نظریه هویت اجتماعی

گروه اینترنتی قلب من
 

 

مت جریس

مترجم: عبدالرضا ضرابی

 

طرح اندیشه: نخستین تلاش هایی که روابط بین گروه ها را تبیین می کند، تأکید دارند گروه هایی که افراد آن، خود دارای تفاوت های شخصیتی هستند، نسبت به افراد سایر گروه های متفاوت با گروه خود، به گونه ای افراطی می نگرند. با آغاز دهه ۱۹۷۰ تکیه بر مطالعه فرایندهای اجتماعی مانند تعامل بین اعضای گروه ها دستخوش دگرگونی شده بود. پیش از انتشار اثر تجفل، ۲روان شناسان اجتماعی تضاد بین گروه ها را رقابت برای دست یابی به منابع می پنداشتند. کمک بزرگ تجفل این بود که نشان داد مسائل موجود در روابط بین گروه ها را می توان با مراجعه به مجموعه ای از فرایندهای اجتماعی درک کرد؛ زیرا این گروه ها در صورت عدم رقابت مستقیم با یکدیگر نیز به کار خود ادامه می دهند. دیدگاه تجفل بهترین معرّف برای کمک به ماست که تعصب های منفی را درک کنیم.

تعصب هایی که بر اساس آن، اعضای یک گروه (مثلا، گروه قومی، دینی، سیاسی، یا جنسیتی) نگرش های افراطی و ناخوشایندی که هم سو با نگرش های سایر اعضای گروه است، به جای دیدگاه های {شخصی} خود پذیرفته و اختیار می کنند.
اما، نظریه هویت اجتماعی جامع تر از این است که صرفاً تعصب را بیان کند، بلکه برای بیان تعامل بین گروه ها در زمینه های گوناگون به کار رفته است. مثلا، بیانگر این امر است که چگونه دسته های مختلف در یک کارخانه یا اداره با یکدیگر همکاری می کنند.

مطالعات گروه کوچک۳
مطالعات گذشته به روشنی ثابت کرد وقتی دو گروه رقیب ایجاد می شود، هر گروه در صدد نشان دادن تعصبات منفی بر علیه گروه دیگر برمی آید. هدف مطالعات گروه کوچک این بود که گروه هایی را به وجود آورد که به آسانی به عنوان گروه هایی که با یکدیگر متفاوتند، قابل شناسایی بوده، اما نتوان آن ها را رقیب یکدیگر دانست. تجفل (۱۹۷۰) تحقیقاتی را هدایت می کرد که در آن از دانش آموزان پسر ۱۴ـ ۱۵ ساله مدارس انگلستان استفاده می شد. در یکی از این تحقیقات به شرکت کنندگان گفته شد که محققان قدرت بینایی افراد را مورد مطالعه قرار می دهند. به آن ها چندین دسته نقطه نشان داده شد و خواسته شد که تعداد این نقطه ها را تخمین بزنند. سپس به دو گروه تقسیم شدند، آن گاه از آن ها خواسته شد تخمین بزنند. به یکی از گروه ها گفته شد که تعداد نقطه ها را کم برآورد کرده اند و گروه دیگر تعداد نقطه ها را زیاد برآورد کرده اند. (اگرچه) در حقیقت، آن ها به صورت تصادفی تقسیم بندی شده بودند. پس از آن، جفت هایی از شرکت کنندگان، یعنی دو گروه تخمین زننده زیاد و دو دسته تخمین زننده کم، از هر دسته یک نفر انتخاب شدند. از سایر شرکت کنندگان خواسته شد بر مبنای میزان درستی تخمین ها، به هر کدام از اعضای جفت های مذکور نمره بدهند. پسرها اعضای جفتی را انتخاب کردند که در گروه آن ها قرار داشتند؛ کم تخمین زن ها، زوج کم تخمین زن را و زیاد تخمین زن ها جفت زیاد تخمین زن را انتخاب کردند. حتی زمانی که عضویت در گروه بر مبنای چیز بی ربطی مانند تمایل به کم یا زیاد تخمین زدن نقطه های روی یک صفحه پایه گذاری شد، افراد {از خود }یک جانب داری درون گروهی قوی نشان دادند. اگر چه اکنون راه هایی برای بررسی هویت اجتماعی در موقعیت جهان واقعی وجود دارد، (اما) برنامه های کوچک کماکان از روش های تحقیق رایج به حساب می آیند.

طبقه بندی اجتماعی
تجفل و ترنر (۱۹۷۹) معتقدند که بسیاری از انواع تعامل های گروهی، به ویژه تعصب را می توان بر پایه میل طبیعی انسان به عنوان بخشی از یک گروه قلمداد کرد. چنین افرادی بر همین اساس سایر مردم را در درون یا بیرون از آن گروه طبقه بندی می کنند. این بدان معناست که مایلیم بدون واسطه درباره کسانی که با آن ها مواجه می شویم یا آن ها با ما برخورد می کنند، قضاوت کنیم. این کار طبقه بندی اجتماعی نام دارد. هر گروهی که ما به آن تعلق داریم، گروه خودی۴ و هر گروهی که با ما مخالف و یا در مقابل گروه خودی است، گروه غیرخودی۵ قلمداد می گردد. ما علاقه مندیم تا از اعضای گروه خودی در مقابل اعضای گروه غیرخودی جانب داری کنیم (این کار، جانب داری گروه خودی {یا جانب داری گروهی }نام دارد). ماهیت صریح گروه هایی که ما خود را به آن ها متعلق می دانیم، به طور گستره، متناسب با تجربه شخصی ما تغییر پیدا می کند. ما همه تمایل داریم طبقه هایی مانند جنس، نژاد، و گروه اجتماعی ـ اقتصادی را بپذیریم. سایر طبقات به ویژه، به فرهنگ یا علایق شخصی افراد مربوط است. (مثلا بسیاری از مردم، خود را در دسته حامیان یک تیم فوتبال خاص قرار می دهند). بر طبق نظریه هویت اجتماعی، تمایل ما به تفکر درباره خود، به عنوان کسانی که به یک یا چند گروه تعلق داریم، بخشی بنیادی از طبیعت انسان است. این تفکر قطع نظر از اینکه ما در رقابت با گروه غیرخودی هستیم، یا اینکه روابط خوبی با افراد عضو گروه غیرخودی داریم، رخ می دهد.

هویت اجتماعی
برخی روان شناسان عقیده دارند که طبقه بندی اجتماعی برای بیان بعضی از جنبه های تعامل درون گروهی مانند تعصب کافی است. این دیدگاه به نظریه طبقه بندی اجتماعی۶ معروف است. نظریه هویت اجتماعی، به لحاظ اهمیت تعیین هویت اجتماعی، با نظریه طبقه بندی اجتماعی فرق دارد. زمانی که ما خود را به عنوان بخشی از یک گروه طبقه بندی می کنیم، هویت این گروه را پذیرفته و آن گونه که فکر می کنیم اعضای گروه عمل می کنند، احتمالا با پذیرفتن نشانه های عینی عضویت رفتار می کنیم. برای مثال، اگر شما خود را در دسته طرفداران یک تیم فوتبال قرار داده اید، در موقعیتی که قرار دارید هویت یک طرفدار را خواهید پذیرفت و روش هایی را به کار می برید که به عقیده شما یک طرفدار فوتبال به آن عمل می کند. شما ممکن است شال گردنی به رنگ لباس های تیمتان بپوشید و به تماشای مسابقات بروید. شما احتمالا به دنبال یافتن اطلاعاتی هستید که به ویژه برای ورزشکاران، برجسته و مهم است؛ مثلا، امتیازات مربوط به مسابقات اخیر و آخرین وضعیت تیم مورد علاقه شما در لیگ. یک مفهوم عاطفی نسبت به تعیین هویت با یک گروه شکل می گیرد، و عزّت نفس۷ ما مبتنی بر عضویت گروهی ما می شود. بنابراین، مردم می توانند غرور شدید خویشتن را در گروه ها با آنچه خود تشخیص می دهند، تجربه کنند.

مقایسه اجتماعی و عزّت نفس
آن گاه که ما خود را عضوی از یک گروه قلمداد نموده و از لحاظ عاطفی با آن گروه همانندسازی می کنیم، شدیداً تمایل داریم گروه خود را با سایر گروه ها مقایسه کنیم. اگر قرار باشد عزّت نفس فرد حفظ شود، آن گاه لازم است گروه آن ها به طور همسان با دیگر گروه ها مقایسه شود. بسیار مهم است که خصومت بین گروه ها درک شود؛ زیرا گاهی دو گروه که خود را رقیب معرفی می کنند، به خاطر اینکه اعضا عزّت نفس خود را حفظ کنند، مجبورند با یکدیگر رقابت کنند. با مراجعه به مثال تیم های فوتبال، اگر هویت شما ذاتاً به طرفدار بودن (تیم) وابسته باشد، وقتی تیم شما همواره از سوی سایر تیم ها، تیمی شکست خورده قلمداد شود، به سختی خواهید توانست عزّت نفس خود را حفظ کنید.
اما گروه های حامی فوتبال هویت خود را با معیاری به غیر از پیروزی تیم ها می سنجند.
برای مثال، دار و دسته شرور فوتبال، برای مبارزه قدرت، کاملا مستقل از تیمی که طرفدار آن هستند، شهرت خود را محقق می سازند.
سایر گروه های حامی، عزّت نفس خود را به ویژه به طور فطری تر یا با وفاداری بیشتر از طرفداران سایر تیم ها حفظ می کنند.

دیدگاه معاصر
پژوهش های معاصر دانش ما را در زمینه پدیده هویت اجتماعی توسعه داده است. گروه آزمایش های کوچک آغازین نشان داد که صِرف وجود گروه خودی و گروه غیرخودی برای ایجاد جانب داری گروه خودی کافی است. اما تحقیقات اخیر این مطلب را مورد تردید قرار داده است. دابز (
Dobbs) و کرانو (Crano) (2001) تحقیقی را درباره گروه کوچک در موقعیت های گوناگون انجام داده اند. مسئله پیچیده ای که باید توضیح داده می شد این بود که چرا نمره های کمتر به اعضای گروه غیرخودی اختصاص یافت. در موقعیتی که افراد نمره ها را به گروه اکثریت اختصاص داده بودند و باید تصمیم شان را توجیه می کردند، طرفداری از گروه خودی خیلی کمتر از موقعیت کنترل بود. اما زمانی که فرد نمره دهنده در گروه اقلیت بوده و باید تفاوت قایل شدن را در مقابل گروه اکثریت غیرخودی توجیه می کرد، طرفداری از گروه خودی افزایش می یافت. این نشان می دهد که طرفداری از گروه خودی در واقع کاری است پیچیده تر از آنچه مطالعات اولیه به آن اشاره داشت.
دو سؤال اساسی و مهم مربوط است به سنی که کودکان جانب داری از گروه خودی را نشان خواهند داد و به میزانی که جانب داری از گروه خودی بر تفاوت های منزلت اجتماعی بین گروه ها فایق می آید. برای ارزیابی این دو سؤال نِسدال (
Nesdale) و فِلسِر (Flesser) (2001) مطالعه گروه کوچک را انجام دادند: کودکان ۵ـ۸ ساله را به طور تصادفی به چند گروه تقسیم کردند و به آن ها گفتند که گروه ها دارای توانایی متفاوتی در نقاشی کردن هستند. به برخی از کودکان فرصت داده شد تا گروه دیگری تشکیل دهند. از کودکان خواسته شده بود که علاقه خود را نسبت به گروه های دیگر برآورد کنند. همان گونه که انتظار می رفت، آن ها نسبت به گروه خود تعصب نشان دادند، و از آن برآوردی بالاتر از سایر گروه ها، که همان توانایی را داشتند، انجام دادند. آن ها، به هر حال، نسبت به منزلت اجتماعی گروه خود حساس تر بودند و بیشتر علاقه مند بودند در صورتی که پیشنهاد جایگاهی در گروه دارای موقعیت اجتماعی بالاتر به آن ها شود، آن را انتخاب کنند. تحقیقاتی از این دست، درک ما از هویت اجتماعی را بهبود بخشیده است؛ زیرا این تحقیقات نشان می دهند که هر چند جانب داری گروه خودی، حتی در کودکان ۵ ساله وجود دارد، اما این یک نتیجه محدودی است و هر کجا مردم بتوانند عزّت نفس خود را با استفاده از حرکت به سوی یک منزلت اجتماعی بالاتر در گروه تقویت کنند، آن ها حتماً این کار را انجام می دهند.
از یک سو، نتایج به دست آمده، درباره نوجوانان ۱۵ـ۱۸ ساله (پوپ (
Poppe) و لینسن (Linssen)، ۱۹۹۹) حاکی از وجود آمیزه ای مشابه از «جانب داری گروه خودی» و «ارزشیابی سایر گروه ها» بر مبنای عوامل دیگر است. آن ها پرسش های خود را از ۱۰۰۰ نوجوان اهل روسیه، بلغارستان، بلاروس، مجارستان، هلند و جمهوری چک در رابطه با عقاید آنان درباره اصول اخلاقی و لیاقت مردم پاره ای از کشورهای اروپایی مطرح کردند. همان گونه که انتظار می رفت، جوانان، کشورهای خودشان را نسبت به سایر کشورهای اروپای شرقی اخلاقی تر و شایسته تر ارزیابی کردند. آن ها همچنین دیدگاه های کلیشه ای (قالبی) از مردم اروپای غربی ارائه دادند ـ مردم انگلستان به عنوان اخلاقی ترین مردم اروپا و مردم آلمان شایسته ترین مردم ارزیابی شده بودند! ـ چنین تحقیقاتی نشان می دهد که اگر چه جانب داری گروه خودی یکی از عوامل تأثیرگذار در پاسخ های مردم به سایر گروه هاست، اما عوامل مهم دیگری نیز مانند قالب های گروهی وجود دارد.

جایگاه کنونی این تفکر
حجم زیادی از تحقیقات معاصر، در زمینه هویت اجتماعی است؛ مانند تجربیات گروه کوچک، شبیه سازی موقعیت های زندگی واقعی گروهی، تحلیل گروه خودی و غیرخودی، بازنمایی های رسانه ای (بازگویی رسانه ای) حوادث و مطالعات موردی. به رغم ماهیت ساختگی گروه کوچک، نظریه هویت اجتماعی کاربردهای عملی متعددی دارد و ثابت شده که از نظر منطقی برای درک رفتار اجتماعی در موقعیت های زندگی واقعی مؤثر بوده است. به هر حال، نمی توان گفت که نظریه هویت اجتماعی بدون اشکال و نقد است. یکی از اشکالات آن این است که نظریه، توانایی محدودی برای تبیین تفاوت های فردی در وابستگی آن ها به گروه ها دارد. اگر چه صحیح است که گرایش کلی مردم به این است که با گروه ها شناخته شوند و جانب داری از گروه خودی را نشان دهند، اما در اینکه ما چگونه خود را آماده چنین جانب داری ای می نماییم اَشکال گوناگونی وجود دارد. مثلا کسانی که بیش از اندازه درگیر رقابت هستند، نسبت به افرادی که به دنبال تعاون و همکاری بیشترند، جانب داری گروهی افزون تری از خود نشان می دهند (پلاتو (
Platow) و همکاران، ۱۹۹۰). بنابراین، نظریه هویت اجتماعی یک روش مهم برای درک رفتار گروهی است.

نظریه هویت اجتماعی در عمل
نظریه هویت اجتماعی بیش از هر جا برای تبیین تعصب شهرت دارد و می تواند برای شناخت راهبردهای عام برای کاهش تعصب به کار رود. بنابراین، کار جمعی (کِلِی (
Kelly) و برینلینگر Breinlinger، ۱۹۹۶) که در آن گروه اقلیت نیروها را متحد می کند و بر علیه تبعیض وارد عمل می شود، می تواند به عنوان کار کردن به خاطر توانمند نمودن هویت گروه خودی تلقّی شود. مدل رایج هویت گروه خودی (گارتنر Gaertner 1993) با از بین بردن مرزهای بین گروه خودی و گروه غیرخودی، دقیقاً بر مبنای اصل مخالف کار می کند. هرگویچ (Hergovich) و اولبریچ (Olbrich) (1996) از این هم پا را فراتر گذاشته و یک شبیه سازی رایانه ای از مبارزه درون گروهی، که تا حدی مبتنی بر تحقیقات نظریه هویت اجتماعی است، طراحی کردند. به برنامه، اطلاعات مربوط به سوابق ۴۹ درگیری و مبارزه در کشورهای انگلستان، آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی (سابق)، داده شده بود و اغلب به طور صحیح اعلام می کرد که چه زمانی درگیری مسلحانه رخ داده است (۵/۸۷ درصد در آمریکا، ۷۰ درصد در اتحادیه جماهیر شوروی، و ۵/۶۲ درصد در انگلستان). این نتیجه فوق العاده مهم است؛ چون بدین معناست که نظریه هویت اجتماعی می تواند در پیشگویی جنگ ها به ما کمک کند.
البته، نظریه هویت اجتماعی کاربردهای متنوع دیگری نیز دارد؛ یکی از کاربردهای آن در تبلیغات بازرگانی و آگهی های تجاری است. مادریگال (
Madrigal، ۲۰۰۱) با استفاده از یک پرسشنامه رابطه بین هویت طرفداران ورزش را با تیم هایشان، و احتمال خرید آنان از محصولات شرکت های برپاکننده آن تیم ها آزمود. طرفداران پرقدرت تیم، اهتمام زیادی به خرید محصولات شرکت برپاکننده تیم خود داشتند. این امر کاربردهای روشنی برای شرکت ها دارد تا تیم هایی را انتخاب و از آن ها پشتیبانی کنند که طرفدارانی وفادارتر و محکم تر دارند و نه تیم هایی که بیشترین پیروزی را دارند. سیاستمداران نیز می توانند از پدیده هویت اجتماعی استفاده کنند. در تحقیقی که توسط ماتیوس (Mathews) و دیتز اُهلر (Dietz-Uhler) (1998) انجام شد، دانشجویانی که وابستگی های سیاسی متفاوتی داشتند، آگهی های تبلیغاتی مربوط به خود (گروه خودی) و سایر احزاب (گروه غیرخودی) را مورد ارزیابی قرار دادند. دقیق ترین آگهی های ارزیابی شده مربوط به حزب خود آن ها، آن آگهی بود که نسبت به حزب مثبت بود. اما آگهی هایی که از سوی شرکت کنندگان هم حزبی شان منتشر شده و دیدگاه منفی نسبت به حزب آنان داشتند، در نزد آن ها حتی ناپسندتر از آگهی های منفی ای بود که احزاب رقیب منتشر کرده بودند. این نشان می دهد که ضروری است آگهی های تبلیغاتی منتشر شده از سوی احزاب سیاسی، هیچ ابهام یا پیام افراطی در بر نداشته باشد تا بر روی طرفداران خود آن ها اثر منفی نگذارد.
نظریه هویت اجتماعی همچنین در درک رفتار مردم در سازمان ها و ادارات مهم است. ورچل (
Worchel) و همکارانش (۱۹۹۸) راه هایی را بررسی و دنبال کردند که از طریق آن ها هویت اجتماعی می توانست برای بهبود انجام کار گروه ها مورد استفاده قرار گیرد. آن ها موقعیت های تجربی متعددی پدید آوردند که در آن موقعیت ها، گروه های دانش آموزان با یکدیگر انجام وظیفه می کردند. وقتی گروه ها همکاری با یکدیگر در آینده را پیش بینی می کردند، وقتی آن ها از لباس متحدالشکل استفاده می کردند، وقتی آن ها برای تولید گروهی، پاداش مشترک می گرفتند و پاداش انفرادی دریافت نمی کردند، سطح تولید بالاتر می رفت. وجه مشترک این سه متغیر این است که آن ها به هویت برتر همراه با کار گروهی منجر می گردد.

پی‌نوشت‌ها
۱.
Matt Jarvis & Julia Russeu, Key ideas in Psychology, Social idendtity theory, cheltenham, Nelson Thornes, 2002, p. 140.
2.
Tajfel.
3.
Minimal Groop.
کوچک ترین گروه (کمینه): منظور گروهى است که از میان عده زیادى از افراد، و با برخى ملاک هاى جزئى انتخاب مى گردد. این نوع گروه غالباً به شیوه ساختگى و بدون هیچ سابقه اى در آزمایشگاه ایجاد مى شود و اعضاى آن نوعاً اجازه ندارند با یکدیگر صحبت کنند. (فرهنگ توصیفى روان شناسى اجتماعى).
۴.
in-group.
5.
out-group.
6.
Social categorisation theory.
7.
Self-Steem.

 

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من