بمب گذاریها در پاکستان و
افغانستان؛ تحولات تازه ای در راه است؟
محمد وزیری (متین)
صبح شنبه (۱۰ اکتبر) چند فرد مسلح که لباس سربازان ارتش پاکستان را بر تن داشتند،
سعی کردند وارد مجتمع ستاد فرماندهی ارتش پاکستان که در شهر راولپندی و تحت مراقبت
ویژه قرار دارد بشوند که این اقدام به درگیری مسلحانه شدیدی میان مهاجمان و سربازان
ارتش منجر شد.
این حمله یک روز پس از انفجار در «بازار خیبر» در پیشاور رخ داد. در انفجار پیشاور
دستکم ۱۵۰ نفر کشته و زخمی شدند.
چند روز پیش از این انفجار در پیشاور- در اثر یک حمله انتحاری به دفتر برنامه جهانی
غذا وابسته با سازمان ملل متحد در اسلام آباد- تعدادی کشته و زخمی شدند.
حمله به اسلام آباد ساعاتی پس از آن بود که حکیم الله محسود -- رهبر تازه تحریک
طالبان پاکستان -- برای اولین بار با تعدادی از خبرنگاران دیدار کرده و گفته بود که
آنها «انتقام کشته شدن رهبر خود بیت الله محسود» را خواهند گرفت.
این سه انفجار و دیدار بیت الله محسود با خبرنگاران از آنجا اهمیت خاصی پیدا می کند
که همگی نشانگر آن هستند که ظاهرا تحریک طالبان پاکستان موفق شده است از به اصطلاح
شوک حملات ارتش پاکستان بر بدنه آنها بیرون بیایند.
ارتش پاکستان حدود پنج ماه پیش عملیاتی را در منطقه ملکند و دره سوات آغاز کرد.
بر اثر این عملیات و عملیات مشابه جسته و گریخته ارتش علیه ستیزه جویان در مناطق
دیگر؛ ضربات سنگینی به طالبان در منطقه وارد آمد. مولانا فضل الله از رهبران تندرو
وابسته به طالبان «بشدت زخمی» شده است. صوفی محمد- رهبر تحریک نفاذ شریعت محمدی-- و
پدر زن مولانا فضل الله دستگیر شده است.
از سوی دیگر تعدادی از مقامات ارشد تحریک طالبان پاکستان از جمله مولوی عمر و مسلم
خان که از سخنگویان طالبان بوده اند دستگیر شوند.
"حمله به وزیرستان که هم مرز با بلوچستان است و یا هدف قرار دادن «شورای کویته» --
شورایی متشکل از طالبان و القاعده که گفته می شود پشت حملات ستیزه جویان در دو سوی
مرز است -- بالقوه می تواند ارتباط بین گروههای رادیکال در نقاط مختلف پاکستان را
حتی اگر هدف مشترکی نداشته باشند با یکدیگر تقویت کند."
شاید مهمتر از همه اینها کشته شدن بیت الله محسود - رهبر تحریک طالبان پاکستان باشد
که بر اثر حمله یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی در منطقه وزیرستان کشته شد.
این ضربات و گزارشها در خصوص رقابتهای درون گروهی بر سر جانشینی بیت الله محسود
بدون شک باعث شده بود تا توانایی طالبان پاکستان محدود شود؛ و در واقع با
استانداردهای خشونت در پاکستان از سوی ستیزه جویان -- اوضاع در این کشور نسبتا آرام
بود. شاید همین تحرکات ارتش پاکستان و تحولات منتج شده از آن بود که باعث شد تا
ارتش پاکستان سخن از «پیروزی» بزند و اعلام کند که آماده حمله به وزیرستان است.
حمله ای که اگر زودتر صورت می گرفت می توانست جلوی تحولات و بمب گذاریهای چند روز
اخیر را احتمالا بگیرد. همین تعلل پاکستان در حمله به وزیرستان است که بسیاری از
ناظران منطقه را بدین تحلیل سوق می دهند که عناصری در دستگاههای امنیتی پاکستان
خواهان این حمله نیستند و یا پاکستان در مبارزه با ستیزه جویان صادق نیست.
اگرچه باید اذعان کرد وضعیت دره سوات با مناطق قبیله ای این کشور بویژه از نقطه نظر
موجودیت آنها در ساختار سیاسی پاکستان متفاوت است و تعلل دولت و ارتش پاکستان برای
به اصطلاح لشکر کشی به این ناحیه بایستی با احتیاط بیشتری همراه باشد.
از سوی دیگر اگر حمله چند روز پیش در منطقه ای با ضریب امنیتی بالا در کابل که در
آن وزارت داخله - سفارت هند و کمی آنطرف تر ارگ ریاست جمهوری افغانستان قرار دارد
را در چارچوب بزرگتر منطقه ای یعنی انفجارهای پاکستان ارزیابی کنیم - آنگاه می شود
دستکم به این ارزیابی اولیه رسید که در هشتمین سالگرد حمله آمریکا به افغانستان (۷
اکتبر) که با هدف از بین بردن القاعده و طالبان صورت گرفت و در حالیکه آمریکا در
حال تدوین و تکمیل استراتژی خود در منطقه است و مدتی نیز از انتصاب ریچار هولبروک
به عنوان نماینده آمریکا برای افغانستان و پاکستان می گذرد - ستیزه جویان در دو سوی
مرز هنوز توان حمله ای و ضربتی خود را آنهم به نقاط حساسی مانند دفتر وابسته به
سازمان ملل در اسلام آباد- سفارت هند در کابل و مقر ارتش در شهر پادگانی راولپندی
که همگی دارای ضریب امنیتی بالایی هستند حفظ کرده اند.
از سوی دیگر برخی از گزارشها از پاکستان می گوید که گروه وابسته به امجد حسین
فاروقی در ارتباط با حمله راولپندی بوده است.
امجد حسین فاروقی که پنجابی است در درگیری با نیروهای امنیتی پاکستان در سال دو
هزار و چهار کشته شد. گفته می شود که او در تلاش برای ترور برخی از شخصیتهای
پاکستان و همچنین ربوده شدن دانیل پرل -- خبرنگار وال استریت ژورنال که بعدا کشته
شد - دست داشته است.
اگر این خبر رسما از سوی مقامات تایید شود بالقوه نشانگره خطری دیگر در ستیزه گری
در بویژه پاکستان خواهد بود. چرا که این می تواند بدان معنی باشد که تحریک طالبان
پاکستان توانسته است روابط خود را با گروههای دیگر ستیزه جو و رادیکال دیگر مثلا در
پنجاب حفظ و یا بهبود ببخشد و یا ایجاد کند.
این گونه ارتباطات با گروههای دیگر ستیزه جو در پاکستان با توجه موجودیت اینگونه
گروهها در پنجاب - سند و بلوچستان در عمل می توان بسیار خطرناک باشد.
حمله به وزیرستان که هم مرز با ایلت بلوچستان است و یا هدف قرار دادن «شورای کویته»
-- شورایی متشکل از طالبان و القاعده که گفته می شود پشت حملات ستیزه جویان در دو
سوی مرز است -- و در کویته بلوچستان واقع اسبالقوه می تواند ارتباط بین گروههای
رادیکال در نقاط مختلف پاکستان را حتی اگر هدف مشترکی نداشته باشند با یکدیگر تقویت
کند و نشانگر تحولات خطرناگی باشد.
به هر روی این تحولات به گفته ناظران بدان معنی می تواند باشد که آمریکا و متحدین
آن که در منطقه فعال هستند هر چه زودتر بایستی به استراتژی جامعه ای برای مقابله با
ستیزه جویان در منطقه برسند - استراتژی که به نظر می رسد بایستی هرچه زودتر از
تیوری به مرحله عمل برسد.
|