فدرالیسمی تحمیلی

نويسنده

Serge HALIMI

برگردان:  شروين احمدي

فاجعه های بزرگ ، مومنین پرشور را تشویق می کنند تا دعاهایشان را دو چندان کنند. از اینروست که طرفداران فدرالیسم در اروپا، درمانده از تصور آنکه یکروز بتوان به سیاست های ادغام پولی، بودجه ای و تجاری اروپا پشت کرد، می خواهند اقتدار کسانی را افزایش دهند که سیاست هائی را پیاده کردند که بحران کنونی را هر چه عمیق تر ساخته است. به چه دلیل گردهم آئی های سران اروپا، پیمان ثبات، ساز و کارهای انظباطی و تنبیهی چاره ساز نبوده اند ؟ پاسخ همیشگی این مومنین آنست که چون به اندازه لازم پیش نرفته اند: برای آنها موفقیت ها فقط به واسطه اروپا میسر می شود و همه شکست ها ریشه شان در کمبود اروپا ست(۱). این ایمان آتشین به آنها کمک می کند که با مشت های گره کرده به خواب روند و رویاهای خوشی ببینند.

اما هم چنین کابوس، چرا که طرفداران فدرالیسم از طوفان بدشان نمی آید. اعلام طوفان به آنها کمک می کند که هرنوع مقاومتی را به بهانه وجود شرائط اضطراری در هم شکنند. در زیر رگبار مسلسل و در انبوهه گل و لای هیچکس نمی تواند عقب نشینی کند. از رودخانه یا باید عبور کرد و یا غرق شد، یا باید یک « جهش فدرال » نمود و یا فاجعه را پذیرا گشت. در ماه نوامبر گذشته، یوشکا فیشر(Joschka Fischer) وزیر امور خارجه پیشین آلمان وضعیت را چنین توضیح می دهد: « اگر کنفدراسیون کنونی به یک فدراسیون سیاسی با قدرتی مرکزی تحول نیابد، منطقه یورو و کل اتحادیه اروپا از هم خواهد پاشید»(۲).در فرانسه، سه رادیوی بزرگ سراسری و دو روزنامه اصلی کشور هر روز همین آواز همیشگی را تکرار می کنند.

به عقیده طرفداران فدرالیسم، گویا نهادهای اروپائی فاقد قدرت و منابع اند و دولت های محلی اقتدار و امکانات نامحدود در اختیار دارند. اما بانک مرکزی اروپا که بحران را با موفقیتی که همه شاهد آن هستیم ! کنترل کرده، و اخیرا مبلغ ۱۰۰۰ میلیارد یورو به تزریق نقدینگی دربانک ها اختصاص داده، نه به دولت ها و نه به رای دهندگان اروپائی وابسته نیست. از سوی دیگر هماهنگ سازی سیاست های اروپائی به ضرب آهنگ ریاضت آلمانی ، که از هیچ گونه فقدان ادغام اروپائی ( بودجه مشترک، وزیر مشترک) در رنج نیست، هم اکنون نیزنتایج اش را هویدا ساخته است: تشدید بدهی دولت ها و افزایش فلاکت مردم.

اما آنان که امروز فاجعه را پیش گویائی می کنند دیروز از شادی و در پوستشان نمی گنجیدند.آمران سیاست های مشترکی که با زور از سی سال پیش تحمیل شده اند، همانهائی که به نوبت بزرگترین بازار جهان، پول مشترک اتحادیه، « سیاست تمدن» زا را ثنا گفتند و هربار که به نفعشان بود رای مردم را نایده گرفتند؛ و هر گونه پروژه ادغام اروپائی در جهت بهتر کردن وضعیت اجتماعی وسرویس دولتی، و یا محدودیت های تجاری در مرزهای اروپا را نابود کردند. زنگ نیمه شب به صدا درآمده و کالسکه سیندرلا تبدیل به کدو تنبل شده است و آنها ناگهان شادی و شعف گذشته شان را فراموش کرده و قسم یاد می کنند که همیشه هشدار داده بودند که ممکن است همه اینها هرگز عملی نباشد.

وخیم نشان دادن وضعیت مالی آیا بهانه ای برای یک جهش فدرال بی قید و شرط و بدون رای گیری ای خواهد شد ؟ آیا اروپائی که هم اکنون نیز از نفس افتاده می تواند به خود اجازه یک انکار دمکراتیک دیگر را بدهد ؟

۱- Lire Pierre Rimbert, « Le théorème de Guetta », Le Monde diplomatique, novembre 2008.

۲- Le