دراین یادداشت به بازشناسی نیروی
سازمانگری و راهبردی درمهمترین چهره ازرهبران ملی،
چپ سیاسی و مقاومت مجاهدین افغانستان پرداخته
میشود. اما برگشت به ویژگیهای سرگذشت وتاریخچۀ
رهبری و روشهای مبارزاتی و مقاومت آنان در حوصله
این نامه نیست. چون در جامعه خشونت باور و استبداد
محور سنتی وواپسگرایی چون افغانستان، نخستین نیاز
زمینه دادن به نقد و بررسی باورها، اندیشه ها و
چهره های توانا و ناتوان دراین رویکردهاست.
این مساله در گذشته همیشه از
دریچۀ تردید مطلق و تایید مطلق انجام شده است.
افغانستان در نیمه پسین سده کنونی، چهره های سیاسی
و رهبران گوناگون آرمانگرا و ایدیولوژیک، ملی و
ناوابسته، انقلابی و جهادی، راست و چپ و لیرال و
رادیکال را هم در نظام داری وهم در اندیشه ی
مقاومت و داد خواهی تجربه نموده است.
درپنج دهه از نیمه نخست سده موجود
تا این زمان دهها فرد سازمانگر و فعال سیاسی در
مبارزات و جهاد آزادی خواهانه مردم افغانستان
فرماندهی و رهبری گروهها و سازمانهای سیاسی
گوناگون را بدوش داشته اند. شماری از این رهبران و
شخصیتها به رهبری دولت نیز رسیده اند، برخی از
آنها همیشه و همواره دشمن نظام ویا دست کم
اپوزیسیون حاکمیتها بوده اند. اما شمار دیگر تنها
در امر رهبری و سازماندهی فعالیت سیاسی همراهان
خویش فعال بوده اند وبس.
هدف این یادداشت بررسی همه جانبه
ازکارنامه و اندیشۀ رهبران نیم قرن اخیر افغانستان
نمی باشد، بلکه اشاره و تماس کوتاهی برای بیان
اهمیت افراد و نقش آنها در انجام تحولات پنج دهه
پسین درکشور ماست. شاخصه ی امر رهبری تنها بقدرت
رسیدن نیست، بلکه تربیت افراد، انسجام دادن
نیروها، تعین افکار و شعارهای سودمند، مدیریت
جامعه و بهره گرفتن از قدرت برای خدمتگزاری نیز
خواهد بود.
تاریخ سرزمین ما از مشروطه تا
امروز؛ به اندازه دوهزارسال پیشین دگرگونسازو
تغییر آفرین بود. در زمان کمترازیک سده اخیر،
چیزهایی اتفاق افتاده است که در دو سه هزاره ی
گذشته بدین پیمانه نبود. درآن روزگار کهن نظامها
پادشاهی بودند، امپراتوری بودند و خلافت هم بوجود
آمد، اینکه قلمرو این دولتها تاچه حد وسعت داشت،
این مساله نیز کاملا متفاوت است.
اما دریک سده از تاریخ نوین ما،
نظامهای سنتی فاقد ساختار و میراثی با جنبش سیاسی
مشروطه پایان یافتند و دولت مشروطه پیاده شد. پس
از مشروطه خواهی وبازگشت استبداددرچهره
نادرخان،نظام متمرکز خشونت شعار نادرخانی نیز
ازدرون پوسید و دولت پادشاهی چهل ساله فرزند او
محمدظاهرخان با کودتای برادر زاده اش محمدداود خان
ساقط گشت و دولت جمهوری پا به میدان نهاد. جمهوری
مطلقه نیز درپی یک کودتای چپی سقوط نمود و دولت
طرفدار روسیه بناشد.
دولت روسیه محور وچپ تقلیدی تا
توانست مخالفان خویش را بکشت، امادربرابر
براندازان ازیک و نیم دهه بیشتر تاب نباورد و جان
به جانشین سپرد. حکومت مجاهدین در یک شتاب
نیازموده و سرشار از کینه، بر افغانستان مسلط گشت
و بحران داخلی به بیرون از مرزهای افغانستان هم
تسری یافت. رژیم ناپایدار مجاهدین مورد بی مهری
پاکستان قرار گرفت و بهمین دلیل مداخلات آشکار این
کشور، ابتدا با حمایت آقای حکتیار آغاز یافت و سپس
با ظهورطالبان پیگیری شد. یک دهه جنگ و رویارویی
در کوچه ها و پسکوچه های پای تخت ویرانی بسیار
آفرید و اوضاع بی ثبات ترشد. در فرجام حکومت
مجاهدین برهبری استاد ربانی از مرکز به عقب رانده
شد و امارت کذایی طالبان در اکثریت خاک افغانستان
بیداد مینمود.
حوادث سه چهار دهه و نا آرامی و
سرگردانی سیاسی دراین مملکت ازجهات متفاوت تبعات
گوناگون داشت. دراین یادداشت جنبه رهبری و نقش
رهبران در تحولات نیم قرن این کشور مورد نظر ماست.
اما نه بسیار ریز ودقیق، بلکه با یک اشاره ی
کوتاه، پس بناچار از طرح وتفسیر مسائل می گذریم.
توانایی
وناتوانی نیکباوری وبد اندیشی رهبران
شماررهبران سیاسی- مذهبی
درافغانستان بسیاراست، اگر قرار باشدیک حزب سراسری
از فعالان سیاسی جامعه ما تشکیل شود همین شمار
برای ثبت در آن کافی اند. اگر همه ی رهبران خورد و
بزرگ، پرنفوذ وکم پیرو در یک سازمان برای فکر
مشترک فهرست شوند، در آنصورت ظاهرا حزب ملی
افغانستانشمول ایجاد میشود.
مردم افغانستان همانندمردم نقاط
دیگرجهان هرگز به این رهبران اتفاق اراده نشان نمی
دهند. بیشترین آنها در نزد مردم بیک نسبت خیلی کم
محبوبیت دارند. بسیاری نیز به جزشمار اعضای حزب
خویش؛ در نزد مردم دشمن اند. بنابرین بحث را از
بررسی و کارنامه شناسی آنان کوتاه می کنم و به
تفکیک روش و نرمش، صلاحیت و صراحت، توانایی و
تداوم حضور آنان در روند سیاسی موجود می پردازم.
یکی ازمهمترین ویژگیهای سنتی بودن
سیاست در جامعه ما، کینه ورزی و دشمن خویی درمیان
افراد وابسته به باورها و اعتقادات گوناگون
دربرابر همدپگر است. هیچ رهبر و پیرو سازمانهای
راستی(اسلامی) ولو در مقام مانور و تابعیت
ازنیازهای روز، به رهبران واعضای چنبش اصطلاحا چپ
اعتنا و احترامی ندارند. همینگونه چپیها نیز جز
نفرت نسبت به ایشان وهمه غیر خودیها، فرهنگ دیگری
را تمثیل نکردند و نمیکنند.
عوامانه ترین زمینه مشترک برای
گریز از بیان حقیقت در حرف اینستکه همه احزاب
همواره از و حدت ملی و افغانستان واحد سخن پیش
میکشند، ولی بشدت آنسو یی هارا دشمن می شمارند،
ناباوری و دروغیکه تهوع آور شده است و از بی
محتوایی داد میزند. خنده آوراست اینکه یکی بر سریر
قدرت دربرابر دیگران ستم میکند و میگوید هدفش وحدت
ملی است، دیگری از نابرابری بیزاراست ولی برای
رضای خاطر تمامیت خواهان(در وحدت ملی!) گیر آورده
است، آن یکی تا میخواهد از حق و نقش خویش سخن
بگوید؛ میگویند تجزیه طلب است و بقیه را نوکر
بیگانه و خادم غیر این خانه میشناسند.
پس وحدت ملی همچون خارماهی در گلوی
سیاسیون است، تابخواهی ازآن حرفی برانی پیش تر
میرود واگر سکوت کنی درجان می خلد. از چنین ابهام
گیج آور است که صدو اندی حزب و دهها سازمان دیگر
بوجود آمده اند اما در ماهیت خود کار ساز و مشکل
گشا نیستند. معنای صد و چند حزب اینست که، چون در
بیان واقعیتها چندان سکوت و سقوط اراده شده است که
هرکس برای گفتن آن حقیقت حزب آفریده است ولی در کم
جسارتی و ناباوری به خویشتن به صفوف وحدت ملی
طلبان پیوسته اند!
با این حال شماری از رهبران سیاسی
چندان متحمل و متشکل بوده اند که از انزوای سیاسی،
کم فعالیتی و مخالفت مردم بی حوصله نشدند و با
میدان داری اینک در جاده ی پویایی و پویندگی،
راهرو امروز و راهگشای فردا شده اند. من درهمین
مورد قلم خویش را متمرکز میکنم و شماری از آنان را
بگونه غیر از دیگران معرفی خواهم نمود.
گروه نخست شهدا و درگذشتگان ملی- مذهبی
نخستین گروه قربانیان و جانباختگان
اند:
احمدشاه مسعود قهرمان ملی
افغانستان
استاد عبدالعلی مزاری رهبر جامعه
هزاره
مولانابحرالدین باعث روحانی نو
اندیش
عبدالمجید کلکانی مبارز انقلابی
علامه اسماعیل بلخی روحانی پرشور و
آزادیخواه ملی
محمدطاهر بدخشی روشنفکر ضد ستم
واستبداد
عبدالرحمن محمودی مبارز ملی
غلام محدنیازی پایه گذار نهضت
اسلامی
میراکبرخیبر موسس حزب دموکراتیک
خلق
اسماعیل مبلیغ مبارز و روحانی
آزادی خواه
داکتر محمداکرم یاری مبارز انقلابی
انجینر غلام محمد فرهاد موسس حزب
سوسیال دموکرات
محمدهاشم میوند وال رهبر حزب
دموکرات مترقی
موسی شفیق رهبر شخصیت و رهبر ملی –
مذهبی
نورمحمد ترکی نخستین رهبر حزب
دموکراتیک خلق
ببرک کارمل دومین رهبر حزب
دموکراتیک خلق
درمیان این گروه که هیچیک زنده
نیستند، سه تن از ایشان ماندگار و نقش اندیشه ی
روزگار شدند. برموافقت کار و اندیشه این سه تن،
تنها به جنبه مثبت و شهرت آنها اشاره میکنم.
بنابرین از پرداختن به ضعفها و کمبودهای ایشان که
مسلم است؛ صرفنظر مینمایم. درهمین جا قرار نقد و
تحلیل اندیشه و عمل ایشان را به نامه آینده واگذار
میشوم. این سه تن عبارتنداز:
یک- شادروان احمدشاه مسعود
دو- زنده یاد استاد عبدالعلی مزاری
سه- مرحوم ببرک کارمل.
مسعود را فراتر از مرزهای کنونی
افغانستان می شناسند و نام و آوازه اش بعنوان یک
چهره ی رمانتیک و انقلابی همانند چه گوارا، هوشی
مین، فیدل کاسترو و... مورد تقلید و پیروی
قرارگرفت. برای برداشتن او یک دهه تلاش استخباراتی
به انجام رسید، مافیای بین المللی، اداره آی. اس.
آی پاکستان، مخالفان داخلی و بنیاد وهابیت عرب از
بیم شهرت و قدرتش به جریان شبکه ترور او پیوستند.
او هرچند که بسیار نابهنگام کشته شد، اما درچای
پای او و رسم وراهش شماری به بزرگی رسیدند. او
پیرو و مقلد بسیار دارد.
استاد مزاری محبوب ترین رهبر در
میان شخصیتهای افغانستان بود، او در میان چندین
ملیون هزاره این کشور لقب "بابه" را کمایی نمود.
روحیه قوی و اراده نیرومندش موجب شدکه زخمتکشان
جامعه هزاره و تشیع در افغانستان شعاع وجودی خویش
را پیش بکشند و در جایگاه مناسب سیاسی قرار
بگیرند. او برای نسل جوان هزاره هویت و معنویت
نوین ایجاد نمود. دست آورد سیاسی، فرهنگی و معنوی
بیش از پنج ملیون هزاره امروز مرهون تلاش و خویشتن
باوری این مرد دلاور است. او درویش مشرب و قلندر
آیین بود و برای مال و زر اهمیتی قائل نبود.
ببرک کارمل نیز از میان رهبران چپ
هوادار شوروی وقت درمقام نخست قراردارد. اوتوانست
با سرو سامان دادن نیروهای طرفدار خویش، فرصت شتاب
کودتای هفت ثور را روبروی جناح خشونت گر خلقیها
قرار دهد و پس از یکسال واندی در موافقت و مخالفت
با آنان، اوضاع را بسود حزب خویش عوض نمود و بنیاد
حکومت قبیله را فروریخت. او با مهارت استثنایی در
سازماندهی و رهبری، اوضاع سیاسی را بیشتر از پیش
نرم نمود. با کودتای برونمرزی نیروی بیدادگر
خلقیهای امینیست را شکست و دروازه زندان هارا
گشود. در موجودیت او کادر نیروهای غیر پشتون
ارتقای چشمگیر یافت و به طرز ماهرانه یی اختلاف
قومی در سطح حزب خویش را کاهش داد.
محمدطاهر بدخشی، مولانا بحرالدین
باعث و مجید کلکانی (مجید آقا) با آنکه در اندیشه
و نظر مبانی دادخواهانه و ملی، روشنفکرانه و مردمی
را به آیین خود بدل نمودند ودر راه مبارزه با
استبداد و نابرابری قومی و شهروندی جان خود وصدها
همباورخویش را نثار کردند، اما در حصار دیوار های
سازمانی خویش باقیماندند و حتی پیروان سست اندیشه
و درجامانده ایشان طی سی سال سکوت توجیه ناپذیر،
یکسره بی رمق و کم باور بنظرمیرسند.
بی تفاوتی و ناپایداری همباوران
این سه مرد مبارز وانقلابی افسانوی تآسف انگیز
است. سی سال از شهادت جانگداز این سه چهره انقلابی
و فرزندان بیدار گر مردم می گذرد، اما تنها دوبار
از بدخشی در محافل نسبتا مناسبتری یاد شده و لی از
مولانا بحرالدین باعث هنوز محفل یاد بود برپا
نکرده اند. شرم آور تر ازاین هم نمیشودکه ازعیار
مردی چون عبدالمجید کلکانی (مجید آغا) طرفدارانش
در کشور آلمان یکدو نوبت جلسه مخفی برگزار نمودند
و یاد اورا هم هنوز مخفی میدارند!؟
از غلام محمد فرهاد، موسی شفیق و
محمد هاشم میوند وال در نامه های آینده سخن خواهم
گفت. آنها نیز از این سه مبارز ملی و مظلوم فراموش
شده تر اند.
رهبران مهم سیاسی احزاب وتنظیم های جهادی در
افغانستان
نخستین گروه از رهبران تنظیمهای
جهادی و احزاب سیاسی – قومی با تفکیک شخصیت
وشاخصیت آنها در اداره جامعه و سامان دهی امور
حزبی – سیاسی:
استاد
برهان الدین ربانی
مهمترین جایگاه و نخستین مقام چهره
پرنفوذ ولی آرام در مجموعۀ رهبران سیاسی افغانستان
به پروفیسور استاد برهان الدین ربانی پایه گذار
جمعیت اسلامی اختصاص دارد. او شخصیت روحانی -
سیاسی متعادل و نرمشگرا، آرام و سنگین، شکیبا و
بانفوذ و تلاشگر و نقش آفرین است. بیش از نیم چهره
های مرده و زنده ی مقاومت و جهاد در افغانستان
فرزندان سیاسی او در جمعیت اسلامی محاسبه میشوند.
استاد ربانی دارای وجاهت و مناعت
خوبی است، بیشتر اندیشه می کند و در شتاب سیاسی
خودرا دست وپاچه نمی سازد. بسیار عصبی و برافروخته
نمیشود و برای نقد خود نیز حوصله نشان میدهد.
مشورت را میشنود، اما به تدبیر و تآمل خویش تکیه
دارد. تنها میزان شناخت رهبران کاریزما تیک و
آرمانگرای شتابناک در پویه نقدسیاسی وسنجشهای ملی
علامت داده میشود.
او ازدانشگاه به مبارزه روی آورد و
در برابر تجاوز روسها به سازماندهی مجاهدین
افغانستان پرداخت. ایشان که ازتبار تاجیکها هستند،
تنها تنظیمی بودند که در برابر شش حزب جهادی دیگر
پشتون تبار دفتر گشودند و مساوی با آنها جایگاه و
موقعیت یافتند. دولت دکتور نجیب الله در کابل به
نیروهای او تسلیم شد و نخستین نوبت ریاست جمهوری
اسلامی را برطبق وفای تعهد به حضرت صبغت الله
مجددی رهبر سالمند مجاهدین وا گذار نمود.
او نیرومند ترین حزب سیاسی (ولو
نابسامان) افغانستان شمول را دارد،اگرچه برخی
شخصیتهای درجه دوم و سوم جمعیت کمتر از طالبان و
وهابیون خشونتی نیستند؛ اما با موجودیت ایشان دست
از پا خلاص نمی توانند کرد. آنها همیشه دراین آرزو
بوده اند روزی برسد که هرچه مخالف و بقول خود آنها
دشمن دارند، اززیر تیغ بگذرانند. این آرزو با
موجودیت استاد ربانی خشکید و به عقده ی فرومرده
بدل شد. حال گفته میشودکه فهرست اسامی شماری از
این افراد در دفتر کمسیون حقوق بشر منتظر بررسی
است.
حضرت
صبغت الله مجددی
این پیرمرد درویش، که افتخار احراز
نخستین بار ریاست جمهوری افغانستان را دارد، به
ادعای خودش مبتکر اعلام جهاد در برابر روسها و
موسس تنظیم نجات ملی در افغانستان است. او اگر چه
روحانی مبارز است، اما بیشتر در کسوت یک قلندربوده
و خودرا پیرو مشرب فقیرآیین ها میداند. حزب او
پیرو خشونت و تداوم جنگ در کشور نبود، بسیاریها
باوردارند که تنظیم نجات ملی دارای نیروی منظم
مقاومت نبود وبهمین دلیل در سپاه ولشکر جایگاهش در
صف پسین است.
عبدالکریم
خلیلی
حزب وحدت اسلامی، که محصول تلاش و
تپشهای جانباز دلاور وقهرمان مردم هزاره شهید
مزاری ویاران سرباز او است، کادرها و شخصیتهای
مهمی را بدامن جامعه ما تقدیم نمود. پس از کشتن
ناجوانمردانه مزاری بدست طالبان وحشی، این حزب
تلفات سنگین و سهمگینی را بدوش کشید. اما از زیر
خون وخاک پیروز بیرون آمد و اینک دهها شخصیت
دانشمند و کاردان از نام همان مجموعه در جامعه ما
خدمت می کنند.
عبدالکریم خلیلی یکی از همان
رهبران جامعه هزاره و حزب وحدت اسلامی افغانستان
است که در موجودیت استاد مزاری نیز جایگاه مهمی
داشت. او باوجود انشعاب گروه استاد اکبری و شهید
کاظمی، تشکیل حزب وحدت مردم افغانستان توسط آقای
محقق و بمیدان درامدن فرد شاخص دیگری از جامعه
هزاره یعنی آقای رمضان پشردوست؛ هنوزهم در جایگاه
نخست قرار دارد.
او نیز برعکس برخی رهبران تندرو،
در مماشات و رفتارش بیشتر به استاد ربانی نزدیک
است. افراطگری و ناسازگاری نمیکند، از حاکمیت برای
تقویت مردمش بهره مناسب میبرد، مردم فقیر و زحمتکش
هزاره و هزارستانیهارا دوست میدارد. بهمین دلیل از
چشم مغرضان و بدخواهان پناه مانده است.
ژنرال عبدالرشید دوستم
این ژنرال ازبیک انصافا ترک است!
چون از پوزیشن یک کارگر فعال تا پیشاهنگی جامعه
ترکتباران راه درازی را درسالهای کوتاه پیمود. او
درسرکوب افراطیون ضد دکتر نجیب الله سهم مناسبی
داشت و درهمان برنامه برای خود روزنه بزرگی را
گشود. آقای دوستم یکی ازشخصیتهای کاریزماتیک و
پرجاذبه جامعه ترک تباران افغانستان است. نظامیان
اکادمیک و افسران جنگ آشنا اورا در قرار صادرنمودن
بهترین فرمانده نظامی ورهبر سیاسی میشناسند. در
میان ازبیکها شماری اورا در جایگاه تیمور صاحبقران
منزلت قایل اند.
دشمنان او تاهنوز چندین کودتا و
توطئه دربرابرش انجام داده اند، اما هربار این
حرکتها را فرو مینشاند و خشم مخالفان را با
مانورهای خود به حسن نیت بدل میکند. منتقدینش در
سیاستهای یکی دوسال اخیر ایشان اعتراض دارند و لی
او خود مصلحت خویشتن بدرستی میداند. باور شماری از
کار شناسان سیاسی نیز چنین است که او در سطح
برونمرز نیز گروه نیرومند حمایتی دارد وبدین لحاظ
خم میشود وفرو نمی افتد.
پیر سید احمد گیلانی، شیخ محمدآصف
محسنی، گلب الدین حکمتیار، عبدالرب سیاف، ملا
محمدعمر و... را به نوبت آینده واگذار میشوم.
* * * * * * * * *
گـــروه ســـوم
رهبـــران نســـل دوم فعــــالان ســـیاسی کشـــور
دکتر
عبدالله عبدالله، رهبر جنبش اپوزیسیون نظام
حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان
استاد عطا محمد نور، پیشوای بلخ
محمد یونس قانونی، رییس پارلمان
سیدمنصور نادری، رهبر جامعه
اسماعلیه
امیر محمد اسماعیل خان، رهبر حوزه
غرب جمعیت اسلامی
مارشال قسیم فهیم، معاون رییس
جمهور
استاد حاج محمد محقق، رهبر حزب
وحدت ملی
سیدمحمدگلاب زوی، رهبر جناح حزب
خلق
ژنرال نورالحق علومی، رهبر حزب
متحده ملی
رمضان بشر دوست، مدافع ملی
زحمتکشان
اشرف غنی احمدزی، تکنوکرات لیبرال
احمدولی مسعود، رهبر بنیاد شهید
احمدشاه مسعود
محبوب الله کوشانی رهبر سازمان
انقلابی زحمتکشان(سازا)
انورالحق احدی، رهبر حزب افغان ملت
عبداللطیف پدرام، روشنفکر و رهبر
کنگره ملی
دکتر رنگین سپنتا، روشنفکر سوسیال
دموکرات
مینا، رهبر جمعیت انقلابی زنان
(جاز- راوا)
دکتور سیما سمر، رهبر فعالان حقوق
بشر در کابل
خانم ملالی جویا، مدافع تندرو حقوق
بشر
دکتر عبدالله عبدالله
دکتر عبدالله در گذشته از سخنگویان
جبهه مقاومت برهبری فرمانده احمدشاه مسعود و اکنون
یکی از چهره های سیاسی رای زن و سنجشگر در گروه
اول است. او هم پشتون است و هم تاجیک، ولی بار
تاجیکی و اعتبار آن نیز درهمین نشانی است. در
دوران حکومت مجاهدین عرصه روابط خارجی و امور
دپلماتیک حکومت رابرعهده داشت. اواز همکاریهای
دکتر روان فرهادی بهره خوب گرفت و در امر سیاستگری
به رای زن خوب و آگاهی بدل شده است.
آقای کرزی اورا از دولت خویش که
سمت وزیر امور خارجه را داشت، عزل نمود و در جرگه
افغان - پاکستان نقش سیاسی خوب یافت. دوسه سال
برکناری او ازاین سمت فرصت خوبی بود که به مسائل
مهم برون مرزی و ملی بپردازد.
در انتخابات دومین دور ریاست
جمهوری حریف پرتوان حامدکرزی رییس جمهور پیشین شد.
او وهمکارانش معتقد اندکه، اگر دست اندرکاری و
تقلب در انتخابات نمی بود ویک نظارت صالح بر این
جریان وجود میداشت، او برنده اصلی انتخابات بود.
دکتر عبدالله با حمایت استاد ربانی، استادعطا
محمدنور پیشوای بلخ، محمدیونس قانونی و فعالان
شورای متحده ملی، رهبر جنبش تغییر وامید است.
قرار است حزب سیاسی فراگیر یکه در
آن امکانات سیاسی مهم حوزه نیروهای ملی فراهم
باشد، با مشارکت بیش از دهها حزب و تنظیم در کابل
سامان داده شود. تنها رهبری که برای این حزب نام
نهاد شده است، دکتر عبدالله است. او فعلا رهبر
اپوزیسیون مدنی و حریف بخت آور دور آینده ریاست
جمهوری میباشد.
حامد
کرزی رییس جمهور
آقای حامد کرزی برای دومین بار
رییس جمهور منتخب است، او انتخابات جنجالی سال
گذشته مسیحی را برنده اعلام شد. اینک با دوسال
دوره گذار سومین نوبت از ریاست جمهوری خویش را
ادامه میدهد. توضیحات بیشتر درمورد ایشان را از
مطبوعات میتوان خواند.
محمدیونس
قانوی
آقای قانونی رییس پارلمان و یکی از
سخنگویان جبهه مقاومت دوران شهید احمدشاه مسعود
است. ایشان بیشتر در زمینه های فرهنگی و سیاسی دست
بکار بوده و در عرصه جنگ فرماندهی نکرده اند. گرچه
در نظام مجاهدین بعنوان سرپرست وزارت دفاع ملی
موفقانه کار مینمود. او در میان بازماندگان رهبری
مقاومت ملی افغانستان و تنظیم جمعیت اسلامی، یکی
از نخبه های سیاسی و نظریه پرداز بود.
او مجلس ملی بن برای افغانستان را
مدیریت و نمایندگی نمود. گرچه برای موقف او
اعتراضات و نقد هایی موجود است ولی آنچه در آن
مرحله توسط ایشان بفرجام رسید، ظاهرا زمینه بهتری
برای صورت اجرای موفقانه تر آن بنظر نمی رسید.
آقای قانونی فعلا ریاست مجلس نمایندگان در پارلمان
را برعهده دارند و در سخنوری و گویندگی از قرائت و
قریحۀ خوب برخوردار است. شماری از فرهیختگان سیاسی
نقش و موقعیت اورا اندکی محافظه کارانه خوانده و
با سازشهای مصلحت خواهانه ایشان بسیار سر همسویی
نشان نمی دهند. او در انتخابات سال گذشته مسیحی از
دکتر عبدالله بصورت هوادارانه حمایت نمود.
استاد
عطا محمدنور
عطا محمدنور، یکی از فرماندهان
پرقدرت و خدمتگزار موفقی است که نمونه کار اودر
ادبیات گزارشگران غربی نیز جاباز نموده است. او
اصلاحات، استحکام اداره، امنیت، اشتغال و زمینه
های گوناگون خدمات مردمی را فراهم نموده است.
ایشان رکورد آقای امیر اسماعیل خان در سازندگی را
زده اند. شهر مزار شریف سیمای خورسند کننده یی
یافته است. این از برکت تلاش و توانایی این
جوانمرد بلخ آیین است.
استاد عطا محمد نور ازسوی برخی
نهاد ها برای لقب " پیشوای بلخ " سزاوار دانسته
شده است. پیامد کار و مبارزات او وهمراهانش در
قلمرو بلخ و مزار شریف (مشمول سرپل و سمنگان !)
اینست که معامله ی مواد مخدر در کنترول درامده و
تولید صفر شده است. وضعیت معیشتی مردم بهبود می
یابد و کارگاهها و موسسات به نسبت توانایی خود
فعالیت می کنند. این درحالی است که حکومت پایتخت
خود درمانده شده و هیچ برنامه برای انکشاف و بهبود
اوضاع ندارد.
استاد نور در انتخابات سال گذشته
مسیحی از آقای دکتر عبدالله نامزد جبهه ملی
پایمردانه حمایت نمود. شماری از رهبران جمعیت
اسلامی عطامحمد نوررا برای جانشینی استاد ربانی
سزاوار می بینند، اما او خود دراین اندیشه نیست و
برای پروازهای بلند تر پر وبال خودرا آراسته
میکند. آقای نور برای استاد ربانی احترام ویژه
قایل است و بنابرین تا استاد ربانی باشد (که عمرش
دراز باد) او مصلحت رهبری جمعیت را برای خویش نمی
بیند.
دکتر رمضان بشردوست
رمضان بشردوست را گاندی افغانستان
لقب داده اند. این عنایت شماری از خوشبینان ایشان
ریشه در حقیقت دارد. آقای بشردوست تنها شخصیتی است
که کمتر از سایرین به توانایی مالی وامکانات
اقتصادی دسترس دارد. درحقیقت او از فقیر ترین
سیاسیون فعال ملی در جامعه ماست. او غرب و ثروت
اندوزی را رهاکرد و رفاه و عیش فراهم را زیر
پانهاد و به سرزمین بحرانی خویش افغانستان برگشت.
اونه همانند دیگران که خود برای زراندوزی به کابل
برگشته اند و معاشهای ده هزار دلاری دریافت می
نمایند، بلکه برای خدمت فی سبیل الله و آباد سازی
جامعه فقیر ما به کشور بازگشته است.
مردم اورا هنوز درست درک نمی کنند،
تنها عیب او بنظر برخی از بد تمیزان " هزاره بودنش
" است. اما در آینده او از مهمترین شخصیتهای سیاسی
و ملی خواهد بود. جامعه سنتی ما که بدلیل بحران
فساد و ارتشاء تا گلو فرورفته است، به شعار های
عدالت خواهانه بسیار اهمیت داده میشود.
مارشال
فهیم قسیم
فهیم خان جانشین شهید مسعود و یکی
از چهره های نامدار مقاومت در سالهای جنگ باروس،
جنگ با حزب اسلامی تحت حمایت پاکستان و مقابله با
نیروهای طالبان در یک دهه پیش است. او بیش از سی
سال عمرش را در مبارزه و مقاومت مسلحانه برضد
نیروهای اجنبی سپری کرده است. سرگذشت او همانند
دیگر اعضای مقاومت در کنار شهید مسعود روشن است،
او فرماندهی بخش مهمی از امور مقاومت علیه بیگانه
هارا داشت. در حکومت مجاهدین رییس امنیت ملی بود و
پس از آن نیروهای جبهه شمال را ریاست مینمود.
دردولت گذار بعنوان وزیر دفاع و
معاون رییس جمهور بود، درحال حاضر برای دومین بار
معاونیت ریاست جمهوری را برعهده دارد. ایشان در
سرکوب طالبان و مهار برنامه های استخباراتی
پاکستان نقش بسیار موثر داشتند. او ازنظر شخصیتی،
مرد باروحیه، جسورو کاکه، فداکار و سازمانبخش،
دلاور وفرمانده است. شماری از سیاسیون برای
موضیعگیری او در قبال حمایت از قدرت و حکومت،
اقداماتش را نوعی شکست و تنزل سیاسی برای موقعیت
آینده او میدانند.
اما در جامعه سنتی مفاد اقتدار
برای انسجام از مخالفت اولی تر است، این نظریه
ماکیاولی برای اهالی سیاست منشور فراموش ناپذیر
تلقی میگردد. آنانیکه همیشه با مخالفت سخن گفته
اند و دچار نوعی گریز و بیزاری از قدرت شده اند،
در حقیقت سیاست نمی کنند. اما معنای این سخن آن
نیست که، همیشه حمایت از قدرت توجیه پذیر است،
بلکه گاها برای ماهیت دولت، حمایت آن ضیان مطلق
خواهد بود. گروهی برای او حیف میدانند که با دکتر
عبدالله و آقای احمدضیا مسعود مشکل سلیقه یی دارد.
بنابرین نامزدی برای معاونیت ریاست جمهوری آقای
کرزی از همین سلیقه منشآ میبرد، اگر چنین باشد
اهمیت نقش ومقام و شخصیت آقای مارشال در معرض یک
آزمون خطرناک قرار خواهد گرفت.
نورالحق
علومی
نورالحق علومی یکی چهره های معتدل
سیاسی در میان رهبران جنبش به اصطلاح چپ دموکراتیک
است. او انسان با تربیت، حرمتگزار، مردم دوست و
فارغ از تعصب تباری میباشد. ایشان خود از پشتونهای
با فرهنگ قندهار اند ولی اکثریت رهبران و همراهان
او از تبارهای غیر پشتون میباشند. نرمش او برای
سازگاری با دیگران در باب هم اندیشی و همگرایی، در
نزد فعالان سیاسی محبوبیتش را افزایش داده است. او
در حال حاضر بزرگترین شخثیت میانه رو و ملی در
بقایای حزب دموکراتیک خلق است. در میان هواداران
سیاسی این حزب چنین تبلیغات وجود دارد که او رهبر
بی بدیل پاره های جداشده آن حزب در آینده مشترک
است.
آقای علومی نسبت به برخی رهبران
سیاسی گذشته در این حزب؛ منجمله فرید مزدک،
نوراحمد نور، نجم الدین کاویانی، سلطانعلی کشتمند
و بقیه چندین منزل پیشی گرفته است. به باور شماری
از کار شناسان سیاسی، این رهبران قبلی در آن حزب
گذشته، باید به ایشان ارادت کنند و از رهبری او
حمایت نمایند. آقای علومی عضو ارشد رهبری جبهه ملی
و نماینده مردم قندهار در پارلمان افغانستان است.
دیگران در نامه بعدی: |