پلنگ:
اینه او بیادر تو بگو خجالت خوب اس یا مجالت؟
ملنگ:
چه
بگویوم بیادر ،خجالته می فامم که چیس اما دیگه ای مجالت چیس؟
پلنگ:
اگه راس میگی و می فامی که خجالت چیس پس بگو؟
ملنگ:
ده فرهنگ
دهخدا خجالته ایطو مانا کده:
اصولن
خجالت یا کم رویی یک عاطفه اجتماعیس که در شخص ظاهر میشه.
حالی تو
بگو که مجالت چیس؟
پلنگ:
ده فرهنگ بیخدا نوشته شده که مجالت در اصل یک رقم لت یا زدن
که با پیشوند مجا به مجالت تکامل کده و مانای آن شرم و حیا از
انجام کار هایی خوب و مشروع و قانونی میباشه. همچنان ده
دیوان فساد اندر فساد اندرین باب آمده اس که مجالت عملیس که
انسانه ،منسان میسازه. تاریف پسا مدرنیش ایس که مجالت یا پسا
پررویی، یک ضد عاطفه اجتماعیس که در مخص پیدا میشه.
ملنگ :
مخص ره
نه فامیدم!؟
پلنگ:
در علم سفسطه آمده اس که مخص به کسی، نه به شخصی گفته میشه که
عاطفه اجتماعی نداشته باشه.
ملنگ :
عجب!
اینه گپ های کلان کلان یاد داری.
پلنگ:
خاکه یاد دارم تو بیسواد هستی ،مام یک وخت همیطو فکر میکدم که
کلانا زیاد یاد دارن ،پسان فامیدم که او وخت مه بیسواد بودم ،
بیسواد نی ، کم میفامیدم.
ملنگ :
خو پشُت
گذشته نرو از خجالت بگو
پلنگ:
بیادر جان دوران خجالت و خجالتی تیر شده ، امروز روز بازار
آزاد و عصر دیجیتال اس ، ده پالوی دیگه لغتا خجالت نیز
دیجیتالی شده اس.
ملنگ:
دیجتالی
یانی که چی ؟
پلنگ:
یانی که شکل و مانای لغت اتومات شده و به اساس نرخ روز آپ دیت
میشه.
ملنگ:
بیادر کم
مانده دیوانه شوم، دیجیتال، مخص یکجای دگه گفتی منسان او دگه
چیس؟
پلنگ:
منسان به کسانی گفته میشه که از حقوق اولیه زندگی و شرایط حتمی
حیات محروم شده باشن، البته ای روزگار توسط مجالتی بر سرش آمده
باشه. یانی وقتی که مجل بر وزن پُچل(فاعل مجالت) به جان انسان
افتاد ، باز اونه اوره به فرق سر او داده ، نان سبوسشه به
خونش تر کده،و دلشه از زندگی بد میکنه،مجالتی ره که باز بسیار
بدش آمد ماتو ره بجان خجالتی روان کده تا ده طویش هم بجای گل
بم ریزی کنه.
ملنگ:
اشتباهی
ماتو گفتی حتمن مقصدت ناتوس؟
پلنگ:
نی بابا به پیرش سلام ما ره به ناتو چکار، چُپ باش نامش نه گی
که عاجل همرای طیاراش پیدا میشه و ما باز مجبور پُت شویم.
ملنگ:
چرا
ایقه می ترسی؟
پلنگ:
پدر کس میترسه بلای آسمانی واری پیدا شده و بدتر از گژدم، خو
وبیدار ،خورد وکلان ، پیچه سفید و سیا سر، از خود و بیگانه ره
نیش میزنه ،کاش نیش بزنه ، منفجرت میکنه میفامی مون فه جــر
ملنگ :
آمد
پلنگ :
چی آمد؟، کی آمد؟
ملنگ:
ناتو
آمد
پلنگ :
نگفتم که نامش نگی که میایه اونه آمد. تیز خوده پُت کو
ملنگ:
در کجا؟
پلنگ:
اونه در او قبر کهنه
ملنگ:
چرا ده
قبر؟ باز قبر کهنه؟
پلنگ:
زیاد
گپ نزن،
پرتو خوده در قبر، لوده، حالی قبر نو میخایه ،ده بازار آزاد تو
قبر نوخریده میتانی!؟.. ،پرتو خوده گمشو که اگه نی منفجر میشی،
مون فه جــر.
گه رم........دم.. دم... دم...تس
|