جدال قم و دیوبند در میدان افغانستان

 
 

 

سید حسین اشراق حسینی/پژوهشگر

سرمایه گذاری های مکتب قم در افغانستان، ظاهرا جنبه های مذهبی دارد اما راهبرد حفظ منافع نظام حاکم در ایران اولویت عمدة آن را تشکیل می دهد

جهان اسلام سرشار از رقابت های تأویلی و کشمکش های قدرت محورانة مکتب های متنوع است، که در زمانه ها و زمینه های مختلف صف آرایی ها و معرکه گیری های گوناگونی را به نمایش گذاشته و با اساسگذاری سنت ها و منش های فکری در جهت ترویج مکتب های فقهی، مدعیات ایدئولوژیک و ادبیات تفسیری شان در قالب فراروایت های استعلائی مساعی به خرج داده اند.

رودررویی هایی مکتب های شیعه و خوارج، معتزله و اشاعره، اسماعیلیه و اهل حدیث، فلسفی و عرفانی و ده ها جریان دیگر را می توان در چارچوب نظریة "گفتمان- قدرت" به بحث گرفت و نمادها و نمود ها، جاذبه ها و دافعه ها و همچنان همگرایی ها و واگرایی های آنان را مورد نقادی و تحلیل قرار داد.

پایه گذاری نظامیه ها و حوزه های علمیه در اقصی نقاط جهان اسلام بدون شک برای حفظ و غلبة تفسیر ها و قرائت های هماهنگ با قدرت های سخت و یا نرم صورت گرفته و به عنوان دژ های دفاع از سنت های فکری همسو با منافع آن ها نقش ایفاء کرده اند؛ بیت الحکمة عباسیان، نظامیه های سلجوقیان، جامع الازهر اسماعیلیان و غیره از نمونه های برجستة این ادعا به شمار می روند.

همواره دو فرقة مهم اسلامی ( تشیع و تسنن) در زمینة برپایی حوزه های علمیه سرمایه گذاری های قابل توجهی نموده اند؛ حوزه های "نجف" و "قم" در جهان تشیع دوکانون عمدة تعلیمی و تربیتی و همچنان تولید متون و معارف شیعی به شمار می روند، همچنان "جامعة الازهر" و "دیوبند" نیز در جهان تسنن جهت تولید و ترویج گفتمان های فقهی- کلامی شان شیوه های مخصوص به خود را در پیش گرفته اند.

در این نوشتار، تحلیل مفصل از رویکرد های مدرسه های دینی در جهان اسلام را به فرصت دیگر موکول می کنم و بحث مانرا در دو حوزه ( قم و دیوبند) متمرکز می سازم.

حوزة علمیة قم با طرح شعار صیانت از کیان معارف اهل البیت پا به عرصة وجود گذاشته و تا دوران قوام اش با قدرت حاکم دچار تنش جدی نبوده و نقش سنتی خود را در رابطه با مرجعیت مذهبی، موقعیت پسندیده اجتماعی و اقتدار معنوی در جامعة ایران و برخی از مجامع شیعی غیر ایرانی بازی کرده است

مکتب قم

حوزة علمیة قم با طرح شعار صیانت از کیان معارف اهل البیت پا به عرصة وجود گذاشته و تا دوران قوام اش با قدرت حاکم دچار تنش جدی نبوده و نقش سنتی خود را در رابطه با مرجعیت مذهبی، موقعیت پسندیده اجتماعی و اقتدار معنوی در جامعة ایران و برخی از مجامع شیعی غیر ایرانی بازی کرده است، اما در رابطه با نقش دست اول برای رهبری جوامع شیعی با چالش جدی "حوزة نجف" روبرو بوده است.

حوزة علمیة قم، زمانی رویکرد متفاوت از "نجف" را در پیش گرفت که در کنار معارف دیگر، بهره وری از مباحث فلسفی را با وجود موانع استقبال کرد، مباحث فلسفی که پس از ملاصدرا و هادی سبزواری در محاق فراموشی قرار گرفته بود، اما بواسطة حکیم مهاجر افغانستانی علامه سردار کابلی در کرمانشاه بار دیگر شکوفا گردید و الهامبخش حوزه های علمیة ایرانی شد.

"پیشداوری های مکتب دیوبند، زمینه ساز این شده است تا روحانیت برخاسته از آن، صلاحیت ساماندهی پاکیزگی فرهنگی – اخلاقی جامعه را از آن خود تلقی کند، روندی که به صورت جدی "حوزة خصوصی" افراد را مورد تعرض قرار می دهد و " بلوغ خرد انسانی"‌ را آسیب های جدی می رساند."

در حوزة علمیة قم برای برپایی مباحث فلسفی، نقش علامه محمد حسین طباطبایی را می توان برجسته تر از دیگران تلقی نمود، مخصوصا گفتگو و ارتباط ایشان با هانری کربن، هایدگر گرای معروف، زمینه این را بوجود آورد تا عده ای از ناسیونالیست های ایرانی در محور "کربن- طباطبایی" جو نقد بنیادین از تمدن غرب با لحن هایدگری- نیچه را در دانشگاه های ایران و حوزة علمیة قم بوجود آورند.

این جریان زمانی چهره جدی به خود گرفت که سید احمد فردید در محیط دانشگاه و آیت الله روح الله خمینی رهبر سابق ایران در محیط حوزه با رویکرد های متفاوت مبارزة بنیادین با غرب را در سرلوحة کار شان قرار دادند.

آیت الله خمینی، در حوزة علمیة قم با استفاده از شرایط پیش آمده، زمینة این را بوجود آورد تا نظام شاهنشاهی در ایران را نمادی از غربزدگی معرفی نماید و با استفاده از پایگاه قدسی حوزه، او را با چالش روبرو کند.

خطر آیت الله خمینی در برابر شاه ایران، گرچه موجب تبعید او به عراق شد اما شبکه های فعال طرفدار ایشان موفق شدند با ترکیب سه مؤلفة : تشیع مبارزه جو، برتری طلبی ایرانی و نقد رادیکال غرب، به تقریر ایدئولوژی "حکومت اسلامی" که بعدا به نظریة "ولایت فقیه" تحول یافت، بپردازند و در جهت گسترش آن قدم های بلندی بردارند.

سرمایه گذاری مکتب قم در افغانستان

سرمایه گذاری های مکتب قم در افغانستان، ظاهرا جنبه های مذهبی دارد اما راهبرد حفظ منافع نظام حاکم در ایران اولویت عمدة آن را تشکیل می دهد، بنابراین از یکطرف فضای تأویل ولایت فقیهی از تشیع را گرم نگه می دارد و از جانب دیگر تلقین هژمونی فرهنگی- سیاسی بر مجموعه های همسو یش را ژرفای بیشتر می بخشد، تا در برابر رقبا و دشمنان اش در این میدان ( افغانستان) حضور جدی داشته باشد.

مکتب دیوبندیه

منش مکتب دیوبند، نوعی ظاهر گرایی بازگشت به گذشته است که از یکطرف مسئولیت دفاع از کیان اسلام در برابر آیین های بدعت گذار را از آن خود می داند و از جانب دیگر رهبری فکری و معنوی جهان تسنن را نیز جزء اختیارات خویش به شمار می آورد

دارالعلوم دیوبند در شبه قارة هند به منظور حفظ و توسعة تعالیم اسلامی با گرایش های سنتی محافظه کارانه وارد صحنه شده است، این جریان نوعی فورمالیسم اسلامی را باب نموده و رعایت تشریفات و هنجار های ظاهری را به مثابة ارزش های معنوی – اخلاقی جایگاه بخشیده است.

منش مکتب دیوبند، نوعی ظاهر گرایی بازگشت به گذشته است که از یکطرف مسئولیت دفاع از کیان اسلام در برابر آیین های بدعت گذار را از آن خود می داند و از جانب دیگر رهبری فکری و معنوی جهان تسنن را نیز جزء اختیارات خویش به شمار می آورد، بنابراین از آوان تأسیس، تا حالا علاوه بر اینکه در جهت تربیت طلبه های تمامی بلاد اسلامی همت گماشته، شاخه هایی فکری اش را نیز از طریق مدارس زنجیره ای پاکستان فعال نگه داشته است.

دیوبندی ها با توجه به چالش های بالفعل رقیبان قدرتمند در شبه قارة هند، مشکل کشمیر و داعیة‌ اسلام گرایی پاکستان در برابر هند، رسالت های مهمی برای خود شان تعریف کرده اند.

بنابراین علاوه بر رسیدگی به امور آموزشی و تربیتی، بر جستار های اجتماعی و سیاسی جهان اسلام نیز عطف توجه نشان داده و با تفسیر های سنتی و پیشامدرن در برابر تحولات جدید قرار گرفته و مواجهه کرده اند، مواجه ای که قرار گرفتن در برابر افسون قدرت برای رسیدن دوباره به گذشتة شکوهمند صدر اسلام جانمایه اصلی آن را تشکیل می دهد.

"تفکر دیوبندی که مدرسه ها و گروه های ستیزه گر از پاکستان به ترویج آن می پردازند امروزه به معضل جدی در منطقة بدل شده است، زیرا از یک طرف چهرة رحمانی و تساهل گرای اسلام را در نتیجه پیشداوری های تعصب آمیز و جزم اندیشی های متصلب شان مخدوش کرده اند و از جانب دیگر با هدف های نظامی همسو شده اند که بیشتر از هر کشور دیگر افغانستان را آماج خطرات اش قرار داده است."

پیشداوری های مکتب دیوبند، زمینه ساز این شده است تا روحانیت برخاسته از آن، صلاحیت ساماندهی پاکیزگی فرهنگی – اخلاقی جامعه را از آن خود تلقی کند، روندی که به صورت جدی "حوزة خصوصی" افراد را مورد تعرض قرار می دهد و " بلوغ خرد انسانی"‌ را آسیب های جدی می رساند.

رویه های گذشته گرا و سنتی پیروان دیوبند در برابر تحولات پرشتاب دنیای مدرن امروزی، در حیات اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی علاوه بر اینکه بحران دامن زدن به خشونت را بوجود آورده، در برابر توسعه آن ها نیز سد واقع شده است، مصیبتی که نسبت به هر کشور دیگر، افغانستان و پاکستان را درنوردیده و از سکوی "طالبان" روند منطق و مظاهر تمدن معاصر را نشانه گرفته است.

تفکر دیوبندی که مدرسه ها و گروه های ستیزه گر از پاکستان به ترویج آن می پردازند امروزه به معضل جدی در منطقة بدل شده است، زیرا از یک طرف چهرة رحمانی و تساهل گرای اسلام را در نتیجه پیشداوری های تعصب آمیز و جزم اندیشی های متصلب شان مخدوش کرده اند و از جانب دیگر با هدف های نظامی همسو شده اند که بیشتر از هر کشور دیگر افغانستان را آماج خطرات اش قرار داده است.

ابزار معنوی و نیت های دنیوی

حضور مکتب های "قم" و "دیوبند" در افغانستان با وجود اینکه ظاهر معنوی دارد اما هر دو به عنوان رقیبان یکدیگر با آجندا های غلبه گفتمان های تعریف شده شان در پی گسترش میدان های قدرت و توسعه دامنة تأثیر گذاری شان می باشند.

مکتب قم، در افغانستان تلاش می کند تا با استفاده از قالب فعالیت های علمی- فرهنگی برای جامعة تشیع، نظریة ولایت فقیه را که جزو منافع ملی ایران تلقی می شود، در برابر رقیبان وهابی، دیوبندی و سکولار، کارا نشان ده و از آن طریق غرب را نیز نشانه بگیرد.

مکتب دیوبند نیز ظاهرا "امر به معروف و نهی از منکر" را در پیش گرفته و مدعی انفاذ شریعت و مصمم برای جلوگیری از نفوذ مکتب های رقیب نظیرِ "قم" و محو گرایش های نوگرا و سکولار در افغانستان است

مکتب دیوبند نیز ظاهرا "امر به معروف و نهی از منکر" را در پیش گرفته و مدعی انفاذ شریعت و مصمم برای جلوگیری از نفوذ مکتب های رقیب نظیرِ "قم" و محو گرایش های نوگرا و سکولار در افغانستان است؛ چیزی که آنها به عنوان مأموریت الهی برای خود تعریف می کنند، اما در واقع انجام ماموریت نظامی در چارچوب راهبرد پاکستان است که با توجه به ساخت زئوپولیتیک منطقه به آن ضرورت دارد.

با توجه به جنبه های یاد شده می توان به این نتیجه دست یافت که عنایت های مکتب قم برای افغانستان و دعوت گری های مکتب دیوبند در این کشور، با وجود اینکه حکایت از تلاش برای غلبه پارادایم های تفسیری آنها از دین برای گسترش گسترة تأثیر و قدرت شان در افغانستان دارد، با امنیت ملی ایران و پاکستان نیز درهم تنیده است.

بحث پیچیده رقابت مکتب های قم و دیوبند را در "منطق مظفر" و "ایساغوجی" نمی توان پیدا کرد، می باید با استفاده از ظرفیت های فلسفه علوم اجتماعی و چشم انداز های "هرمنوتیک" و "تبارشناسی" به آن نگریست.

در این صورت است که نه تنها نسب و نسبت " گفتمان- قدرت" آنها را فهمید بلکه می توان درهم تنیدگی و همپوشانی شان را نیز در قالب راهبرد های منطقوی مورد تحلیل قرار داد.

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من