به یاد لوی استروس،
کاشف بزرگ ساختارها
علی امینی
نجفی
پژوهشگر
مسائل فرهنگی
کلود لوی استروس کتاب بنیادین خود که آمیزهای از نقد و مقاله و سفرنامه است را با
این جمله آغاز میکند: «از سفرها و کاشفان بیزارم.» اما خود او از راه سفری دور و
دراز بود که به کشف رازهایی مهم نایل آمد.
لوی
استروس در بروکسل به دنیا آمد (۱۹۰۸) اما در پاریس به تحصیل فلسفه و حقوق پرداخت.
در دانشگاه به سنت فلسفی امانوئل کانت گرایش داشت. در آستانهی جنگ جهانی دوم، در
گریز از وحشت نازیان، به آمریکای لاتین کوچ کرد. در دل جنگلهای انبوه و در دیدار
با قبایل "وحشی" آمازون بود که به اسرار زندگی خیره شد و به پارهای از رمز و
رازهای بشر دست یافت.
دقت در کارکرد ذهن
لوی
استروس با کندوکاو در زندگی معنوی اقوام "ابتدایی" به این نکته پی برد که کارکرد
ذهنی "انسان نامتمدن" در بنیاد با ذهنیت پیشرفته و خردگرای انسان مدرن فرقی ندارد؛
آیینها و باورهای "جماعت ابتدایی" با تفکرات و نظریات "جامعۀ پیشرفته" وجوه مشترکی
دارند که میتوان آنها را "قالبهای ساختاری" خواند.
لوی
استروس در بازگشت به فرانسه به سال ۱۹۴۹ به انتشار پژوهشهای خود در زمینهی
انسانشناسی و قومشناسی دست زد. او در کتابی که خود اثر ادبی درخشانی است، نشان
داد که اقوام "عقبمانده"، که "نامتمدن و ابتدایی" خوانده میشوند، از نظر فعالیت
ذهنی از شهروندان جوامع متمدن هیچ کم ندارند، و کنشهای مغزی آنها به همان اندازه
غنی و پیچیده است.
کتاب
"بومیان غمگین گرمسیر" (یا: گرمسیریان اندوهگین) در دههی ۱۹۵۰ و دوران مبارزات
ضداستعماری طنین سیاسی بلندی داشت.
شناخت ساختاری
اثر بزرگ
لوی استروس به نام "انسانشناسی ساختاری" که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد، دانش شناخت
اقوام و فرهنگهای بیگانه را از بنیاد دگرگون کرد. او با ارائهی نمونههای زنده و
متنوع نشان داد که هنجارهای رفتاری و موازین اخلاقی در تمام جوامع بر پایهی
رشتهای از الگوها یا ساختارهای پیشین استوار است.
لوی
استروس با انتشار پژوهشهای بیشمار خود به پیریزی "گفتمان ساختاری" یاری رساند. او
با مطالعات گسترده در عرصههای گوناگون زبان و اندیشه و روان، نشان داد که
کارکردهای ذهنی و روحی انسان در اقلیمهای گوناگون سخت رنگارنگ هستند، اما بنیادهای
ساختاری کمابیش پایدار و یکسانی دارند.
اثر بزرگ
لوی استروس به نام "انسانشناسی ساختاری" که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد، دانش شناخت
اقوام و فرهنگهای بیگانه را از بنیاد دگرگون کرد. او با ارائهی نمونههای زنده و
متنوع نشان داد که هنجارهای رفتاری و موازین اخلاقی در تمام جوامع بر پایهی
رشتهای از الگوها یا ساختارهای پیشین استوار است.
او ثابت
کرد که زندگی معنوی اقوام ابتدایی (شامل باورها و آیینها و اسطورههای پرشاخ و
برگ) هیاهویی بیهوده نیست، بلکه عناصر یک نظام نشانهایست که به یاری ساختارشناسی
قابل فهم است. انسان متمدن جوامع مدرن نیز در اساس با بهرهگیری از همین "ساختارها"
دنیای خود را قابل فهم میسازد.
لویی
استروس در رسالاتی مانند "ساختارهای ابتدایی خویشاوندی" و "اندیشۀ وحشی" به مطالعۀ
تطبیقی عرصههای گوناگون روابط انسانی در میان اقوام ابتدایی و "متمدن" دست زد. او
دستاوردهای نظری خود را به آموزههای زیگموند فروید (در روانکاوی) و رومن یاکوبسون
(در زبانشناسی) گسترش داد.
لوی
استروس در پیریزی شالودههای فلسفی ساختارگرایی سهمی برجسته داشت. نوشتههای او در
کنار آثار ژاک لاکان (روانکاوی)، میشل فوکو (سخن فلسفی)، رولن بارت (نقد ادبی)،
لویی آلتوسر (فلسفه اجتماعی) به اندیشه و شناخت ساختاری اعتبار بخشید.
این
اندیشمندان با آثار بیشمار خود در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ اندیشهی علمی را دگرگون
کردند.
برخی از
نوشتههای لوی استروس به زبان فارسی ترجمه شده است.
شامگاه سه
شنبه سوم نوامبر منابع دولتی فرانسه تائید کردند که "متفکر قرن" سحرگاه یکشنبه اول
نوامبر فوت کرده است. او به زودی ۱۰۱ ساله میشد.
|