مسئولیت و استقلال در کودکان
تکالیف مدرسه از نخستین سال دبستان به بعد، در برخوردهای والدین باید این پیام وجود داشته باشد که انجام تکالیف مدرسه صرفاً و بطور محض در قلمرو مسئولیت کودک و دبیر اوست. والدین نبایستی در مورد این تکالیف، کودک را آزار بدهند و دائماً سرزنشش کنند. آنان نباید تکالیف کودک را مورد نظارت و رسیدگی قرار دهند مگر زمانی که خود کودک تقاضا کند...
وقتی پدر یا مادر مسئولیت انجام تکالیف مدرسه کودک را به عهده میگیرد، کودک مخالفتی از خودش نشان نمیدهد و اجازه ی این کار را به او میدهد، و پس از آن، دیگر پدر و یا مادر نخواهد توانست خودشان را از این مخمصه نجات دهد. تکالیف خانه ممکن است ابزاری در دست کودک شود که وی از آن برای تنبیه والدین، و نیز بهرهبرداری و باجگیری از آنها، استفاده کند. اگر والدین نسبت به مسائل جزیی مربوط به تکالیف کودک توجه و علاقه ی کمتری از خودشان نشان بدهند و در عوض پیامهای مشخص و تغییر ناپذیری همچون «انجام تکالیف مدرسه مسئولیتش با توست.» به کودک ارسال کنند، آنوقت است که بسیاری از تیره روزیها از بین خواهد رفت و خوشی بیشتری به زندگی خانوادگی راه پیدا خواهد کرد. درباره ی ارزش تکالیف سالهای دبستان نباید غلو کرد. مدارس خوب زیادی هستند که به کودکان شما تکالیف خانه نمیدهند. ظاهراً دانشآموزان این مدارس به همان اندازه ی دانشآموزانی که در سنین ششو هفت سالگی با تکالیف کلنجار میروند، دانش کسب میکنند. ارزش اصلی و عمده ی تکالیف خانه در این است که تجربه ی مستقل کار کردن را به کودک میدهد. با وجود این، برای اینکه این ارزش اصلی از بین نرود، باید با توجه به ظرفیت و توانایی کودک به او تکالیف خانه داد تا وی بتواند به طور مستقل و با یاری مختصر و ناچیز دیگران آنها را انجام دهد. کمک مستقیم به کودک ممکن است فقط این فکر را در ذهن او بپروراند که به تنهایی قادر نیست کاری در این زمینه انجام دهد. اما کمک غیرمستقیم میتواند مفید از آب در آید. مثلاً باید اطمینان پیدا کنیم که کسی یا چیزی مخل آسایش کودک نیست، میز تحریرش مناسب است و نیز به اندازه ی کافی کتابهای مرجع در اختیار دارد. علاوه بر اینها، باید به فصول سال هم توجه کنیم و زمان انجام تکالیف را مطابق آب و هوای فصلی برنامهریزی کنیم. در بعد ازظهرهای معتدل بهار و پاییز، کودک مطمئناً علاقه دارد که ابتدا بازی کند و سپس تکالیفش را با دلگرمی بیشتر و روحیه ی بهتر انجام دهد. در روزهای سرد زمستان، اگر قرار است که کودک تلویزیون تماشا کند، پس ابتدا باید تکالیفش را انجام دهد. برخی از کودکان دوست دارند به هنگام انجام تکالیفشان کنار یک بزرگتربنشینند. شاید این امکان باشد که به او اجازه بدهیم از میز آشپزخانه یا اتاقنشیمن استفاده کند. با این حال، در این زمان بایستی درباره ی آداب و رسوم نشستن، پاکیزگی لباس و وضع ظاهر، یا مراقبت از اسباب و لوازم خانه، توصیههایی به کودک کرد. بعضی از کودکان وقتی آدامس میجوند، سرشان را میخارانند، یا صندلی را تکان میدهند، بهتر میتوانند تکالیفشان را انجام دهند. ما اگر در این زمینه توصیه ارائه بدهیم یا محدودیتهایی برقرار کنیم، باعث خواهیم شد که فعالیت ذهنی کودک اختلال پیدا کند و خنثی شود. وقتی کودک مشغول انجام تکالیفش است، ما نباید از کودک سوال کنیم یا او را دنبال کاری بفرستیم و بدین نحو مانع از کارش شویم. ما میتوانیم منتظر باشیم و پس از پایان کار او، خواستههایمان را مطرح کنیم. ما فقط باید در کنار کودک باشیم و به عوض یاری و یا ارائه ی دستورالعمل، رفاه و آسایش او را فراهم آوریم. گاهی هم میتوانیم نکتهای را که برای او مبهم است روشن سازیم یا جملهای را برایش توضیح بدهیم. اما باید از بیاناتی نظیر آنچه که در زیر آمده است، جداً پرهیز کنیم: «اگر آدم گیج و بیفکری نبودی، تکالیف را فراموش نمیکردی.» «اگر به معلمت گوش میکردی، حالا میدانستی که کدام تکالیف را باید انجام بدهی.» یاری ما میبایست مختصر و در عین حال توأم با همدردی باشد. به جای اینکه برای کودک سخنرانی کنیم، بیشتر باید گوش بدهیم. ما جاده را نشان میدهیم و منتظر میشویم که مسافر، با نیرو و توانایی خودش جاده را طی کند و به مقصد برسد. اظهار نظر والدین نسبت به مدرسه و معلم کودک ممکن است بر نظر کودک نسبت به تکالیفش تأخیر بگذارد. اگر پدر یا مادر بر حسب عادت، مدرسه کودک را دائماً به باد انتقاد بگیرد و معلم کودک را بیارزش و نالایق جلوه دهد، کودک نتایج آشکاری از این برخورد آنها خواهد گرفت. والدین باید مقام معلم را با ارزش دانسته و از نظرات او مبنی بر اینکه تکالیف خانه باید با احساس مسئولیت انجام شود، پشتیبانی به عمل آورند. وقتی معلم سختگیر است. والدین فرصتی فوقالعاده عالی برای ابراز همدردی در اختیار دارند: «امسال درسها زیاد آسان نیست- این همه کار!» «امسال واقعاً طاقت فرساست.» «بی چون و چرا معلمت آدم سختگیری است.» «مثل اینکه معلمت خواستههای زیادی دارد.» «اینطور بنظر میرسد که معلمت مخصوصاً درباره ی تکالیف خانه سختگیر است. گمان میکنم امسال یک عالم کار داشته باشی.» این نکته حائز اهمیت است که از عصبانیتهای ناگهانی در مورد تکالیف خانه پرهیز کنیم: «نگاه کن، از حالا به بعد، جناب عالی باید هر روز دیکته کار کنی و این شامل پنجشنبهها و جمعهها هم خواهد بود. از امروز به بعد باید دور بازی و تماشای تلویزیون را خط بکشی.» تهدیدها و گوشزدها و ایرادگیریها متداول هستند، زیرا باعث میشود آدم اعتقاد یابد که درباره ی موقعیت موجود کاری انجام میشود. اما عملاً، این تذکرها و سرزنشهای صمیمانه نه فقط دردی را دوا نمیکنند بلکه اوضاع و احوال را از آنچه که هست، وخیمتر میسازند. فضایی در حال انفجار، پدر و مادری عصبانی و کودکی خشگمین، تنها نتایجی هستند که از آنها بدست میآید. بسیاری از کودکان با استعداد در انجام تکالیفشان کند پیش میروند. آنان ناخود آگاه نسبت به آرزوهای والدینشان تمرد کرده و در مدرسه خلافکاری میکنند و از درسها عقب میمانند. هر کودکی برای اینکه رشد کند و آدم بالغ و عاقلی شود، نیاز دارد که بفهمد مستقل بودن و به دور از خانواده زیستن به چه میگویند. وقتی والدین با حساسیت زیاد، خودشان را درگیر مسائل کودک در مدرسه میسازند، کودک در مییابد که آنها دارند در استقلال و خودمختاری او دخالت میکنند. اگر تکالیف خانه و نمرات عالی الماسهایی باشند بر تاج سر والدین، کودک شاید بدون اینکه خودش بداند ترجیح بدهد که تاجی از علفهای هرز به خانه بیاورد، تاجی که دست کم متعلق به خود اوست. نوجوان وقتی اهداف والدین را برآورده نمیسازد، احساس استقلال میکند. به همین خاطر، نیاز به استقلال فردی و بیهمتا بودن، چه بسا کودک را به سمت ناکامی و عدم موفقیت در کارها سوق دهد، و این کشش آن قدر قوی باشد که کودک حتی اعتنایی به فشار و تنبیه والدین نکند. چنانکه کودکی گفت: «آنها میتوانند مرا از دیدن تلویزیون محروم کنند و به من پول توجیبی ندهند، اما نمیتوانند کاری کنند که نمره بد نگیرم.» این نکته کاملاً آشکار است که خودداری کودک از مطالعه، مشکل ساده و پیش پاافتادهای نیست که بتوان آن را چه با سختگیری و چه با ملایمت نسبت به کودک، از میان برداشت. افزایش فشار و سختگیری در رفتار با کودک ممکن است بر مقاومت و خودداری کودک بیفزاید و از طرفی، عدم مداخله و آزاد گذاشتن کودک شاید دال بر عدم رشد و بیمسئولیتی مفهوم یابد.