افغانستان:

سرنوشت سیاسی ناپایدار ورشنفکران پریشان رفتار

 حمزه واعظی

چرخه ی بحران

شدت وشتاب کنونی جریانات سیاسی و سیره وثمره ی رفتارهای رایج درسطح کلان، بطورواضح نشان وگمان از بازگشت دوباره ی کشوربه چرخه ی بحران فراگیر دودهه ی گذشته دارد. شکافهای فعال درسطح مدیریت کلان، از یکسو به جبهه بندیهای استراتژیک داخلی زمینه وبهانه داده است و ازسوی دیگر، فرصت آشکاری را برای تجدید بحرانهای قومی وتشدید بد نگریها و بد آموزیها در تعامل اجتماعی فراهم کرده است.

 سرکوب خونین مطالبات داد خواهانه وعدالتجویانه ی شهروندان شبرغان دراواخر ماه مه، حادثه ی جاده شمالی  درماه ژوئیه وجهت دادن آن به سمت تکوین وترتیب یک بحران قومی و سیاسی، هجوم مسلحانه ی کوچیها درهمین ماه به مناطق امن هزارجات وآتش زدن خانه ها ی مردمان بومی، بستن مکاتب و کوچاندن صدها خانوارازمناطق مسکونی شان وبرافراشتن پرچم سفید طالبان درمناطق تصرف شده ازسوی گروهای مسلحی بنام کوچی وبالاخره فاجعه ی خونین وپرابهام کشتاربغلان در ششم نوامبرامسال، همگی سلسله ای ازیک تصمیم سازی و توطئه گری درهم تنیده، خطر ساز وخزنده ای است که درپشت پرده ی سیاست وسیادت حلقه های کامجو، عظمت طلب، ماجراجو و وابسته تنطیم، ترتیب و تولیت می گردد.

 طالبان ومعمای بازگشت دوباره؟

گسترش روزافزون حوزه ی نفوذ، قدرت وحضورطالبان علاوه بر جنوب، در بسیاری ازمناطق وشهرها، پیچیدگی دورنمای سیاسی کشوررا بیشتردرتیرگی وتردید فروبرده است وزنجیره ی رفتارها وروایتهای متناقض ونا متعادل را د ر سرنوشت نا روشن ملی تبارز می دهد. این درحالیست که، رئیس جمهورکرزی، چندی قبل آشکارا وبی محابا ایده وطرح مذاکره ی مستقیم با گروه طالبان ومشارکت دادن انها درقدرت سیاسی را مطرح نمود، ودریک نمایش  وچرخش سیاسی، به نفی وکتمان خطر وتهدید این گروه بعنوان یک محور اصلی، درمعادلات قلمرو زمامداری متزلزل خویش، پرداخت. این  موضع ناسنجیده وفرافکنانه ی سیاسی وی، درمقام نماد اصلی قدرت سیاسی وحاکمیت ملی، می تواند بطور ضمنی، آنچه را که در یک فرایند فرساینده وخاک آلود، درسیرحوادث زنجیره ای چند ماهه ی اخیر، پرده داری وسازماندهی می گردد، بیشتر تفسیرو تفهیم محتوایی کند.   

بنا براین، مجموعه ی این رویدادها ونشانه ها، سنجش ودرک مارا از واقعیتها و روند سیاسی افغانستان به این حقایق معطوف می سازد که:

1.  نظام سیاسی ای که قراربود نظم اجتماعی، آرمان ملی وحاکمیت مشروع  ومشارکت پذیرودمکراسی محور را درخرابه های سیاسی و ذهن مغشوش تاریخی جامعه ی چند قومی افغانستان، برمبنای توافقنامه ی بن، به پروسه ی ملت سازی استواروپایدار تبدیل کند، براثر ناراستی زمامداران، توطئه گری وانحصارطلبی فزون خواهان، هوسهای خام رهبران ونا سنجشگری نخبگان قومی وکژمداری وپریشان رفتاری روشنفکران، درسراشیبی فرسایش مجدد قرارگرفته است.

2.  سیاستها وعملکرد های گنگ، سنجش نا پذیر، ابهام آمیزونا توان جامعه ی جهانی وقدرتهای بین المللی حامی دولت نوبنیاد کرزی، دربرابر سرنوشت سیاسی، پیچید گی مناسبات قومی، ساختار قدرت سیاسی وواقعیتهای اجتماعی ـ فرهنگی افغانستان، زمینه وبهانه ی شگرفی درروند آشفتگی وتشدید بد فرجامی جریانات ورویدادهای کنونی فراهم کرده است.

 خلأ های روشنفکری

حال، پرسش اساسی این است که در چنین روند ابهام آمیز وغبارگرفته ای، نقش، تاثیر وتدبیر روشنفکران واندیشه گران سیاسی ما چگونه بوده است و برچه قاعده ای استوارخواهد بود؟

برای درک بیشتر نقش، موقعیت وپایگاه فکری و سیاسی روشنفکرافغانستانی، می باید به شناخت دقیق تر از جایگاه فکری، موقعیت گروهی ودسته بندی کتله ای آنها نایل شویم. بنظر می رسد که نقش سیاسی، تاثیر اجتماعی و مسئولیت فکری ـ فرهنگی تاریخ روشنفکری ما دردوره ی کنونی، بیش ازهرزمانی دجار نابسامانی و گسستگی گردیده است. این حقیقت، ریشه درخلاء ها ی جدی وناتوانی های عمده ای دارد که جامعه ی روشنفکری مارا دچار رکود فکری ورخوت تاریخی ساخته است. بطور کلی، جامعه ی روشنفکری ما از چند ضعف راهبردی رنج می برد:

1.  نا توانی، سهل انگاری ویا بی کفایتی درتدوین وتکوین یک طرح نظری کلان، عملی، توافق شده، واقع بینانه ومتناسب با ساختار قومی ، ظرفیت فرهنگی وخصوصیات اجتماعی درمورد مسایل وسرنوشت ملی

2.   فقدان انسجام صنفی ـ مدنی

4.   فقدان تشکل، توافق ونظم فکری ـ سیاسی در حوزه های کلان ملی

5.   پریشانی ذهنی وناتوانگری علمی ـ فکری درحوزه تولید اندیشه

 6.   محرومیت از بینش  ودانش سازمان یافته ومنتقد اجتماعی

7.    فاصله وبیگانگی عمیق با توده ها

بنا براین، جریان روشنفکری ما، حکایت واگرایی، پراکنده گویی و آشفته حالیی است که داربست فکری ، دارایی فرهنگی و داستان سیاسی آن، بن بست رقت انگیز ی را نشانه می دهد. این پریشان حالی وآشفتگی سیاسی، به رشد حیرت انگیز انواع گرایشها وبینشهای پوپولیستی، تبارگرایی، نژاد باوری، برتری طلبی ونا شکیبابایی های سیاسی ـ اجتماعی مجال داده است که در نهایت تاثیر وتراوش آن، در تعامل اجتماعی، سرنوشت سیاسی، جایگاه فکری وموقعیت فرهنگی ما جلوه گر شده و نا امیدی ونابرابری فرصتهای معاصر مارا در دنیای امروز به مقایسه می نشاند.

 طبقه بندی گروهی

اگربخواهیم تعریفی روشن از موقعیت سیاسی ، جایگاه اجتماعی ونقش فکری روشنفکران امروز مان ارائه کنیم، آنهارا می توان به سه طیف کلی طبقه بندی و نشانه گزاری نمود:

 الف. روشنفکران تولید گر:

  این دسته از روشنفکران ما که گروه کم شماری را تشکیل می دهند، بصورت کم رونق به تولید اندیشه وباز تولید دانش مصروفند. هرچند که با تأسف، تولیدات وتراوشات فکری وعلمی این دسته، نه تنها سهم قابل شمارشی در تولیدات علمی ـ فکری جهانی ندارد بلکه حتا درمقایسه با تولیدات فرهنگی ـ فکری منطقه وهمسایگان هم، بشدت کم بنیه است. با این وجود، تلاش وتولیدات اندیشه ای این گروه درحوزه فرهنگی، فکری، پژوهشی، علمی وبویژه ادبی ـ هنری درسالهای اخیر، با آن که بد لیل بحران بی سوادی وفقر دانش اجتماعی، مخاطبان محدودی در داخل جامعه دارد، اما می تواند  داده ها وساخته های فرهنگی وموقعیت فقیر معاصر مارا دردنیای متکثر فرهنگی امروز بازتاب دهد.

 ب. روشنفکران سیاستگر:

 این گروه ازروشنفکران، که تعداد شان کم نیست، با انگیزه های مختلف قومی، سیاسی وفرهنگی عمدتا درتکوین تحولات چند دهه ی اخیر، نقش وتاثیریارانه ای در کنار رهبران قومی درجهت دهی، تبیین وتوجیه بحرانهای سیاسی ـ اجتماعی ایفا نموده اند. درمیان این گروه، عده ای بدلیل شهوت گرایش به شهرت ومنصب، بعنوان یک هدف، نزدیکی وهمسازگری با اربابان قدرت ونخبگان قومی را نزدیکترین راه وساده ترین گزینه انتخاب می کنند. تجربه ی گرایش این گروه با سیا ستگران و نزدیکی در حوزه ی قدرت سیاسی ومکنت مادی، عمدتا با توجیه گری متولیان قدرت ورهبران ونخبگان قومی و حتا تاثیر پذیری وسربه زیری در برابر آنها همراه بوده است تا تاثیر گذاری فکری ورهنمون گری های راهبردی نسبت این رهبران.

گروه دیگری ازاین روشنفکران، بدلیل اعتقاد راسخ به ایدئولوژی قومی وپایبندی به اندیشه ی راسیسم زبانی، خونی وطبقاتی، مشارکت درقدرت ومشاورت درسیاست را، به معنای حفظ انحصارقدرت وتضمین بقای حاکمیت تک ساختی وقومی، بعنوان یک مسئولیت تاریخی و وجدانی خویش می شمارند.

سنخ دیگری از این طیف، با نفوذ دردستگاهای مبهم تصمیمگیری ومنابع اصلی قدرتهای تصمیم گیرنده درمسا یل استراتژیک افغانستان، درتغییر وتعیین نوع نگاه این دستگاهها به سرنوشت این کشوروتصمیم سازی های راهبردی به نفع منافع قومی خویش، نقش اساسی ایفا می کنند.

یک دسته از این گروه، با سنگرگرفتن درمراکز فرهنگی، رسانه های بین المللی وکانون های آکادمیک، پندارهای ذهنی وآموزه های بدویت قبیله ای خودرا بعنوان نطریات کاربردی، درتبیین ساختار قدرت والگوهای حاکمیت درافغانستان، به رسانه ها و ناظران سیاسی خارجی القا ومطرح می کنند. در دستگاه فکری این گروه از مدعیان روشنفکری، افسانه ی «  برادر بزرگتر» بعنوان « تابو» ی تاریخی وسیاسی درتعامل اجتماعی وساختار قدرت ارائه می گردد که به مثابه الگوی آرزوهای سیاسی وآرمانها ی راهبردی طبقه ی حاکمه راهنمود می گردد.

 ج. روشنفکران نظاره گر:

 مجموعه ی دیگری از روشنفکران مارا عناصری تشکیل می دهد که یا بدلیل ورشکستگی سیاسی ویا بخاطر دلزدگی ازسیاست ویا بجهت نا امیدی ونا باوری نسبت به سرنوشت اجتماعی و سیاسی کشور، نظاره گر تحولات پیچیده ی سیاسی ومشاهده کننده ی منازعات داخلی و بحرانهای اجتماعی هستند. این گروه، که برخی ازآنها در گذشته ی زندگی خویش درحوادث سیاسی وفعالیتهای مدیریتی نیزنقش وسهم داشته اند، اکنون اما نه انگیزه ویا زمینه ی جدی برای مشارکت درقدرت را دارند ونه ازتوان بالنده ای برخوردارند تا به ایجاد تغییردرشالوده های فکری ـ ذهنی خویش بپردازند ونه مجهزبه اندیشه وطرحی اند که نسبت به مناسبات اجتماعی وبحرانهای پیوسته ی قومی، راهنما وعملی گردد. به همین دلیل، مشخصه ی اصلی این جماعت، یا بدبینی، نا امیدی وعزلت گزینی است، ویا بی پروایی وحتا بدگویی نسبت به همه ی طرفها وطفیلی ها ی قدرت وسیاست امروزینه.

 پارادوکس تعهد روشنفکری وآدرسهای قومی

بنا براین، باید اندوهمندانه اعتراف نماییم که جامعه ی روشنفکری ما، آنگونه که انتظارمیرود، نتوانسته اند بدرستی به تعهد ملی، وظایف انسانی، مسئولیت فرهنگی وپیمان سیاسی ـ اجتماعی خود برای مشارکت موثر، مفید واندیشمندانه در پروسه ی ملت سازی، تولید وپویایی بینش ملی، بهبودی روابط قومی وتبیین الگوهای مشارکت وعدالت سیاسی ـ اجتماعی عمل نمایند.

یکی از آفات رایج وعمده ی جامعه ی روشنفکری ما، بد باوری وپیشداوری ذهنی ازآدرسهای قومی، زبانی، ایدئولوژیک، حزبی وجناحی بوده است که راه تفاهم وهمگویی وشکیبایی متقابل را مغشوش ومخدوش کرده وفرصت تقریبا هرگونه تبادل وتوافق فکری وسیاسی را ازآنها برگرفته است.  کمتر بیاد داریم که جامعه ی روشنفکری ما بدلیل شیوع وغلبه ی بد باوری وبی اعتمادی فراگیر، کوشش و مجالی برای ایجاد یک نظام فکری وجنبش فرهنگی ـ سیاسی با تکاپووتمایل مشترک  فراهم سازند. در حالیکه انتظارواعتماد جامعه نسبت به روشنفکران این است که دربن بست وتاریکی های سیاسی وبحرانهای ذهنی ـ اجتماعی ای که کشور درگیر است، حضورموثر ومنسجم چهره ها وگرایشهای فکری مختلف ازپایگاههای قومی متفاوت در روند مشارکت سیاسی وحوزه های فرهنگی ـ اجتماعی

بتواند جریان فرهمندی برای شکل گیری گفتگوهای مستقیم ، الگو پردازی در عرصه ی سیاست و آموزگاری فکری ـ فرهنگی درمناسبات ملی  فراهم آورند.

 

مسئولیتها وداراییهای روشنفکران

به باور این قلم، جامعه ی روشنفکری ما، ازدلایل ودارایی های مشترک پر شماری برخوردارند که انگیزه،علاقه ومسئولیت انهارا درجهت تبیین وتصویرالگوهای مشترک وپویا، همپوشانی می بخشد. نکته اساسی این است که تا هنوزجامعه روشنکری ما از درک وکشف این پیوندها و دارایی های مشترک یا عاجز بوده اند ویا غافل مانده اند. در حالی که با تبیین و تدارک این نوع مشترکات، مسئولیتها وارزشهای عمیق، دقیق وگسست ناپذیری را درمیان این قشر برجستگی والزام آوری بخشید. ودر نتیجه، این گونه وظایف ومسئولیتها را می توان هم، بعنوان زمینه ی مستحکم وعقلانی اعتماد واعتبار متقابل تفسیر کرد وهم به مثابه تعهد، تدبیر ونقش دینامیک روشنفکران در قبال سرنوشت ملی بشمار آورد.  بطورعمده، این نقش ها ومسئولیت ها را می توان درشاخصها والگوهای ذیل برجسته نمود:

1.  تولید، تبلیغ وتبیین نظری اندیشه ی ملی ومفاهیم راهبردی از قبیل فرهنگ ملی،  چگونگی ساختارسیاسی، چیستی وفاق ملی ، الگوهای جامعه ی شهروندی و...

2.  تلاش بلیغ درجهت ایجاد انسجام صنفی وهمگرایی و همگویی سیاسی

3.  مشارکت ومشاورت موثر در ساختار سیاسی وبسامان کردن پروسه ی گردش نخبگان

4.  فربه ساختن اندیشه ی معطوف به عدالت کاربردی، به مثابه قوام جامعه ی ملی ،استمرار نظام سیاسی و گسترش ارزشهای شهروندی

 

بدون شک، حضوروحمایت جامعه ی جهانی در افغانستان، با همه ی پرسشها و پروژه های نا روشنی که وجود دارد، ازجهاتی، می تواند یک فرصت مهم  وتکرارناپذیرسیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی وتکرار ناپذیربرای  بسامان کردن نظم سیاسی وآرمانهای ملی، با تکیه وتاکید برنقش واندیشه ی جامعه ی روشنفکری بحساب آید. بنا براین، روشنفکران ما می باید این شرایط را یکی از فرصتهای خوب ومهیا، برای اندیشیدن وکوشیدن نسبت به طرح وتدوین ایده ی ملت سازی پویا وپایدار وتامین وتحقق مبانی وارزشهای دمکراسی، بازسازی ودگرگونی نظم ونظام مندرس اجتماعی وتحول بینش جمعی بشمارند وبهره بگیرند.