ملت درمصيبت ، دولت درغفلت وائتلاف دربربريت
بخش اول
جانباز
نبرد
ازدرون حوادث وکشمکشهاي سياسي ونظامي کشور
فقروگرسنگي
هنگامي كه فقر و بيكاري و گرسنگي دامن جامعهاي
را بگيرد، همهي مفاسد ناشي از آنها مانند انواع رفتارهاي
غيراخلاقي در سطح جامعه گسترش مييابد و بر نااميديها
ميافزايد. نااميدي بهواقع بزرگترين خطري است كه حيات يك
جامعه را تهديد ميكند. گرچه نااميدي خود معلول شرايط دشوار
اجتماعي است اما خود به سرعت بهصورت علتي براي استمرار
نابسامانيها بوجود ميآيد. اميد بهنوبهي خود پيوندي نزديك
با احساس قدرت آدميان يا توان تاثيرگذاري آنها بر سرنوشت خود
دارد. انسانها تا هنگاميكه به قدرت تاثيرگذاري خود ايمان
داشته باشند، اميدوارند ولي هنگام كه تصور كنند، نيرويي خارج
از ارادهي آ نان سرنوشت را رقم ميزند، احساس بيقدرتي
ميكنند و اعتماد خويش را به عقل بهعنوان ابزار حل معضلات
جامعه از دست ميدهند و به شيوههاي نامعقول رو ميكنند.
چند قرن پيش، هنگاميكه راه علم بر بشر گشوده
شد و بسياري از انديشمندان ميپنداشتند كه بشر ديگر دوران
طفوليت خود را پشتسر گذاشته و راز و رمز حيات سعادتمندانه را
يافته و بهسرعت اين مسير را طي خواهد كرد، زيرا وقتي كه همهي
انسانها به فهم خويش متكي شوند، ديگر چشم و گوشبسته
فرمانبردار ديگران نميشوند و براي انجام هركاري دليل و برهان
ميطلبند. انساني كه براي هركاري دليل قاطع بخواهد، قهراً
ابزار دست فريبكاران براي سركوب ديگران نميشود و كار خود را
نه از طريق قساوت و خونريزي كه از مسير بحث و تفاهم
پيميگيرد.
پس با به سلطنت نشستن عقل، دنيا انساني ميشود
و ديگر از كشتارهاي وحشيانهي هولناكي كه بشر در دوران كودكي
خود تجربه كرده است، خبري نخواهد بود. اما داستان هرگز به اين
سادگي نبود، زيرا تعقل يا همان فكركردن كار سهلي نيست بلكه
كوششي است طاقتفرسا كه بسياري در شرايط پيچيده و سخت نهفقط
علاقهاي به آن ندارند، بلكه ميكوشند
تا راه فراري براي خلاصشدن
از اين بار گران بيابند.
مردمان كم ازکم ميتوانند در روابط جمعي و حيات
فردي خود معقول باشند و راه رسيدن به اهداف خود را با استفاده
از ابزار عقل يعني سنجش و حساب و كتاب منطقي بپيمايند. ظاهراً
در عصر نو، انسانها تاحدي همينگونه عملميكنند. در جوامع
مدرن، آدمها براي تعيين رهبران خود بهپاي صندوقهاي رأي
ميروند و با شنيدن برنامههاي احزاب ، در مورد امكان عمليشدن
اين برنامهها و ميزان انطباق اين برنامهها با منافع خود به
قضاوت مينشينند و آنگاه دست به انتخاب ميزنند. بهعبارت
ديگر، انسانان مدرن، منافع خود را از راههاي مسالمتآميز و
معقول و دست يافتني دنبال ميكنند و در اين مورد نيز از
واقعبيني فرار نميكنند، بهگونهاي كه غيرممكن را بخواهند
يا به محدوديت منابع و سهم ديگران نيانديشند.وبشکل ازاشکال
تلاش ميکند تاحقوق مشروع خويش را ازراه هاي منطقي بدست آورند.
آدمها ظاهراً فقط تا هنگاميكه زندگيشان به سامان است، به
عقل اعتماد دارند و همينكه به هردليلي مشكلات اجتماعي و
اقتصاديشان از حدي فراتر رفت، اعتماد خويش را به عقل بهعنوان
ابزار حل مشكلات از دست ميدهند و رو به اسطوره ميبرند. عقل،
حركتي بطئي دارد و براي حل مشكلات وعدهي هيچ اعجازي را
نميدهد. اما هنگامي كه حجم مشكلات زندگي آدميان عظيم باشد،
ديگر كمتر كسي به قابليت عقل و روند كند و آزاردهندهي آن
براي رفع مشكلات اطمينان ميكند. در اين دورهها، اغلب مردمان
زيرستم در آرزوي پيداشدن مردبزرگي هستند كه وعدهي رفع
يكشبهي مشكلات را از راههاي گوناگون و خارقالعاده دهد. از
قضا درچنين جامعه ها همچوانسانهاي خارق العاده يافت ميشوند
وباشعارهاي عوام فريبانه ودروغين دريک چشم برهم زدن مردمان
مظلوم ومحتاج را گرفتارمشکلات بزرگ وبزرگترديگرميسازد . (
مانند حاکميت کنوني بعدازسقوط طالبان ) . اين مدعيان با تكيه
بر عواطف و غرايز جامعه ازمسيرهاي عوام فريبانه وويرانگر ،
آنها را در جهت اميال سياسي خود بسيج ميكنند.
درين مورد ميتوانيم هيتلررا درآلمان مثال بزنيم
. هيتلر در يك انتخابات آزاد و به پشتوانهي راي مردم آلمان از
پلههاي قدرت بالا رفت، اما بهمحض نشستن بر اريكهي قدرت
نظاميان خون آشام اش را بهسوي آتشزدن رايشتاك و سركوب
مخالفان سوق داد. فضاي ترس و وحشتي كه هواداران حزب نازي
بوجودآوردند ، دانشمندان آلمان يكي پس از ديگري بار سفر بستند
و از كشور خود هجرت كردند، آنها هم كه ماندند بهدليل نژاد يا
مذهب خود در كورههاي آدمسوزي سوختند و خاكستر شدند. هيتلر
باهمان ديکتاتوري وکشتن ، بستن وبردن توانست اقتصاد آلمان را
در عرض شش سال به نقطهاي برساند كه در سال 1939 به آغاز جنگي
با قدرتهاي بزرگ آنروز چون اروپا و سپس آمريكا قادر سازد كه
بهمدت پنج سال تمام جهان در آتش آن بسوزد. تلفات و خسارات
ناشي از اين جنگ خانمانسوز از حساب ومحاسبه بيرون است. فقط
مختصر، دهها ميليون انسان بر اثر اين جنگ جان خود را از دست
دادند و ساختارهاي اقتصادي و صنعتي و نظامي و منابع انساني
آلمان بهكلي نابود و سپس اين كشور اشغال شد. در واقع، تجربهي
ظهور و سقوط رايش سوم، نشانداد كه عقلانيت بشر امري تضمينشده
نيست بلكه كاملا شكننده است. آنچه عقلانيت را ميشكند و نابود
ميكند، حجم بياندازه يي معضلات اجتماعي و اقتصادي است.
اين پديده در هر زماني و در هر زميني بهميزاني كه رخ نمايد،
بههمان ميزان امكان ظهور فاشيسم را در پي دارد.
ما در تاريخ كشورمان نيز شاهد بودهايم كه هرگاه دولتهاي ضعيف
ووابسته به بيگانه ها ، اقتدار و توان خود را براي ساماندادن
امور مردم از دست دادهاند و بهصورتي ضعيف و ناتوان ظاهر
شدهاند، تودهي مردم ابتدا از بهبود اوضاع زندگي خود نااميد
شدهاند و به خلوت و انزوا خزيدهاند و سپس با پيداشدن فردي
كه وعدهي حل مشكلات را از راه بگير و ببند داده است، بهدنبال
او دويدهاند. البته تجربهي فاشيسم بهدلايل متعددي در
كشورهايي كه هنوز پايي در سنت دارند، تكرار شدني ا ست ، ظلم
وبربريت براي اين گونه كشورها همواره خطري بالقوه است كه پس از
هر دوره از ظهور دولتهاي ضعيف و ناكارامد، جنگ ودندان نشان
ميدهد.
نبايد يك دولت معقول و معتدل اجازه بدهد كه اقتدار و
توانايياش رنگ ببازد و مشكلات جامعهي تحت مديريتش از حدي
فزونتر شود و اگر چنين شد، فاشسيم يا ديکتاتوري وبربريت همچون
فاشيسم در انتظار آن است.اين پديده بلاي بسيار خطرناكي است،
اما بايد بهياد داشت كه خود علت نيست بلكه معلول دولتي ضعيف و
ناتوان و ناكارامد است. ناكارامدي يك دولت، فاشيسم را در دل
خود پرورش ميدهد. پس اگر از فاشيسم ميهراسيم بايد كارامد
شويم، اين نكتهاي است كه در كشور ما درك نميشود، زيرا ما از
سخنان فريبنده ودروغين بيشتر لذت ميبريم تا از عملي كه گرهي
از كار جامعه باز كند، از اينرو ناخواسته، دشمني را در آستين
خود پرورش ميدهيم كه از هيبتش به وحشت ميافتيم.
فقروقيمتي گذشته از مشکل اقتصادی ،مشکلات
اجتماعی و سیاسی که برای دولتها و مردم فراهم میکند، تبعات
ناشی از آن سلامت روحی و جسمی قشرهای آسیب پذیر جامعه را هم
تهدید میکند. بحران جهانی کمبود مواد غذایی نه تنها باعث کاهش
عرضه و افزایش قیمت ها در بازارهای بینالمللی گردید، بلکه
نگرانی مردم و دولتها در ممالک مختلف از جمله افغانستان را به
دنبال داشته است .
بر
اساس گزارش سازمان ملل حدود شش میلیون ازبيست وشش میلیون نفر
نفوس کشور نیاز شدید به کمکهای غذایی دارند که از این تعداد
دو میلیون و پنجصدوپنجاه
هزار
نفر با گرسنگی شدید رو به رو هستند.
به
گفته ریک کرسینو، مدیر برنامه غذایی سازمان ملل متحد در
افغانستان بیشترین افزایش قیمتها مربوط به سال گذشته میلادی
بود. وی افزایش قیمت گندم را ناشی از عوامل مختلف جهانی دانست
و گفت : در دوازده ماه گذشته قیمت این ماده غذایی صد درصد
افزایش یافته است .
افزایش تقاضا در کشورهای در حال توسعه از جمله
چین و هند و کاهش تولید ازعوامل افزایش قیمت گندم عنوان شده
است .
به
گفته کرسینو،
۵/۱میلیون
هکتار زمین آبی و به همین مقدار زمین للمي در افغانستان وجود
دارد که به علت فراهم نبودن زیرساخت ها، از این زمین ها برای
تولید استفاده درست نمیشود.
همچنین صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل
متحد(یونیسف ) درکشور- در گزارشی اعلام کرد: بر پایه تازه
ترین اطلاعات ،مردم بیشتر مناطق افغانستان از افزایش قیمت
مواد اولیه و کمبود مواد غذایی رنج میبرند.
بر
اساس این گزارش حدود هفتاد درصد مردم افغانستان ، با فقر و در
شرایط غیرعادی زندگی میکنند.
افزایش
قیمت گندم ،آرد، برنج ، شکر، قند، میوه ، مواد نفتي وموادمصرفي
کيمياي براي شستشويي ونظافت خانواده ها که از سال
۲۰۰۷میلادی
بتدریج آغاز شد در سال
۲۰۰۸میلادی
بطور بیسابقه ای افزایش یافت .
کاهش تولید، عرضه کم ، تهيه يي مواد بي خاصيت ،
اعمال محدودیتهای تجارتی برای واردات وصادرات و افزایش تقاضا
به بالا رفتن قیمت مواد غذایی در افغانستان منجرشد، و مردم را
با مشکل فراوانی رو به رو کرد.
روند
تدریجی صعود قیمتها در سال قبل ، زمانی در افغانستان آغاز
شد،که دولت اعلام کرد به علت تداوم خشکسالی در هفده ولایت از
سي وچهارولایت ، ادامه جنگ هاي ذات البيني بر زیرساختهای
تولید و ادامه ناآرامی ها در جنوب و شرق ، کشور به واردات
پنجصد تا شش صدوپنجاه هزار تن گندم نیاز دارد.
افغانستان از لحاظ توسعه اقتصادی در ردیف
پنجمین کشور فقیر دنیا قرار دارد که درآمد سرانه هر شهروند آن
سالانه از سه
صد
دالر کمتر است . افغانستان با اقتصاد ضعیف سنتی به دریای آزاد
دسترسی ندارد، از این رو بیشتر نیازهای خود را عمدتا از بنادر
پاکستان و ایران تامین میکند. حجم واردات رسمی و غیر رسمی
کشور از طریق پاکستان دو میلیارد و چهارصد
میلیون دالر و از ایران حدود یک میلیارد دالر
تخمین زده میشود.
بر اساس اعلام وزارت تجارت ارزش سالانه واردات
پنج میلیارد دالر و مقدار صادرات آن که عمدتا صنایع دستی ،
میوه ، پوست و قالین است ،
پنجصد
میلیون دالر
است . به باورتحليلگران هرنوع تحول در یکی از این دو کشور،
تاثیر مسقیم بر اوصاع اقتصادی اجتماعی و سیاسی افغانستان دارد.
ترور بینظیر بوتو نخست وزیر پیشین پاکستان در راولپندی و بروز
بحران سیاسی و اعمال محدودیتهای تجارتی برای بخش خصوصی از سوی
دولت جدید اسلام آباد به افزایش بیشتر قیمتها در کشور دامن
زد. هرچند به اعتقاد مسوولين وزارت تجارت ، زراعت و دولت
قیمتها تا حدودی تثبیت شد،اما مردم و تجار بر این باورند که
روند بالا رفتن قیمت ها همچنان ادامه دارد . به گفته تاجران ،
قیمت محصولات تولید داخلی تا حدی از ثبات برخوردار است ، اما
قیمت کالاهای وارداتی تحت تاثیر قیمت جهانی قرار دارد و رو به
افزایش است . بر اساس اعلام برنامه جهانی غذایی ، قیمت گندم در
سال
۲۰۰۸میلادی
نسبت به سال قبل بطور متوسط
شصت
درصد افزایش یافت که این رقم در برخی نقاط کشور
به هشتاد درصد رسیده است .
افغانستان سرزمینی کوهستانی است و سوخت مورد
نیاز خود را عمدتا از آسیای مرکزی و ایران تامین میکند،قیمت
مواد نفتی ، نسبت به سال قبل در فصل سرما بشدت افزایش یافت و
با گرم شدن هوا نیز قیمتها همچنان سیر صعودی دارد. با بالا
رفتن قیمتها و اعتراضهای مردمی نسبت به آن ، وزارت زراعت از
احداث مراکز استراتژیک ذخیره مواد غذایی برای پیشگیری از
کمبودهای احتمالی سخن گفت و شایعه قحطی را رد کرد. وی افزود:
این مراکز ظرف یک سال آینده تکمیل خواهند شد و احداث این
مراکز، انحصار بازار نیست بلکه هر دولتی برای پیشگیری از بروز
مشکل چنین تدابیری را اتخاذ میکند. امازمانيکه مردم به
فقرومشکلات اقتصادي دچارشد نه ازذخيره استرتژيک خبري بودونه
ازذخيره موادغذايي ، سخنان وزيران کابينه متاسفانه هميشه عوام
فريبانه بوده است.
اما به عقيده آگاهان امور ، ادامه ناامنی در
جنوب ، شرق وغرب کشور، بي توچه يي دولت به حال ملت ، کشت
وتوليد خشخاش ، فساد اداری ، اخذ رشوت توسط پولیس ازتاجران ،
وارد کنند گان ودريوران وسايل نقليه درشاهراهها و اقتصاد
مبتنی بر تجارت آزاد بیش از همه باعث کاهش قدرت خرید مردم شده
است .
افزایش قیمت و کمبود مواد غذایی در حالی مطرح
شد که دولت اعلام کرد که افغانستان در دو سال آینده از لحاظ
تولید گندم به خود کفایی خواهد رسید. به عقيده مسوولين دولتي
که ازعقب ميزکارودفترگرم ونرم ازکاه کوه ميسازند ،در سال زراعی
۱۳۸۷
- ۱۳۸۶شمسی
نودويک
درصد
گندم مورد نیاز که معادل
۵/۴میلیون
تن میباشد، تولید شد.
افغانستان سالانه به شش میلیون و يکصدوده هزار
تن غله نیاز دارد که سال قبل پنج میلیون و ششصد هزار تن آن در
داخل کشور تولید شده بود. به رغم کمبودها تلاشهایی از سوی
دولت و نهادهای بینالمللی انجام گرفت که با درنظرداشت بعد
فاجعه و نیاز شدید کشور این کوششها کافی نیست .
دفتر ملل متحد درکشوراعلام کرد: برای تغذیه
افراد در معرض خطر گرسنگی (دو میلیون و پنجصدوپنجاههزار نفر)
با درخواست هشتادويک میلیون دالر کمک برای خرید
هشتادوهفتهزار تن مواد غذایی موافقت شده است . هرچند
افغانستان با کمبود و افزایش قیمت مواد غذایی رو به رو است ،
وتاجاي مواد غذايي نيزدر در بازار موجود است ، ولي مردم فقیر
قدرت خرید ندارند. فقر آنان را زمانی میتوان مشاهده کرد که به
بوجي هاي مملو از برنج ، آرد وشکردر مارکيت هاومغازههاميبينند
و با حسرت از کنار آن میگذرند.
علاوه
بر عوامل خارجی ،سودجویی و احتکار مواد غذایی باعث کمبود و
افزایش قیمتها شده است که دولت با این پدیده منفي بصورت شايد
وبايد برخورد نميکند.
دولت نهاد های خیریه وشخصیت های خيرانديش در
زدودن فقر وگرسنه گی دست به دست هم داده و هر
چه
عاجل مردم فقیر وبینوا را دستگیری نموده واز مرگ حتمی نجات
داده و رسالت وطني واسلامي خويش را ادا نمایند ، در غیرآن
گرسنه گی پیامد های ناگواری از قبیل: قتل،
ترور ،
انتحار ، سرقت ، قاچا ق انسان ومواد مخدر ، پناه بردن به دشمن
وده ها جنایات
دیگر
رادرقبال خواهد داشت که آنگاه کمک ومساعدت از هر طریقی حیثیت
خينه بعد ازعید را خواهد داشت.
ادامه دارد |