بنیانگذار مکتب رواقی، زنون است که در قرن سوم قبل از میلاد زندگی می کرده است. رواقیان به دو دسته متقدم و متاخر تقسیم می شوند. رواقیان معتقد بودند که انسان باید بر وفق طبیعت زندگی کند. جهان، در نظر رواقیان متقدم، جهان طبیعت بود و در نظر رواقیان متاخر، انسان انگارانه تر تصور شد. متاخرین به اینکه طبیعت و جهان باید در خدمت انسان و کمال و اخلاقیات او باشد معتقد بودند ولی متقدمین برای طبیعت ارزشی مجزا قائل بودند. طبیعت نزد کلبیان نوعی معنای غریزی بود. لذا زندگی بر طبق طبیعت، مستلزم تحقیر عمدی قراردادها و سنن جامعه متمدن بود آنها بر قوانین طبیعی اهمیت بیشتری نسبت به قوانین انسانی قائل بودند. ولی در نظر رواقیان، زندگی بر وفق طبیعت به معنای زندگی بر وفق اصل فعال موجود در طبیعت بود، اصلی که نفس انسانی در آن شریک و سهیم است. یعنی انسان و طبیعت باید در کنار هم به طور مسالمت آمیز زندگی نمایند. بنابراین غایت اخلاق، بر طبق نظر رواقیان اساساً عبارت است از متابعت از نظم معین مقرر الهی عالم. زنون معتقد بود که خوشبختی تنها با پرورش عقل محدود می شود نه با لذت و یا تحصیل همه خیرات. شخص عاقل، همواره حکیم، عادل، شجاع و خویشتندار است. عقل عاملی است که می تواند به زندگی انسان جهتی شایسته و ارزنده بدهد. عقل عاملی است که انسان را از زشتیها و گناه دور نموده و می تواند به سوی اخلاقیات نظیر عدالت و حکمت سوق دهد. رواقیان غایت انگار هستند و معتقدند که یک شخصیت اخلاقاً خوب، جهان کوچکی از نظم الهی است که در افعال غایت گرایانه عقل الهی متجلی شده است. رواقیان پنج اصل مهم را پذیرفته بودند، و نظریه اخلاق خود را بر آن مبتنی کرده بودند: ۱- وحدت وجود جسمانی (monistic materialism) 2- همه چیز خیر است. ۳- هر موجودی، مطیع و مقهور قوانین طبیعت است. ۴- اختیار انسان، محدود به اراده و درون اوست. ۵- فضایل به همدیگر وابسته اند. وحدت وجود: منظور رواقیان از این اصل، وحدت جسمانی عالم است. به این معنا که جز جسم وجودی را نمیپذیرفتند، ولی یک جسم فاعل و یک جسم منفعل را قبول داشتند. همه چیز خیر است: خداوند همه امور را به بهترین وجه مقدر می کند و اگر از دیدی واقع گرایانه به جهان بنگریم، شری وجود ندارد و اصولاً خوبی ها بدون بدها نمی توانند وجود داشته باشند. هر موجودی، مطیع و مقهور قوانین طبیعی است: جریان امور عالم ضروری است. انسان عالم ضغیر است و از لحاظ جسمی و روحی پاره ای از عالم کبیر به حساب می رود و ناچار باید از قوانین طبیعت پیروی کند از این رو باید عقل را حاکم بر اعمال خود بداند. اختیار انسان محدود به اراده و حالات درونی است: انسان آزاد است که حالت درونی خود را تغییر دهد. خوشی و سعادت، خرسندی درونی است و هر چه خود را از علایق رهایی بخشد، وارسته تر خواهد شد. فضایل به همدیگر وابسته اند: حضور یک فضیلت، مستلزم حضور همه فضایل و حضور یک رذیلت، مستلزم همه حضور همه رذایل است. لذا انسان ها در طریق فضایل، در شرارت قدم می زنند و معمولاً در اواخر عمر به خیر و فضیلت نایل می شوند. نقد و بررسی: وحدت وجود مورد نظر رواقیان، قابل پذیرش نیست و از نگاه فلسفه و عرفان اسلامی مردود است، از طرف دیگر اعتقاد به تقدیر الهی از تعالیم انبیا است، ولی به معنای جبر مورد نظر رواقیان نیست، زیرا اراده و فعل انسان در طول اراده الهی است. از طرف دیگر انسان هر مقدار کار خوب انجام دهد، به همان اندازه رشد اخلاقی کرده است. فضیلت و رذیلت درجات متفاوتی دارند و رذایل اخلاقی نمی تواند مقدمه ای برای فضایل باشد. حاصل آنکه مکتب رواقی نه در ناحیه مبانی از کمال و اتقان برخوردار است و نه در نتایج حاصل از آنها.