فرازهای ازآموزه های دانش سیاسی امروز

گروه اینترنتی قلب من
 

 

انسان وسیاست

برگردان وگردآوری از دکترنجیب الله مسیر

سرنوشت پیچیده وغم انگیز بشریت درسده ی بیست،  یک خواست را درزندگی سیاسی برجسته ساخته است، این خواست – انسانی سازی حیات سیاسی میباشد. ازینروست که "انسانمداری سیاسی" درادبیات  پایان سده بیست جایگاه ویژه ی خود را پیدا کرده است.

محک اساسی برای ارزیابی سیاست داخلی وخارجی  سازمانهای سیاسی، اجتماعی و جنبش ها همانا دستاورد های واقعی درزمینه تضمین حقوق وآزادی های بشر، فراهم سازی شرایط آبرومندانه زندگی ودریافت جایگاه انسان درجامعه وازجمله درحیات اجتماعی - سیاسی میباشد. 

ازلحاظ تئوری درجستجوی راه بسوی ایدیال های اجتماعی، نخست باید به درک مناسباتیکه میان فرد، جامعه ودولت شکل میگیرد، توجه شود. درتاریخ افکارسیاسی دررابطه به پیشکشی و راهیابی تئوریک این مشکل دورسم  مهم شکل گرفته است:

1.  جمع گرایی

2.  فردگرایی

دردکتورین سیاسی معاصر، این رسمها هم  به گونه ی ناب وهم به شکل آمیخته بیان گردیده است. سرچشمه رسم جمع گرایی – پذیرش بدون قید وشرط نخستینگی منافع واراده جمع برمنافع واراده فرد میباشد. جامعه بحیث یک بدن یکپارچه که منافع آن بالاترازمنافع اعضا (افراد) میباشد، درنظرگرفته میشود. این رسم درجهان کهن برپا گردیده  ودرآموزه های سقراط، افلاطون وارسطو درنظرگرفته شده است.

درعصرنوتئوری جمعگرایی دردکتورین های دانشمندان زیاد ازرادیکالیزم بورژوایی همانند ژانژاک روسو گرفته تا سوسیالیست های تخیلی ومارکسیست ها بکارگرفته شده است. درین اندیشه استحاله کامل وفرمانبری فردازجمع پیکش شده ومتکی برآن، برای فعالیت وصلاحیت های دولت هیچ مرزی پذیرفته نمیشود؛ انسان پرزه ای ازمیکانیزم یگانه سیاسی دانسته شده ومسئله خودمختاری وچهره سیاسی افراد مطرح نمیباشد.

فردگرایی نیزریشه درتاریخ کهن داشته ولی درعصرنوین، بحیث محور جهانبینی لیبرال، درجریان انقلاب های بورژوایی سده هفده ونیمه ی نخست سده بیست شکل گرفته است. درمیان شعارهای انقلاب های یاد شده، آزادی وبرابری شهروندان دربرابرقانون، جایگاه مرکزی داشته است. لیبرالیزم کلاسیک با تمکین به تئوری حقوق طبیعی، حقوق اساسی انسان – حق زندگی، آزادی ومالکیت را مستقل ازدولت، برخاسته ازسرشت انسان وغیرقابل ابطال میداند.

فرد درتئوری لیبرال سرچشمه حاکمیت دانسته شده وعرصه صلاحیت های دولت درحدود تامین نظم وحفظ حقوق وآزادی های شهروندان فشرده میشود؛ برای آزادی فردی نخستینگی داده شده وآنرامصئون ازمداخله دولت و درمجموع جامعه، میداند..بیشترینه لیبرال ها خودارادیت مردمی را نقد میکردند ومیگفتند که قدرت بدون مرزمردم کمترازمطلق العنانی پادشاه نیست.

تلاش نیروهای اجتماعی بابراه اندازی شعارهای حقوق وآزادی نقش مثبت را بازی کرده وزمینه دموکراتیزه کردن حیات سیاسی، رشد نهادهای دموکراسی گزینشی را مساعد ساخت. ولی دیری نگذشت که محدود بودن فردگرایی کلاسیک که جامعه را بحیث جمع میکانیکی افراد خودمختاربرسی میکرد، برملا شد. افزون برآن شرایط دگرگون شده اقتصادی مطالبه میکرد که ازتئوری عدم مداخله دولت دراقتصاد وعرصه های اجتماعی دوری جسته شود.

لیبرالیزم تحت تائثیردگرگونی ها وعوامل گوناگون به این دیدگاه رسید که باید دولت اموراقتصادی واجتماعی را سامان بدهد؛ تئوری فردگرایانه لیبرال با برخی ازرسوم جمعگرایی یا با مفاهیم چون "حقوق اجتماعی" عدالت وهمبستگی اجتماعی غنا یابد. 

درروزگار پس ازجنگ جهانی دوم، گرایشی بسوی آمیزش  تئوری فردگرایی وجمعگرایی افراد قوت گرفت. این گرایش، به ویژه دردکتورین سوسیال دموکراتها ودموکرات های مسیحی آشکارشده و ضرورت آمیختن اصول آزادی های فردی، عدالت، همبستگی و رفاه عامه برجسته گردید. باحفظ میکانیزم های بازارآزاد وآزادی های فردی، توجه زیادی به امر رسیدن به اهداف ارزشمند برای همه، پیشتیبانی دولت ازجامعه شهروندی درزمینه برداشتن دشواری های جدی اجتماعی، معطوف گردید.

تاجاییکه به مقام حقوقی فرد ارتباط میگیرد، میان نیروهای اساسی دولت های دموکراسی، درزمینه اسناد حقوقی بین المللی درمورد حقوق بشرو پذیرش انسان بحیث سرچشمه حاکمیت و چهره  نخستین واساسی درحیات سیاسی واجتماعی، توافق وجود دارد. بنابرین تحق نقش فرد بحیث بازیگر سیاسی با عوامل وشرایط زیرارتباط میگیرد:

·       سیاسی سازی آحاد جامعه،

·       انگیزه های تلاش سیاسی آحاد جامعه که خود پیش زمینه سیاسی سازی جامعه میباشد،

·       شرایط بیرونی تلاش سیاسی فرد یا به بیان دیگرموجودیت سیستم سیاسی دموکراتیک وتضمین حقوق وآزادی های سیاسی.

سیاسی سازی جامعه عبارت ازروند فراگیری تجارب، نورمها ورسوم فرهنگ سیاسی ازسوی آحاد جامعه میباشد. فکتورها ایکه روی سیاسی سازی فرد تأثیردارد، چنین برشمرده میشوند:

·       تلاش سیستم سیاسی درزمینه‌ء روشنگری سیاسی وکشانیدن شهروندان درزندگی سیاسی. اثرگذاری اجتماعی نهادهای آموزشی، تبلیغاتی رسمی، تبلیغات احزاب سیاسی وجنبش ها، رسانه های جمعی و ...

·       اثرگذاری آموخته های اجتماعی وسیاسی جهانی وواقعیت های سیاسی داخلی، پرابلم های معاصر جهانی، وضع اقتصادی واجتماعی، رویداد های جداگانه سیاسی.

·       اثرگذاری خانواده، مکتب، دوستان وهمکاران و شخصیت ها.

·       سهم انفرادی انسانها درحیات سیاسی – اجتماعی وآموخته های  شخصی افراد. درجریان تلاش سیاسی، دانش بدست آمده به باور تبدیل میشود ودربسترآموخته های شخصی به آزمون گرفته میشود.

 

نهادهای سیاسی سازجامعه را میتوان به سیاسی وغیرسیاسی بخش  کرد. درمجموع میتوان دومرحله را برجسته ساخت:

مرحله اول – شکل گیری شخصیت بحیث یک شهروند و مشارکت درانتخابات؛. درین مرحله فرد سیاست را می آموزد وبه ارزش ها وسمتگیری سیاسی پی میبرد.

مرحله دوم – سیاسی سازی اجتماعی با کاربرد آموخته های سیاسی فردی، فراگیری نقش های سیاسی واجتماعی ادامه می یابد.

مشارکت سیاسی شهروندان  با سیاسی سازی جامعه رابطه ی تنگاتنگ  دارد،  بدین معنی که شهروندان خود مختارومنفردیکه نه رهبرسیاسی بوده اند ونه ازسوی ساختارهای حکومتی وحزبی موظف میباشند، درروند سیاسی سهم میگیرند. این بدان معنی است که دیگراحاد جامعه با سیاست وحاکمیت بیگانه نبوده وفعالانه به پروسه سیاسی کشانیده شده اند. رشد اشکال داوطلبانه ی دموکراتیک وقانونی سهمگیری سیاسی یکی ازشاخص های دموکراتیک بودن سیستم سیاسی میباشد.

همزمان مشکل میزان مشارکت شهروندان عادی درزندگی سیاسی ( بویژه درزمینه تصامیم سیاسی – حکومتی) به گونه های مختلف درتئوریهای معاصردموکراسی گشایش مییابد. جانبداران «دموکراسی نخبگان» به این باوراند که اداره جامعه مستلزم کارشناسی وورود به مسایل مدیریت دولتی بوده وباید ازفشارشهروندان عادی وسازمان های آنها بالای ارگانهای حاکمیت درهنگام تصمیم گیری کاسته شود.

جانبداران «دموکراسی مشارکت سیاسی»، دفاع دربرابربیروکراسی ومرگزگرایی بیش ازحد واشتراک شهروندان را بحیث یکی از ارزشهای اساسی جامعه دموکراتیک به مثابه خودیابی واعتماد به نفس شخصیت وابزارمشروعیت حاکمیت سیاسی میدانند.

 

 تلاش سیاسی شهروندان درجوامع دموکراتیک بیشترینه درزمینه هایی مانند مشارکت شهروندان  درانتخابات ارگانهای گزینشی حاکمیت، درامرگزینش چهره های پاسخگوومسئول درسطح محلات و درکل کشور، درهمه پرسیها واشتراک آنها دراداره خود گردان محلی متبارزمیشود.

درجریان مبارزات انتخاباتی، شمارزیادی ازشهروندان به فعالیت های گوناگون مانند جمع آوری امضا، دیالوگ با نامزدان و میتنگ ها کشانیده میشوند. درقوانین اساسی کشورهای دارای نظام متکی به دموکراسی، گونه های زیاد اثرگذاری شهروندان را بالای ارگان های حاکمیت درهنگام تصمیگیری بویژه، مظاهرات قانونی، میتنگها، جمع آوری امضا درپی فراخوان ها واعتراضیه ها وتماس های بلاواسطه با مسئولین امور، پیشبینی میشود.

تلاش سیاسی شهروندان گونه گونه میباشد. درجوامع ایکه دموکراسی ازثبات لازم برخورداراست، تلاش سیاسی شهروندان بیشترینه دروجود فعالیت های سیاسی رهبران سیاسی،  برگزیدگان وتلاشگران  احزاب سیاسی فشرده میشود. توده های اساسی مردم دلچسپی زیاد به سیاست نداشته وبا اشتراک درانتخابات وگاهی هم درهمایش های ارگانهای محلی بسنده میکنند. شماری از شهروندان بنابرانگیزه های گوناگون ازسیاست؛ ناخوشنودی خود را تبارزمیدهند وطبق معمول درحیات سیاسی اشتراک نمی ورزند.

دراوضاع واحوالیکه ثبات سیاسی وجود نداشته باشد، تلاش سیاسی شهروندان چشمگیرمیباشد. ولی این تلاش ها ویژه گی های برهمزنی (تخریب کننده) داشته وازمشخصات بحران اجتماعی پنداشته میشود. رهبران سیاسی دررابطه به افزایش تلاش سیاسی شهروندان نقش اساسی دارند. رهبران درواقع انسانهایی اند که ازبرکت ویژه گی های فردی، پشتیبانی جانبداران ومنطق رشد روند سیاسی به پست های رهبری احزاب ویاکشور نامزد میشوند.

رهبرسیاسی ایکه خود را درمقیاس کشورمطرح مینماید، باید درروند سیاسی، جامعه را همبسته بسازد؛ به امر همگرایی ملی همکاری نماید، نخستینگی ها را دراهداف توسعه اجتماعی برجسته بسازد وبرای رسیدن به این اهداف مردم را بسیج نماید. ازرهبران سیاسی این انتظارمیرود که ازقانونیت ونظم عامه، عدالت اجتماعی وتامین موثریت مدیریت دولتی  پشتیبانی نمایند.

رده بندی ماکس وبر دررابطه به رهبران سیاسی به گونه ی زیرمیباشد:

·       رهبران سیاسی عنعنوی(رهبران قبایل، شاهان).

·       رهبرانیکه مشروعیت خود را ازاراده مردم گرفته وبرطبق قانون بشری انتخاب شده باشند.

·       رهبران کاریزمایی که به پنداشت مردم دارای ویژه گی وتوانمندی  بزرگ درزمینه رهبری جامعه میباشند.

مناسبات متقابل فرد با  دولت، امکانات مشارکت افراد درزندگی سیاسی، اقتصادی – اجتماعی وفرهنگی درقانون اساسی بازتاب می یابد. حقوق وآزادی های انسان وشهروند دروجود سیستمی ازنورم های حقوقی پیشبینی میشود.

حقوق وآزادی انسان، برمبنای درک امروزه بشری، برخاسته ازسرشت (طبیعت) اومیباشد، ازمیان رفتنی ونادرست پنداشتنی نبوده، درمقام حقوق بنیادی بشرتقدس داشته وازسوی دولت پاسبانی میشود.

حقوق وآزادی های فرد متناسب به زمینه های تحق آن، به حقوق وآزادی های مدنی(شخصی)، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی رده بندی شده است.

حقوق وآزادی های شهروندی یا مدنی شامل جهات بنیادی آزادی های فرد میباشد؛ آزادی های فردی طبق معمول حق زندگی، آزادی ومصئونیت فردی، دفاع ازنوامیس ونام نیک افراد، حق مسافرت وگزینش محل زیست، حق دادرسی عادلانه، مستقل وآشکار درزمینه دفاع  ازحقوق متهمین را دربرمیگیرد.

حقوق وآزادی های سیاسی با حقوق مدنی نزدیک بوده وکناره نشینی دارد. انسانها حق دارند درزندگی سیاسی،  موضع وموقف خودرا آزادانه وبدون اجبار، تعیین نمایند. باید این امکان وجود داشته باشد که درمدیریت دولتی ورهبری جامعه سهم بگیرند، حق دارند که انتخاب شوند ویا انتخاب نمایند، دراتحادیه ها، انجمن ها، مظاهرات ومجالس سهم بگیرند. آزادی بیان، افکار(عقاید)، دسترسی به دانسته ها(معلومات)، آزادی نشرات، رادیو وتلویزیون، آزادی وجدان وازهمین دست نیزشامل این حقوق وآزادی ها میباشد. حقوق اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی اهمیت ویژه داشته و شامل حق مالکیت، تشبثات خصوصی، حق کاروآزادی درگزینش گونه ی آن، حق بیمه اجتماعی، زندگی آبرومندانه، تندرستی، حق آموزش، حق دسترسی به ارزش های فرهنگی وازهمین دست میباشد.

درمیان تضمینات حقوق وآزادی های فرد، بخش اقتصادی وسیاسی برجسته میگردد: تضمینات اقتصادی بیشتروابسته به امکانات اقتصادی کشورها بوده ولی آنچه به عرصه سیاسی ارتباط میگرد، با  رژیم سیاسی ونظام حقوقی وهمچنان با سطح رشد فرهنگ عمومی وسیاسی وتوانمندی واقعی نیروهای دموکراتیک وشهروندان ارتباط تنگاتنک دارد؛ وابسته به این امراست که تا چه اندازه این نیروها میتوانند ازحقوق خود دفاع نمایند.

دادرسی ازحقوق وآزادی های انسان، پیش شرط لازم ومشوق مهم برای تلاش سیاسی شهروندان میباشد.

 

ادامه دارد

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من