يک اثر کلاسيک امريکايي که همچنان موضوع روز است
نويسنده
RICHARD HOFSTATDTER
برگردان: شهباز نخعي
درسال ١٩٦٤، در ايالات متحده، حزب جمهوري خواه باري گلد واتر، يک محافظه کار افراطي که براين باور بود که امريکا درمعرض تهديد توطئه هاي چپ قرار دارد را به پرچمداري خود برگزيد. ريچارد هوفستادتر، تاريخ دان، درآن زمان کتابي درباره ماليخوليا در سياست منتشرکرد. اين اثر کلاسيک که براي نخستين بار به فرانسه ترجمه شده، اين امکان را مي دهد که «تي پارتي» و تخيل توطئه گرايش در چهارچوب سنت امريکايي ارزيابي شود.
برداشتي قديمي سياست را درچهارچوب اين پرسش تعريف مي کند: چه کسي، چه چيز به دست مي آورد، کي و چگونه؟ درک از فعاليت سياسي مانند آوردگاهي بود که درآن افراد منافع خود را تاحد امکان معقول بيان مي کردند و رفتارشان براي دستيابي به هدف ها را نيز با آنها تطبيق مي دادند. هارولد لاسول سياست مدار، يکي از نخستين کساني بود که ناخشنودي خود ازاين برداشت و سست پايگي آنرا بيان کرد و تصميم گرفت که به بررسي جنبه هاي نمادين و احساسي-عاطفي زندگي سياسي بپردازد تا برداشت پيشين را به اين صورت کامل کند: چه نوع از مسائل سياسي، توسط چه کسي، چرا و چگونه برداشت مي شوند؟ به نظر او، اگر افراد درپي دفاع از منافع خويش هستند، پس سياست براي آنان ابزاري جهت ابراز نظر و تاحدودي مرزبندي شان است. [سياست] مانند يک آئينه بازتاب دهنده هويت، ارزش ها، بيم و هراس ها و آرزوهاي آدم ها و عرصه يي است که درآن احساسات و انگيزه ها رابطه خيلي محدودي با موضوع هاي مطرح شده دارند.
با آنکه سياست حتي در تند و تيز ترين شکل هايش هم تقريبا همواره از برخوردهاي طبقاتي به دور مانده، حيات سياسي امريکايي غالبا براي افرادي که داراي احساس شديد خشم بوده اند، مانند يک سوپاپ اطمينان کننده عمل کرده است. در راست افراطي، جنبش هاي حامي باري گلد واتر نشان داده اند که چگونه با تحريک بغض و کينه يک اقليت کوچک مي توان به نفوذ سياسي عمده دست يافت (١). پشت سر اين جنبش ها «طرز فکر»ي رايج است که پيشينه اي دراز و غني دارد و الزاما نيز مختص به راست نيست. من در اينجا از «شيوه ماليخوليايي» همان گونه سخن مي گويم که يک نويسنده تاريخ هنر از سبک هاي هنري حرف مي زند.
ترکيب «شيوه ماليخوليايي» پيش از هرچيز به نوعي جهان بيني بازمي گردد. تفاوتي اساسي بين ماليخولياي سياسي و ماليخولياي کلينيکي وجود دارد. با آنکه يکي مانند ديگري گرايش به بسط واکنش هاي احساسي دارند و خود را بصورت شکاکي مفرط و پرخاشگري نشان مي دهند و به دامن گرايش هاي خود-ايماني و آخرالزماني مي غلتند، مبتلا به ماليخولياي سياسي عميقا اطمينان دارد که خود وي، مشخصا، در جهاني مملو از توطئه ها و دشمني ها، مورد هدف قرار گرفته است . ارزيابي مبتلا به ماليخوليا[ي سياسي] اين است که همچنين وراي شخص خودش، يک ملت، فرهنگ يا روش زندگي است که مورد تهاجم قرارگرفته است.
ضديت با آب داراي فلوئوري که [آدم را] کمونيست مي کند.
بي ترديد اصطلاح «شيوه ماليخوليايي» طنيني بدآهنگ دارد و براستي بيشتر درجنبه هاي منفي بکار مي رود تا درمورد کارهاي خوب. اما، تناقضي وجود ندارد اگر از يک برنامه معقول سياسي يا يک هدف خردگرا هم به شيوه ماليخوليايي دفاع شود. به عنوان نمونه، اين شهره خاص و عام است که جنبش مخالفت با افزايش فلوئور در مخزن هاي آب شهرداري ها هواداران متعصب بسياري از رده هاي گوناگون، بويژه کساني که به شکلي وسواسي با ترس از مسموم شدن بسرمي برند را به خود جلب کرده است. شايد دانشمندان با مدارک مستند به اين نتيجه گيري برسند که افزودن فلوئور به آب خطرناک است، امري که دربنيان موجب ازدياد هوادارانشان خواهد شد، [اما] چنين نتيجه گيري نظر کساني را که افزودن فلوئور به آب را اقدامي براي پيشبرد سوسياليسم درپوشش بهداشت عمومي، يا اقدامي به قصد مخلوط کردن مواد شيميايي در مخزن هاي آب براي تخريب مغز و آسيب پذير کردن مردم نسبت به تلقين هاي کمونيستي مي دانند را تأييد نمي کند.
شيوه ماليخوليايي نه محدود به تجربه امريکايي است و نه به دوران معاصر. در دوران تاريخ مدرن فکر توطئه گسترده توسط يسوعي ها، فراماسون ها، سرمايه داران، يهوديان يا کمونيست ها در شمار زيادي از کشورهاي دنيا پراکنده شده است. واکنش هاي ديده شده در اروپا، درفرداي کشته شدن پرزيدنت جان فيتزجرالد کندي براي يادآوري اين نکته کافي است که اين فقط امريکايي ها نيستند که براي تعبيروتفسير به شيوه ماليخوليايي از استعدادي خاص برخوردارند. مي توان از اين هم پيشتر رفت و گفت تنها باري که درتاريخ مدرن شيوه ماليخوليايي به پيروزي رسيد، در آلمان بود.
با وحشتي آغاز کنيم که درپايان قرن هجدهم درباره فعاليت هاي مخل نظم اجتماعي که به روشنگران باوير نسبت داده مي شد، ايالات متحده را فراگرفت. روشنگري که درسال ١٧٧٦ توسط آدام واپشايت، استاد دانشگاه اينگولشتاد پايه گذاري شد، هدف نهايي اش برپايي انسانيتي هدايت شده برمبناي قوانين خرد بود. تحريکات عليه اين جنبش بر بستر واکنش عمومي ارتجاعي برعليه انقلاب فرانسه درسراسر غرب، توسط برخي محافظه کاراني تغذيه مي شد که بيشتر آنان درشمار روحانيت کليسا بودند.
آمريکاييان روشنگران را درسال ١٧٩٧، از طريق کتابي با عنوان «مدارک توطئه عليه همه مذاهب و همه دولت هاي اروپا، دسيسه چيني شده در مجامع عمومي مخفي روشن ضميران(ايلوميناتي)، فراماسون ها و انجمن هاي کتاب خواني» شناختند. اين اثر جان روبيسون، يک دانشمند اسکاتلندي مشهور، با ذکر کوچک ترين جزئيات به افشاي منشأ و جهش جنبشي پرداخته بود که بنيان گذار آن وايشاپت بود. هنگام بازبيني اخلاق و نفوذ سياسي جريان روشن ضميران(ايلومينيسم)، رابيسون در خيالپردازي از نوع توهم ماليخوليائي دست به يک جهش به پيش زد. به نظراو، اين انجمن «با هدف دقيق ازبين بردن همه نهادهاي مذهبي و سرنگوني همه دولت هاي مستقر در اروپا» تأسيس شده بود.
بازيگران بزرگ انقلاب فرانسه شايد عضو روشن ضميران بوده باشند، اين «موسسه بزرگ و اهريمني، که توطئه ها و عمليات مخفي خود را درسراسر اروپا» براه انداخته بود. ازنظر رابيسون روشنگري يک جنبش بي بند وباري ضد مسيحي، مبلغ فاسد سازي زنان، مروج لذت هاي شهواني و متجاوز به حق مالکيت بود. او اعضاء جنبش را مظنون به اين مي دانست که مي خواهند نوعي چاي بسازند که موجب سقط جنين شود، ماده اسرار آميزي درست کنند که آدم ها را نابينا مي کند و حتي کساني که اين ماده به صورتشان پرتاب شود را بکشد و هم چنين «روشي يافته اند که با آن مي توان اتاق خواب را از بخارهاي مسموم کننده انباشت» (٢). ديري نپاييد که اين فکرها در ايالات متحده پخش شدند درحالي که هرگز دانسته نشد آيا هيچ عضو روشن ضميران روزي از اقيانوس اطلس گذر کرده است؟
اين نمونه ها الگويي را نشان مي دهند که محتواي شيوه ماليخوليايي را شکل مي دهد: وجود يک توطئه سازماندهي شده حول يک شبکه بين المللي که با روشي حيله گرانه عمل مي کند و از قابليتي مافوق طبيعي برخوردار است که هدف آن ارتکاب اقدامات اهريمني است.
اين موضوع ها چند دهه بعد نيز در شايعات درمورد وجود يک توطئه بدخواهانه کاتوليک عليه ارزش هاي امريکايي به چشم مي خورند. درسال ١٨٣٥ دو کتاب نشانگر طرز تلقي ضد کاتوليکي هستند که به شرح اين خطر جديد مي پردازند. يکي کتاب «توطئه خارجي عليه آزادي هاي ايالات متحده» که توسط ساموئل اف بي مورس، مخترع تلگراف و نقاش مشهور نوشته شده بود. او براين تأکيد داشت که: «توطئه اي وجود دارد و برنامه هاي آن هم اکنون به اجرا گذاشته شده اند (...) ما در وضعيتي آسيب پذير مورد هجوم قرارگرفته ايم که دفاع ازخود با ناوگان دريائي مان، قلعه هاي بنادر مان و ارتش غيرممکن است». در جنگ بزرگي که اولترامونتانيسم* و ارتجاع را در مقابل آزادي هاي مذهبي و سياسي قرارداده، امريکا سنگر آزادي بوده و از اينرو به صورتي اجتناب ناپذير به هدف پاپ ها و مستبدان درآمده است.
به نظر مورس، دولت مترنيخ (٣) بصورت محرک اصلي توطئه درآمده است: «اتريش درحال گذار به مرحله عمل درکشور ماست. اين کشور دسيسه اي گسترده را سامان داده و برنامه اي غول آسا براي انجام عملياتش در اينجا تدارک ديده است (٤)». يکي ديگر از باورمندان پروتستان هم توضيح مي داد که: «کاملا آشکار است که يسوعي ها درچهارگوشه ايالات متحده، با مخفي شدن درلباس هاي مبدل گوناگون باهدف مشخص تدارک بهترين شرايط براي پيشبرد نيات پاپ سربرمي آورند (...)، بخش غربي کشور پراز يسوعي هايي است که در لباس هاي خيمه شب باز، رقاص، استاد موسيقي، دستفروش عکس و خرده ريز، نوازنده ارگ لگام گسيخته و ديگراني از همين قبيل ظاهرمي شوند (٥)».
مورس توضيح مي داد که اگر توطئه توفيق يابد، ديري نخواهد پائيد که يکي از فرزندان خاندان هابسبورگ به مقام امپراتوري در ايالات متحده دست خواهد يافت. کاتوليک ها که مي توانند روي «منابع مالي و منابع اروپاي استبدادي» حساب کنند، تنها کانالي هستند که به قدرت هاي قاره قديم امکان مي دهند که نفوذ خود را در امريکا بگسترند. مهاجران کم دانش و نادان، که از درک چگونگي عملکرد نهادهاي امريکايي ناتوانند، وظيفه اين مأموران کارآمد يسوعي را تسهيل مي کنند. به نظر او، موج بزرگي از مهاجران که هزينه مالي آن توسط «خودکامگان اروپا» تأمين شده، جامعه را در بي نظمي و خشونت غرق و زندان ها را پر خواهند کرد و موجب چهاربرابر شدن ماليات خواهد شد، اين موج هزاران رأي دهنده اضافي را پاي صندوق هاي رأي مي فرستد. نويسنده ديگري بنام ليمان بيچر چنين توضيح مي داد: «که آينده ملت به دست هاي بي تجربه آنان سپرده مي شود». گروهي که حداکثر ١٠ درصد رأي دهندگان را تشکيل مي دهند «باگردهم آمدن زير فرماندهي قدرت هاي کاتوليک اروپا، به اين ترتيب خواهند توانست درمورد نتيجه انتخابات ما تصميم گيري و سياست هايمان را از مسير خارج کنند و ملت را به آتش و خون بکشانند و پيوندهاي اتحادمان را بشکنند و نهادهاي آزادمان را بزير کشند» (٦).
براي دريافتن وضعيت جناح راست معاصر، جهشي بزرگ درزمان مي کنيم. سربرآوردن رسانه هاي توده اي دگرگوني هاي مهمي در شيوه ماليخوليايي بوجودآورده است. درگذشته، درمورد توطئه هاي تحريک شده از خارج هشدار داده مي شد. امروز، راست راديکال برايمان توضيح مي دهد که کشور توسط کساني که در داخل به آن خيانت مي کنند تهديد مي شود. در جاي خائناني که در اشکالي مبهم توسط ضد ماسون ها افشا مي شدند، مأموران مخفي يسوعي هاي پنهان شده در لباس هاي مبدل گوناگون، مأموران پاپ که مردم عادي آنها را نمي شناسند و ضد کاتوليک ها از آنان به زشتي نام مي برند، بانکداراني بين المللي مظنون به توطئه در دسيسه هاي پولي ، کساني مثل فرانکلين روزولت، هري ترومن، دوايت آيزنهاور، وزيران خارجه و قاضي هاي ديوان عالي نشسته اند. به نظر سناتور جوزف مک کارتي، نزول نسبي قدرت امريکا بين سال هاي ١٩٤٥ و ١٩٥١ نه «ناشي از يک تصادف محض» بلکه بيشتر «محصول اراده اي که مرحله به مرحله عمل مي کرده، بوده است» و نتيجه يک توطئه هماهنگ خائنان. هدف نهايي اين عمليات «رهاکردن ما درچنگال دسيسه هاي اتحاد جماهير شوروي، درخاک خودمان و حمله نظامي روس ها از خارج» بوده است (٧).
اين نمونه ها امکان مي دهند که جنبه هايي عمده از شيوه ماليخوليايي آشکارشوند. در کانون اين تصوير ، يک شبکه غول آسا و درعين حال بي نهايت هوشمند است که براي تخريب پي بناي يک روش زندگي برپا شده است. مي توان به اعتراض گفت که اعمال توطئه آميز درطول تاريخ وجود داشته اند و يادآوري آن عملي ماليخوليايي نيست. جنبه ويژه گفتمان ماليخوليايي دراين نيست که هوادارانش درطول تاريخ، اينجا و آنجا، توطئه هايي مي بينند، بلکه دراين واقعيت است که درنظر آنان توطئه اي «وسيع» و «غول آسا» مجموعه نيروهاي پيش برنده رويدادهاي تاريخي را تشکيل مي دهند. تاريخ «يک» توطئه است که توسط نيروهايي داراي قدرتي فزاينده که غيرقابل غلبه هستند در جريان يک جنگ صليبي نامحدود هدايت مي شود. هوادار گفتمان ماليخوليايي درهراس از نتيجه اين توطئه با پايان آخرالزماني است. او همواره دربرابر يک نقطه عطف بزرگ قراردارد: مقاومت يا هم اکنون بايد سازماندهي شود يا هرگز.
نمونه تمام و کمالي از بدجنسي، دشمني که با دقت ترسيم مي شود نوعي مافوق بشر بيگانه با اصول اخلاقي است: منحوس، حاضر درهمه جا، قدرتمند، بيرحم، غرق در لذت هاي جسماني و مجذوب تجمل. او با فعاليت شيطاني اش روند تاريخ را هدايت مي کند يا بهتر است گفته شود که مي سازد ويا جريان عادي آنرا به مسير شر مي کشاند. او بحران ها را مي سازد، وحشت هاي بانکي را پديد مي آورد، محرک رکود ها و فاجعه هاست تا سپس از آنها بهره ببرد. در اين معنا، ماليخوليايي بر تعبيري از تاريخ تکيه مي کند که نقش عمده را به افراد مي دهد: درنظر او رويدادهاي عمده نه بخش تفکيک ناپذيري از جريان تاريخ، بلکه محصول اراده اي خاص هستند.
*يک جنبش مسيحي که درقرن دوم ميلادي توسط شخصي بنام مونتانوس پايه گزاري شد و تأکيد آن بر اقتدار پاپ بود. م
١- سناتور امریکائی آریزونا، باری گلدواتر در سال 1964 کاندیدای ریاست جمهوری شد. اگرچه در انتخابات از لیندون جانسون شکستی فاحش خورد اما توانست محافظه کاری امریکا را از نو تعریف کند، امری که بعدا راه پیروزی رونالد ریگان را گشود.
٢-
John Robison, Proofs of a Conspiracy, NewYork,1798.
٣- دیپلمات اتریشی(1773-1859) که زندگی اش را صرف دفاع از برقراری استبداد سلطنتی در اروپا کرد. او یکی از طراحان اصلی کنگره وین در فردای سقوط ناپلئون اول بود.
٤-
Samuel F. B.Morse, Foreign ConspiracyAgainstthe Liberties of the United States, NewYork, 1835.
٥-
Ray A. Billington, The ProtestantCrusade 1800-1860, NewYork, 1938.
٦-
Lyman Beecher, A Plea for theWest, Cincinnati,1835.
٧-
JosephMcCarthy, America’s Retreat fromVictory,Devin-Adair, NewYork, 1951
لوموند
|