سوسیال دمکرات ها وفیلسوف چهارم شان

 

مارک آورل؛ فیلسوف، سیاستمدار، درویش.

آرام بختیاری


اخیرا یکی از رهبران سوسیال دمکرات های غرب در مصاحبه ای بمناسبت
۸۵ مین سالروز تولدش، مارک آورل، فیلسوف و سیاستمدار رومی را از جمله آموزگاران خود در زمینه عمل و اخلاق سیاسی معرفی نمود. بعداز کائوتسکی، کانت و کارل پوپر، این چهارمین فیلسوفی است که از طرف سوسیال دمکرات های جدید در زمینه عمل سیاسی توصیه می شود.
مارک آورل نه تنها قیصر امپراتوری روم درقرن دوم بعد از میلادبود، بلکه یکی از مهم ترین نمایندگان فلسفه رواقی نو است. این جریان فلسفی میان قرن اول و دوم بعد از میلاد در رم و یونان باستان رواج داشت. او هم چون سایر نمایندگان فلسفه رواقی جهان باستان، خود را نه باعلم منطق و نه با فیزیک بلکه با فلسفه اخلاق سرگرم نمود، و به عنوان یک روشنفکر و سرباز رومی بیشتر به فلسفه طبیعی فیثاغورث و هراکلیت و فلسفه رواقی تمایل داشت تا به تئوری شناخت و دیالکتیک افلاتونی. او از شمار اهل نظری بود که میان فلسفه و سفسطه گرایی سوفسطائیان فرق گذاشتو خواسته قدیمی افلاتون را که حاکمان باید فیلسوف، و فیلسوفان باید حاکم شوند، را عملی نمود، گرچه وی دولت اوتوپی افلاتونی را غیرقابل عمل می دانست. مارک آورل اشاره نمود که مهم ترین تقوا، عدالت- و مهمترین آسیب برای انسان، اعمال غیر اخلاقی او هستند، و فلسفه نباید فقط علمی نظری باشد بلکه باید در زندگی عملی نیز از آن استفاده شود چون فلسفه باید تنها راهنمای ما در زندگی گردد. او از جمله متفکرانی بود که میان تئوری و عمل نیز پلی زد و مبارزه با پیشداوری ها را یکی از اهداف بنیادین خود قرار داد. مارک آورل می گفت که دشمنی انسان ها با همدیگر خلاف قوانین طبیعت است. اصول بنیادین فلسفه اخلاق او متکی بر فلسفه طبیعی، علم متافیزیک، دین و الهیات بودند. اهل نظر پیش بینی می کنند که درآینده تحقیق پیرامون اصول علم اخلاق بدون درنظر گرفتن افکار مارک آورل غیرممکن خواهدبود. وی می گفت که تحقیقات درعلوم طبیعی، بدون رابطه آنان با اخلاق واصول اخلاقی و دین، بی ارزش است. او نه تنها خواهان دولتی جهانی و حاکمیت امپراتوری عقل برجهان، بلکه مخالف ناسیونالیسم و مبلغ نوعی جهان وطنی در زمان خود بود.
مارک آورل در زمان خود معروف به "امپراتوری حاکم"شد چون آن گونه که افلاتون گفته بود که فیلسوفان باید برمسند قدرت بر جهان حکم کنند، ولی چون او دارای یک جهانبینی بدبینانه بود، به رد هرگونه آرمانگرایی سیاسی مانند دولت ایده آل افلاتونی و عملی نمودن یک اوتوپی پرداخت. وی می گفت که در تربیت و آموزش کودکان باید نقش فلسفه مهم تراز نقش دین باشد. او زندگی را بایک جنگ ویک ایستگاهی موقت برای اهل سفر می دانست. در نظر او تنها علمی که انسان را سالم به سرمنزل مقصود می رساند، علم فلسفه است. او زندگی را نوعی اقامت در غربت می دانست .امروزه اشاره می شود که زندگی او بهترین تفسیر و تاویل از فلسفه رواقی و خصوصیت وظیفه شناسی انسان بود. او نه تنها به انتقاد از اصول اخلاقی حاکمان تاریخ پرداخت بلکه یکی ازمنقدین درونی امپریالیسم رومی بود و خواهان انحلال آن گردید. وی می گفت که چون زندگی کوتاه و عملی نمودن ایده آل ها غیرممکن است، انسان نباید دنبال موضوعات فرعی و مسائل غیرمهم برود. در نظر او هر انسانی دارای وظایفی اجتماعی است و هرانسانی باید خود را یک شهروند جهانی به شمار آورد. او همان طور که قبلا اشاره شد، طراح یک نظام سیاسی جهانی بود.بعدها دین مسیحیت، تاکیدعشق به همنوع او را، یکی از اصول عقیدتی خود قرار داد ،با این وجود جدایی دین از اخلاق ،نه خواسته مارک آورل بود و نه مطابق فلسفه رواقی حاکم زمان او.
مارک آورل بین سال های
۱۸۰-۱۲۱ بعد از میلاد زندگی نمود. او در سن ۵۹ سالگی در نزدیکی شهر وین به علت بیماری وبا در گذشت. او در زمان خود علیه پارت ها در شرق، علیه ژرمن ها و بریتانیا در شمال به جنگ پرداخت و غرب بین النهرین را تسخیر نمود. او ۴۰ساله بودکه درسال ۱۶۱ بعد از میلاد، بعد از مرگ آنتونیوس، قیصر روم شد.وی از نوجوانی به فلسفه علاقه یافت و در۱۲ سالگی با فلسفه رواقی آشنا شد. به سبب استعداد دوران کودکی اش، یک حاکم رومی او را پسرخوانده خود نمود و از ترقی و رشد او حمایت کرد. او از۱۲ سالگی لباس رواقی می پوشید و طرز زندگی آنان را تقلید می نمود، و گرچه در خانواده ای مرفه بزرگ شده بود ولی روی زمین عریان می خوابید و فروتن و قانعانه زندگی می نمود. در زمان او امپراتوری روم نه تنها به وسیع ترین مساحت خود رسید بلکه از شکوفایی فرهنگی خاصی نی زبرخوردار شد. فلسفه رواقی مارک آورل بیشت رتحت تاثیر دوف یلسوف به نام های سنکا و اپیکتت بود. از جمله حوادث زمان او اشاعه وبا، بحران اقتصادی، زمین لرزه و تحت تعقیب قرارگرفتن مسیحیان بود.
گرچه او به عنوان امپراتور روم وفرمانده جنگ ،وقتی برای فلسفه گری نداشت، او ولی در وقت آزاد به مطالعه و بحث های فلسفی می پرداخت. در زمان او غیر از دفع خطر در اطراف امپراتوری روم، در مصر و اسپانیا مردم دست به شورش زدند. او می گفت که موفقیت در امور کوچک و جزئی مهم تر از داشتن یک اوتوپی خیالی افلاتونی است. وی می گفت که انسان در زندگی این دنیایی باید آن طور باشد که مطابق طبیعتش باشد، و تکامل وترقی آن ست که انسان ه رروز را چنان ایده آل پایان برساند که انگار آخرین روز زندگی او بوده. او صفات تنبلی، مقدس بازی، وعلافی را محکوم می نمود. مارک آورل انسان را جزئی از کل می دانست و می گفت انسان باید مطیع هدف گردش جهان باشد چون طبیعت تمام جانداران وگیاهان رابرای رضایت وهماهنگی با خود آفریده است. او با اعتقاد به اصول وظیفه شناسی فلسفه رواقی, حتی در حال بیماری نیز استراحت نمی نمود و گرچه او از جنگ متنفر بود سال ها می بایست در میدان جنگ به مبارزه می پرداخت، سرانجام در پایان دوره او سیستم های فلسفی جدیدی اعلان وجود کردند و آرامش رواقی به پایان رسید. در تنها کتاب او " توجهاتی به خود " اصول عملی زندگی او که متکی به فلسفه رواقی بودند،مطرح شده اند. او می گفت که مرگ نیزا مری طبیعی است و انسان نباید از آن وحشت داشته باشد. امروزه مورخین مدعی هستند که او به هماهنگی و توافق میان ایده آل های فلسفه رواقی وجریانات عملی زندگی رسید. گرچه نزدیکی افکار او به مسیحیت مشاهده می شوند او جمع گرا و عقلگرا است ونه وحی گرا. دردوره پیش و بعد از او،
۵۰۰سال فلسفه رواقی حاکم بود؛ن یرویی فکری که با جهانبینی روم باستان هماهنگی داشت.
مارک آورل درکتاب "توجهاتی به خود" نه تنها به تحقیر اخلاق مبتذل حاکمان می پردازد بلکه به دفاع ازبرده ها و فقرا نیزسخن می گوید. این کتاب
۱۲ فصلی به زبان یونانی در دوره اقامت او در چادرهای نظامی زمان جنگ نوشته شده که مجموعه ای از کلمات قصار و درس های کوتاه فلسفه رواقی مورد علاقه او هستند. او در آن جا نیز به سپاس از خدایان، آموزگاران، حامیان و افراد خانواده اش می پردازد که در طول زندگی عملی و افکار نظری به او کمک نمودند و صفاتی مانند صبر، مقاومت، تقوا، تیزهوشی، پایداری، بخشندگی، واقعگرایی، را به او آموخته اند.
طبیعت فلسفه مارک آورل براین اصل متکی است که جهان مشمول وحدت است در حالی که در آن همه چیز در حال حرکت، تحول، تغییر، مرگ و زندگی است. او از موضع متافیزیکی می گفت که عقل کل دارای سه بخش است: عقل فردی، عقل جمعی، و عقل جهانی. او در امور عملی توصیه می کند که روح انسان باید از مسائل خارجی مانند قدرت، سودجویی، و نامجویی، دوری کند. او گرچه مردی غنی بود، ساده گی در زندگی را هدف خود قرار داد. او می گوید که انسان باید حقیقت خواه، کنجکاو برای آموزش، پژوهشگر، و مهربان باشد و انسان نباید اسیر علایق و خواسته های نفسانی خود گردد. در نظر او انسان نباید دنبال کالاهای لوکس و مد روز برود و با یدرفتاری مساوی و عادلانه با دیگران داشته و در خدمت کمک به دیگران باشد و تا حد جانفرسایی کار و کوشش نماید. در فلسفه مارک آورل، دو رنگی، خودپرستی، وفردگرایی جایی نداشتند. او از خود گذشتگی، نظم آهنین، فروتنی، میانه روی و شجاعت سخن می گفت. احترام، احساس مسئولیت، حق جویی، وفاداری به قانون، از جمله خصوصیات فلسفه اخلاق دولت رومی بودند که ریشه در متافیزیک و فلسفه طبیعی رواقی-رومی داشتند.خونسردی، آمادگی، تنفر از جاسوسی و خبرچینی و شایعه پراکنی، فالگیری و غیبگویی، عشق به فلسفه، بلندنظری، از دیگر درس های اخلاقی فلسفه رواقی بودند. در فلسفه اخلاق مارک آورل، سیاستمدار بدون شحصیت و فرصت طلب که مدام در جستجوی تاکتیک قدرت گرایی باشد، جایی ندارد.