سرعت، عظمت و خشونت
برنارد شواتز / برگردان: علیمحمد طباطبایی
یک صد سال پیش از این یک ایتالیایی به نام مارینتی در
روزنامهی فیگارو که در پاریس منتشر میشد مانیفست مشهور خود
را منتشر کرد: تولد فوتوریسم. مانیفست او مدیحهای برای عصر
مدرن بود و طولی نکشید که سرانجامش به رابطهای عاشقانه با
فاشیسم منتهی شد.
هرگاه آثار هنری متعلق به فوتوریستها در جایی به نمایش گذاشته
میشود، عنوان اصلی روزنامهی پاریسی فیگارو از تاریخ
۲۰
فوریه سال
۱۹۰۹
همچون یک نماد بسیار مهم عرضه میگردد. بیانیهی فوتوریستی یا
Manifeste du
Futurisme
مقالهای دو ستونه بود که در کنار اخبار مهم مسائل داخلی و
خارجی روز خود را به نمایش گذارده بود. فیلیپو توماسو مارینتی
مبلغ یک جریان جدید هنری بود که در این مقاله به ارج گذاری از
عصر مدرن میپرداخت، و آنهم در شرایطی که در آن دوره در میهنش
ایتالیا عصر مدرن تازه در ابتدای راه خود بود. وی در این
بیانیهی خود مینویسد که یک ماشین مسابقه از تندیس الهه
پیروزی ساموترا به مراتب زیبا تر است، و این در حالی است که
یقیناً خوانندگانن فیگارو میدانند این تندیس باقی مانده از
یونان باستان از جمله ارزشمندترین آثار هنری موزه لوور است.
مارینتی زیبایی سرعت را ارج میگذارد و روی سخنش تجمعات بزرگ
انسانی است: ما سرود جریان رنگارنگ و پرطرفدار انقلاب را در
پایتختهای بزرگ جهان میخوانیم و شجاعت، بیباکی و نافرمانی
اجزا اصلی شعر ما خواهند بود.
مارینتی که خودش یک نویسنده بود از ادبیات سخن میگفت.
فوتوریسم به باور او قرار نبود که یک طرح هنری دیگر و مبتنی بر
زیبایی شناسی و صرفاً محدود به هنرهای تجمسی باشد و این از نظر
مارینتی خصوصیت ویژهی فوتوریسم در مقایسه با جریانهای دیگر
هنری بود. او بر آن بود که این سبک جدید هنری به درون تمامی
تجلیهای زندگی نفوذ کند و از خود زندگی با تمامی نیرو و
خشونتی که داشت تجلیل به عمل آورد. به این ترتیب او در نهمین
تز مانیفست خود مینویسد: « هدف ما ستایش از جنگ ـ این تنها
مایه سلامتی جهان ـ نظامی گرایی، میهن پرستی و اقدام
نابودگرانهی آنارشیستها است، یعنی ارج گذاری بر این ایدههای
زیبا که انسان جان خودش را فدای آنها میکند».
و با وجود خصوصیت پیشگویانهی سخنان او، هنگامی که اوت
۱۹۱۴
فرارسید آنها به واقعیت خونین تبدیل گریدند. و این موضوع هم
نباید ما را متعجب سازد که وقتی نسل اول مدرنهای اروپایی در
میدانهای نبرد جنگ جهانی اول جان خود را از دست دادند نسل دوم
فوتوریستها همراه با مارینتی به فاشیسم موسولینی پناه آوردند
و بازهم نباید متعجب شویم که چگونه علی رغم آن که فوتوریسم
تمامی نشئگی مبتنی بر آینده خود را در جنگ جهانی ول از دست
داده بود اما همچنان پابرجای ماند. در هر حال در میانهی
سالهای
۱۹۰۹
و
۱۹۱۴
فوتوریسم الهام بخش هنر آوانگارد در تمامی اروپا بود.
اما علت آن که مارینتی مانیفست مشهور خود را در پاریس منتشر
ساخت تفوق هنری پایتخت فرانسه بود. با توجه به اهمیتی که شهر
پاریس از جهت موقعیت هنرمندان معاصر پیدا کرده بود هر تجربه
جدیدی که در چارچوب هنر معاصر در این شهر مطرح میشد خود را از
سایر نقاط دیگر اروپا متمایز میساخت. موضوعات مورد توجه
نقاشان کوبیست طبیعت بیجان و چهر پردازی بود و همانگونه که در
کتابهای تاریخ هنر مینویسند آنها مدلهای نقاشی خود را به
قطعات کوچک تجزیه میکردند. اما هدف نقاشان فوتوریست که همگی
از قشرهای بالای طبقه متوسط بودند مطابق با آنچه خود اعلام
میکردند چیزی کمتر از «تجدید بنای جهان» نبود.
آن شیوهی نقاشی که سبک فوتوریسم در نمایشگاههای روزگار خود
ما پیوسته به آنها تقلیل مییابد در ادامهی همان شیوههای
نقاشی مدرن است. فوتوریسم ترسیم اشیاء و موضوعات مورد علاقه
خود از زوایای گوناگون را از کوبیسم اقتباس کرده است، اما
ترکیب رنگها و روش قلموزنی تحت تاثیر سبک ایتالیایی «Divisionismus»
قرار دارد، همان سبکی که پس از دوره فوتوریستها برای چندین
دهه همچنان در فراموشی باقی مانده بود. اما فوتوریستها از سبک
سمبولیسم نیز بینصیب نماندند و بعضی از موضوعات آثار خود را
از آنها اقتباس کردند. این را میتوان در مجموعه تابلوهای
اومبرتو بوچینی به نام « حالتهای روحی » مشاهده کرد و در
تابلویی از کارلو کارا با نام «به خاک سپاری آنارشیستی به نام
گالی» از سال
۱۹۱۱
آنچه را مشاهده میکنیم که بیانیه فورتوریستی خواهانش بود.
اما برای بنیانگذار سبک فوتوریسم بیش از هرچیز دیگر عقب
ماندگی کشور ایتالیا بود که مایه ننگ و بدنامی بود: « ما
میخواهیم که این کشور را از غدههای سرطانی چون استادان
دانشگاهها، تاریخ نگاران، راهنماهای جهانگردان و عتیقه شناسان
آزاد سازیم. هدف ما رها کردن کشور از تعداد بیشمار موزههایی
است که همچون گورستان همه جا را به اشغال خود درآوردهاند. »
البته آنها به این هدفهای خود نرسیدند و امروزه نقاشیهای
آنها در تمامی موزهها به عنوان انقلابی بدون نتیجه و سرگرم
کننده بر روی بوم به نمایش گذاشته شدهاند.
در این میان رقابتی نیز میان کشورها در این باره که فوتوریسم
به کدام کشور تعلق دارد درگرفته است. مرکز هنری پومپیدو در
پاریس مدتها است که آن را به عنوان هنری فرانسوی میشناسد و
بر این ادعا است که این سبک از کوبیسم آغازین بیرون آمده است و
بعدها هنرمند فرانسوی روبرت دلونی آن را ادامه داده. پیشتر
موزه پوشکین در مسکو برای آن که تعلق فوتوریسم به کشور خود را
به اثبات رساند به سبک اصیل روسی موسوم به
Kubo-Futurismus
اشاره کرده بود و وارد رویارویی با ایتالیایی گردید. و آنچه
برای هنردوستان آلمانی در این رابطه خاطره انگیز است
خویشاوندیهای سبک اکپرسیونیسم جنوب آلمان به « سوار کار آبی »
با کارهای دلونی فرانسوی است و از آن طریق رابطه اش با
فوتوریسم.
امروزه این موضوع جلب نظر میکند که آثار اولیه فوتوریستها با
ادعایی که آنها نسبت به مدرنیته داشتند به ندرت همخوانی دارد.
تابلوهای کارا (Carrą)
از ترنهای خیابانی و لوکوموتیوهایی که در حال حرکت هستند ما
را به دستاوردهای عکاسی از موضوعات درحال حرکت ارجاع میدهند
که برای فوتوریستها مسئلهی تازهای نبود. در عین حال یک
شیوهی عکاسی فوتوریستی نیز زمانی وجود داشت که موضوعات آن
تجربیات بصری با اشیاء در حال حرکت با سرعتهای بالا بودند. و
البته در کنار آنها باید از موسیقی فوتوریستی ذکری به میان
آورده شود که بعضی به آن نقاشی صدا نیز گفتهاند که تشکیل
میشد از دستگاههای مکانیکی ابداعی که کارشان سروصدا درآوردن
بود و یا به عبارتی تقلید صداهای دنیای ماشینها. به نظر
میرسد که در این شیوههای عملی ـ تجربی نقطه نظرات
فوتوریستها به مراتب بهتر از آنچه میتواند با نقاشی نشان
داده شود در مرض دید قرار میگیرند. از قضا نقاشی از عهدهی
نشان دادن نوظهوری و مدرن بودن جنگهای جهانی برنیامد که
مانیفست مارینتی تا آن اندازه مشتاق آن بود. نقاش بریتانیایی
کریستوفر نوینسون در
۱۹۱۵
تابلویی را نقاشی کرد که عنوان آن « بازگشت به سنگرها » بود و
در این تابلو برای آخرین بار سرخی رنگ شلوارهای سربازهای
فرانسوی قبل از آن که رنگ آنها به خاکستری تبدیل شود جلب نظر
کردند (۱).
و او در همان سال تابلویی با عنوان « نازنجک در
حال انفجار » را نقاشی کرد که آتش بازی درحال درخشیدنی را نشان
میداد.
در هر حال سبک فوتوریسم اکنون به میراث مشترک فرهنگ اروپایی
تبدیل شده است. بعدها روبرت و سونیا دلونی در تابلوهای خود «
منشورها » و « پنجرهای رو به شهر » این سبک را به لکههای
رنگی بسیار ملون تبدیل کردند و در سال
۱۹۳۲
به مناسبت دهمین سال به قدرت رسیدن فاشیستها در ایتالیا ـ
کشوری که این ایدئولوژی سیاسی در آن به دنیا آمد ـ نمایشگاه
نقاشی افتتاح گردید که درحکم پیروزی دیرهنگام برای زیبایی
شناسی فوتوریستی بود: سرعت، عظمت و خشونت.
و به این ترتیب تا همین امروز فوتوریسم گرامی داشته میشود: به
عنوان تجلیلی از عصر مدرن در جلوههای قابل مشاهده اش. هرچند
شاید بزرگترین دستاوردهای این سبک را باید در جای دیگر یعنی در
شکلهای غیرقابل رویت موسیقی و فن شعر منظور نمود: در صدای بم
ماشینهایی که سروصدا در میآورند و در متداول شدن سروصدا، وزن
و بو به همانگونه که در
۱۹۱۲
مارینتی خواسته بود و البته در « مانیفست فنی ادبیات فوتوریستی
» . تا پیش از آن که فن آوری به جایگاه مسلط امروزی خود رسیده
باشد، فوتوریسم حاضر بود.
---------------
۱:
رنگ شلوارهای سربازان فرانسوی ابتدا قرمز روشن بود و علی رغم
آن که بسیاری معتقد بودند چنین رنگی نمیتواند برای مخفی ساختن
سربازان از دید دشمن مناسب باشد، به علت یکی گرفتن رنگ قرمز با
سمبل ملی فرانسویها مقامات مسئول حاضر به تغییر دادن این رنگ
نبودند تا آن که تلفات بسیار بالای فرانسویها در ابتدای جنگ
جهانی اول بالاخره مخالفین را به سر عقل آورده و رنگ قرمز با
خاکستری جایگزین گردید. مترجم.
Gewalt, Grandezza, Geschwindigkeit
|