مراسم شليك شد به ظاهر جان و جايگاه كرزى را هدف گرفت اما مقصد واقعى آن خيل ديپلمات هايى بودند كه هر كدام نمايندگى يكى از ۲۶ كشور عضو ناتو را در جنگ يدك مى كشند و با آنكه آنها از اين حمله جان سالم بدر بردند اما كابوس ناامنى اكنون بر سر مقرهاى فرماندهى قطعات ناتو سايه افكنده است.
كافى است به فهرست مهمانان مراسم نگاه شود ويليام وود سفير آمريكا به اتفاق رؤساى قواى سه گانه افغانستان، رهبران جهادى، ديپلمات هاى خارجى، فرماندهان ناتو و شخصيت هاى سياسى از زمره حاضران در اين مراسم بودند كه در فرداى هشتم ثور با موجى از پرسش و انتقاد در رسانه هاى كشور متبوع خويش روبرو شدند.  هيچ اتفاقى به اندازه هشتم ثور نمى توانست ضعف نيروهاى دولتى و لشكر پر سازوبرگ ناتو را در باتلاق افغانستان آشكارسازد. بويژه حقايق ناگوارى كه از حاشيه اين مراسم رسانه هاى صوتي وتصويري به جهان مخابره كردند ضربه اى بزرگ بر عزم و اراده اردوي ناتو ونمايندگي متعدد استخبارات غربي و هم اردو، پوليس وامنيت ملي وارد كرد. تصويرهايى كه از فرار و دستپاچگى جنرال ها و تفنگدارانى حكايت مى كرد كه نشان پاسبانان صلح در كشور را بربازوورتبه هاي بزرگ نظامي را بردوش دارند.
شايد حمله کنندگان هم تصور نمى كردند كه حمله هشتم ثور اين اندازه آسمان تيره سياست افغانستان را براى ناظران جهانى شفاف سازد. حمله به كرزى در وضعى رخ داد كه محافل داخلي درگير مجادله عميق بر سر دو موضوع استراتژيك در باره آينده اين كشور هستند: مجادله بر سر توانايى دولت كرزى در كنترول امور كشور بويژه تأمين امنيت و دوم بحث بر سر كارآمدى نيروهاى خارجى.

همه تلاش آمريكا و ناتو در هفتمين سال جنگ افغانستان اين بود كه جنگها را ناچيز و ناامنى ها را محدود جلوه دهند. گزارش يكطرفه از ميدان هاى جنگ باعث مى شد كه هيچ كس تصوير درستى از موقعيت دو طرف جنگ بدست نياورد.  دامنه اين پنهانكارى تا آنجا بود كه كارلوس برانكو سخنگوى نيروهاى (آيساف) چند روز پيش از اين واقعه ادعا كرده بود كه بخش هايى كه دولت  بر آن كنترول ندارد بسيار اندك است و اين مناطق در كنترول طالبان نيز قرار ندارد. برانكو گفته بود: دامنه اقدام ها تروريستى در افغانستان بسيار محدود شده است. در چهار ماه اخير در سى و هشت درصد ولسوالي ها درگيرى هاى مسلحانه روى داد اما در شصت و دو درصد ولسوالي هاى كشور ما شاهد هيچ گونه درگيرى مسلحانه نبوده ايم.
اما اكنون اين تصوير آشفته از جنگ با هر گزارشى مخدوش تر مى شود تا جايى كه اداره امنيت ملى آمريكا اعلام كرد دولت افغانستان فقط بر سي درصد خاك اين كشور كنترول دارد. با اين اتفاق اكنون بسيارى از واقعيت ها روشن شده است و كفه اين مجادله بزرگ در داخل و خارج به سمت منتقدان كارنامه جنگى بوش و متحد او دركابل تغيير كرده است. تصويرهاى اين حادثه مدركى شد كه راه را بر انكار واقعيت هاى جنگ بست. اما بيش از همه در اين باره گزارش خبرگزارى رويتر از كابل قابل تأمل بود كه نوشت ۶۶ درصد افغان ها از افسردگى يا اختلالات روانى رنج مى برند. اين گزارش تأكيد مى كرد كه نفرت و نارضايتى عمومي دامن آمريكا ودولت كرزى را گرفته است.  
گزارشگر رويتر نوشته بود : وضع روحى و روانى بسيارى از افغان ها را مى توان به دسته اى هيزم بسيار خشك تشبيه كرد كه با كوچكترين جرقه اى مشتعل و به آتش كشيده مى شود. وضع روانى اين مردم بر عملكرد بسيارى از نهادها، دولت و پارلمان تأثيرگذار است.

شمارى از مردم افسرده به مصرف مواد مخدر تمايل پيدا مى كنند و شمارى ديگر از فقر و بيكارى توسط باندهاى طالبان جذب مى شوند و اين چرخه شومى است كه مردم افغانستان با آن دست به گريبانند.  به هر حال اعترافات وزيران دولت كرزى و بيانيه هاى ناتو و آمريكا در فرداى حادثه همگى دلالت براين داشت كه واقعه هشتم ثور مى تواند نقطه عطف تازه اى در كارزار سياسى كشور باشد.
وزير دفاع افغانستان گفت حمله تروريستى به جشن هشتم ثور در كابل وجهه ملى و بين المللى دولت و نيروهاى امنيتى افغانستان را خدشه دار كرد. در همان حال بسيارى از شبكه هاى انگليسى گزارش دادند كه اين حمله ترديد بعضى اعضاى ناتو براى ادامه جنگ را دوباره دامن زده و احتمال خروج شركت هاى فعال در افغانستان از اين كشور را شدت بخشيده است.
تاحدى كه گزارشگر شبكه الجزيره نوشت حمله در جايى انجام شد كه چند ماه پيش نيز تنها هوتل پنج ستاره در آن مورد حمله واقع شد. چنان كه پس از حمله چند ماه پيش به هوتل پنج ستاره در مركز كابل، بسيارى از اتباع كشورهاى غربى تصميم گرفتند افغانستان را ترك كنند.  كم از کم تصميم هاى شتابزده اى كه در فرداى حمله، آمريكا و شوراى امنيت گرفتند مى توان وضع فاجعه گونه افغانستان را فهميد. شوراى امنيت سازمان ملل متحد با صدور بيانيه اى اين حمله تروريستى را كه در آن سه تن جان باختند بشدت محكوم كرد. در بيانيه شوراى امنيت از تمام كشور ها خواسته شد تا با دولت افغانستان براى مجازات تروريست ها و سازمان دهندگان و تأمين كنندگان آنها همكارى كنند. اعضاى شوراى امنيت همچنين درخصوص تهديداتى كه طالبان، القاعده، گروه هاى مسلح غير قانونى، جنايتكاران و دست اندركاران قاچاق توليد و مواد مخدر براى مردم افغانستان و امنيت اين كشور به دنبال دارند هشدار داد.
به دنبال آن آمريكا ضمن تصويب بيانيه اى در شوراى امنيت براى تشكيل جبهه حمايت از كرزى براى نخستين بار طى سال ها حضورنظامي در افغانستان، نيروهاى تفنگدار خود را به اين كشور اعزام كرد.
واكنش آمريكا وناتو به اتفاق هشتم ثور اعزام قطعات تازه نفس نظامى بود اما واكنش گروه ها و جناح هاى سياسى داخل کشور به اين ماجرا گشودن دوسيه سنگين بازخواست از ادارات دولتي شد. وزيران دفاع ، داخله و رئيس اداره امنيت ملى در ولسي جرگه استيضاح شدند. در پايان استيضاح كه رأى گيرى شد - عبدالرحيم وردك وزير دفاع، ضرار احمد مقبل وزير داخله و امرالله صالح  رئيس اداره امنيت ملى هر چند از تركش بحران هشتم ثور جان سالم بدر بردند و سلب اعتماد نشدند اما اين جلسه خود آتش اختلافى بزرگ را شعله ور ساخت.  
دعواى بزرگى كه از مدت ها پيش ميان چهره هاى سياسي وجهادى با دولت كرزى بر سر نحوه عملكرد او و ناكامى هاى ناتو بروز كرده بود با اين اتفاق وارد مسير غيرقابل بازگشتى شد.

همه اين اختلافات در تريبون پارلمان كه اكنون پايگاه منتقدان كرزى شده است تبلور مى يابد. در روز استيضاح وزيران دفاع ، داخله و امنيت  هيچ پاسخ قانع كننده اى براى منتقدان نداشتند. آنها تريبون استيضاح را به جنگ تسويه حساب با منتقدان تبديل كردند.  سخنان رئيس  امنيت ملى در باره دلايل پيشروى طالبان همان توجيهاتى بود كه قبل از اين از زبان سخنگويان ناتو بيان شده بود.

بدترين بخش اين ماجرا آنجا بود كه وزيران كرزى به تهديد منتقدانشان پرداختند.  اما درگيريهاى پارلمان بخشى از دو حادثه مهمى است كه در واقع سرلوحه رويدادهاى افغانستان را در سال ۲۰۰۸ تشكيل مى دهند. رويداد نخست همانا اولتيماتوم نانوشته اى است كه افغان ها به نيروهاى بين المللى و دولت كابل براى برقرارى امنيت دراين سال داده اند.

چنان كه در گزارش رويتر و ديگر رسانه هاى غربى نيز آمده است : كاسه صبر مردم لبريز شده است و در وضع انفجار آميز ، اردو ناتو و نيروهاى كرزى با زمان اندكى براى به انجام رساندن مأموريت خويش روبرو هستند. كرزى و وزير دفاعش هنوز نخستين وعده خويش براى ايجاد اردوي ملى را به انجام نرسانده اند و مردم ستم ديده  همچنان در برابر حملات انتقام جويانه يي طالبان بى پشتوانه مانده اند.
اما رويداد دوم در مبارزه انتخاباتى براى رياست جمهورى آينده کشور نمايان خواهد شد. دعوا برسر رهبرى آينده كه از مدت ها قبل شروع شده بود اكنون با اين حادثه وارد مرحله جدى ترى شد. آمريكا و شوراى امنيت نيز با همين انگيزه صف حمايت از كرزى را تشكيل دادند. اين حادثه چشم انداز حضور كرزى در انتخابات را با دشوارى روبرو كرد. کرزي كه سال ۲۰۰۷ يكى از خونين ترين سال ها را گذراند اكنون در سال جديد با وضع بغرنج ترى روبرو است. وي پيش از اين گفته بود كه در سال ۲۰۰۹
براى يك دوره ديگر در انتخابات رياست جمهورى شركت مى كند. كرزى اكنون يك تغيير لحن داده است و سعى مى كند واقعياتى كه تا ديروز پذيرش آنها را سخت مى ديد اين بار اعتراف كند. او به صراحت گفته است كه طالبان اكنون قدرت گرفته اند هرچند اضافه مى كند كه آنها بدون حمايت ديگران قدرتى نخواهند داشت.

در سالى كه پيش روست كرزى چند مأموريت مهم پيش رو دارد و بخت سياسى آينده او نيز بسته به انجام اين مأموريت ها است. شايد يكى از جدى ترين تكاليف وى قطع منابع خارجى طالبان بويژه پيوندهاى آنان با جريان هاى داخل پاكستان باشد  .  كرزى در اين باره در پاسخ به سؤال منتقدانش ، اقراركرده همه چيز درباره فرداى افغانستان بستگى به اين دارد كه منابع حمايت از افراطى گرى در منطقه پايان يابد و اگر اين كار را نكنيم، تصوير، سياه و ملال انگيز خواهد بود؛ هم براى پاكستان و در نتيجه براى افغانستان. ديگر تغيير لحن كرزى كه درست در آستانه سوء قصد صورت گرفت اين بود كه او براى نخستين بار جبهه آمريكا و ناتو را زير سؤال برد.  كرزى در سخنراني كه با استقبال منتقدانش روبرو شد گفت كه افزايش نيرو تنها راه چاره افغانستان نيست و ناتو و آمريكايى ها در اين جنگ بايد صريح و صادق باشند.

او با اين گلايه منتقدانش همنوا شد كه غرب در تعهداتش براى افغانستان و قولى كه براى بازسازى كشور و نيز ايجاد اردووپوليس ملى داده بود صادق نبوده است. اين سخن كرزى مى تواند مجوزى براى كليه نيرو ها و احزاب  باشد تا اولتيماتوم خويش را براى ايجاد اردووپوليس ملى و نيز بازسازى کشور به عنوان دو اصل مصوب در اجلاس بخارست ناتو با جديت پيگيرى كنند. اما هنوز هيچ نشانه اى از اين نيست كه كرزى قصد تغيير در تصميمى كه براى سال ۲۰۰۹ و تصدى دوره ديگر رياست جمهورى گرفته است داشته باشد. او همچنان مى گويد: من كارهايى دارم كه بايد به انجام برسانم و تعهداتى بر دوشم بوده كه به انجام نرسانده ام.
اما بدون شك كرزى براى رسيدن به اين هدف دشوار بايد از سد بلندى از رقبا عبوركند كه اكنون در ائتلافى به نام «جبهه ملى» گرد آمده اند جبهه اى كه اساساً فلسفه تشكيل خود را ناكامى آمريكا وناتو در تامين امنيت قرار داده است. اين جبهه به رهبرى برهان الدين ربانى در كابل رسماً اعلام موجوديت كرده است.

در اين تشكل سياسى شمارى از سران حنگ وتفنگ  ( جنگ سالاران ) حضور دارند.  خود ربانى تشكيل اين تشكل را با تركيب كنونى آن به عنوان گامى جديد و تجربه نو در حيات ملى و سياسى كشور دانسته و اظهار داشته است : تجربه نشان داده زمانى كه بحران سنگين امنيتى، اجتماعى و سياسى دامنگير كشور ها مى شود عبور از آن به تنهايى امكان پذير نيست.

به باور رهبران اين جبهه دوران مهلت كرزى و پروژه آمريكا به اتمام رسيده است. ربانى مى گويد: پس از حضور جامعه جهانى هنوز هم بر بستر بحران حركت مى كنيم بطورى كه امنيت و ثبات سياسى تكميل نشده است ( اما رباني نميگويد که دردوران زمامداري خودش چقدر امنيت وثبات سياسي وجودداشت ، متاسفانه رباني کورخودوبيناي ديگران است ) . بحران بى اعتمادى هنوز خاتمه نيافته و وضع اقتصادى و اجتماعى مردم خوب نشده و آتش نفاق قومى و جناحى درحال زبانه كشيدن است.
نكته قابل تأمل اين است كه اين جبهه شعارهاى خويش را بر پايه اى قرار داده است كه نارضايتى مردم متوجه آنها است. آنها مى گويند: ضعف دولت در حل بحران و ظهور مافياى فساد به اعتراف برخى مسئولان عالى رتبه دولتى، تهديد جدى امنيتى را متوجه كشور كرده است. در اين جبهه كرزى با چهره هاى رقابت مى كند كه هر كدام مى توانند يكى از مدعيان جدال انتخاباتى ۲۰۰۹ باشند. در پايان ششمين سال حضورنيروهاي خارجي در افغانستان شمار نيروهای آمريکا و ناتو بيشترازچهل هزار نفر بود،  با تشديد وخامت امنيتی اوضاع اين تعداد اکنون به هفتاد هزار نفر رسيد. از اين تعداد حدودسي وپنج هزار نفر نظاميان آمريکايی و باقي نظاميان عضو کشورهای ناتو هستند.
همزمان با حمله جديد طالبان در کابل, خبرگزاری ها اعلام کردند که افراد جديدی از تفنگداران آمريکا ازقطعات بيست وچهار ضربتي نيروى دريايى  حدود سه هزاروپنجصد نفر برای استقرار در هلمند که دردو سال اخير بسياري ازمناطق آن تحت کنترول طالبان قرار دارد، اعزام شده اند.

طالبان بخش های وسيعی از مناطق جنوب و شرق افغانستان را تحت کنترول خود دارند و بيشترين حملات آنها از اين مناطق صورت گرفته است. گزارش های رسمی می گويد که حدود ده درصد خاک افغانستان در کنترول طالبان است،  اما در گزارش واقعی تری که در ماه نوامبر سال گذشته از سوی يک گروه لابی با تجربه طولانی حضور در منطقه انتشار يافته بود، تاکيد شده بود که  طالبان ها در پنجاه وچهار درصد افغانستان حضور دايمی دارند و عليرغم حضور ده ها هزار سرباز ناتو و ميلياردها دالر کمک، طالبان که در حمله آمريکا از قدرت رانده شدند، اکنون مناطق بسيار گسترده از جمله علا قداريها وولسوالي ها، و راه های ارتباطی را بدون هرنوع چالشی تحت کنترول خود گرفته اند.

دو علت مهم پيشروی طالبان-  يکی موجوديت جنگ سالاران وناقضين حقوق بشر و گروهبندی های حاکم بر کابل است که در واقع کلسيونی از جنايتکاران جنگی دو دهه اخير ،  فرماندهان قاچاقچی محلی, روسای قبائل , اشخاص دوتابعيتي که چندان دلگرمي به افغانستان نداشته وبا ازدست دادن کرسي ومنافع سرشارراهي کشورکه تابعيت دريافت نموده اند ، ميشوند . و دوم, فروپاشی اقتصادی و اجتماعی کشور در اثر حکومت آنان در همراهی با خارجيها.  به اساس گزارش ياد شده, ميليون ها نفر درکشور در وضعيت فلاکت باری به سر می برند و موقعيت فاجعه بار انسانی در آن قابل قياس با فقيرترين بخش های آفريقا است.

 اين در حالی است که کشور پس از سقوط طالبان بيش از پانزده ميليارد دالر کمک دريافت کرده ولی بنابر گزارش اکسفام بيشتر اين کمک ها به دست مردمی که به آن نياز دارند نمی رسد يا صرف پروژه های توسعه پايدار که بتواند وضع زندگی مردم را بهبود ببخشد نمی شود.
مت والدمن مشاور امور سياست‌ گذارى موسسه اكسفام در گزارشی که در کابل انتشار يافت تاکيد کرد که کشورهای غربی که وعده کمک مالی به بازسازی افغانستان داده بودند، از انجام وعده خود سرباز زده اند. آمريکا از سال
۲۰۰۲ ميلادى تا سال جارى تنها به نيمى از تعهدات مالی خود عمل كرده است. كميسيون اروپا و دولت آلمان كمتر از دوسوم تعهدات خود را انجام داده‌اند و بانك جهانى نصف تعهد ‪ ۶/۱ميليارد دالرى را ارائه داده و انگلستان از وعده ‪ ۴۵/۱ميليارد دالرى خود، ‪ ۳/۱ميليارد دالر را تاكنون در افغانستان به مصرف رسانده است . ‪ ۴۰درصد از پول‌هاى مصرف شده در افغانستان به كشورهاى اهداكننده برگشته و بيشتر اين پول‌ها صرف پرداخت به شركت‌هاى قراردادى و حقوق مشاورين شده است.

اين گزارش در باره بقايای کمک های مالی مثالی از نحوه مصرف پول ها می زد ه می گويد: يك جاده از مركز شهر تا ميدان هوايي کابل  بيشتر از ‪ ۳/۲ميليون دالر در هر كيلومتر مصرف داشته كه اين پول چهار برابر مصرف ساخت يك جاده در كشور مي‌باشد.
در حالی که خارجيان موجوددر افغانستان يا همان هسته اصلی باصطلاح - جامعه جهانی-  زير عنوان کمک به بازسازی افغانستان، پول ماليات دهندگان کشورهای خود را صرف تامين مخارج ماشين جنگی شان در افغانستان ويران شده و بمباران مناطق مسکونی مردم فقير می کنند و بقايای کمک ها از سوی ادارات مستقل، وزارتخانه ها،  اطرافيان وتيم وابسته کرزی وجنگ سالاران منفعت طلب بلعيده می شود،  فقر و فلاکت مردم کشور دائم رو به گسترش است. براساس يک گزارش جديد که همزمان با خبر سوقصد به کرزی انتشار يافت، همين اکنون در افغانستان در هر بيست وهشت دقيقه يک زن در هنگام زايمان جان خود را از دست می دهد! به گزارش يونيسيف متوسط بيسوادی در بزرگسالان حدود هفتادويک درصد است.

در مورد زنان هشتادوشش درصد. حدود سي درصد کودکان واجب التعليم برای کمک معاش به خانواده هايشان کار می کنند. چهل وپنج درصد زنان از خشونت جنسى شاکی اند. بيش از شصت درصد ازدواج ها اجبارى است. پنجاه وهفت درصد عروس ها زير شانزده سال سن دارند. وضع خدمات صحي فاجعه بار است. در بدخشان برای هفت هزار زن تنها يک کلنيک وجود دارد که آن هم داکتر ندارد.

مين های فرش شده هنوز ماهانه شصت‌ تا نود نفر قربانی می گيرند. اکنون فقط کشت ترياک است که در افغانستان ويران شده رونق دارد. به تخمين سازمان ملل متحد کشت ترياک در سال جديد به صورت عمده مشابه محصول ثبت شده سال گذشته يعنی يکصدونوددو هکتار زمين و يا فقط اندکی کمتر از آن خواهد بود.
با اين وضعيت روشن است که ريشه تغذيه طالبان و گسترش روزافزون نفوذ اين نيروي ارتجاعی در کجاست. اعتماد به نفس آنها اکنون به حدی رسيده است که حتی دعوت های مکرر کرزی رد می کنند و تلاش او که قوانين شريعت و اعدام ها را برای نزديکی به طالبان دوباره برقرار کرده است را بی پاسخ می گذارند. نيروهاي خارجي مستقردرکشور همانقدر در بيرون راندن طالبان از افغانستان در آغازحمله به افغانستان سهيم اند که در رسيدن آنها به دروازه های کابل در سال جديد .

درعقب درهاي بسته سياسي ونظامي کشورچه ميگذرد؟؟؟

بخش دوم

 پژوهش { نبرد -  زيميرو اسکاري }

  

   ( پوسيدگي دولت ، دشوارهاي ملت ، فرجام لشکرکشي آمريکا ، سياستهاي دوپهلوي ايران ، پلا نهاي خصمانه پاکستان ، حقايق ناگفته ورازهاي نهفته )

شکست آمريکادرافغانستان

 

افغانستان براي دولت بوش آزمايشگاهي بود براي آزمودن دكترين حمله نظامي پيش‌دستانه، سياست يكجانبه‌گرايي و تشكيل ائتلاف ضد جنگ. واشنگتن مي‌دانست بدون حضور قدرتمند درافغانستان نمي‌تواند ژئوپلتيك منطقه را تغيير دهد و سياست جهاني جديد خود را به اجرا بگذارد.

اكنون درافغانستان مشكل جدي مشروعيت قدرت دولت وجود دارد. فوري‌ترين نياز كنوني در افغانستان ضرورت برقراري گفت وگو بين الافغاني است. اين ابتكار عمل بايد تحت نظارت سازمان ملل صورت گيرد. پيش‌بيني وقايع پيش‌رو واقعاً دشوار است. حتي با اضافه شدن نيروهاي تازه نفس پنتاگون به افغانستان، معلوم نيست طالبان واقعاً شكست بخورد. طالبان از حمايت بعضي اعضاي طبقه عوام جامعه افغانستان برخوردار است.تداوم جنگ وبرادرکشي در يك كشور استراتژيك و مهم منطقه توسط ائتلاف غرب بدون شك پيامدهاي جدي دارد. ازجانب ديگردر پي افزايش عمليات نظامي ناتو در افغانستان و کشته شدن تعداد زيادي از مردم عادي در ماههاي اخير، کاسه صبرمردم رالبريزنموده است.

سياست هاي ناتو در تقابل با منافع ملي افغانستان قرار دارد . با سرنگوني طالبان و تشکيل دولت ملي در افغانستان ، انتظار مي رفت نيروهاي ناتو و آمريکا تلاش خود را درجهت تقويت دولت کرزي واردوي ملي متمرکز کنند. اما شرايط کنوني نشان مي دهد که عملکرد ناتو و آمريکا در راستاي کمک به گسترش نفوذ دولت ملي در نقاط مختلف کشور نبوده است . نيروهاي آمريکا و ناتو بدون درنظر گرفتن نيازهاي اصلي افغانستان، تنها به دنبال تحقق منافع و اهداف بلند مدت خود در اين کشور هستند. نيروهاي خارجي مدعي تلاش براي تأمين امنيت ، مبارزه بامواد مخدر و تروريسم هستند، اما آمار بيانگر آن است که خشونت ها تشديد شده و تجارت مواد مخدر نيز گسترش چشمگيري يافته است . سازماندهي مجدد طالبان نيز از ديگر آثار ناکار آمدي ناتو و آمريکا در مبارزه با تروريسم است.

درماه هاي اخير نيروهاي ناتو ‌و آمريکا به بهانه مبارزه با تروريسم ، عمليات نظامي گسترده اي را در مناطق مختلف افغانستان خصوصا در جنوب اين کشور انجام داده اند که بيشترين آسيب ها را به مردم عادي زده است . بمباران هوايي مناطق مسکوني توسط ناتوو آمريکا که مدعي پناه گرفتن تروريست ها در آن مکان ها هستند، خشم مردم  را برانگيخته است . در شرايطي که فقر و ناامني حيات اجتماعي و اقتصادي جامعه افغانستان راتهديد مي کند ، افزايش کشتارمردم مظلوم وفقير، همه را به شدت ناراضي کرده است . کارشناسان سياسي معتقدند که افزايش نارضايتي عمومي در افغانستان ، بيش از همه به تضعيف جايگاه دولت کرزي منجر مي شود . زيرا مردم توقع دارند دولت با سياست هاي يکجانبه ناتو و آمريکا مقابله کند .

محافل سياسي دولت کرزي را به دليل برخورد نرم با سياست هاي خشن ناتو و آمريکا به شدت مورد انتقاد قرارداده اند. مردم اتأکيد مي کنند که مخالفت دولت کرزي با سياست هاي غرب و همچنين افزايش اعتراضات مردمي باعث تقويت جبهه ملي در برابر نگاه سود جويانه آمريکا و ناتو خواهد شد. بنابراين اجراي عمليات مستقل ناتوبدون هماهنگي با نيروهاي امنيتي کشور، علاوه بر بروز خشم مردم ، جايگاه دولت کرزي را نيزمخدوش مي کند. به نظر مي رسد سياست هاي آمريکا وناتو درافغانستان که مغاير منافع ملي اين کشور است، تنها به تقويت جبهه مخالفين داخل دولت وطالبان وتروريزم بين المللي منجر مي شود .

روزنامه چینی زبان گلوبال تایمز ، آمریکا را بازنده جنگ افغانستان دانست وبه واشنگتن توصیه‌کرد امسال در سیاست‌های خود درافغانستان تجدید نظر کند. اين روزنامه در گزارشی به نقل از پژوهشگران آمریکانوشت که دخالت‌های آمریکا وجامعه بین‌المللی هنوز نتوانسته ثبات و آرامش را در افغانستان به ارمغان بیاورد. روزنامه بااشاره‌به‌بمب‌گذاریها و عملیات انتحاری درافغانستان احتمال افزایش ناآرامیها در افغانستان را در سال ‪ ۲۰۰۸زیاد دانست.  براساس‌این گزارش،برغم تبلیغات آمریکا مبنی برمبارزه باطالبان، نیروهای طالبان همچنان درحال تجدید قوا و انجام عملیات تخریبی هستند. 

اين نشريه همچنین به نقل از واشنگتن پست می‌نویسد:به علت کاهش عملیات کمک رسانی بین‌المللی ، جنگ افغانستان اکنون به جنگ فراموش شده تبدیل شده است. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد که عملیات قهرآمیز و بمب گذاریها درسال ‪ ۲۰۰۷میلادی نسبت به‌سال ماقبل آن حدود ‪ ۲۷درصد افزایش یافته است. اين روزنامه بااشاره به‌اجرای ‪۱۴۰عملیات انتحاری‌درسال ‪۲۰۰۷درافغانستان به نقل از پژوهشگران آمریکایی خاطر نشان کرد :طی شش سال گذشته، در جنگ ضد تروریسم برهبری آمریکا و ناتو ، نیروهای طالبان به همان میزان که متحمل خسارت شده اند ، قویتر نیز شده‌اند و نارضایتی مردم در افغانستان از روند مبارزه با تروریسم افزایش یافته است. آمریکا باید استراتژی نظامی و اقتصادی خود را در افغانستان مورد تجدید نظر قرار دهد. سال ‪ ۲۰۰۸سال کلیدی و حساسی برای آمریکا خواهد بود واین کشور باید تکلیف خود را دو جبهه جنگ عراق‌وافغانستان مشخص نماید.

همچنان روزنامه لاس آنجلس تايمز در گزارشي با اشاره به اوضاع افغانستان نوشت: با قدرت نمايي روزافزون طالبان، جنگ افغانستان فرسايشي شده و آمريكا شاهد از دست دادن حمايت متحدان خود در اين جنگ است.

جنگ در افغانستان به گونه اي نامطلوب به نفع طالبان در حال پيشروي است، ناتو در اين جنگ به دست و پا زدن افتاده و دولت بوش همه توجه خود را معطوف عراق كرده است. آمريكا كه خيلي دير متوجه قدرت گرفتن مجدد طالبان در جنگ شده است، در آينده ناگزير خواهد بود با از دست دادن متحدان خود، به تنهايي اين جنگ را اداره كند. اغلب كشورهاي عضو ناتو در واقع خواهان جنگيدن در افغانستان نيستند، چرا كه در ابتدا تصور مي كردند، براي مأموريت صلح در افغانستان حضور دارند نه شركت در يك جنگ داغ. آخرين حلقه از اين كشورها، كاناداست كه موج احساسات ضد جنگ در آن خطر سقوط دولت را در دل نهفته دارد. متأثر از اين فشار ها بود كه هيأتي متشكل از شخصيتهاي بلندپايه اين كشور به دولت پيشنهاد داده است كه بايد نيروهاي كانادايي در افغانستان فقط در مناطق شمالي كه از امنيت نسبتاً بهتري برخوردار است، حضور يابند و صرفاً به امر بازسازي و آموزش نظاميان اردوي افغانستان مبادرت ورزند.

طالبان با در پيش گرفتن سياست هدف قرار دادن نيروهاي امدادي، استادان وشاگردان مکاتيب ونيروهاي دولت و کسانيکه كه با دولت همكاري مي كنند و كاربرد تاكتيك عمليات انتحاري، به موفقيتي غيرقابل تصور در جنگ نائل آمده است. مؤيد اين امر اين است كه كرزي اعلام كرد: سال گذشته ميلادي پنجاه فيصد يعني بالغ بر۳۰۰هزار نفر بر تعداد كودكاني كه از رفتن به مدکتب بازمانده اند، افزوده شده است.

 شمار بم هايي كه ناتو بر سر مردم بي دفاع وطن ريخته از۸۶خوشه در سال۲۰۰۴ به سه هزار و ۵۷۲ در سال ۲۰۰۷ افزايش يافته است.

فیلپ آستون گزارشگر خاص شورای حقوق بشر ملل متحد در مورد قتل های غیرنظامیان، از دولت ، نیروهای خارجی و طالبان خواستار منع کشتار غیرنظامیان شد.  گزارشگر مستقل شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد که در سفر دوازده روزه خود به  افغانستان از ولایات ناآرام هلمند، قندهار، کنر، ننگرهار و جوزجان دیدن نموده است، وضعیت کشتار غیر نظامیان را در کشور نگران کننده خوانده است.

آستون از دولت ، جامعه جهانی  و فرماندهان نظامی خواهان توقف کشتار غیر نظامیان شده است. وی در کنفرانس خبری در کابل گفت: در چهار ماه گذشته، بیش از سی تن افراد ملکی در جریان عملیات مشترک با نیروهای امنیتی دولت و ناتو به قتل رسیده اند.

 در همین حال صلیب سرخ جهانی از وضعیت کشتار غیرنظامیان در ولایات ناآرام جنوبی کشور ابراز نگرانی کرده است. فیلپ استون  که تلاش دارد با مخالفين گفتگو نماید افزود: افغانستان در لیست کشور هایی قرار دارد که بیشترین قربانی را در جنگ ها و درگیری ها دارد. در همین حال دولت می گویند: گفتگو باطالبان، برای این گروه مشروعیت می دهد و دولت مخالف مذاکره با طالبان می باشد.

 دولت چند ی پیش از اعدام چند تن خبر داده بود که با  مخالف  آستون و سازمان های حقوقی و مدنی روبرو گردید.  به گفته آستون طالبان در برابر قتل های غیر قانونی مسئول اند و این گروه مداوم دست به حملات انتحاری و ترور افراد غیر نظامی می زند که  این عمل  ناقض قانون اساسی افغانستان و قوانین بین المللی می باشد. وی از وضعیت زنان در کشور ابراز نگرانی کرده می گوید:

مشکلات در سیستم عدلی قضائی برای زنان بطور آشکار وجود دارد و دولت کرزی در حکومت هفت ساله خود نتوانسته است کاری برای کاهش خشونت در کشور انجام دهد.

همچنان مردم كانادا با برپايي تظاهرات در بيست شهر مختلف آن کشورخواستار خروج نظاميان اين كشور از افغانستان شدند. مخالفان شركت كانادا در جنگ افغانستان با حمل پلاكاردهاي ضد جنگ، شعار مي دادند: « به اين جنگ پايان دهيد، آن را ادامه ندهيد.» تظاهركنندگان اقدام پارلمان اين كشور در تمديد حضور اردو كانادا در افغانستان را محكوم كردند. همچنين «جان مك كين» نامزد جمهوريخواهان در انتخابات رياست جمهوري آمريكا با انتقاد شديد از سياست هاي كاخ سفيد در افغانستان گفت، سياست هاي ناتو در اين جنگ غلط است چرا كه با كشت خشخاش به عنوان منبع مالي شبه نظاميان مبارزه نمي كند.

اهداف ايران درافغانستان

 

در زمانی که خشونت در عراق رو به کاهش است، كشورهای همسایه شرقی ایران یعنی پاكستان و افغانستان در بحرانی شدید فرورفته اند. بحران جنگی در افغانستان این کشور را زمین گیرکرده است.  برژینسكی مشاور امنیت ملی جیمی كارتر رییس جمهور اسبق آمریكا گفته است: اگر آمریكا تصمیم به ماجراجویی نظامی بگیرد این موضوع علاوه بر ایجاد ناامنی شدید برای اروپا ، باعث خواهد شد كه نیروهای این كشور نیز دست‌كم برای مدت ‪ ۲۰سال در منطقه از جمله عراق ، افغانستان و یا حتی پاكستان زمین گیر شوند.
براي افغانستان سال
گذشته ميلادي سالي پر از حادثه بود و کمتر خبر خوشي از طريق رسانه ها پخش شد. انفجارهاي پي درپي، حملات انتحاري و جنگ هاي مسلحانه که در بسياري موارد تلفات سنگيني را به همراه داشت، در اين سال شدت کم سابقه اي يافت. بيش از ۱۴۰ حمله انتحاري در طول دوازده ماه، در کشوري که حدود پنجاه هزار نيروي بيگانه و هزاران نفر از نيروهاي امنيتي در آن مشغول تامين امنيت هستند، نمايانگر شدت نا امني و افزايش فعاليت طالبان است؛ نيروي که نزديک به هفت سال پيش، شکست خورده تلقي مي شد. فعاليت  طالبان از سال ۲۰۰۲ ميلادي سير صعودي پيموده است.  به شکلي که شدت نا امني ها و تلفات ناشي از آن، هر سال به تناسب سال قبل بيشتر شده است. اوسط تلفات ناشي از خشونتها در کشوردر سال ۲۰۰۶، حدود چهار هزار بود، در حالي که براساس گزارشها، در سال ۲۰۰۷ بيش از پنج و نيم هزار نفر کشته شدند. اين تلفات شامل افراد طالبان، غيرنظاميان و نيروهاي امنيتي مي شود.
سازمان ملل متحد با اعلام برنامه کاري خود در سال
۲۰۰۸
براي افغانستان گفته است که تلاش براي فراهم کردن زمينه هاي گفتگوي دولت با طالبان از اولويت هاي اين سازمان در سال جديد خواهد بود. درحالي که نارضايتي ها در مورد ادامه جنگ بين طالبان و نيروهاي امنيتي در حال افزايش است، مذاکرات دولت با طالبان، به منظور يافتن راهي براي پايان دادن به نا امني ها، مي تواند از اهميت زيادي برخوردار باشد.

 برخي از محافل سياسي ونظامي که عمدتا مربوط به جبهه ملي هستند، از دست يافتن طالبان به قدرت

به شدت نگران هستند و سوالهاي زيادي را در اين مورد مطرح مي کنند که دولت بايد به آن جواب دهد.
مقامات آمريکايي مي گويند شواهدي يافته اند که ايران به طالبان که در مرزهاي پاکستان-افعانستان فعال هستند، اسلحه مي دهد. برخي ازتحليل گران مي گويند دلايلي وجود دارد که طالبان مي تواند در خدمت منافع ايران باشد، به خصوص اينکه تعادل نيروهاي آمريکايي را درمنطقه به هم مي زند و فشارها را از روي برنامه برنامه هسته اي اش منحرف مي کند.
اين تنش ها رابطه بين ايران وافغانستان را پيچيده مي کند، اظهارات مبتني بر دخالت نظامي ايران درافغانستان چيست؟ رابرت گيتس وزير دفاع آمريکا گزارش داده آن مقداري که ما شاهد آن هستيم بيشتر از آن است که باور کنيم اين موضوع درحد قاچاق باشد و يا چيزي مرتبط با تجارت مواد مخدر و يا چيزي که بدون اطلاع دولت ايران درحال رخ دادن است. مقامات آمريکايي مي گويند که سلاح هاي ساخت ايران، که درافغانستان يافت شده اند و طي ماه هاي گذشته، مورد استفاده طالبان قرارگرفته اند،ايراني هستند.
برخي اظهارات گيتس را رد مي کنند ومي گويند که سلاح ها مي تواند از طريق يک کانال سوم به افغانستان قاچاق شده باشد. برخي ديگراظهار مي دارند که سلاح هاي ياد شده توسط عناصر تندروي داخل سپاه پاسداران ايران تهيه مي شوند که دستور کار متفاوتي نسبت به وزارت خارجه را دنبال مي کند. به گونه اي که اين دستور کار حتي با بخش تجارت و اقتصاد ايران درافغانستان نيز مخالف است.

موسسه بين المللي مطالعات استرانژي مي گويد: ما درمورد عناصر صحبت مي کنيم. شايد حتي سازمان هاي جنايي که در مرزهاي فعاليت مي کنند. کارخانجات سلاح ها در ايالت شمالي پاکستان، کاپي هايي از سلاح هاي ساخت ايران را توليد مي کنند.
آيا ايران علاقه مند به بازگشت طالبان به قدرت است؟ ايران و رهبران طالبان هيچگاه با هم دوست نخواهند شد. جنرال لانگتن مي گويد: من کاملا مطمئن هستم که ايران نمي خواهد که حکومت طالبان بارديگر در آن سوي مرزهايش بازگردد که منجر خواهد شد علاوه برپاکستان يک دولت دشمن ديگر نيزدرآن سوي مرزهايش مستقر شود. ايران همچنان نسبت به روابط طالبان با پاکستان مشکوک است، ازطرف ديگر ايران روابط قوي تري را با هند برقرارکرده است، که شامل اعمار جاده اي که دوکشور را از طريق معامله انرژي به هم پيوند مي زند وشرکت هاي بسياري را درهند درگير مي کند. همچنين ايران رابطه بين کابل واسلام آباد را به وسيله افزايش دادن روابط تجارتي با افغانستان دچار نوسان کرده است. موسسه بين المللي مطالعات استراتژي مي گويد: چنين واقعيتي گزينه هاي واشنگتن را براي افزايش فشار برروي ايران محدود مي کند چرا که اگر ايران مرزهاي خود را ببندد، اقتصاد افغانستان سرنگون خواهدشدومردم اين کشورمشکلات زيادي را خواهدديد .

از زمان سقوط طالبان در افغانستان، ايران همسايه‌اي نسبتآخوبي براي ا كشور بوده است و در عين حال كه آرامش و صلح را در مرزهاي خود حفظ كرده است، بسياري از پروژه‌هاي توسعوي را نيز در هرات اجرا نموده است.  دولت تاجايکه بيگانه هابرايش اجازه داده است همواره تلاش كرده است روابط ديپلماتيك خود را با ايران حفظ و تحكيم نمايد؛ اگر چه مشكلي كه ايران همواره با اوضاع افغانستان داشته است، حضور نيروهاي غربي در اين كشور بوده است.

همواره ايراني‌ها با حضور نيروهاي آمريكايي در منطقه و همچنين در افغانستان به شدت مخالفت کرده اند. اگرچه دولت ايران بارها چنين موضوعي را انكار كرده است، اما موضوع ضدآمريكايي بودن و مخالفت با حضور آمريكايي‌ها در منطقه امري است كه از سوي افكار عمومي در افغانستان و همچنين در آسياي مرکزي وروسيه مورد مخالفت قرار دارد و همه خواهان خروج نيروهاي خارجي از اين منطقه مي‌باشند.

كرزي در ديدار با بوش تاكيد كرد ايران متحدي ارزشمند براي افغانستان است.

رئيس‌جمهور آمريكا از شنيدن اخبار اين روابط از دهان کرزي عصباني و بر آشفته شد. يكي ديگر از مسائلي كه سبب تقويت روابط ايران و افغانستان مي‌شود اين است كه افغانستان داراي پيروان شيعه است طوري كه دوازده درصد از مردم كشور شيعه هستند و ايران نيز به عنوان بزرگترين حامي شيعه خواهان داشتن روابط بهترباافغانستان است.

ازطرف ديگرمتاسفانه مدتي است که رژيم بنيادگراي ايران برخوردزشت وغيرانساني را عليه مهاجرين کشورما درپيش گرفته اند .  سختگيريها و برخوردهاى سرکوبگرانه و فاشيستى از طرف اداره خارجي گسترش بى سابقه اى يافته است. مسئول امور اتباع خارجي رژيم در خصوص آخرين تصميمات اتخاذ شده در مورد وضعيت اخراج مهاجرين افغانى از ايران، مى گويد: مهاجرينى که از فرصت تعيين شده براى بازگشت به کشورشان تخطى کرده اند، بايد خودشان مصارفات بازگشت را در مرز دوغارون بپردازند.

روزانه دو الى سه هزار نفر از طريق مرز دوغارون روانه افغانستان شده و اين تصميات خصمانه به ٥ هزار نفر در روز افزايش خواهد يافت. در عين حال طرح ممنوعيت اسکان و اقامت و کار مهاجرين در شهرهاى مرزى به اجرا گذاشته شده است .

مدير اتباع خارجي ايران با ارائه آمار و ارقامى در خصوص بازگشت مهاجرين افغانى به کشورشان اعلام کرد. تاکنون ٨٥٠ هزار نفر اخراج شده اند و از تعداد يک ميليون و ٤٠٠ هزار نفر باقى مانده، بقيه بايد تا آخر امسال به کشورشان برگردند. وزارت داخله  در آخرين بيانيه بخش امور اتباع خارجي وقيحانه مى گويد: افغان هاى که برگه هاى اقامت شان تمام شده از نظر ما غير قانونى بوده و در صورت دستگيرى توسط نيروى انتظامى به عنوان مجرم به آنها برخورد خواهد شد.

آنچه امروز بر عليه دو ميليون مهاجرمظلوم ما که بيش از دو دهه است در ايران تحت حاکميت جمهورى اسلامى زندگى مى کنند، اعمال مى شود، برخورد بشدت راسيستى و نژادپرستانه مى باشد. متاسفانه اين سياست اساس و برخورد جمهورى اسلامى با مهاجرين افغاني در طول بيش از دو دهه بوده است .

جان و زندگى صدها هزار انسان در اثر اين سياسيت ضد بشرى و راسيستى ايران با تهديد جدى روبر شده است. بازگشت و اخراج به افغانستان يعنى گرسنگى، مرگ، بى امکاناتى، زندگى نامعلوم، بدون امنيت، بدون مکتب ومهاجرين برگشته باصدها مشکل ومعضله دروطن شان روبروميشود .

بر اساس اخبار و گزارشات سازمانهاى مدافع حقوق بشر،  امنيت و جان هزاران انسان برگشته درخطربوده وبا صدها مشکل اجتماعي دست وگريبان خواهندشد .  در همين حال نقض روزمره حقوق انسانى، ندادن امکانات زندگي به مهاجرين جان هزاران کودک را با خطر مرگ مواجه کرده است. جمهورى اسلامي، سازمان ملل مسئول اين جنايت خواهندبود .

در برابر اين سياست راسيستى و نژاد پرستانه، در برابر اين همه سرکوب و اجحافات اعمال شده در حق به اين انسانها، در برابر سياست ضد انسانى اخراج اجبارى رژيم نبايد ساکت شد. نبايد نظاره گر اين تراژدى انسانى، اين ظلم وبربريت اخندهاي خداناترس ايران شد.

ايران ازجانب ديگربازدوبندهاي با تفگداران جنايت پيشه به شکل ازاشکال درهيزم خانه جنگي ، شرارت گري ، بي بندوباري وشرونفاق پطرول ميپاشد وطي اين سه دهه جنگ ويرانگري بصورت مستقيم نقش داشته واکنون نيزمداخلات ودست اندازي هاي اطلاعاتي ان کشورعملآ احساس ميشود.

درعقب درهاي بسته سياسي ونظامي کشورچه ميگذرد؟؟؟

بخش سوم وپاياني

 پژوهش {نبرد-  زيميرو اسکاري }

  

 

( پوسيدگي دولت ، دشوارهاي ملت ، فرجام لشکرکشي آمريکا ، سياستهاي دوپهلوي ايران ، پلا نهاي خصمانه پاکستان ، حقايق ناگفته ورازهاي نهفته )

کج انديشي وعملکردهاي خصمانه پاکستان

پس از کودتای ثورولشکرکشي شوروي به افغانستان ، پاکستان که دارای مرز طولانی با افغانستان بود، به پایگاه استقرار و آموزش جهادگران مبارز علیه نیروهای شوروي و حکومت کابل ومحلی برای رفت‌وآمد نیروهای خارجی که برای جهاد و جنگ به آنجا مي‌آمدند، تبدیل شد. پاکستان در این مبارزه به همان ابزاری متوسل شد که در جنگ و رقابت با هند از فردای روز استقلال خود در پیش گرفته بود و آن استفاده از اسلام و نیروهای اسلامي ‌برای مبارزه علیه شوروی بود.

اسلام در پاکستان مانند اردوعنصری هویت بخش بود که در مواقع ضرور نیروی مبارزه برای حفظ موجودیت کشور هم ارائه مي‌داد و به این ترتیب رابطه ای دیرپا و پایدار با نظاميان به هم زده بود و هیچ سیاستمداری از نظامي تا دموکراتیک در پاکستان نمي‌توانست چشم بر قدرت و نفوذ آنها در سطح جامعه ببندد. بنا براین وقتی ضرورت مبارزه با شوروي پیش آمد، مدارس علوم دینی اولین مراکزی بودند که بسیج شدند و از همین رو اولین دریافت‌کنندگان کمک‌های مالی ایالات متحده و عربستان سعودی بودند که درجنگ بپيوندند.

خروج نيروهاي شوروی از افغانستان این نیروها جهادگر که ترکیبی از طالبان یعنی طلاب مدارس علوم دینی در پاکستان و نیز القاعده که نیروهای مبارز از سایر کشورها و عمدتا عربی بودند را در منطقه وسیعی از پاکستان تا افغانستان و حتی کشورهای آسیای مرکزی، چچن و... پراکنده ساخت.

گسترش عملیات القاعده این بار برای مقابله با کفر ایالات متحده باعث شد تا ایالات متحده به پاکستان برای مبارزه با تروریسم و دستگیری و سرکوب نیروهای القاعده فشار آورد که به نظر این کشور در پاکستان و در نزد همرزمان خود در ایالت سرحد پناه گرفته بودند.

جنرال مشرف که پس از کودتا علیه دولت نواز شریف بر سر کار آمده بود، مشروعیت خود را به ازای همکاری با آمريكا در مبارزه با تروریسم (القاعده) به دست آورد و این سرآغاز بحرانی جدید و تشنج جديد در پاکستان، میان دولت و نیروهای اسلامگرا و تندرو بود که تبدیل به نظامیانی شده بودند که حاضر نيستند اسلحه را کنار بگذارند و پس از شکست شوروی و نیز حاکمیت در افغانستان، اعتماد به‌نفس لازم را برای مبارزه با هر قدرتی پیدا کرده بودند. مبارزه مشرف با تروریسم نه فقط او را نجات نداد، بلکه برای او و پاکستان بهای سنگینی در بر داشت. برای کشوری که هنوز نتوانسته است میان اقوام مختلف، مهاجر، سندی، بلوچ، پشتون و پنجابی انسجام ملی برقرار کند و آنها را زیر چتر ملت واحدی به نام مردم پاکستان گرد آورد، مبارزه با نیرویی که در تار و پود جامعه و سیاست پاکستان تنیده است، کاری دشوار و بازی خطرناکی با پیامدهای پیچیده است.

در واقع این مبارزه، تناقض سیاست‌های مملکت داری در پاکستان به طور کلی از ضیاءالحق گرفته تا دولت‌های دموکراتیک پس از او و به ‌ويژه مشرف را آشکار کرد. دولت‌هاي پاكستان به دليل رقابت با هند و سپس جنگ كشمير جنگ وجهاددرافغانستان وسيله مزدوران جهادي اش و از سوي ديگر ملت‌سازي يعني تبديل مردم پاكستان به يك ملت واحد، همواره ناگزير از اتكاي به اسلام بودند.

روابط دو کشور همسايه افغانستان و پاکستان که مرزهای طولانی با هم دارند، در پنجاه و هشت سالی که از عمر کشور پاکستان می گذرد، همواره با فراز و فرودهای بسياری همراه بوده است. مساله مورد مناقشه خط مرزی موسوم به " ديورند "، فعاليت گروههای مسلح مجاهدين که عليه حکومتهای طرفدار شوروی سابق در افغانستان می جنگيدند، حمايت دولت پاکستان از گروه طالبان و نيز آنچه مقامات در سالهای اخير، فعاليت گروههای مخالف دولت اين کشور در مناطق قبايلی پاکستان می خواندند، از مسايلی است که در دوره های مختلف، باعث تيرگی روابط دو کشور شده است.

(پاکستان با پناه دادن برهان الدين رباني ، گلبدين حکمتيار،احمدشاه مسعود ،رسول سياف ، صبغت الله مجددي ،يونس خالص ،نبي محمدي ، گيلاني  … پلان بربادي افغانستان را تحقق بخشيدواين سرمايه گزاري پاکستان تا امروزسايه شوم وسياه ي خويش را برکشورگسترانده است).

از بدو تاسيس کشور پاکستان تا زمان لشکرکشي شوروی به افغانستان ، مسايل مرزی بر روابط اين دو کشور، سايه افکنده بود و پس از آن، تا زمان سقوط حکومت داکتر نجيب الله ، علاوه بر اين مساله، حمايت پاکستان از گروههای مسلح مجاهدين که عليه دولت کابل می جنگيدند نيز بر تنشهای موجود ميان دو کشور افزود. مرز مشترک پاکستان و افغانستان که به "خط ديورند" مشهور است در زمان سلطه بريتانيا بر شبه قاره هند در سال۱۸۹۳ بين هند و افغانستان کشيده شد و مناطقی از افغانستان آن زمان به "هند بريتانيايی" تعلق گرفت.  

پس از تجزيه شبه قاره هند و تشکيل کشور پاکستان در سال۱۹۴۷ ميلادى، اين مناطق که ساکنان آن پشتون و بلوچ هستند، جز قلمرو پاکستان شد. خط ديورند بنيادى ترين عاملى بوده كه بر چگونگى روابط دو كشور سايه افكنده است. تا جايى كه به پاكستان مربوط مى شود، تنها طرح ادعاى ارضى از طرف دولت هاى روى كار آمده در افغانستان چندان براى اين كشور نگران كننده نيست. چرا كه پاكستان از همان ابتداى تولدش در مقايسه با افغانستان  باحمايت بي دريغ آمريکاوانگليس  در موقعيت برترى قرار داشته است.

آنچه كه تاكنون مايه نگرانى زمامداران پاكستان بوده قبايل پشتون ساكن در نوار مرزى كشورش است. اين قبايل به رغم اينكه به لحاظ سياسى و حقوقى اتباع پاكستان محسوب مى شوند، پيوندهاى قومى و قبيله اى خود را با هم مسلكان شان در اين سوى مرز كاملاً حفظ كرده اند و بعد از گذشت حدود يك قرن جدايى هنوز نوستالژى اتحاد و پيوستن دوباره به افغانستان را از خاطر نبرده اند.

جنگ افغانستان باعث به وجود آمدن کادرهای جدید اسلامی شد که در جنگ چریکی مهارت پیدا کردند ، قدرت مبادله ی اطلاعاتی خود را بالا بردند ، در به قتل رساندن افراد چیره دست شدند و در ساختن موتر های حامل بمب ، تجربه طولائی پیدا کردند . شبکه هاي بنيادگرايي به طرز گسترده ای اسلامیست ها را از شمال آفریقا ، تا مصر ، خلیج فارس ، آسیای میانه و پاکستان ، با استحکام به هم وصل کرد . واقعیت این بود که جنبش اسلامیست ، قبلا ؛ در دهه ی هفتاد ، به نقطه ی پرواز خود رسیده بود . موتورهای این پرواز ، ایجاد ثروت نفتی عربستان سعودی ، پدیداری نظام بانکی اسلامی با خصلت های سیاسی بالا ، و به وجود آمدن نهادهای جدید اسلامیست در مصر و سایر کشورهای مسلمان محافظه کار بود .

 در جنگ افغانستان ، جنبش خصلت تندروی  شدیدی پیدا کرد و احساس کرد که قدرت در عضلاتش تبدیل به اعصابی نیرو بخش شده است . در اواخر دهه ی هشتاد ، اسلامیست ها قدرت را در افغانستان و سودان قبضه کردند و قدرت حائز اهمیتی در عربستان سعودی و پاکستان کسب و مصر و الجزیره را مورد تهدید قرار دادند . پایه های القاعده و تروریسم زیر زمینی این سازمان ، در این سال ها ریخته شد .

بعضی از این تحولات ، یا شاید هم بسیاری از آن ها ، به نظر معماران سیاسی و نظام اطلاعاتی ایالات متحده که چهار چشمی به موضوع رویاروئی با اتحاد شوروی در افغانستان خیره شده بودند ، نیامد . یا اصلا رویت نشد تا مورد غفلت قرار گیرد. از این گذشته ، مقام های تندرو ایالات متحده،  آسیای میانه را در چهارچوب اتحاد جماهیر شوروی ماده مستعدی ارزیابی می کردند و به این دورنما می پرداختند که اتحاد شوروی با شروع نا آرامی هائی در جمهوری های آسیای میانه ، از تعادل خارج خواهد شد.

سرانجام ، برحسب استراتژی گسترده تری ، جهاد افغانستان باعث تحقق رویائی شد که تا دهه ی هشتاد مطلقا ذهنیت محافظه کاران جدید ارزیابی می شد . این رویا، اشغال نظامی خلیج فارس و میدان های نفتی آن بود . رابطه ی مستقیمی میان جنگ علیه مردم افغانستان و حضور جاری ارتش ایالات متحده در قزاقستان ، ازبکستان ، و سایر نقاط نفت خیز آسیای میانه وجود دارد .

 برای وارد کردن ایالات متحده در بخش هائی از جهان که تا دهه ی هشتاد خارج از دایره ی نفوذ آمریکا قرار می گرفتند ،  جدالی سخت درگرفته بود . این جدال ، از سال های هشتاد که جهادی های افغانی از ایالات متحده ، چین و اسرائیل اسلحه گرفتند تا علیه ارتش سرخ بجنگند ، آغاز شد ، به سال های نود که جنبش طالبان با حمایت مستقیم ایالات متحده به وجود آمد ، کشیده شد ،  و تا امروز هم که ایالات متحده با ایجاد جنگ دیگری در افغانستان ، راه های دخالت وسیع خود در جمهوری های تازه استقلال یافته ی آسیای میانه را هموار می کند ، ادامه دارد .

وقتی جهاد توسعه یافت ، سیل مسلمانان متعصب عرب ، از کشورهای مختلف اسلامی ، به افغانستان سرازیر شد . کشورهای مختلف عربی ، از جمله مصر و عربستان سعودی ، چون سازمان های بین المللی طیف راست اسلامی – مثل اخوان المسلمین ، اتحادیه جهانی مسلمانان، جماعت تبلیغی به مثابه سازمان مسیونرهای اسلامی که مرکز شان در پاکستان بود ، کارزارهای را برای سربازگیری از جهادی ها آغاز کردند .

بدین گونه بود که رویاهای اسامه بن لادن برای وحدت گروه های بنیادگرای اسلامی ، بسیج آنان در سراسر جهان برای یافتن جنگجویان مسلمان ، انتقال آنان به پاکستان و قاچاق کردن شان به افغانستان برای پیوستن به جهاد ، تحقق یافت .

به قول احمد رشید روزنامه نگار پاکستانی و نویسنده کتاب « طالبان » ، بین سال های هشتاد و نود ، سی و پنج هزار اسلامیست تند رو از چهل و سه کشور ، در جریان جنگ و عواقب جنگ، دوش به دوش مجاهدین ماشه را می  فشردند و ده ها هزار جهادی دیگر در پایگاه هائی که ضیاء الحق در مرز پاکستان و افغانستان برپاکرده بود، آموزش نظامی می دیدند « احتمالا صدهزار مسلمان تندرو با پاکستان و افغانستان رابطه ی مستقیم داشتند و زیر نفوذ سيا وآي اس آي بودند. »

ازجانب ديگرپاكستان عامل بي ثباتي در افغانستان به شمار مي رود. بين دو كشور از گذشته تنش هاي پيوسته اي بر سر خط مرزي ديورند و سالهاي اخير به دليل حمايت گسترده پاكستان از طالبان و القاعده وجود داشته است. اختلافات مرزي از يكسو و ناكاميهاي پاكستان در افغانستان در پي سقوط طالبان از سوي ديگر سبب شده كه پاكستان همه توان و تلاش خود را براي ايجاد بحران در افغانستان و بازگرداندن طالبان بكار گيرد. اين تلاشها در آينده هم ادامه خواهد يافت و دولت افغانستان را با مشكلات مختلفي مواجه مي سازد. اما درمحافل خصوصي گفته ميشود که طالبان به اشاره سازمانهاي استخباراتي غربي وسيله پاکستان حمايت ميشود تا موجوديت قوتهاي غربي را درافغانستان مشروعيت بخشيده وموجوديت آنان را تحت نام مبارزه با تروريسم ضمانت نمايند ... تحليلگرانى كه برنامه مشرف درمبارزه با طالبان را ازاين منظر رصد مى كنند معتقدندكه اونمى تواند برضد افراطيون وارد جنگ تمام عيار شود، زيرا اين افراطيون  درسي سال گذشته همواره از کانال اردوي پاكستان بويژه «آى اس اى» تغذيه و هدايت شده اند.

در سال ۲۰۰۱  ميلادي، نيروهاي نظامي آمريكا با همكاري نيروهاي ائتلاف شمال، طالبان را ساقط نمودند.

قواي هوايي آمريكا، لانه ها، قرارگاهها، ميدان هاي هوايي، مخفيگاههاي توره بوره در جلال آباد مقر ملا عمر در قندهار و گارنيزيون هاي جنگي طالبان و شبكه القاعده را تقريباً در سراسر افغانستان بمباران كرد.

هزاران جنگجوي طالب، تروريست هاي القاعده و مليشه هاي پاكستاني به كوهستانها و به استقامت سرحدات جنوب كشور فرار كردند. فرماندهان آمريكايي جنگ را متوقف و پيروزي خود را اعلام نمودند. آنها مي گفتند در جنگ عليه تروريزم پيروز شده اند و ديگر نيازي نيست كه فراري ها تعقيب شوند.

اشتباه آمريكا در همين نكته بود، آنها فقط در مرحله اول جنگ عليه طالبان و القاعده پيروز شده بودند.

بايد فراري ها و شكست خورده ها را تعقيب مي كردند، و به آنها فرصت تجديد قوا و سازماندهي مجدد نمي دادند. موضوع ديگر، اعمال فشار عليه پرويز مشرف بود كه در آن موقع، مشرف در وضعيت بسيار شكننده اي قرار داشت و حاضر بود در مورد سركوب طالبان و القاعده، هر پيشنهادي را امضاء كند.

مشرف تا قبل از حادثه ۱۱ سپتامبر رهبر سياسي طالبان بشمار مي رفت و تنها كسي بود كه براي پيروزي طالبان و القاعده در افغانستان كف مي زد و هورا مي كشيد و به جنگجويان افغانستان كيسه هاي پول و به زخمي هاي آنان خون و دوا و داكتر مي فرستاد. آمريكايي ها در گام نخست طالبان شكست خورده را بايد تعقيب مي كردند و همزمان با آن مشرف را تحت فشار قرار مي دادند تا رسماً سياست عدم مداخله در امور افغانستان را بپذيرد و به آن متعهد شود. اما آنها اين كار را انجام ندادند و ملا عمر و بن لادن در كوههاي توره بوره، زنده از چنگال آنها فرار كردند ( بسياري تحلليگران ميگويند که تروريستان از محاصره فرارداده شده اند ). شكشت خورده ها جمع شدند، فراري ها تجديد قوا كردند، مشرف در قبال آنها از سياست (يک بام ودوهوا) كار گرفت و دو ايالت سرحد و بلوچستان پاكستان عملاً به محل تجهيز، تجديد قوا و سازماندهي طالبان تبديل شد و بار ديگر آي اس آي صحنه گردان عمليات هاي جنگي طالبان گرديد.

منابع مورد استفاده : بخشهاي خبري وتحليلي، همشهري ، صداي مردم و ديپلوماسي وسياست.