"شکنجه در عصر ترس"

گروه اینترنتی قلب من
 

 

"شکنجه در عصر ترس"١ ، نام کتابی است که اخيرا توسط انتشارات "سرافيم" در کانادا منتشر شده است. نويسنده کتاب دکتر عزت مصلی نژاد، کارشناس ارشد و پژوهشگر مرکز کانادايی قربانيان شکنجه ٣ فصل از ١٢ فصل کتاب را به موضوع خشونت نسبت به کودکان در جهان ما و نيز فصلی را به وضعيت کودکان در زندانهای ايران اختصاص داده است. آنچه در زير می‌آيد برگردانی است از بخشی از اين کتاب و نگاهی است به وضعيت کودکانی که در مناطق جنگی زندگی می‌کنند.

کودکان درجنگ

    

نگارش: ش . بامداد

وقتی محلات مسکونی شهرها و يا روستاها جولانگاه جنگ و ترور و اشغال می‌شوند، کودکان فشار سنگين آثار جنگ را خاموش و بی‌دفاع تحمل می‌کنند. در گوشه و کنار جهان، کودکان بيش از ٣٠ کشور هم اکنون چنين وضعيتی دارند. با وجود اعلاميه جهانی حقوق کودک و تصويب دو پروتکل موثر بر آن برای دفاع از جان کودکان درمناطق جنگی و به رغم همه فعاليتها و اقدامات با ارزشی که در سالهای اخير توسط افراد، گروههای جامعه مدنی، سازمانهای غير دولتی و دولتی، و سازمانهای بين المللی انجام گرفته است، تنها در دهه گذشته دو ميليون کودک در مناطق و کشورهای درگير جنگ کشته شده‌اند، بيش از ٤ ميليون آواره و يک ميليون يتيم برجای مانده‌اند، و بيش از ده ميليون دچار مشکلات روانی، ناشی از آسيب‌های گوناگونی مثل آدم ربايی، زندان، تجاوز جنسی و ديدن مرگ فجيع اعضای خانواده، شده‌اند. هم اکنون صدهاهزار کودک به عنوان جنگجو در ارتشهای دولتی و يا گروههای شورشی سلاح به دست دارند. وضعيتی که دختر بچه‌ها در جريان جنگ و حتی پس ازآن تجربه و تحمل می‌کنند غير قابل تصور است و نيازهای عاجل آنها مورد توجه جدی واقع نشده است.

از اواخر سده گذشته، با فروپاشی شماری از دولتها و دادستد افسارگسيخته اسلحه و مهمات، جنگهای داخلی ابعاد تازه‌ای پيدا کرده، و جمعيت‌های وحشت زده از جنايتهای شرم آور و گروههای غيرمتعارف و مافيايیبيشتر شده‌اند. به رغم مفاد روشن مصوبه رم در رابطه با دادگاه کيفری بين المللی اما اين جنايات همچنان ادامه دارد.

در آفريقا ٣٠ جنگ از سال ١٩٧٠ که عمدتا هم کشمکشهای داخلی بوده‌اند قاره را در محاق نکبت جنگ و چرخه فقر و توسعه نيافتگی بيشتر گرفتار کرده‌اند.

دهه گذشته در افغانستان، آنگولا، بوسنی و هرزه گوين، کنگو، اريتره، اتيوپی، رواندا، سيرالئون، سومالی، سودان، کوزوو، تيمور شرقی، عراق و نقاط مشتعل ديگر ساز و کارهای توسعه و دستاوردهای مدرنيزم مانند آزادی ، دمكراسی ، سواد، بهداشت، رفاه، و فن آوری‌های جديد و ... هر چه بيشتر منهدم شده‌اند. دستاورد فرهنگها و تمدن‌های گوناگون بشری در خطر نابودی قرار گرفته‌اند. و حقوق شهروندی و به خصوص حقوق زنان و کودکان بيشتر و بدتر نقض شده است.

"شکنجه در عصر ترس"١ ، نام کتابی است که اخيرا توسط انتشارات "سرافيم" در کانادا منتشر شده است. نويسنده کتاب دکتر عزت مصلی نژاد، کارشناس ارشد و پژوهشگر مرکز کانادايی قربانيان شکنجه ٣ فصل از ١٢ فصل کتاب را به موضوع خشونت نسبت به کودکان در جهان ما و نيز فصلی را به وضعيت کودکان در زندانهای ايران اختصاص داده است. آنچه در زير می‌آيد برگردانی است از بخشی از اين کتاب و نگاهی است به وضعيت کودکانی که در مناطق جنگی زندگی می‌کنند.

رنج‌های ته نشين در خون

قربانيان جنگهای دوران جديد عمدتا غير نظاميان و به خصوص کودکان هستند. در شصت سالی که از جنگ جهانی دوم گذشته است، جهان ما شاهد بيش از ١٥٠ جنگ بزرگ و کوچک بوده که ١٣٠ مورد آن در کشورهای در حال توسعه و توسعه نيافته جايی که نکبت فقر، استبداد، و جنگ‌های قومی بيداد می‌کنند، رخ داده است.

نسبت تلفات غير نظاميان از ١٠ درصد کل تلفات در جنگ اول جهانی به نود درصد در جنگ‌های اخیر رسیده است که هشتاد درصد آن نيز کودکان و زنان بوده‌اند. در جنگ‌های داخلی عموما نزاع و درگیری در مناطقی که مردم زندگی می‌کنند، جريان دارد و نه در ميدان‌های جنگ. در دوره زمانی پس از پايان جنگ سرد اين اعضای گروههای متخاصم و فرزندانشان بوده‌اند که آماج کينه‌های قومی و جنگهای داخلی قرار گرفته‌اند.

گراسا ماشل، نماينده دبيرکل سازمان ملل در مسائل مربوط به کودکان مناطق جنگی در سال ١٩٩٦ در گزارش٢ مشهورخود به مجمع عمومی سازمان ملل در مورد اثرات جنگ بر کودکان "می نويسد: "بگذاريد کودکان را مناطق صلح بناميم. به اين ترتيب سرانجام نوع بشر اعلام خواهد کرد که دوران کودکی دوران مصونيت است و کودکان از اثرات مهلک نبردهای نظامی بايد در امان بمانند."

نه سال از بيان اين سخنان گذشته است، اما فشار مصيبت‌های جنگ بر کودکان همچنان بی حد و حصر است. جنگ تخريب زيرساخت‌های اقتصادی، توسعه نايافتگی بيشتر و فقر فزونتر را در پی داشته و دارد. و هزاران دختر جوان را به پذيرش ويروس "اچ.آ.وی" و ابتلا به ايدز و تن دادن به فحشا برای بدست آوردن پول و غذا واداشته است. جنگ‌ها،در هر گوشه جهان، از کودکان تلفات می‌گيرند و کودکی آنان را به يغما می‌برند. در برخی مناطق طول زمان جنگ‌ها بيش از سن و سال بچه‌هاست. کودکان بسياری در اين مناطق هرگز شانس تجربه نوع ديگری از زندگی جز زيستن در جنگ را به دست نياورده¬اند، اما آنان در سال‌های اوليه زندگی خود درد و رنج‌هايی را تجربه می‌کنند، که بيش از تجارب دردناک زندگی آدمهای بالغ است.

زير بالهای ترس و مرگ

جنگ، اشغال و حملات تروريستی بدبختی‌های کودکان را فرا تر از تصور افزايش داده است.

- در عراق کودکان اصلی ترين قربانيان جنگ و اشغال هستند

پيش از اشغال توسط نيروهای ائتلاف، مرگ و مير کودکان زير پنجساله عراقی بيش از دو برابر مرگ مير کودکان در ده سال پيش از آن شده بود.

در گزارشی که توسط صندوق کودکان سازمان ملل در مورد وضعيت کودکان جهان در سال ٢٠٠٤ تهيه شده، چنين آمده است: يکی از درگيريهای ميان عراقی‌ها و نيروهای ائتلاف در فلوجه و بصره، برای نمونه، کشته شدن فجيع بيش از ١٠٠ کودک را در پی داشت که برخی از آنان در راه مدرسه و خانه تلف شدند. همين گزارش می‌افزايد: گروه‌های مافيايی از دزديدن کودکان برای گروگانگيری، و يا وادار کردن بچه‌ها به انواع و اقسام کارهای تروريستی، و تحقير و تنبيه آنها لحظه‌ای فروگذار نيستند.

_ هم کودکان فلسطينی و هم کودکان اسرائيلی از جنگ و ستيز ميان دولت‌هايشان در کابوس و عذاب مداوم بزرگ می‌شوند. در حين عمليات ارتش و نيروهای امنيتی اسرائيل و نيز حملات تروريستی حماس و حزب¬الله، کودکان در برابر ديدگان يکديگر کشته يا زخمی می‌شوند. علاوه بر اين کودکان فلسطينی شاهد ويرانی خانه‌ها ومحله‌های زندگيشان هستند و بايد جور مجازات جمعی فلسطينيان توسط دولت اسرائيل را هم بکشند. هزارها کودک فلسطينی هم اکنون در خيل آوارگان جهان جای دارند. گذران يک زندگی معمولی و عادی به خاطر وقفه‌های مدام در خدمات آموزشی و بهداشتی، بسته شدن جاده‌ها، و برقراری حکومت نظامی از آنان دريغ شده است. نه در خانه و خيابان و نه در مدارسی که توسط سازمان ملل بر پا می‌شوند، کودکان فلسطينی از آتش گلوله‌های اسرائيلی در امان نيستند. "ما هميشه گوشمان پر از صدای هلی کوپتر، تانک و بمب است."

_ شهرهای فلسطينی رفح و خان يونس در نوار غزه و نابلس و جنين در کرانه غربی از سوی اسرائيل به عنوان مناطق جنگی اعلام شده اند، و همين به ارتش اسرائيل اختيار تام داده تا به گلوله باران مناطق مسکونی و صاف کردن خانه‌های فلسطينيان بپردازند. طبق گفته "مرکز فلسطينی حقوق بشر"، در چهار سال انتفاضه، ١٣٦ کودک در رفح و خان يونس کشته شده اند، يعنی يک چهارم کودکانی که در خلال نا آراميهای اين دوره به علل مختلف از قبيل گلوله باران‌های بی هدف، کاربرد زور و خشونت، تيراندازی، کشتار و هدف قرار دادن کودکان به قتل رسيده‌اند.

_ بنا به شواهد عفو بين الملل، در سال ٢٠٠٤ هزاران زن و دختر توسط "جانجويد"، گروه شبه نظامی بدوی، که بوسيله حکومت سودان حمايت می‌شود، ربوده و یا مورد تجاوز واقع شده‌اند. شبه نظاميان جانجويد به ترويج دوباره تجاوزات گروهی به بچه‌های مدارس پرداخته‌اند. آن‌ها در پناه بمباران هواپيماهای جنگی سودان، دهکده‌ها را آتش می‌زنند، و شهروندان را می‌کشند. قربانيان اصلی اين فجايع همواره کودکان بوده و هستند.

تراژدی دارفور، نشان درماندگی دنيای ما در حمايت از کودکان در مقابل غول پليد جنگ است. تا اکتبر ٢٠٠٤ ، بيش از ٢/١ ميليون کودک تنها در نتيجه اين جنگ آواره شده‌اند.

در راه مدرسه

اختلال در تحصيل کودکان و ويرانی مدارس فراورده جانبی جنگهاست

_ خاطره تلخ کشتار کودکان روس در مدرسه اشان هنوز از يادها نرفته است، در سپتامبر ٢٠٠٤ ، گروگان گرفتن مدرسه‌ای در بسلان ( غرب روسيه)، بوسيله گروههای نظامی چچن و حمله متقابل نيروهای امنيتی روسيه بيش از ٣٥٠ کشته به جای گذاشت که ١٥٠ نفر آنان کودکان کم سن و سال بودند. اين رويداد غم انگيز نشانگر اهانتی شرم آور به اصلی ترين اصول اخلاق انسانی توسط حکومت‌ها و نيروهای شورشی است.

_ وضعيت البته در مناطق جنگزده ديگر، بهتر از اين نيست. به عنوان نمونه در ماه می‌٢٠٠٣ در آسه ی اندونزی، ٤٦٠ مدرسه در جنگ ميان نيروهای دولتی و شورشيان طعمه حريق شدند. در نپال، مدارس اغلب به عنوان مراکز تبليغ و يا عضوگيری دولت و مخالفان استفاده می‌شوند. حمله به و يا دزديدن معلمان و محصلان امری پر شمار است. در افغانستان احزاب غيرحکومتی، مدارس دخترانه را آتش می‌زنند و شبنامه‌هايی توزيع می‌کنند که در آنها دختران محصل را تهديد و مرعوب می‌کنند.

_ در مناطق اشغالی فلسطين، ١٣٠٠ مدرسه در پی وضع حکومت نظامی، محاصره مناطق، و يا تعطيلی‌ها از کار کردن بازمانده‌اند. _ در منطقه بوگانيول در گينه جديد پاپوآ، ٩ منطقه "ورود ممنوع" تحت کنترل شورشيان جدايی طلب قرار دارد، بچه‌ها در اين مناطق نمی‌توانند به مدرسه بروند.

_ درس خواندن بچه‌ها در عراق در شرايط پر خطر و تهديد مدام بمبارانها، تظاهرات خونين، آدم ربايی و ديگر خشونتهای هولناک برآمده از اشغال و جنگ انجام می‌گيرد.

آغاز انفجار مين‌ها

خاتمه جنگ و مخاصمه معمولا به معنی پايان فاجعه برای بچه‌ها نيست، تازه کودکان در معرض انفجار باقيمانده‌های مواد منفجره جنگ قرار می‌گيرند که هزاران تن از آنان هر ساله کشته يا معلول می‌شوند. نزديک به دو سوم از ٦٥ کشوری که ازسال ٢٠٠٢ تا ٢٠٠٣ با تلفات غيرنظاميان در اثر انفجار مين روبرو بوده اند، هيچ عمليات جنگی هنگام رخدادن انفجارها وجود نداشته است.

تحقيقات ديده بان حقوق بشر نشان می‌دهد که استفاده از بمب‌های خوشه‌ای به وسيله نيروهای ائتلاف در مناطق مسکونی عراق يکی از علل اصلی تلفات غير نظاميان در سال ٢٠٠٣ بوده است. بيش از ٢٠٠ ميليون مين زمينی در زرادخانه‌های ٦٧ کشور جهان انبار شده‌اند. برای توليد هر مين زمينی حدود ٣ دلار هزينه می‌شود در حاليکه پاک کردن هر يک مستلزم هزينه‌ای حدود ١٠٠٠ دلار است. به رغم وجود قرار داد ممنوعيت کاربرد مين ، هر ساله در اثر انفجار مين حدود ٢٠٠٠٠ نفر کشته و يا ناقص العضو می‌شوند. بيش از ٨٠ در صد اينان غيرنظامی هستند و يک سومشان کودکانی که غالبا به مراقبت و امکانات بهداشتی دسترسی ندارند.

بر بال آرزوی صلح

ليندا دختر چهارده‌ای ساله که در جريان جنگ‌های داخلی آنگولا آواره شده است می‌گويد:

" اينجا، ما بچه‌ها در رنج و وضعيت دردناکی زندگی می‌کنيم. می‌بايد همه پولمون رو ذخيره کنيم تا بتونيم از تانکرآب، آب خوردن بخريم. با پولی که ما داريم هيچ چيز ديگه‌ای نمیشه خريد. به جای لباس، کهنه‌های کثيف و پاره‌ای به تن داريم. من هيچوقت نمی‌تونم راحت بخوابم. رختخواب ما تکه‌های کاغذ و مقوا‌هايی است که روی زمين کنار هم می‌چينيم . پيشتر در شهر خودم که بودم به مدرسه می‌رفتم، ولی اينجا به جای مدرسه رفتن بايد مراقب خواهر و برادرهام باشم تا پدر و مادرم بتونند سر کار برند. من آرزو دارم مثل مردم عادی زندگی کنم. دوست دارم خانه و لباسی مثل بقيه داشته باشم، دلم می‌خواد به مدرسه برم و درس بخونم. آرزوم اينه که به شهر و خونه خودمون برگردم. من دلم می‌خواد در صلح زندگی کنم."

کودکان قربانيان بی گناه همه جنگها هستند. آنگاه که بچه‌ها در جنگ کشته يا مجروح نشوند، آواره و يتيم می‌شوند، دزديده می‌شوند، مورد تجاوز قرار می‌گيرند، دچار اضطرابهای روانی حاصل از مشاهده مستقيم خشونت می‌شوند، بی خانمان، فقير، و عزادار عزيزترين کسانشان می‌شوند. وقتی هم که از اين همه مصيبت جان به در می‌برند اغلب برای ادامه بقا خود را در کشاکش نبردی ديگر بر عليه انواع بيماريها، سرپناه نا مناسب، فقدان آب سالم و غذا و خدمات بهداشتی می‌يابند.

پانوشت:

1. Ezat Mossallanejad, Torture in The Age of Fear, Toronto, Seraphim, 2005. 2. Craca Machel Report, Impact of Armed Conflict on Children, 1996

 

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من