نظام دولت شهري و انديشه سياسي

 

نظام دولت شهري به عنوان پايگاه پيدايش و رونق انديشه سياسي

گرچه پيشينه ايده هاي سياسي به دوره هاي ديرينه اي در تاريخ بشر بر مي گردد اما انديشه سياسي به معني دقيق كلمه، يعني انديشه سياسي در قالب جديد و جدا از اسطوره به دوره اي از زندگي در يونان بر مي گردد كه مي توان آن را دوره دولت شهري در تاريخ يونان نام نهاد. شرايط زندگي سياسي در دولت شهرها سرچشمه اصلي پيدايش انديشه سياسي به شكل تكامل يافته آن بوده است. با توجه به اين مسئله لازم است در ابتداي اين فصل نگاهي به وضع سياسي دولت شهرها، به ويژه نهادها و تحولات سياسي آن ها، بيندازيم. آشنايي با اوضاع سياسي دولت شهرها از اين جهت نيز مهم است كه گذشته از اين كه زمينه عيني پيدايش درخشان ترين انديشه ها و فرهنگ ها در تاريخ بشر بوده است در عين حال سازمان سياسي آن ها نيز سرچشمه الهام نظريات انديشمندان بزرگ محسوب مي شود.

پايگاه اصلي پويايي بي سابقه انديشه سياسي در يونان باستان را بايد در زندگي سياسي و اجتماعي دولت شهرها جستجو كرد. در دولت شهرها بود كه براي نخستين بار در تاريخ بشر اقشار وسيع مردم در زندگي سياسي مشاركت و نقش آفريني كردند و نهادهاي سياسي پيشرفته اي را براي اداره ي زندگي جمعي فراهم آوردند. پيش از اين، در تمدن هاي بزرگ شرق كه بر مبناي نظام هاي دين سالار سامان يافته بودند، چنين شرايطي پديد نيامده بود. در اين امپراتوري ها، مثل امپراتوري هاي مصر، بين النهرين، ايران و چين باستان گروه هاي كوچك نخبگان سياسي از ميان كاهنان و خاندان هاي اشرافي اداره سياسي جامعه را به دست داشتند و توده هاي وسيع مردم در سرنوشت سياسي خود نقش چنداني نداشتند. در آن امپراتوري ها تصميم گيري سياسي به حلقه كوچكي از درباريان محدود بود. اما در دولت شهرهاي يونان باستان با اين كه مشاركت همگاني وجود نداشت اما حلقه تصميم سازي سياسي دامنه ي گسترده تري داشت. عواملي چون 1- مشاركت وسيع مردم 2- مبارزه طولاني مردم با اشراف براي كسب حقوق سياسي 3- تلاطم هاي پياپي سياسي 4- رشد يك فرهنگ يگانه، زمينه مساعدي را براي تحرك انديشه سياسي و نظريه پردازي سياسي فراهم كرد.

 اوضاع اجتماعي و سياسي دولت شهرها

دنياي يوناني شامل شهرهايي بود كه در دره ها، سواحل درياها و جزاير پراكنده بودند. اين شهر از لحاظ سياسي مستقل بودند در حالي كه سنت و نهادهاي اجتماعي و سياسي مشتركي داشتند. اين شهرها در دوره هاي دورتر داراي نظام شاهي بودند، اما به تدريج نظام هاي تازه اي از جمله نظام اشرافي، اليگارشي (حكومت گروه توانگران) حكومت جباري و حكومت دموكراسي (كه بعداً درباره ي آن ها بيش تر سخن خواهيم گفت) يكي پس از ديگري در اين شهرها به صورت نظام حاكم درآمدند.

جامعه يوناني در زماني كه به عصر هومري معروف شده است يعني در قرن هاي يازدهم تا نهم پيش از ميلاد بر پايه ي اقتصاد طبيعي و نظام طايفه اي استوار بود. در اين عصر صورت بندي اشتراكي اوليه و نظام طايفه اي در حال تجزيه بود و مالكيت خصوصي بر زمين و برده در حال رشد و گسترش بود. با اين دگرگوني ها بزرگان طايفه كم كم صاحب امكانات و اقتدار و بيش از پيش از توده هاي مردم متمايز و ممتاز شدند.

در دوره بعدي كه به عصر هزيود (شاعر ديگر يوناني) معروف شده است و قرن هاي هفتم و هشتم پيش از ميلاد را در بر مي گيرد جامعه پدر سالار پيشين كاملاً تجزيه شد و نظام برده داري به مرحله تكاملي خود وارد شد. جدا شدن صنايع دستي از كشاورزي و تمركز آن در شهرها و به همين ترتيب گسترش دامنه ي بازرگاني و صنايع پيشه وري، همراه با رشد دريانوردي و رونق شهر باعث شد كه رفته رفته شهرها به واحدهاي اصلي اجتماعي تبديل شوند. اين شهرها به صورت واحدهاي مستقلي درآمدند كه هر يك دولتي خاص خود داشتند. به همين دليل است كه آن ها را دولت شهر مي خوانند. اين دولت شهرها متشكل از شهر به عنوان هسته ي اصلي و يك سلسله روستاهاي پيرامون آن بود كه به كارهاي كشاورزي اشتغال داشتند. تراكم زندگي در دره هايي كه كوه هاي بلند آن ها را از هم جدا مي كرد شرايط مساعدي براي نظام دولت شهرهاي مستقل فراهم مي كرد. اين دولت شهرها گاهي به اتحاديه هايي متشكل از چند دولت شهر وارد مي شدند، اما همواره به استقلال خود حساس بودند. از اين پس تا اواخر قرن چهارم پيش از ميلاد كه سپاه مقدوني بر آتن پيروز شد و امپراتوري مقدوني شكل گرفت دولت شهرها شكل شاخص زندگي اجتماعي و سياسي در يونان بود.

 فضاي سياسي دولت شهر

دولت شهرها مركز كوران سياسي و اجتماعي شديدي بودند. اشراف سعي مي كردند سازمان هاي نظام پدر سالاري و طايفه اي پيشين را در خدمت خود بگيرند و به ابزار قدرت خود تبديل كنند. آن ها مي خواستند شكل حكومت اليگارشي اشرافي يعني سلطه چند خاندان اشرافي و سركردگان طايفه را (كه بازيل خوانده مي شدند) بر جامعه تحميل كنند و مردم را (كه دموس ناميده مي شدند) از عرصه قدرت كنار بگذراند و نقش مجمع خلق را كه مردم در آن مشاركت داشتند محدود كنند و يا دستكم آن را به صورت بازيچه خود درآورند. اما مردم (دموس) نيز با تمام نيرو از حق خود در اداره ي دولت شهر دفاع مي كردند. اين وضع جامعه يونان را از لحاظ سياسي به جامعه اي پرتلاطم و پويا تبديل كرده بود. كشمكش هاي سياسي، تحولات اجتماعي و رونق كار و پيشه بازرگاني و صنايع پيشه وري فضاي مساعدي براي تحرك فكري فراهم كرده بود.

 دولت شهرهاي عمده به مثابه ي الگوي الهام بخش انديشه سياسي

دولت شهرهاي اسپارت و آتن بزرگ ترين دولت شهرهاي يونان بودند. اين دو دولت شهر در عين حال دو نظام متفاوت حكومتي و تا حدودي دو نظام متفاوت اجتماعي داشتند. اسپارت بيش تر يك جامعه كشاورزي و داراي نظام حكومتي محافظه كار بود. آتن بيش تر جامعه اي با زندگي بازرگاني، دريانوردي و پيشه وري بود. اين دو دولت شهر از طرفي هر يك الگوي شكل هاي متفاوتي از حكومت و الهام بخش رشته هاي متمايزي از انديشه هاي سياسي بودند. افلاطون و ارسطو كه از آن ها سخن خواهيم گفت از الگوهاي زندگي سياسي در اين دو دولت شهر در نظريه پردازي خود درباره ي، نظام هاي حكومتي بهره زيادي برده اند. در اين جا درباره نظام زندگي در هر يك از اين دو دولت شهر توضيح فشرده اي آورده ايم.

اسپارت

دولت اسپارت نمونه ي شاخص يك حكومت اليگارشي (حكومت گروه معدود) و اشرافي (خاندان هاي داراي تبار خاص) بود. ساكنان دولت شهر اسپارت به سه طبقه ي اجتماعي كاملاً متمايز تقسيم مي شدند كه حتي از لحاظ جغرافيايي جدا از يك ديگر زندگي مي كردند. طبقه اول اسپارتي ها بودند كه در شهر زندگي مي كردند. اين ها طبقه مسلط جامعه و از اشراف بودند. طبقه دوم ايلوت ها نام داشتند و كشاورزاني بودند كه روي زمين هاي متعلق به اسپارتي ها در پيرامون شهر كار مي كردند. آن ها وابسته به زميني بودند كه بر روي آن كار مي كردند، به اين معنا كه همراه زميني خريد و فروش يا با ارث منتقل مي شدند. ايلوت ها در مرتبه اي بالاتر از برده ها بودند. ارباب حق كشتن آن ها را نداشت. اما اسپارتي ها براي ايجاد وحشت در دل ايلوت ها هر سال به بهانه هايي به آن ها شبيخون مي زدند و گروهي از آن ها را به شيوه كشتار جمعي مي كشتند. طبقه سوم پري يك ها بودند كه مردم آزاد محسوب مي شدند. آن ها از زمين و اموال منقول بهره مند بودند اما از حقوق سياسي برخوردار نبودند. آن ها در بخش مجزايي از قلمرو دولت اسپارت زندگي مي كردند و به اسپارتي ها خراج مي دادند.

زندگي اسپارتي ها، يعني همان طبقه اول و طبقه حاكم، يك سره زندگي نظامي بود. همه برنامه هاي زندگي آن ها از خرد و بزرگ به صورت يك زندگي نظامي و پادگاني تنظيم شده بود. دختران و پسران را از خردسالي تابع تعليم و تربيت خاص و تمرين هاي نظامي مي كردند. نهادهاي سياسي اسپارت شامل يك شوراي بزرگان مركب از سي نفر از خاندان هاي اشرافي بود و مجمع خلق مركب از تمام اسپارتي هايي بود كه به سن 30 سالگي رسيده بودند. گفته مي شود كه افلاطون در طرح ريزي دولت ايدال خود از الگوي اسپارت الهام گرفته است (در اين باره بعداً بحث خواهيم كرد).

 آتن

دولت شهر آتن در دوره تكامل خود بيش تر نمونه ي يك جمهوري دموكراتيك بود. آتن از لحاظ سياسي زندگي پرماجرا و پرتلاطمي داشت و طي مراحل مختلف انواع نظام هاي اشرافي، اليگارشي، جباري و دموكراسي را تجربه كرد. مبارزه ممتد بين طبقه اشراف و مردم و جابه جايي متوالي حكومت ها و حزب هاي صاحب نفوذ سبب شد كه نظام هاي سياسي و شكل هاي حكومتي گوناگون در اين دولت شهر پديد آيد و مكرراً تغيير كند. آتن در دوره شكوفايي خود از جمله در عصر پريكلس، رهبر معروف آتن، نمونه يك نظام دموكرات در آن روزگار بود. بد نيست اين نكته را يادآوري كنيم كه در آن روز بردگان كه اكثريت جمعيت را تشكيل مي دادند و بار توليد مواهب مادي بر دوش آن ها بود از هيچ حقي برخوردار نبودند. علاوه بر اين مهاجران بيگانه و زنان نيز از حقوق سياسي محروم بودند.

در دولت شهر آتن طبقات اصلي عبارت بودند از اشراف كه آپاتريد خوانده مي شدند، كشاورزان كوچك كه ژئومور ناميده مي شدند و صنعت گران كه دميورگ نام داشتند و سرانجام برده ها. كشاورزان كوچك و صنعت گران و بازرگانان در مجموع دموس يا مردم را تشكيل مي دادند. بين مردم (دموس) و اشراف منازعه اي طولاني بر سر قدرت جريان داشت. مردم آتن (دموس) بارها عليه اشراف دست به قيام زدند. اين قيام ها گاهي به حكومت جباري (تيراني) و بيش تر وقت ها به حكومت دموكراسي منجر مي شد. قيام مردم از جمله اصلاحاتي را توسط سولون و پريكلس (دو تن از رهبران معروف آتن) انجاميد. اين اصلاحات در جهت مشاركت بيش تر مردم در اداره سياسي دولت شهر بود. دموكراسي آتن در قرن پنجم پيش از ميلاد، زماني كه پريكلس يكي از چهره هاي معروف تاريخ يونان به عنوان فرمانده كل در آتن انتخاب شد به متكامل ترين شكل خود رسيد. در اين نظام دموكراتيك قدرت عالي در دست مجمع خلق بود كه الگزيا خوانده مي شد و بسياري از امور دولت را اداره مي كرد. تمام آزادمردان از سن بيست سالگي عضو اين مجمع محسوب مي شدند. كارهاي اجرايي در دست يك شوراي پانصد نفره به نام بوله بود. اعضاء بوله از ميان طوايف (هر طايفه 50 نفري) به صورت ادواري و به قيد قرعه انتخاب مي شدند. آتن در دوره شكوفايي خود مركز فرهنگي سراسر يونان بود. بزرگان علم و ادب و هنر از سراسر يونان در اين شهر جمع مي شدند. در اين شهر هر سال جشن هاي با شكوه بسياري برگزار مي شد كه براي آن هزينه هاي زيادي خرج مي شد. در آتن تقريباً آموزش همگاني جريان داشت. كودكان و جوانان با هزينه هاي ناچيزي به سوادآموزي و تحصيل علم دسترسي داشتند.

 

اهميت تحول دموكراتيك در دولت شهرها براي انديشه سياسي

پيش تر اشاره شد كه زندگي متحول، پرتلاطم و مشاركت جويانه دولت شهرهاي يونان از جهات بسياري الهام بخش انديشه سياسي در يونان بود. در واقع چنين شرايطي بود كه پايه هاي پيدايش انديشه سياسي به معني درست اين واژه را فراهم كرد. تحول از نظام امپراتوري به نظام دولت شهري و از حكومت اشرافي به حكومت دموكراسي نقش مهمي در يك نگرش تازه و نو به قانون و مباني مشروعيت داشت. چنان كه پيش از اين اشاره شد مسئله قانون و مشروعيت از مسايل مهم انديشه سياسي است. نظام دموكراسي، اصول آزادي و آيين مشاركت شهروندان در اداره شهر بي گمان اين مفهوم را در بر داشت كه قوانين صورت مقدس، ابدي و تغييرناپذير ندارند بلكه ناشي از اداره مردم براي تنظيم امور زندگي خوداند. چنين نگرشي يك نگرش كاملاً نو است. پيش از اين در يونان نيز مثل فرهنگ ها و تمدن هاي باستاني در شرق قانون را داراي منشاء ماوراءطبيعي مي دانستند. دموكراسي در يونان باعث شد كه مردم به اين نتيجه برسند كه قوانين از منشايي قدسي نيامده اند بلكه براي رفاه مردم ساخته مي شوند. اين امر در بالا بردن آگاهي سياسي مردم نقش مهمي داشت.(1)

سامان دادن دولت بر پايه ي قانوني كه توسط مردم اعتبار پيدا مي كند در واقع يك انقلاب در زندگي فكري و اجتماعي به حساب مي آيد. از اين انقلاب بود كه انسان تازه اي ظهور كرد، انساني كه در قالب شهروند ظاهر شد. از اين تحول اين فكر زاده مي شود كه بايد براي زندگي اجتماعي و سياسي معيارهايي كلي پيدا كرد.(2)

در دولت شهرها در واقع انسان زندگي تازه اي را بر پايه الگويي نو بنا مي كند كه مي توان آن را زندگي آگاهانه ناميد. انسان مي خواهد كاملاً آگاهانه و يك سره آزاد از مرجعيت سنت زندگي خود را سامان دهد. اين آگاهي به تدريج راه خود را در انديشه سياسي باز مي كند.

 پاورقي ها :

1-كائوتانو موسكا، تاريخ عقايد و مكتب هاي سياسي، ترجمه ي حسين شهيدزاده، تهران، مرواريد، چاپ سوم، 1377 ص 39

2-ورنريگر، پايديا، ترجمه محمد حسن لطفي، تهران، خوارزمي، 1376، ص 178

  - به نقل از كتاب تاريخ انديشه سياسي در غرب نوشته كمال پولادي