حدیث بیش و کم ماؤیسم باوران ما

 داکتر و .ع خاکستر

کودک بودیم و گاهی که فرصت شنیدن بود در جمع بزرگتر ها،و بیشتر از سر اجبار، که گوشه ای را برگزینیم و بنشینیم و بشنویم و دم نرنیم ، گاه گاهی از کسانی به نیکویی و ستایش یا به زشتی و بد منظری یاد میکردند ، از کسانی به نام " شعله یی ها " و ما که سخنان کهنسال تران از خود را ،حجت و فتوا می پنداشتیم ، هرگز از چرایی و چگونگی آن " گلشن راز " نپرسیدیم و از "شعله یی ها" تصورات گوناگونی در ذهن انباشتیم ،هم به زشتی و هم به نیکویی . و اما به گرانی ویا سبکساری آنان دست کم در آنزمان ، آگه نگشتیم . پسین ها که آگاه به پلشتی وپتیارگی و هم به نیکویی سیاست و سیاست پیشه گان گردیدیم ،نام " شعله ایی" سالها در پهلوی نام های " خلقی ،پرچمی ،اخوانی ،ستمی ،مساواتی و افغان ملتی " به تکرار بر زبان رانده شد ، نام های بسا خوشنمایی که ، بعد ها مبدل بر ضد خود و ناسازگار و نا همتا با خویشتن گشتند و تفاوت ها و هنجار ها را ، بر نتابیدند و تساهل گریز گشتند و بیست و چند میلیون آدم را ،سی سال تمام ،به هر طرزی که پسند افتاد، به گروگان گرفتند و هنوز که هنوز است ، این درب به خون آلوده را، بدان پاشنه میچرخانند و " به قدر هزار کربلا خون "را کفاف ندانند.

 

جنبش بد اقبال ماویستی

و اما این جنبش بد اقبال ماویستی،که در میان دو سمت نهادین درگیر ،یعنی دولت تک حزبی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و تنظیم های مجاهدین ،به نوع دردناکی در هم کوبیده شد و ظاهرا متلاشی و از هم گسیخته گردید ، برای آنهمه آرمان ، تاوان پی تاوان ظاهرا کفاره پرداخت و بسا ازسیاستگران آنان ، جان برسر گفتار و رفتارشان گذاشتند و رفتند ،اما هیچگاهی از پا ننشست ،هر چند در بی برنامگی و پراگنده گی و کمتر تاثیر گذار و بیشتر با ابهام آلودگی گفتاری و با صورت پوشیده و ناپیدا ، و اما با شگفتی تمام ، چند تنی از آنان به کابینه کرزی ره یابید و چند تایی هم به پارلمان، که همگی آنان ، ظاهرا در انکار گشتند از گذشته تشکیلاتی و دربسا موارد هم در وازدن و رد افکار و رفتار گذشته ، که به پنداشت من ، مهم نیست ،زیرا خدمت و خیانت است که قاعده قضاوت شمرده میشود نه وابستگی در گذشته و حال ، به یک حزب و یا تشکیلات سیاسی. امادستان پاک و فرهیخته گی رفتاری و زبان پالوده آنان ، جای شک نمی گذارد که ریشه و بیخ در آرمان گرایی گذشته آنان دارد و به ساده گی میتوان ، قد رسای این جویندگان "مدینه فاضله" را ،از کوته تنان بوسه به مکه نشانده و جبین سوده بر " حجر الا سود "، سوا کرد .

 

انگیزه های پدید آیی

گسست همگرایی اتحاد شوروی و چین در سالهای شصت ترسایی ، در تفسیر از دولت سوسیالستی و مارکسیسم ، پی آمد های درد ناکی داشت که در زادگاه ما ، در مقیاس هر چند کوچک ، سایه پرداز و خونبها طلب گشت . چنان است که ظاهراً برابری با حزب "دموکراتیک خلق " به عنوان حامل "رویزیونیزم " ظاهرا منجر به برپایی محافل مارکسیستی ـ ماویستی معروف به خط پیکنگ در میان درس خوانده ها گشت ( برنامه یا آیین نامه معروف به آب ـ شعله جاوید ـ ۱۳ اپریل ۱۹۶۸) .

و نیز همین باور های مارکسیستی انگیزه ی گشت برای ایجاد " نهضت جوانان مسلمان " در میان دانشجویان ،که پدیدآیی آنرا مقابله با مارکسیسم گستری ممتد حزب دموکراتیک خلق و نیز مائویسم باوری سازمان جوانان مترقی تفسیر کرده اند .( دسايس پنهان و چهره هاي عريان / گ .حکمتیار )

میپرسم و به کرات از خودم آیا همین دو عامل :مقابله با سازشکاری و عدول از مارکسیزم در حزب دموکراتیک خلق و دوسو نگری رهبران شوروی و چین در تفسیر از مارکسیزم و شیوه های دولتمداری ، میتواند استدلال و حجتی باشد، قانع کننده برای پدیدآیی یک حزب سیاسی بسا رادیکالی بسان سازمان جوانان مترقی ؟ این پرسش باید پاسخی بایسته یابد .

آشنای دارم صاحب نظر، از بلند پایگان دیروزی و با حافظه ای بی نظیر و اگاه به چندی و چونی عملکرد های عوامل خارجی ،که اشاره ها دارد به رفتار افرادی مشخصی از کشور های گوناگون ، که چگونه به خلق انگیزه و زمینه سازی و برگزیدن افراد مستعد در برپایی محافل سیاسی و سازمان ها موفق گشتند و باور مند است به "عملکرد مستقیم و غیر مستقیم" آنان در پدیدآیی تمامی جریانات سیاسی و از جمله سازمان جوانان مترقی ، که به گونه ای نامرعی در برپایی آن ، نقش بازی کرده است .

انگیزه های برخی درباریان نیز ،در برپایی محافل سیاسی ، شگفتی آور است ،که چگونه در جنگ خاموشانه قدرت در درون ارگ و اطراف آن شاه خمود آلوده ما ، دست یازیدند به ایجاد " کلوپ " های سیاسی ،و وزنه را بسوی خودشان ظاهرا گرانتر کردند و امتیاز گرفتند در برابر درباریان قدرت پسند دیگر ،و نیز باور های سمتگرایانه و زبان باوری و قوم ستایی ،در پدیدآیی برخی سازمان ها ،بی تاثیر نبوده است و ربعه ای آن عماره ،چه آسان در این سازمان ها ،هنوز قابل دید است .

 اکرم یاری

این" محمد اکرم یاری " بود از روشنگرایان هزاره تبار ،رهبریکی ازآن محافل "مائویسم باور" که در همیاریی تنگاتنگ هادی محمودی ، در سال ۱۳۴۳ بنیان گذار " سازمان جوانان مترقی " و بعد تر نشریه " شعله جاوید " گردید .مرد ی که هنوز از اعتبار قابل لمسی در میان هودارانش برخورداراست و اما از این سیاست مرد ، فقط سایه او را نمایه کرده اند تا صورت او را . ستاینده گان او، بسنده کرده اند به آشکار نمایی توصیفی محض او در میان صفحه گردانان رسانه های مارکسیستی ـ ماویستی و بیشتر به ستودن و شهید نمایی و خلوص گرایی در باره او پرداخته اند و نه بیشتر ازاین و هیهات . و همنیگونه است در مورد داکتر فیض احمد ، رهبر سازمان رهایی که به نام و نشانی در خور اعتنا رسید و در پیشاور پاکستان به سازماندهی و کار سیاسی پرداخت و سر در کف دست گرفت و لذت مبا حات چشید . و نیز یاران " مجید کلکانی" رهبر مردم پسند سازمان انقلابی مردم افغانستان ،از او با هالهء از ابهام و بیشتر تقدس نگاری ،رد پا و نشانی اندکی ترسیم کرده اند ، هر چند نگارش نامه های سیاسی و چند سروده ی او در رسانه های مائویسم باور،ژرفا و پهنای اندیشه های او را به درستی نمایه میکند ،اما برای همگان قابل دستیابی نبوده و به قدر نیاز نیست .چه یاری و آشنایی ؟ دریغا !

کجادر انکار شوم که جاذبه های رفتاری " مجید کلکانی" بی نگاه به هنجار های فکری او ، منبع الهام بوده است برای بسیاری ها ، وبه عنوان عیار سیاست مشرب ، کسانی بیشماری در میان شهر نشینان ،به او رغبت داشته و به ستایشش لب گشوده اند . گرفتاری کلکانی و آنهم در منزل یکی از وابستگان بلند پایه دولت و در حین غم شریکی و فاتحه گذاری و بعد نابودی بی درنگ او ،علاوه بر آ نکه پی آور دست آورد سود مندی برای دولت نبود ، صورت جراحت رسیده دولت را ،جراحت بار تر کرد .

نشر و پخش " شعله جاوید " نقطه بارزی گشت برای به هم پیوستن بیشتر محافل مائویستی گسسته ازهم . محفل انجنیر عثمان و نیز محفل عبد الله رستاخیز بی درنگ به سازمان جوانان مترقی پیوستند و تبعات قابل پیش بینی آن ، گرایشی بود که در میان دانشجو یان پدید آمد و منجر به عضو گیری گسترده ای گشت و بسا از جوانان را در آن سالهای سیاسی دانشگاه به ستایش واداشت و اما همین انگیزه ، شماری از مخالفین آنان را کانالیزه کرد درست در نقطه مقابل آن ، که رخ به " نهضت جوانان مسلمان "بکنند .

 

محمد اکرم یاری ۱۳۵۷         داکتر فیض احمد ۱۳۲۵- ۱۳۶۵         مجید کلکانی۱۳۱۸ ـ ۱۳۶۲

بنیان گذار سازمان جوانان مترقی      بنیان گذار سازمان رهایی   بنیان گذار سازمان انقلابی مردم افغانستان

 

شعله جاوید

۴ اپریل ۱۹۶۸- ۱۳ جون ۱۹۶۸

چهارسال پس از ایجاد سازمان جوانان مترفی ،نشریه " شعله جاوید " (۱۹۶۸) تنها با یازده شماره و باگردانده گی " داکتر رحیم محمودی " موفق گشت نام " شعله یی" را در ذهن و روان شهر نشینان درگیر با مسایل سیاسی . به نیکویی و احسان و یا به زشتی و بد نمایی شهره کند .مصادرۀ " شعله جاوید " و زندانی گشتن برخی از رهبران سازمان ،پی آمد های دردناکی در پی داشت و گسست های پیهمی را زاینده گشت .

بارز ترین نویسنده گان شعله جاوید درس خوانده ها یی بودند مردم باور ،که بعد ها ، راه شانرا از هم جدا کردند و برخی ها ،به درهم شکنی لایه های قراردادی سازمان پرداختند و یکدم مدارا را ، غنیمت نشمردند .نام های برجسته ی چون محمد اکرم یاری ، بصیر اخگر ، محمد صادق یاری، واصف باختری، انجینیر محمد عثمان، هادی محمودی، عبدالله محمودی، داکتر رحیم محمودی، سیدال سخندان،حیدر لهیب ،مضطرب باختری ( اسحق نگار گر ) بشیر بهمن، شاهپور ، عبدالله رستاخیز،داود سرمد ،رازق رویین ،کلکانی، توانا و دگران که توانستند ،شجاعت نگریستن به مارکسیسم رابا تفسیر دگرگونه و با نوعی زبان نوشتاری تیز و تند خویانه ، به نمایش بگذارند.نگاه کنید به اشعار " انقلاب محور " واصف باختری در آنزمان ،به عنوان نمونه ای معیاریی چنین گرایش ،که با زبان ستره و با تکیه بر ظوابط دستوری و شعری ،سروده شده و با کار های بیش بهای پسین ،دمی هم مدارا نمی پذیرد .

 

گسست های پیهم

داکتر فیض احمد سازمان رهایی را مبتنی بر قرائت؟ " دن شیاو پنگ " از مارکسیزم پی ریزی کرد و نیمی از سازمان را با خود کشانید(۱۹۷۶) دوسال بعد تر مجید کلکانی با نشر اعلامیه "جذب و جمع "و با ایجاد سازمان انقلابی مردم افغانستان(۱۹۷۹) از داکتر فیض و اکرم یاری برید و سازمان عملا به سه پارچه ء "جوانان مترقی ،رهایی و ساما " تقسیم گردید .نمایه های اختلاف معمولا با جزوه ای هایی آشکار میگردید که برای گروندگان، نوعی " مانیفست " پنداشته میشد . مجید کلکانی با اعلامیه " جذب وجمع " ،داکتر فیض احمد با جزوه " راه رهایی " ،انجنیر عثمان با نوشته " پس منظر " و همینطور بعضی ها با لب گشایی و انتقاد از تاکتیک های کاری، راه شانرا ،ظاهرا از همدگر جدا نموده و معروف به " انتقادیون " گشتند .

گزاره های نظری ، ظاهرا اسباب این گسست ها نمایه گردیده است و اما به نقش آدم ها و جاذبه های محور گرایی و قدرت طلبی و رهبر نمایی،کمتر پرداخته اند و " کتمان گرایی " شبیه حزب دموکراتیک خلق در آنان نیز ،به عنوان یک قانون نانبشته نهادینه گردید و به زیان های آن به عمد چشم بستند. مساله ای که به کرات در درون جوانان مسلمان و نیزحزب دموکراتیک خلق اتفاق افتاد . اندازه حرکت بسوی بیرون از سازمان مادر ، هیچگاهی در این سازمان ها به یک محدوده محصور نماند و بسط دهنده گان هیچگاهی قانع به قبول نقض اصول و نقصان سازمان پرداختن نگشتند .نگاه کنیدبه شاخه های خلقی ،پرچمی ،گروه کار ، رزغونی ها ،طرفداران تره کی ،امین ستایان ،همسو نگران ببرک کارمل و ستاینده گان داکتر نجیب الله در حزب دموکراتیک خلق افغانستان ودرمیان " نهضت جوانان مسلمان" جمعیت اسلامی ،حزب اسلامی ،اتحاد اسلامی ،شورای نظار و دگران و نگاه کنید به شاخه های منشعب از سازمان جوانان مترقی : ساوا ،ساوو ، ساما ، گروه انقلابی خلق های افغانستان(بعد تر رهائی ) اخگر ، پیکار، محفل شمالی (بعد اً ساما ) ، سازمان انقلابي افغانستان ،گروه انقلابي خلق هاي افغانستان ،هسته کمونیست های افغانستان (بصیر اخگر ) ، حزب کمونیست ـ ماویست افعانستان و هجاما . دو نحلهء " ساماییان " و " پیش ساماییان " وجه بیرونی این سازمان تلقی میگردد .

آیا دسته شدن ها بسان حزب دموکراتیک خلق ،ریشه در سمت و زبا ن و قوم و رادیکال اندیشی و سطحی اندیشی نداشت ؟ چرا این گرایش مارکسیسم ـ ماویسم باور ،بیشتر در بین شهر نشینان کابل و اطراف کابل محدوده اختیار کرد ؟ چرا انتزاع و تعمیم اندیشه یی نتوانست در درون سازمان جوانان مترقی بسط و شرح یابد ؟ چرا هر تغییر در حزب کمونست چین و حتی آلبانیا ، بی درنگ در این سازمان موجب افتراق گشته است ؟ چرا این سازمان نتوانست در میان دو جریان مسلط " حزب حاکم و " اخوان باوران " گوشه ای هر چند کوچکی از حمایت مردم و نیز قدرت را بدوش کشد ؟ چرا انگاره ای مائو و یا شیاوپنگ ، هنوز که هنوز است ،پاشنه آشیل آن جریان ایدیالوژیک پنداشتته میشود ؟

 

 

دروغ همه گیر

دروغ همه گیر " نبود جاذبه های قدرت خواهی در رهبران " هنوز مسالهء است که هر سه جریان رادیکال سالهای چهل : حزب خلق ،جوانان مسلمان وجوانان مترقی ،در پی انکار آن اند و هر حرکت انشعابی را ظاهر اً با تفسیر های نظری ، توجیه و به عنوان " واقعیت رسمی " افاده مینمایند .داکتر فیض احمد با ارایه ی تفسیر "دن شیاوپنگ " ، معروف به " تیوری سه جهان" سازمان رهایی را بنیاد نهاد و از رادیکال گرایی "مائو تسه دون " گسست ، انجنیر محمد عثمان با ارایه " پس منظر " برهمسازمانیان تاخت و بعد تر از آنان برید و رهبران را متهم به " مخفی گری وهدایت حزب بسوی اهداف شخصی" نمود ، مجید کلکانی با طرح " جذب و جمع " عملا به جنگ پارتیزانی رو آورد . شاید آن " چریک زخمی جنگل رگبار " با تکیه بر رفتارپراگماتیستی " ماوتسه تونگ " زیر نام " مجاصره شهر ها ار طریق دهکده ها " به چنین پنداشت مهم رسیده بود و هم شایع است که " چه گوارا "ی نیکو شمایل بیشتر مطمح نظر " مجید کلکانی " بوده است تا مائو تسه تونگ تیوری پرداز .

و " انتقادیون " با جدال های تیوریک و برشماری استنباطات اعضا ،دامنه ی از هم پاشی را گسترده تر کردند . نشریه های شعله جاوید ،پیام رهایی ،به پیش ، اخگر ،ندای آزادی ( در سه دوره ) و ندای جوان ، آگنده اند از بحث های معمول سالهای شصت و هفتاد میلادی ،که زبان درشت خویانه در برابر دو جریان اسلامی و حزب دموکراتیک و نیز دولت مداران کابل با مطلق انگاری نبشتاری و نیز پاره ای بحث های ایدیالوژیک بازره ء آنست .

آیا جاذبه های رفتاری رهبران ، عامل اساسی آنهمه گسست و صف آرایی پنداشته نمی شود ؟ مساله ی که باید به آن پرداخته شود وبی هیچ چشم بستن و مصلحت جویی . خواب جزمی کانت گونه را ،شکاکیت هیوم گون ،در هم میشکند .

 

حزب کمونیست / ماؤیست افغانستان

این حزب درست در همان موضعی ایدیالوژیک ایستاده است که ، سازمان جوانان مترقی چهل و چند سال پیش ایستاده بود . این حزب نسخه ایست بدلی و عوضی از آن حزب مادر ،که به تاریخ پیوست و درکانال های متعددی انرژی به هدر داد. نزاع عنیف نظری و برچسپ " سازشکاری " ،بسان سالهای گذشته در محافل ماویسم باور، بر دامن این حزب نیر گستره افگنده است . این حزب به شور و شر آن سالها و رهبری آن شباهت نمی رساند و قلم هر چند زیبای نویسنده گان آن ، مایه نگشته است ،تا جاذبه و کشش بیافریند ،که دست کم من چنین میپندارم ،نمی دانم تا دگران چگونه می اندیشند .

این سازمان ، مارکسیزم ـ مائویزم گریزی رادیکال را ، به بهانه مصلحت ها نمی پذیرد و دو دسته به "مائوتسه دون " سال های پنجاه چسپیده است و" دن شیاو پنگ " و دولت کنونی چین را ، خاین به آرمانها میخواند و " اقتصاد بازار آزاد سوسیالستی " را نمی پذیرد ، توجیه ایدیالوژیکی که سیاستگران چینی ، به اقتصاد کنونی کشور چین نام داده اند .اما زبان پرخاش طلبانه چهل و چند سال گذشته ، به گونه شگفت انگیزی در روایات آن حاکم است و بیشتر به یک گفتمان درون گروهی میماند تا مخاطبان بسیار شمار را در خطاب شدن . نوستالوژی دردناک رجعت به گذشته ، بسان آن دو جریان رادیکال سالهای چهل ،در اینان نیزگسترده دامن گشته است .(می پرسم) آیا افغانستان کنونی ،تاب این همه مارکسیسم / مائویسم گرایی به مراتب رادیکال تر از حزب دموکراتیک خلق را خواهد داشت ؟ بی گمان که نه .

از زبان " عراقی " اگر بپرسند : بازپرس آخر که چون شد حال آن بيمار ما؟ پاسخم چیزی نخواهد بود جز اینکه ، تب وهن ،تاب و تگ این سازمان را ،به صفر تقرب داده است و درب این سازمان را عملا بروی دگران بسته میابم .

 

اشاره ها:

ــ هر سه رهبر برجسته جنبش مائویستی از خانواده های اعیانی و متمولی برخاسته بودند و هرسه به گونه ای دردناکی جان دادند .اکرم یاری در سال ۱۳۵۷ در زندان امین ناپدید گشت .داکتر فیص در سال ۱۳۶۵ در پیشاور پاکستان احتمالاً ذریعه حزب اسلامی حکمتیار ترور و به قتل رسید و مجید کلکانی در منزل وکیل نیک محمد در مکروریان اول دستگیر و و به فاصله ی کوتاهی پس از دستگیری اعدام گردید .بعد ها قیوم رهبر برادر او نیز در پیشاور پاکستان به قتل رسید .رهبر به عنوان استاد دانشگاه در آلمان ،از وجاهت قابل ملاجظه در میان هواداران ساما و پناه گزینان برخوردار بود . شاعر و نویسنده ‌ء بد اقبال " حیدر لهیب و نیز داود سرمد" ذریعه " اگسا " نابود گشتند و مینا کشور کمال بنیان گذار سازمان زنان وابسته به محافل مائویستی ، در کویته ی پاکستان ،ترور گردید .من از حیدر لهیب یک سروده خوانده بودم با مطلع " رسول دیار روشنی ام " در مجلهء عرفان که پویا فاریابی ، تن به چاپ آن داده بود و سروده ای بود ناب .

ـ لیو جینوو معتقد است :کارشناسان چینی در مقابل انتقادهایی که از این سیاست به عمل آمده است، مدعی میشوند که آنها از اصول اساسی مارکسیسم عدول ننموده و صرفاً اصول مارکسیسم را در شرایط یک کشور عقبماندۀ نیمه مستعمره گسترش داده اند تا کشور را برای انکشاف مراحل بعدی سوسیالیسم آماده بسازند .

 

این مجموعه اقدمات و پالیسی ها بیشتر ناشی از طرزتفکر دنگ شیاوپنگ جانشین مائوتسه تونگ است که بعداً انکشاف بیشتر یافته است. برخی ها این سیاست را ادامۀ تزس های مائو میدانند که حقیقت ندارد . طرح مائو که در ساحۀ اقتصاد در تزس "خیزش بزرگ" و در ساحۀ اجتماعی و سیاسی در "انقلاب فرهنگی" خلاصه شد، شکست خورد و سیاستهای جدید در حقیقت، در نقطۀ مقابل آن شکل میگیرند ( برگردان هادی ابوی )

ـنگاه کنید به " اعلامیه جبهه متحد ملی افغانستان" از مجید کلکانی / رهروان

ـ نگاه کنید به بخشی از مرامنامه حزب کمونیست ـ مائویست افغانستان:

از انجام انقلاب دموكراتيك نوين و استقرار ديكتاتوري دموكراتيك خلق، گذار به انقلاب سوسياليستي در كشور و ادامه انقلاب تحت ديكتاتوري پرولتاريا از طريق برپايي و پيشبرد انقلابات فرهنگي متعدد و پيشروي بسوي ايجاد جامعه كمونيستي جهاني.

در شرايط فعلي دفع تجاوز امپرياليستي به سركردگي امپرياليست هاي امريكايي و سر نگوني رژيم دست نشانده وظيفه عمده انقلاب دموكراتيك نوين را تشكيل مي دهد.

مشي استراتژيك مبارزاتي حزب كمونيست ( مائوئيست ) افغانستان براي دفع تجاوز و قطع سلطه امپرياليست ها از كشور و سر نگوني دولت ارتجاعي، بر پايي و پيشبرد جنگ خلق است. جنگ خلق، جنگ توده هاي مردم، عمدتاً دهقانان تحت رهبري طبقه كارگر از طريق حزب پيشاهنگ پرولتري است. جنگ خلق، جنگ طولاني و متكي بر ايجاد، تحكيم و گسترش مناطق پايگاهي انقلابي است. اين جنگ از راه محاصره شهر ها از طريق دهات و تصرف شهر ها، بطرف پيروزي سرتاسري پيش مي رود.

در شرايط كنوني، بر پايي و پيشبرد جنگ مقاومت ملي انقلابي و مردمي، شكل مشخص بر پايي و پيشبرد جنگ خلق را مي سا زد

ـ مجید کلکانی را به علت سید تباری ،ظاهراً دوستانش"آغا مجید" می نامیدند .

ـ دوستی از بلند پایگان حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،با یاد آوری نام ها و نیز عملکرد برخی از خارجی ها در سالهای گذشته ،معتقد است که در برپایی بسا جریان های سیاسی به گونه ای ،پای خارجی ها دخیل است .

azimiwassi@yahoo.de این آدرس ایمیل در مقابل هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن ابتدا باید جاوا اسکریپت را فعال کنید.

Hamburg Germany