از خشم و نفرت تا انقلاب
نويسنده
Olivier PIOT
برگردان:
بهروز عارفي
بسيج مردمي ، سرکوب : چرخه اي شناخته شده و تکراري
.
اما، چه شرايط ويژه اي تونس را به پيروزي سوق
داد؟
اگر حرکت اندوه بار محمد بوعزيزي،
۲۶
ساله که روز
۱۷
دسامبر
۲۰۱۰
در شهر سيدي بوزيد، در مرکز تونس خود را به آتش کشيد، به شورش
دامن زد،
ولي به يقين اين خودسوزي اولين مورد نبود . در سال
۲۰۱۰،
دو جوان ديگر خود را به
آتش کشيده بودند: اولي در منستير، در کرانه دريا در روز
۳
مارس، و ديگري در
۲۰
نوامبر در متلوي. يک بررسي بخش سوختگي بيمارستاني در شهر تونس،
که در اواخر دسامبر
۲۰۱۰
بر روي سايتي اينترنتي فاش شد، برآورد مي کند که «خودکشي از
طريق خودسوزي
»
۱/۱۵
درصد مراجعا ت به بيمارستان است (۱).
در اين گزارش، اين عمل «فوق العاده خشونت
بار» تلقي شده و آن را «پاسخ جوانان به خشونتي ديگر بويژه در
تونس بزرگ و از جمله
حومه هاي داراي سطح اجتماعي-اقتصادي پائين » مي دانند، («نظير
شهرک هاي التضامن و
ابن خلدون») و منطقه شمال غربي (بخش روستائي). اين بررسي در
سال
۱۹۹۸
انجام شده
است...
بنابراين، خودسوزي بوعزيزي يکي از حلقه هاي سلسله دراز
اقدامات نوميدانه است. ولي اين رخداد، در اذهان حک شده است.
محمد خميلي، معلم
بازنشسته
۶۳
ساله، عضو عفو بين المللي و از مخالفان حکومت مي گويد: «اين
جوان متعلق
به قبيله اي قديمي است که در دامنه جنوبي منطقه زندگي مي کند.
نام او از واژه عزيز
مشتق شده است که در اينجا «سرافراز» معني مي دهد.». قدرت اين
قبيله ها که حتي مدت
ها پيش از حضور استعمار فرانسه در کشور (۱۹۵۶-۱۸۸۱)
وارث تاريخ طولاني تونس بود،
تار و پود مناسبات اجتماعي منطقه هاي مختلفي را بهم مي ريسد.
زيرا اين بهم بافتگي
قبيله اي بر رويدادهاي سيدي بوزيد ، قصرين و ثاله سنگيني کرده
است. در نواحي داراي
سنت قوي تجارت مانند شمال (بنزرت) و ساحل (صفاقص و سوسه)،
برعکس، نام هاي خانوادگي
و وابستگي اجتماعي ترجمان نقش عمده اخوت قديمي حرفه اي است.
آقاي خميلي تاکيد مي کند که «پيش از اين که محمد ابزار
کارش [چرخ دستي ميوه فروشي] را از دست دهد، يک زن کارمند
شهرداري به او سيلي زده
بود. در فرهنگ ما، اين عمل غير قابل قبول است!». اين پسر جوان
شرفش لگدمال شده بود،
در نتيجه انزجار بصورت جمعي ظاهر شد. پس از
۱۹
دسامبر، ابتدا در سيدي بوزيد و سپس
در شهرهاي اطراف، رودرروئي ها جوانان را در برابر پليس قرار
داد. از جمله در منزل،
بوزيان، مکناسي، رقب، مزونه، قابس... از همان وقت، رويدادها
يکي پس از ديگري رخ
دادند. درگيري، خشونت هاي پليسي، دستگيري هاي وسيع، تظاهرات
پشتيباني، درگيري هاي
دوباره .... وضع طوري شد که زين العابدين بن علي شخصا در
تلويزيون ظاهر شد. ميليون
ها تونسي نخستين سخنراني او را در
۲۸
دسامبر دنبال کردند، که بازتابي در رسانه هاي
بين المللي نداشت باستثناي تلويزيون الجزيره که از
۲۴
دسامبر، بصورت شبانه روزي
رويدادها را بي وقفه پخش مي کرد.
«نسل
هاي جديد تحصيلکرده به اميد چيز ديگري اند»
بن علي، با کت و شلوار تيره، قامتي رزمي در تلويزيون
کانال
۷ «سوء
استفاده از موارد منزوي» را نکوهش کرد و از «ابزار سازي سياسي»
سخن
راند و سپس با بوعزيزي بستري در بيمارستان عکس انداخت.اين
تصاوير تبليغاتي اثر
معکوس گذاشت و به ضرر عاملانشان تمام شده به نخستين کليشه هاي
شورش تبديل شد.
بوعزيزي روز
۴
ژانويه
۲۰۱۱درگذشت..
روز پنجم ماه، شش هزار تظاهرات کننده سراپا در
خشم فرورفته در تشييع جنازه او در روستاي قرات بالنور شرکت
کردند. روز بعد، مرد سي
و يک ساله اي بنوبه خود در شهر متلوي خود را به آتش مي کشد.
بنا به گفته اتحاديه عمومي کارگران تونس، در شهر پنجاه
هزار نفري متلوي، از مراکز صنايع معدن تونس،
۴۰
درصد جمعيت فعال بيکارند. يکي از
دلايل اين وضع، تجديد ساختارگسترده معادن بزرگ فسفات در قفصه
است: تعداد کارکنان
اين حوزه در مدت بيست و پنج سال با از دست دادن سه چهارم آنان
به پنج هزار نفر
رسيد. (۲)
اين شهر ستم کشيده از
۱۵
سال پيش، در اثر مهاجرت مخفيانه بسوي ايتاليا
هزينه بالائي پرداخته است.(۳)
در اين گير ودار، شهرهاي قصرين و ثاله شعله ور شدند.
بيزاري محلي جايش را به شورشي اجتماعي داد که در مناطق به حال
خود رها شده از مرکز
تا غرب گسترده شد. در اينترنت صفحه مشهور «خطا
۴۰۴»
، نماد سانسور، ظاهر شد. حاکميت
هنوز گمان مي کرد که مي تواند جنگ اطلاعات را ببرد.
ناحيه توريستي مشهور توزر در جنوب غربي کشور، هنوز بر
کنار از شورش با قي مانده بود و در ميان تلويزيون ها، فرانس
۲۴
مسير الجزيره را در
پيش گرفت. در پاريس، مجري عرب زبان تلويزيون خبري فرانسه
«خشونت ها» را تفسير مي
کند. يوسف، چهل ساله در رستوران کوچکش بر صحنه ها خيره شده
است. او شرح مي دهد که:
«مسئله،
بيکاري جوانان ديپلمه است. دو برادر جوان من يکي ليسانس
(کارشناسي)
کامپيوتر و ديگري فوق کارشناسي مديريت دارند. اولي در هتلي در
سوسه مستخدم است و
دومي بيکار. اين وضع نمي تواند دوام بياورد!»
بيکاري جوانان تحصيلکرده اولين باروتي است که بدنبال
جرقه سيدي بوزيد منفجر مي شود. درست است که بوعزيز فقط ديپلمه
دبيرستان بود. ولي در
کشوري که در برخي مناطق بيش از
۵۰
درصد بيسوادند، ديپلم دبيرستان مقدس است. از
اوايل سال هاي دهه
۱۹۹۰،
دولت جوانان را به کسب ديپلم و ادامه تحصيلات عالي تشويق
مي کند: بر طبق آمار موسسه ملي آمار تونس
(INTS)،
در سال
۲۰۱۰،
يک سوم جوانان
۱۹
تا
۲۴
ساله دانشجو بودند. محمود بن رمضان، استاد اقتصاد در دانشگاه
تونس و مولف يک
کتاب جديد (۴)
مي گويد: «در دبستان و دبيرستان، موانع انتخاب را برداشته اند.
سپس،
با افزايش معدل متوسط سال تحصيلي تا ميزان
۲۵
درصد، کسب ديپلم دبيرستان را ساده تر
کرده اند.». در نتيجه: «در سال
۲۰۱۰،
حتي اگر نيمي از محصلين نمره قبولي ديپلم را
نمي گيرند،
۷۰
درصد انان ديپلم دريافت مي کنند». در سال
۱۹۸۰،
ميزان قبولي ديپلم
فقط
۳۵
درصد بود. ترقي اجتماعي از راه تحصيل و اميد موفقيت از راه کار
و شايستگي که
دسته دسته جوان ديپلمه توليد کرده ، از اصولي است که در دوره
رياست جمهوري حبيب
بورقيبه (۱۹۸۷-۱۹۵۶)
مقدس شمرده مي شد. بن رمضان ادامه مي دهد: «بين سال هاي
۲۰۰۸
و
۲۰۱۰،
هر سال نزديک به هفتاد و پنج هزار دانشجوي ديپلمه آموزش عالي
وارد بازار کار
مي شدند، در حالي که در سال هاي دهه
۱۹۸۰،
تعداد آنان فقط هشت هزار نفر بود». اين
گرايش به تحصيل، که در گزارش هاي رسمي به عنوان نماد پويائي
مورد تمجيد قرار گرفت،
فقط توانست معضل اشتغال را به تعويق اندازد.
اقتصاد تونس بين سال هاي
۲۰۰۰
و
۲۰۰۸،
رشد سالانه اي
از
۴
تا
۵
درصد داشت. جهانگردي (توريسم) که
۸
درصد در توليد ناخالص داخلي است (ده
درصد براي کشاورزي،
۵۴
درصد براي خدمات و
۳۵
درصد براي صنعت) چهره مرفهي از کشور
بدست مي دهد. اما، در پشت اين سلامتي اقتصادي ناهماهنگي هاي با
اهميتي وجود دارند.
پيرو يک بررسي جديد(۵)،
بيکاري
۱۵
تا
۲۹
سالگان در سال
۲۰۰۸
به
۲/۳۱
درصد مي رسيد و
بيکاري جوانان ديپلمه به
۲۲
درصد (بيکاري متوسط کشور
۱۴
درصد است). قريب به دوسوم
بيکاران (۷۲درصد)
کمتر از سي سال دارند... به عقيده گروهي از کارشناسان، اقتصاد
بايد به رشدي معادل
۸ %
در سال برسد تا همه اين دانشجويان بتوانند کار پيدا کنند.
يکي از اسناد جديد اتحاديه کارگران تونس درباره فرمانداري سيدي
بوزيد (۶)
حاکي از
اين است که ميزان بيسوادي در اين ناحيه هنوز
۶۰%
است، در حالي که ميزان موفقيت دانش
آموزان در کسب ديپلم نزديک به
۹۵%....
محمد علي غندام، دبير سنديکا در توزر مي
گويد: «جوانان و والدين آنان را اميدوار کردند. نسل جديد
تحصيلکرده خواهان شغل
ديگري غير از کسب و کار کوچک و کشاورزي است. اما آرزوي آنان بر
باد رفته.»
شهر هاي ثاله، سبيتله، سيدي بوزيد، رقب، دور و نيز
القيروان که با بيکاري (بدون دريافت حق يبکاري) سر در گريبان
اند، پيش از بقيه
مناطق به شورش پيوستند. براي نخستين بار پس از
۱۷
دسامبر، روز
۷
ژانويه ارتش به
قصرين اعزام شد. رقم رسمي کشته شدگان در کشور،
۱۲
نفر اعلام شد ولي فدراسيون بين
المللي حقوق بشر تعداد آنان را بيشتر از بيست تن دانست. شهادت
افراد و تصاوير
انتشار يافته توسط شبکه هاي اجتماعي خشونت پليسي را نشان داد.
و شايعه اي به راه
افتاد: تيراندازان مستقر در پشت بام ساختمان هاي بلند، با
«اسنايپر» هاي مجهز به
دوربين هدف هاي خود را از ميان جوانان تظاهر کننده انتخاب مي
کنند.
اين سرکوب خشن دومين باروت انقلاب بود. هنگامي که
تونسي ها به سرنوشت جوانان شورشي در محله هاي فقير نشين آگاه
مي شوند، اين انبار
باروت در روز هاي
۷
و
۸
ژانويه منفجر شد. سرکوب، کينه ديرينه را نسبت به نيروهاي
پليس (صد و پنجاه هزار مامور)، که ده ها سال است بخاطر غرور ،
فسادشان و تحقير مردم
شناخته مي شوند، تيز تر مي کند. خميلي توضيح مي دهد که «اين
بار، شورش رنگ سياسي مي
گيرد. سرتاسر تونس قيام مي کند». ولي با چه بازيگراني؟
ابتداجوانان، چرا که چهل درصد جمعيت زير
۲۵
سال است.
به يقين، ديپلمه هاي بيکار ولي همچنين کساني که نتوانستند
تحصيلات دبيرستاني را
بپايان برسانند. از چهار ميليون جوان زير بيست و پنج سال، فقط
پنج هزار نفرشان
دانشجوي دانشگاه هستند.اين جوانان فقط بن علي و رژيم آزادي کش
او را ديده اند. و
همه در استفاده از رايانه ماهرند (بيش از يک تونسي روي سه از
اينترنت استفاده مي
کند). توفيق ثامر دريس، استاد فلسفه در صفاقص اين پديده را
چنين تحليل مي کند: «اين
نسل از طريق بلاگ ها، تويتر و فيس بوک، فضاي آزادي و اعتراض
خود را بر روي اينترنت
ساخته است.»
اما، در تظاهرات ها، بزرگ تر ها ، پدران، مادران و
پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها نيز حضور دارند. آنان نيز قرباني
بيکاري بوده و بويژه از
سال ها تحصيل بيهوده فرزندانشان خشمگين اند. شورش که ابتدا
اقشار مردمي نيروي محرکه
آن بودند، گروه هاي ديگر مردم را نيز در بر مي گيرد، بويژه
طبقات متوسطي که اقتصاد
در اوايل سال هاي دهه
۱۹۹۰
موقعيت شان را تقويت کرده بود: استادان دانشگاه، معلمان،
وکلا، بازرگانان، سرمايه گذاران، پزشکان.... اين پايه اجتماعي
جديد در ارتباط با
گسترش جغرافيائي اعتراضات قرار دارد. پس از اعتصاب عمومي
پيروزمند در روز
۱۲
ژانويه
درصفاقص، شهرهاي بزرگ کشور مانند تونس، سوسه، صفاقص، بنزرت نيز
شعله ور مي شوند.
بورژوازي ليبرال، بازرگاني و مالي نيز بيکار نمي مانند. اين
بورژوازي که بطور سنتي
با رژيم بورقيبه و در آغاز حکومت بن علي با او همکاري مي کرد،
هنگامي که بدست شبکه
مافيائي خانواده بن علي و دار ودسته طرابلسي (خانواده ليلا،
همسر دوم بن علي از سال
۱۹۹۲)،
به کنار گذاشته مي شود، شروع به غر ولند مي کند.آقاي خميلي
اشاره مي کند:
«روز
۸
ژانويه هيئتي از بازرگانان سوسه که از پايگاه هاي منطقه اي بن
علي و نيز در
گذشته بورقيبه بودند، در کاخ رياست جمهوري کارتاژ حضور بهم
رسانده و از رئيس جمهور
مي خواهند که قدرت آنان را به ايشان باز گرداند.»
بنا به گفته رضا الرداوي، وکيل و دبير کل عفو بين
المللي تونس، صبح روز
۱۰
ژانويه، «بن علي هنوز مستقيما مورد حمله نيست، ولي لحن
تندتر مي شود. ابتدا، وکلا و استادان دانشگاه، دو گروهي که
مورد تحقير بوده و از
نزديک با مشکلات اهالي در تماس بودند، از مطالبات اجتماعي و
مردمي پشتيباني کردند.
سپس نکوهش سرکوب اوج مي گيرد. ولي يک پرسش همچنان باقي است. در
مورد رهبري سياسي
اين جنبش؟ فعلا، چنين رهبري اي وجود ندارد.»
سربازان، هرگز عليه شورشيان مداخله نکردند
کدام بازيگران سياسي قادر به رهبري سياسي اند؟ بن علي،
هنگام سخنراني مشهور آغاز رياست جمهوري اش در هفتم نوامبر
۱۹۸۷،
که مورد استقبال
ميليون ها تونسي قرار گرفت، از «بلوغ» کشور براي ايجاد
«دموکراسي» بر پايه «نظام
چند حزبي و کثرت گرائي سازمان هاي توده اي» تمجيد کرد. اما، با
گذشت يک «بهار» و
چند ماه، فرمانرواي جديد زندگي اجتماعي و سياسي را مسدود کرد.
بن علي با تاسيس اجتماع موسسان دموکراتيک
(RCD)،
وارث
حزب بزرگ دستور نو که بورقيبه بنيان گزارش بود (۱۹۳۴)
و در سال
۱۹۶۴
به حزب
سوسياليست دستوري تبديل شد، در ظاهر نظام چندحزبي اي را پذيرفت
(تونسي ها آنرا
«دکور»
مي نامند) که در آن چند حزب موسوم به «اپوزيسيون قانوني» اين
نقش را بازي مي
کنند. برخي نظير جنبش دموکرات هاي سوسياليست
(MDS)
و جنبش التجديد (نوسازي) در مجلس
نماينده دارند. برخي ديگر، مثل حزب دموکراتيک پيشرو
(PDP) «مضحکه
انتخاباتي» را
تحريم مي کنند.
در حاشيه دوم نظام، هزاران سازمان سياسي حضور دارند که
«اپوزيسيون
قانوني» خوانده مي شوند. (به مقاله چه بديلي براي تونس، امين
علال در
همين شماره مراجعه کنيد). تنها سنديکاي انحصاري، اتحاديه عمومي
کارگران تونس
(UGTT)
است، در حالي که جنبش دانشجوئي که بسيار فعال بود و در سال هاي
دهه
۱۹۷۰
و
۱۹۸۰
پيرامون اتحاديه دانشجويان تونس
(UGET)
سازمان مي يافت، از چند سال پيش مجبور به
فعاليت مخفي شده است. بازيگر ديگري که اهميت دارد جامعه مدني و
شبکه اعتراضي آن
(راديو،گروه
هاي موسيقي، کانون ها)، و انجمن هاي دفاع از حقوق بشر است.
برخي مانند
عفو بين المللي خود را «غيرسياسي» مي دانند ولي برخي ديگر را
کادرهاي پيشين
اپوزيسيون بورقيبه و بن علي ايجاد کرده اند. جامعه (ليگ) حقوق
بشر تونس که در سال
۱۹۷۶
تاسيس شده از جمله آنان است. اين ليگ، قديمي ترين جامعه دفاع
از حقوق بشر در
آفريقا و جهان عرب است. آخرسر نوبت ارتش ملي مي رسد. بورقيبه
اين ارتش را در سال
۱۹۵۶
با اصل عدم دخالت در «امور دولتي» تاسيس کرد. اين ارتش محقر سي
هزار سرباز
دارد (بيست و هفت هزار در نيروي زميني).
برخلاف نيروهاي پليس که تعدادشان در دوره بن علي سه
برابر شد، ارتش «جمهوري خواه» بوده و از وجهه خوبي بين مردم
برخوردار است. قانوني
مصوبه
۱۹۵۷
وابستگي به گروه هاي سياسي را براي افراد نظامي ممنوع ساخته و
هرگز، در
آشوب هاي مشهور تاريخ کشور – جنبش دانشجوئي (۱۹۷۲)،
شورش نان (۱۹۸۴)
و اعتصاب معدن
(۲۰۰۸)
–
سربازان براي سرکوب دخالت نکرده اند. چهره افتخار آميز بي
طرفانه که نماد
آن حرکت رئيس ستاد ارتش، رشيد عمار است که در
۱۲
ژانويه بخاطر خودداري از«شليک بسوي
مردم» برکنار شد.
قفصه، صبح
۱۰
ژانويه. در ساختمان مرکزي اتحاديه
کارگران تونس، سي عضو فعال جر و بحثي پر شور دارند. از روز
۶
ژانويه، آن ها تلاش مي
کنند شعبه محلي را به پشتيباني از جنبش وادارند. ولي رهبري
کشوري با حمايت عباسي
عماره، دبير منطقه اي سنديکا که به فساد و مداحي رژيم بن علي
شهرت دارد، مقاومت مي
کند. انسداد مشابهي در صفاقص، توزر و سوسه احساس شده است.
همان روز، بن علي دومين سخنراني اش را ايراد کرده و به
«تروريستها»
حمله مي کند که از خشم اجتماعي « سو استفاده » کرده اند. اما
جنبش تند
ترمي شود. زمان وعده هاي بن علي فرا مي رسد. او اعلام کرد که
تا سال
۲۰۱۲ «سيصدهزار
شغل جديد» ايجاد مي کند. خميلي با خشم مي گويد: «از سال
۱۹۹۰،
بن علي مدام اين شغل
ها را به ما وعده داده است. هيچ کس او را باور ندارد. به هر
حال، جنبش به چنين حيله
اي اعتنا نمي کند». بن علي که از جنبش اعتراضي دانسجويان مي
ترسيد، همه آموزشگاه
هاي کشور را بست. بالاخره، چند ساعت بعد، اتحاديه کارگري واکنش
نشان داد: رهبري
اتحاديه به بخش هاي منطقه اس صفاقص، القيروان و توزر اجازه داد
که روز بعد در مناطق
و سپس
۱۴
ژانويه در تونس اعتصاب عمومي به راه بياندازند. يکي از کادرهاي
التجديد
بلافاصله واکنش نشان داد: «به هر حال اين شهرهاي معترض هستند
که به تنهائي وارد
کارزار خواهند شد». همان شب، در شهرک هاي مردمي پايتخت
(التضامن و منيهله) اولين
شورش ها براه افتاد.
و اما نقطه عطف اعتصاب عمومي پيروز مند صفاقص (شهر
ششصدهزار نفري) است ، که منطقه اي تجاري و بندري ، ثروتمند و
مرفه مي باشد که تحت
تسلط يک بورژوازي مالي و يک طبقه متوسط با اهميت قرار دارد. در
سوسه نيز که شهري
است که از توريسم بهره برده، کارکنان بيمارستان فرهت حشاد راه
پيمائي بزرگ اعتراضي
برگزار کردند. کارکنان هتل ها که شغل و وضعيت شان در اثر بحران
سال هاي
۲۰۰۹-۲۰۰۸
آسيب ديده و بدتر شده، به آنان پيوستند. روز قبل، پليس از
انتقال زخمي ها به
بيمارستان جلوگيري مي کرد. يک بار ديگر، بن علي حس کرد که جهت
باد تغيير کرده است.
۱۳
ژانويه، بن علي سخنراني سومش را ايراد کرد که در آن موضعي
فروتنانه گرفت. او از
«آزادي
مطبوعات» و «حقوق احزاب اپوزيسيون» سخن رانده، وزير کشور را
برکنار و تعهد
کرد در انتخابات سال
۲۰۱۴
شرکت نکند. ولي ديگر دير شده بود. اعتراض سياسي به انقلاب
تبديل شده است. انبار باروت سومي که تاکنون تکان نخورده بود،
آشکارا منفجر مي شود:
نفرت نسبت به مافياي طرابلسي ها.
کارهاي ننگين اين باند از چشم روشنفکران و مبارزان
سياسي مخفي نبوده اند، اما، کم کم بحث ها در خانواده ها
پيرامون انحصار بنگاه ها
هنگام اجراي برنامه خصوصي سازي (بين
۱۹۹۵
و
۲۰۰۵)،
تصاحب روزنامه ها و املاک (کاخ
ها) در يک کلام، نمايندگي سازندگان اتومبيل، سوپرمارکت ها،
بانک ها، شرکت هاي
هوائي، موسسات ارتباطات تلفني....مي گردد. از پانزده سال پيش،
نزديکان خانم طرابلسي
بر کليه حوزه هاي اقتصاد دست گذاشته اند.
۱۴
ژانويه، بالاخره آنچه نا محتمل مي نمود رخ داد: بن
علي از کشور فرار کرد. انقلاب سر دولت قطع کرد. روزهاي اول پر
هرج و مرج بود.
سازمان هاي سياسي که از يوغ سانسور آزاد شده بودند، يک باره در
جلو صحنه قرار
گرفتند. اين گروه ها که در مکتب مخفي کاري شکل گرفته و با
انحرافات سکتاريستي خو
کرده اند، مجبورند که با همديگر بسازند. زيرا، کوچه ها ساکت
نمي شوند. يکي از
فعالان
PDP
روز
۱۸
ژانويه شعار مي دهد: «با بريدن تارک يک درخت، ريشه هاي آن کنده
نمي شوند».
در اين جاست که سخنان يک هفته پيش محمد خميلي دوباره
طرح مي شود(۷):
«تا
حالا، هرگز مردم تونس سرنوشت خود را بدست نگرفته بودند. نه در
دوره استعماري (۱۹۵۶-۱۸۸۱)،
نه هنگام استقلال (۱۹۵۶)،
نه هنگام سقوط بورقيبه با
سرکردگي بن علي (۱۹۸۷).
اگر اين بار، تونسي ها بن علي را ساقط کنند، اين يک غرور
بزرگ ملي است. و اين شرف بازيافته را هيچکس نمي تواند از آنان
بگيرد.»
پاورقي ها:
۱ –
بررسي بخش جراحي بيمارستان عزيز عثمانه
در شهر تونس(۱۹۸۸)
www.tunivisions.net
۲
–
به مقاله زير مراجعه کنيد:
Karine Gantin et Omeyya Seddik, « Révolte du “peuple des
mines” en Tunisie », Le Monde diplomatique, juillet 2008, et
« Tunisie : jugement iniques à Gafsa »,
www.monde-diplomatique.fr, 12 janvier 2009.
۳
–
در آوريل
۲۰۰۹،
۱۵
تونسي اهل متلوي در درياي
مديترانه و نزديکي هاي کرانه هاي ليبي جان خود را ازدست دادند.
۴
–
به کتاب زير مراجعه کنيد:
Mahmoud Ben Romdhane, Tunisie : Etat, économie et société.
Ressources politiques, légitimation et régulations sociales,
Publisud, Paris, 2011.
۵
- Lahcen Hacy, « Substituer des emplois précaires à un
chômage élevé. Les défis de l’emploi au Maghreb », Cahier
Carnegie, Carnegie Middle East Center, Beyrouth, 15 novembre
2010.
۶
-
گزارش اتحاديه کارگران تونس به زبان عربي:
« Le développement régional à Sidi Bouzid : entre mythe et
réalité », rapport de l’UGTT (en arabe), Tunis, août 2010.
۷
–
به مقاله زير در سايت لوموند ديپلماتيک (فرانسه)
نگاه کنيد: در اين مقاله «هفته اي که بن علي را سرنگون کرد»،
کريم، نام مستعارآقاي
خميلي است.
« La semaine qui a fait tomber Ben Ali », sur le site du
Monde diplomatique – 19 janvier 2011.
M. Khemili est cité sous le pseudonyme de « Karim ».
|