زن شاکی
مرد تازه به خانه رسیده بود و هنوز پیراهن از تن خارج نکرده بود که با صدای جیغ و کوبیده شدن کرتی و پطلون (کت و شلوارش) به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت :
این چیست؟ ها نا مرد ! این چیس ؟ یک تار موی طلایی دراز ! روی کرتی(کت) تو بود! من همیشه میدانستم که تو یک زن مو دراز(بلند) طلایی را به من ترجیح میدی!! به هر قائله آن روز گذشت و روز بعد …….
مرد تازه به خانه رسیده بود و هنوز پیراهن از تن خارج نکرده بود که با صدای جیغ و کوبیده شدن کرتی و پطلون(کت و شلوارش) به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت :
این چیست ؟ ها نا مرد ! این چیه ؟ یه تار موی مشکی بلند! روی کت تو بود! من همیشه میدونستم که تو یه زن مو دراز(بلند) و سیاه(مشکی) را به من ترجیح میدی !! آن روز هم …. به هر قائله آن روز گذشت و روز بعد …….
مرد پیش از بازگشت به خانه، به خشکشویی محل رفت با پرداخت انعام اضافه دستور داد کرتی اش (کت ش) را به خوبی پرس بزنند و حتی بخار بدهند و مجدد برس بزنند و به او اطمینان دهند که حتی یک بروت(سبیل) مرد هم روی کرتی(کت) او نیست !! و سپس عازم خانه شد ….
مرد تازه به خانه رسیده بود و به آرامی و اطمینان با لبخند پیروزمندانه پیراهن از تن خارج میکرد که با صدای جیغ و کوبیده شدن کت و شلوارش به صورت اش هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت :
بی صفت پست ! هرزه نامرد ! این یعنی چی ؟! من هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم که تو یک زن کل(کچل) را به من ترجیح بدی …