معمای جالب عشق لیلا و جنون

 

غضنفربرای بازدید میره به یک بیمارستان روانی .

اول مردی را میبینه که به گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره،

به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آرام سرش را به دیوار میزنه و با هر ضربه ای،

زیر لب میگه:

 لیلا… لیلا…   لیلا…لیلا… لیلا…  

-غضنفر میپرسه این آدمه چه شده؟

-میگن عاشق یک دختری بوده به اسم “لیلا” که به او ندادن، و او به ای روز افتاده…

  غضنفر  به طبقه بالا میره.

مردی را میبینه که داخل اتاقی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش
و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها را پاره کنه،
با خشم و غضب فریاد میزنه:

 لیلالیلالیلا… لیلا… لیلا… لیلا…  



غضنفر  با تعجب میپرسه این مرد را دیگه چی شده؟!!!!

میگن آن دختری را که به آن یکی پائینی ندادن، دادن به این