چشم رویا «بادامی» است؟

 

 
 

چین خودش را ثابت كرد.

چه شكوه و جلالی. چه عظمتی. كارشناسان هزینه مراسم افتتاحیه را در حدود یكصد میلیون دلار برآورد كرده اند و این در حالی است كه رقم ساخت ورزشگاه «لانه پرنده» در این محاسبه گنجانده نشده است. بدون شك صحبت از یك چرخه مالی عظیم است، سرمایه ای چند میلیاردی كه قرار نیست مثل فوتبال مثلاً حرفه ای ما معامله ای یك طرفه باشد. چینی ها سالها در انتظار چنین روزی به سر می بردند. در انتظار فرقی ورزشی تا نشان بدهند بی دلیل نیست كه شاخص های اقتصادی شان با روندی منظم رو به رشد است.
آنها نمی خواستند خلاصه در خاطرات تلخی چون «كشتار دانشجویان در میدان تیانان من» شوند و یا به این باور غلط دامن بزنند كه تنها مزیت شان در جهان كنونی ارزانی كارگر است و «برندهایی» كه تولید اجناس شان را به دلیل این ارزانی به چینی ها سپرده اند. وقتی توكیو و سئول المپیك را تجربه می كند و باز همین ۲ كشور میزبان اولین جام جهانی آسیایی می شوند، برای چین گران تمام می شد اگر نمی توانست در اولین فرصت، نمایشی شكوهمند را در «لانه پرنده» روی صحنه ببرد، پس این میلیاردها خرج صرف نظر از سودی كه به لحاظ اقتصادی و از طریق فروش بلیت یا حق پخش تلویزیونی و تبلیغات و توریسم نصیب چشم بادامی ها خواهد ساخت، و اعتبار ویژه ای را هم برای این كشور به همراه خواهد داشت. نظم بی بدیل چینی را در نظم ویژه ای كه در مراسم افتتاحیه دیدیم لمس كردیم و این شاید كمترین منفعت غیر مادی چشم بادامی ها از برگزاری چنین مراسمی باشد. حالا باور نیروی كاری كه در این كشور وجود دارد راحت اتفاق می افتد. ضمن آنكه به لحاظ سیاسی نیز روح بازماندگان مائو را در جلال مراسم مورد بحث رویت كردیم و به ما ثابت شد كه چرا از چین به عنوان یكی از ابرقدرت های نوظهور دنیا یاد می شود.
از ۲ سال قبل رانندگان تاكسی و بسیار از صاحبان مشاغل دعوت به آموختن زبان انگلیسی شدند تا بتوانند ارتباط بهتری با مهمانان المپیك برقرار كنند. حتی آموزش هایی نیز در زمینه میزبانی به برگزاركنندگان المپیك داده شده است تا حاضران در این رویداد ورزشی مهم با خاطراتی خوش به كشورهای شان بازگردند. اینكه آمریكا افتتاح سفارتخانه عظیمش در پكن را موكول می كند به نزدیكی شروع این مسابقات و یا می شنویم كه بودجه برگزاری المپیك ۲۰۰۸ رقمی بالغ بر چهل و دو میلیارد دلار است و این یعنی هزینه ای پنج برابر بیشتر از آنچه در آتن خرج شد.
همه و همه حكایت از كاری بزرگ می كنند، كاری كه چین برای انجامش بیش از ۱۰ سال انتظار كشیده بود. حالا كه المپیك برای بار سوم به آسیا آمده است، ما نیز باید از خودمان بپرسیم كه چرا ایران حتی در رویاهایش هم به وقوع این اتفاق در كشورمان فكر نمی كند؟! چرا چشم رویا در این قاره پهناور باید همواره بادامی باشد؟ و چرا مایی كه تمدن و تاریخ مان یكی از جذاب ترین دستمایه های ممكن برای برگزاری مراسم افتتاحیه المپیك است باید از هر وسیله ای كه می تواند فرهنگ ایران را به دنیا بشناساند بی بهره بمانیم؟
سالها قبل ایران برای میزبانی بازی های آسیایی برنامه ریخت و به هدفش دست یافت، پس اگر از امروز برای پنجاه سال بعد برنامه ریزی كنیم شاید كسب امتیاز مهمی چون میزبانی المپیك نیز دور از دسترس نباشد، با این حال... وقتی جوانب مختلف این كار را در نظر می گیریم و یاد محدودیت ها می افتیم به این نتیجه می رسیم كه گویا باید رویا را با همان چشمان بادامی اش باور كنیم. متأسفانه.

كوروش تاج