باز سُرنای بهــار از نای کابل می رسد
آتشی از هرکرانه جای بلبل می رسد
چیغ مُلا تحت شورا زیر ارگ، زیر چپن
مرگ زن شیر و شکر با یک تعامل می رسد
فاژه ها مستند بر لبهای ما مثل عسل
واژه ها تلخ و تباهی با تجاهل می رسد
هر کسی خُرخُر زنان غلتیده بر برج بلند
از درون سینه ها طبل تقابل می رسد
آندم از پیزار و لنگی موج غفلت می وزید
ایندم از فیض دریشی هی تغافل می رسد
در میان صد بلاد و صد بلا در مانده ایم
هر طرف میلاد و آواز چپاول می رسد
شانه ات از تاریکی ترسیده اما ری نزن
از چراغ سوته ها جشن تحمل می رسد
حمیدالله حسن زاده
20 مارچ 2012
|