تقلب در هنر و هنر تقلبی
علی امینی نجفی
"ونوس و مارس" اثری از بوتیچلی
تقلب در هنر، یا خلق آثار بدلی، یک پدیده یا "حرفه" کمابیش قدیمی است، اما
مقابله با آن، تخصصی نسبتا تازه است که هر روز توسعه بیشتری پیدا میکند.
موزهها ویترین تاریخ هنر هستند. از آنها انتظار میرود که آثار اصیل را از
هنرمندان حقیقی به نمایش بگذارند. پیشینه و شناسنامه هر اثری باید روشن
باشد، اما تقلب هنری این کار را مشکل میکند. تقلب هم در مورد پاپیروسهای
مصر باستان پیش میآید و هم در مورد هنرمندان معاصر، البته پس از مرگ
هنرمند.
"کارآگاهی هنری" رشته نسبتا تازهای است که به مدد شگردها و تکنیکهای نو
تکامل یافته و تقلب را دشوار کرده است.
نمایشگاه جالبی در نشنال گالری لندن با عنوان "بررسی موشکافانه: تقلبها،
خطاها و کشفها" تماشاگر را با تخصصی آشنا میکند که امروزه بخشی
اجتنابناپذیر برای موزهها شده است.
فن پرسابقه تقلب
از زمانی که آفرینش هنری بوده، تقلید از آثار اصیل هم رواج داشته است. به
ویژه از آغاز رنسانس که از سویی مهر و نشان خلاقیت فردی اهمیت یافت و از
سوی دیگر ارزش "کالایی" آثار بالا رفت، تقلید و تقلب نیز با هدف سودجویی
رواج پیدا کرد.
گفتهاند که حتی میکل آنژ هم از تقلید بری نبود. او کارهای طراحان پیشین را
از موزه قرض میگرفت، از روی آنها کپی میکرد، و غالبا نه طرح اصلی بلکه
کپی خود را پس میداد و کسی هم متوجه نمیشد.
نشنال گالری لندن برخی از تقلبات هنری مشهور را با ارائه نمونههایی از
گنجینه خود به نمایش گذاشته است. در بیشتر موارد آثار بدلی در کنار آثار
اصلی یا عکس آنها به دیوار آویخته است و به تماشاگر فرصت و امکان مقایسه
میدهد.
شناسایی اصل از بدل
خالق تابلوی "مریم عذرا با گل میخک" دهها سال ناشناخته بود تا اینکه در سال
۱۹۹۱ کارشناسان با اطمینان آن را اثری از رافائل اعلام کردند
"نشنال گالری" در نمایشگاهی به سال ۱۸۷۴ دو تابلوی بزرگ از ساندرو بوتیچلی،
نقاش بزرگ رنسانس را به نمایش گذاشته بود: یکی "ونوس و مارس" و دیگری "یک
تمثیل".
امروز هنرشناسان روشن کردهاند که تنها تابلوی اول مال بوتیچلی است. دومی
از آن نقاش دیگری از همان روزگار است. طرفه آن که موزه برای تابلوی تقلبی
پول بیشتری پرداخته بود.
در برخی موارد خطایی کمابیش عادی صورت گرفته است: اثری که سالها به نام
گیرلاندایو (نقاش دوران رنسانس) ثبت شده بود، با معاینه دقیقتر روشن شد که
از آن وروکیو بوده است.
در برابر، نیم تنهای که گمان میرفت از "مکتب وروکیو" بوده، معلوم شد که
مال دورهای تازهتر است. در پیکره موادی به کار رفته که نمیتواند
قدیمیتر از قرن نوزدهم باشد، درحالیکه وروکیو در قرن پانزدهم میلادی زندگی
و کار میکرد.
این جا به جایی در مورد هنرمندان بزرگ هم پیش میآید: خالق تابلوی معروفی
به عنوان "مریم عذرا با گل میخک" دهها سال ناشناخته بود، در سال ۱۹۹۱
کارشناسان با اطمینان آن را اثری از رافائل اعلام کردند.
در عوض، تابلوی "پیرمرد نشسته در مبل" که دیرزمانی گمان میرفت از آن
رامبرانت است، امروزه مسلم شده که تنها میتواند مال یکی از شاگردان او
باشد.
در دوران نزدیک به ما هم این ماجرا پیش آمده است: در اوت ۲۰۰۷ نشنال گالری
در ملبورن دریافت که یک تابلوی منسوب به ونسان وان گوگ، در واقع مال این
هنرمند نیست. یا موزه هنر معاصر کلن (آلمان) باخبر شد که یک اثر منسوب به
کلود مونه، که به بهایی گزاف در سال ۱۹۵۴ خریداری شده بود، یک اثر بدلی
است.
در مواردی خود اثر اصل است، اما در آن دستکاری شده است، برای نمونه در
پرتره یک زن از هانس هولباین، نقاش آلمانی، بدل کاران به تابلو چیزهایی
وارد کرده و آن را با الگوهای زیبایی زمانه همخوان کردهاند تا مشتری
بیشتری پیدا کند.
تفاوت تشابه با تقلید
زنی در کنار پنجره، منسوب به یک نقاش ناشناس ایتالیایی در اوایل قرن
شانزدهم. این نقاشی در قرن نوزدهم با توجه به سلیقه آن زمان با مواد پاک
کننده رنگ ویرایش شد. تابلوی سمت چپ نشان می دهد که اصل تابلو و تغییراتی
که در چند قرن بعد در آن داده شده، چگونه بوده است.
تاریخ هنر میآموزد که هر اشتباهی الزاما تقلب نیست. چه بسا خطایی ساده،
مثلا دست به دست شدن یک اثر یا ناشناس ماندن خالق آن، اصل و منشأ آن را در
تاریکی فرو میبرد.
گاهی دو هنرمند با تکنیک مشابه، روی مضمون یا دستمایهای یکسان کار
کردهاند. در اینجا سخن از تشابه تصادفی یا "توارد" است و نه تقلب. نسلهای
بعد امکان دارد، در تشخیص خالق واقعی دو اثر به گمراهی بروند.
مواردی هست که هنرمندی آگاهانه، نه به قصد تقلب و سودجویی، بلکه تنها به
قصد تمرین و تجربه، اثر هنرمندی دیگر را کپی میکند، اما بعدها کار او به
نام هنرمند اول نوشته میشود.
یا پیش آمده است که خود هنرمند، به قصد ارائه نمونهای کاملتر، آثار پیشین
خود را دستمایه میسازد و آنها را به نوعی تکرار میکند.
هنر تقلب
تقلب معمولا بر پایه یک واقعیت تاریخی شروع میشود. سندی نشان میدهد که یک
هنرمند بزرگ اثری برجسته خلق کرده که اکنون نشانی از آن نیست. در این میان
دلالی زیرک "خلق" آن اثر را به نقاشی زبردست سفارش میدهد. اثر تازه با فوت
و فن خاصی "کهنه نما" میشود.
برخی از بدلکاران به راستی بااستعداد هستند و در مواردی به شهرت جهانی
رسیدهاند. المر دهوری (۱۹۰۶ – ۱۹۷۶) بدلکار مجار، به این واقعیت میبالید
که کارهای تقلبی او از نمونههای اصلی قابلتمیز نیستند. اورسن ولز،
سینماگر معروف آمریکایی، فیلم مستندی به نام "ت مثل تقلب" درباره او ساخته
است.
تام کیتینگ، نقاش آثار تقلبی، در بریتانیا ادعا کرد که بیش از ۲۰۰۰ کار
تقلبی روانه بازار کرده است یا اریک هبورن گفته است که "تابلوهای نقاشی" او
در دهها موزه جهان روی دیوار است.
علم در خدمت تاریخ هنر
با شیوهها و ابزارهای کارشناسی که امروز موزهها به خدمت میگیرند، تقلب
در هنر کمتر و کار نقاشان تقلبی روز به روز دشوارتر میشود.
مسئولان حفظ و مرمت آثار "مچ" بدلکاران را میگیرند. آنها با پژوهش و کار
دقیق هم شناسنامه یک اثر را روشن میکنند و هم تابلوهای دستکاری شده را به
وضع اصلی خود برمیگردانند.
کارشناسان به کمک میکروسکوپهای الکترونیکی قوی، با کاربرد اشعه ایکس و
اشعه مادون قرمز، لایههای یک کار را میکاوند و پیشینه آن را به صورت
کمابیش قطعی مشخص میکنند.
هدف از برگزاری این نمایشگاه در نشنال گالری، ارج نهادن به "همکاری
قابلتوجه دانشمندان، مسئولان حفظ و مرمت آثار و مورخان هنری" است.
نمایشگاه نشنال گالری که در ۳۰ ژوئن آغاز شده تا ۱۲ سپتامبر در لندن ادامه
خواهد داشت.
مریم عذرا و زنبق، که هنرشناسان آن را اثر آلبرشت دورر، نقاش آلمانی می
دانستند. اما اخیرا کشف کردند که این تابلو توسط یکی از شاگردان او ترسیم
شده است
|