زبان ، زبان دری وتدریس زبان دری

درپرتو آموزه های زبانشناختی

گروه اینترنتی قلب من
 

 

یادداشت:

درنگارش این مقالت از منابع ومآخذ متعدد استفاده شده است که بنابرنبود خواست نشرآن به مثابه نوشتاری تحقیقی ثبت نگردیده ، به فراموشی رهاشده اند.از خواننده خواهشمندم ، این نوشته را گذارشی بپذیرند از اقوال اهل خبرت که برای روشن شدن مسایلی اززبان دری ، زبان وزبان شناسی سودمند اند.

داکتر اسد الله حبیب

زبان ، زبان دری وتدریس زبان دری

درپرتو آموزه های زبانشناختی

زبان را که ازدید علمی پدیدۀ پیچیده ، چندپهلو وقانونمند وحتا تعریف ناپذیر می شناسند، به بیان ساده وسیلۀ ارتباط افراد دریک جامعۀ لسانی گفته اند .

یعنی زبان یک نهاد اجتماعی است. بلی ، انسان حیوانِ اجتماعی است. هرقدربه گذشته برویم انسان تنها را نمی یابیم. و دراجتماع نمی توان با یکی ند. رابطه نداشت. انسان در دوام تاریخ به وضع وسایل گوناگون ارتباط دست زده است. ازنقش شکارتیرخورده بر دیوارمغاره که پیروزیی را درشکاربه دیگران ابلاغ می کند تا کشیدن صدایی بلند که اعلام خطرباشد و کوبیدن دهل که شادمانیی را به اطلاع برساند تا چراغهای ترافیک ونقشه های جغرافیه ، نشانه های هندسی ، ارقام ریاضی ونشانه های رانندگی وحرکات و شکلها در کارهای سپاهی گری مانند اشکال شانه های منصبداران ، رسم تعظیمها و هزاران وسیلۀ دیگرهمه نشانه ها وسمبولهااندو نشان می دهند که وسایل ارتباط شاید صوتی ، رنگی وشکلی باشند . زبان به معنای خاص ، ترکیبی ازنشانه های صوتی است وبدینصورتزباندردایرۀمطالعات سیمولوژی یا نشانه شناسی که بنیادگذارآن فردینان دوسوسور ، زبانشناس سویسی وپدرزبانشناسی معاصر می باشد ، داخل می شود.

زبانشناسی سوسوررا زبانشناسی تشریحی _ساختاری نا نا میده اند . زبانشناسی تشریحی سه مکتب عمده راکه دراروپا وامریکا اساس گذاشته شده اند، دربرمی گیرد:

مکتب پراگ،مکتب کوپنهاگن وساختارگرایی امریکایی .

گفتیم که زبان به معنای خاص همان نظام یا سیستم مرکب صوتی است که ازنشانه های صوتی خورد ترساخته شده است ومعنیها را افاده می کند.

ببینیم که زبان انسانها ازسامانه های ارتباطی دیگرجانوران چه فرقهایی دارد.

* * *

ویژگیهای زبان انسانها

ازکابل بروید به سوی هرات . به جای واژۀ خربوزه هندوونه ، به جای پشک گربه و النگ سلنگ یعنی گیج وگنگس و کلپ یعنی الاشه و تغیرتلفظ بساکلمه ها : شتونی یعنی چطوراستی ، براریعنی برادر، پیریعنی پدر، غاضی یعنی قاضی ، غاز یعنی قاز، کدو یعنی کدام ، اما با این همه تغییر آوایی و دیگرگونی واژه یی مقصودشانرا می فهمید.

سپس بروید به جاغوری به جای پدر من می گویند آتۀ ازمو، به جای می خوانم می گویند موخانوم ، به جای می روم ، موروم ، به جای ببین می گویند توخ کو، به چشم می گویند اوقره

با این همه دگرگونی آوایی و واژه یی باز هم سخن شان را می فهمیم . ازاین سفر نتیجه می گیریم که نخستین ویژگی زبان این است که درعین یگانگی چند گونه می تواند باشد.

1-  چند گانگی درعین یگانگی

یک جملۀ خبری طورمثال« باران بارید.» را درنظربگیرید . ازروی آن با عین معنا هزارهاجمله می توانیم بسازیم، مانند:

آسمان گریه کرد.

ابرها گهرباری کردند.

بهار باغ رابا آب دیده شست.

نوروز سبزه ها را با آب پاشی ازخواب بیدارکرد.

گلها با آب آسمانی روشستند.

زمین تشنه را سقای آسمان آب نوشاند.

وهمین طور تا بی نهایت . این ویژگی را ویژگی زایایی زبان انسانی می دانند. پس تفاوت

دومین زبان انسانها از وسایل ارتباطی دیگرجانوران این است که زبان انسان زایااست. بنابرآن می نویسیم :

2-  زایایی .

فرایند زبانی چسان صورت می گیرد. انسان نخست ازترکیب آواهای بی معنی یک نشانۀ بامعنی می سازد. یعنی از آوای ب و اُ و ل که هیچکدام معنایی ندارد کلمۀ معنا دار بلبل را می سازد. سپس باترکیب کلمۀ بلبل با کلمۀ دیگر ، مثلن می خواند، معنای کامل « بلبل می خواند

را برزبان می آورد. ازاین گزارش کوتاه به این نتیجه می رسیم که خصوصیت دیگر زبان انسانها دوساختی بودن آن است ، حال آن که زبان زنبورعسل ومورجه ها یک ساختی است.

بنابرآن به مثابه ویژگی سومین زبان انسانی می نویسیئ:

3-   دوساختی بودن .

انسانها دربارۀ چیزهایی سخن می گویند که وجود ندارد. مانند :

رستم سهراب را نشناخته باخنجرزد. چندسال پیش رسانه ها پیوسته در بارۀ بشقابهای پرنده می نوشتند. هما پرنده ایست که برهرکسی سایه اندازد ، خوشبخت می سازد.

یعنی نوشتن دربارۀ چیزی که نیست. واین ویژگی را نابه جایی می گویند. پس می نویسیم که چهارمین ویژگی زبان انسانها :

4-   نابه جایی .

به بیان فشرده ، زبان انسانها درعین یگانگی چندگانه است ، دوساختی است ، زایا است و خصلت نا به جایی دارد.

بررسی مفصل ودقیق زبان را نخستین بار پانینی درسدۀ پنجم پیش ازمیلاد درهند انجام داد.تصنیف فونیمهای زبان سانسکریت به واکه ها وهمخوانها یعنی واولها وکانسونانتها و تصنیف واژه ها به اسمها وفعلها درنوع خود یگانه وبی بدیل بود. سپس در760 میلادی دانشمندعرب به نام سیبویه شرح تفصیلی زبان عربی را درکتاب « الکتاب فی النحو» نوشت و نخستین بار بین آواها وفونیمهایا آواها به مثابه واحدهای سیستم زبانشناسی فرق گذاشت. تا نیمه های سدۀ بیستم درمورد زبان به معنای خاص نظرفردیناند دوسوسوریعنی شناخت همزمانی زبان وجود داشت نوام چامسکی یکی از زبانشناسانی است که نظریاتش انقلابی در این رشته به وجود آوردند. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان ذاتی و «به طور ارثی برنامهریزی شده» است و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای یادگیری زبان مادری ایفا میکند. کودک اطلاعات محدودی از آموزگاریامحیط زبانی خویش میگیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. حال آن که نظریهپردازان پیشتر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد مغز کودک میشود.مگراین یگانه نظریۀ چیستی زبان که زبان یادگرفته می شود یا یادداده می شود، زبان اکتسابیست ، به دلیل آن که کودک درهراجتماعی که بسربرد زبان همان اجتماع را می آموزد، دراواسط سدۀ بیستم فروپاشید. وانقلابی صورت گرفت که زبان به صورت کل ، نه یک زبان خاص داشتۀ ذاتی وذهنی انسانها است ویاد دادن وتدریس انگیزه های بیرونی فعال سازندۀ شالوده های ذهنی موجود درمغزانسان شمرده می شود. بنیان گذار دیدگاه دومین نوام چامسکی زبانشناس امریکاییست که امسال هشتادوپنج سال عمرخودرا می گذراند. وی درسال 1957کتاب ساختارهای نحوی خودرابه نشررساند. وآن را دستورزبان زایشی _ گردشی تعری کرد و آن چنان زبانشناسی زایشی را بنیاد نهاد. نوام چامسکی مشهورترین زبانشناس زمان ما است. او ازپیروان مکتب ساختار گرایی امریکایی بود.نخستین کتاب او «ساختمانهای نحوی درسال 1957 به چاپ رسید. او اعلام کردکه اختلاف زبانها رویکی وظاهریست . درذات و نهاد خود همه زبانها یکی استند. اوآن شالودۀ عام همه زبانها را « گرامرهمه جهانی “Universal Grammar (UG )” نامید. چامسکی تاکنون چندین تیوری پیشکش کرده است. گرامرچامسکی را « گرامر زایشی _ گردشی و تیوری زبانشناختی اورا تیوری فطری شناسی زبان می نامند. در زبانشناسی زایشی که چامسکی بنیانگذارآن است، اعتقاد بر این است که تمامی زبانها منشاء ذاتی یا ژنتیکی دارند و به همین خاطر دارای ساختاری استند جهانی یعنی در تمامی انسانها یکی است، و زبانشناس باید این قواعد جهانی را که طبق نظر چامسکی Universal Grammar یا UG )دستور همگانی) است کشف کند. اساس نظریه زایشی نیز عمدتاً بر همین اصل استوار شده است.

بنابراین تیوری ، زبان شماری قاعده های عام و واژه هایی است که درذهن انسانهاوجود دارد. وآن چه وسیلۀ ارتباط می شود ، تظاهر عملی زبان است ، که آن را گفتار گفته اند. ازاین رو درمباحث زبانشناختی وعلمی زبان وگفتار ازهم جدا می باشد.

شما زبان دری تدریس می کنید. زبان دری کدام گونۀ زبانی است.

می گویند دری یکی از لهجه های زبان فارسی است.لهجه چیست؟

وقتی که دربحث ارتباط لهجه وزبان داخل می شویم، وارد موضوع مطالعۀ زبانشناسی اجتماعی sociolinguistics می شویم.

لهجه گویش وزبان

کشیدن خط روشن جداکننده بین زبان گویش ولهجه کاریست دشوار. هرچند فرقهایی را بین دوزبان ودولهجه برشمرده اند، مانند:اگردو شخص زبان یک دیگر را با همه اختلاف تلفظ واژه وکاربردواژه ها بفهمند آنان دردولهجه ازیک زبان سخن می گویند. گونۀ زبانی که آن دو به کارمی برند دولهجه ازیک زبان است.

پس بین لهجه ها اختلاف در آواها وواژه هامی باشد ، نه در دستورزبان مبنی براین تشریح زبان سویدی را که کمتراززبان نارویجی فرق دارد زبان شمرده می شود ، مگرزبانهای کانتوم وماگارین را با آن وصف که قابلیت فهم بین سخنگویان آنها وجودندارد لهجه های زبان چینایی می شمارند.

زبانهای کورواتی وسربی را تا پیش ازجنگ داخلی یوگوسلاویا دولهجه می شمردند امروز با تشکل دولتهای جدا و داشتن پشتیبانی ملی وبین المللی دوزبان شناخته می شوند.

زبانهای فارسی افغانستان ، فارسی ایران وفارسی تاجیکستان نیز دررابطه با یکدیگر لهجه هااند، یعنی سه لهجۀ جدا شده ازیک زبان فارسی مادر که اکنون وجود ندارد، اما چون این گونه های زبانی به دولتهای جداگانه تعلق دارند ودرحدلازم رشداختلاف رسیده اند،وپذیرش متفاوت بین المللی یافته اند، زبانهای جدا ومستقل شناخته می شوند.پس درهرحال جدایی لهجه اززبان بیشتردلایل سیاسی می تواند داشته باشد ، تا دلایل زبانشناختی وفرهنگی.

دربین زبان شناسان گفتۀ ماکس واین رایخ مشهوراست که«هرزبان درواقع لهجه است اما مسلح باسپاه وتوپخانه(!) »

گویش آن دوگونۀ زبانی را می نامند که دربعض آواها وکاربردبعض واژگان وبعض قواعد دستوری ازهم دگرگونی داشته باشند.

لهجه هاوگویشها پس ازسالها زبان میشوند

رشدکردن لهجه وتکامل اختلاف با لهجه های دیگرنیز در زبان شدن لهجه اثرگذارمی باشد. مثالی ازنزدیک بیاوریم :

زبانهای کردی، لری و مازندرانی که هم خانواده و یازادۀ زبان فارسی اند، زمانی لهجه شمرده می شدند ، که تفاوتشان با فارسی ازنگاه آوایی بود، اما با تحولی که هم در فارسی و هم در این زبانها ایجاد شد ، این زبانها رفته رفته آن قدر تغییر یافتهاند، که خود اکنون تبدیل به زبانهایی مستقل شدهاند. مثال دیگر زبان های مشتق از زبان لاتین اند: زبانهای فرانسه وی ، ایتالیایی، اسپانیایی، پرتگالی و رومانیایی که از مادری به نام لاتین زاده شده اند،در طول زمان با پذیرفتن تغییر و تحول بسیار باحفظ همانندیهای خویشاوندی زبانهای مستقل شدهاند.

بعض شاخه های دیگر زبانشناسی

زبانشناسی دارای شاخه های زیادی است ، مانند:

زبانشناسی کاربردی applied linguistics: استفاده اززبان درساحه های ترجمه ، خوانش متن ، کارهای اجتماعی ، تدوین لغتنامه ها ، تدریس زبان و ساختن زبان کامپیوتر .

تدریس زبان یکی از موردهای کاربردی زبان است. درتدریس زبان ازنگاه زبان شناسی دو بخش درهم می تنند: یکی گرامرجهانی( Universal Grammer-UG ) ودیگری محیط

.درعرصۀ تدریس زبان نیز بسا تیوریهای جدید رونما شده است. که یکی ازآن جمله تدریس ازطریق همیاری است. همیاری یعنی همکاری یادگیرنده ویاددهنده تجربه نشان داده است که دراین شیوه بهتراست بیشترین سهم به یادگیرنده داده شود، حتا می گویند که دریک ساعت درسی دوبخش ساعت دراختیار یادگیرنده ویک بخش دراختیار یاد دهنده گذاشته شود. دربالا رفتن حد تاثیر وسودمندی تدریس، ترد بی انگیزگی ازفضای آموزش ضروراست. برای حل این مشکل این نکته هارا برشمرده اند:

1-نمره دادن به تمام فعالیتها

2- به یکچشم نگاه کردن همه شاگردان.

3-ازتهدید با دادن نمرۀ کم و خشونت پرهیزکردن، زیرا تهدیدوخشونت استعداد کش است.

4- صمیمیت وشادمانی را درفضای درس حاکم ساختن.

5- یادگیرنده گان را با بازی کردن نقش یا بحث دربارۀ مسایل روزمره به فعالیت واداشتن.

6-  درشادمانی کامیابیهای شاگردان پدرمادرشانرا نیز سهیم ساختن.

گفتیم ترد بی انگیزگی ازفضای آموزش.

برای تحقق این آرزومندی ضروراست که مواد درسی اهمیت کاربردی داشته باشند.

نکتۀ دیگری که مواد درسی را جذاب و اثرگذارمی سازد بار فرهنگی آن است. چقدرمی توانیم که کتابهای درسی را از عناصر فرهنگی مانند ضرب المثلها ، تلمیح به رخدادهای تاریخی و اشاره به رواجهای پسندیده وآداب و اخلاق پذیرفتۀ اجتماعی سیراب سازیم. برای تدریس بارورتر

درمراحل اپتدایی می توان روش سمعی وبصری تدریس را هم مدنظر داشت ، مگر ضمن درس به واژه گان پایه وجمله های پایه باید توجه کرد. یعنی همان واژه ها وجمله هایی که در زنده گی روزمره بیشتربه کار می روند ، باید اساس متنهای درسی قرارگیرند.

شما زبان دری تدریس می کنید ، مگرکدام گونۀ زبان دری ؟ پس میرویم به بحث لهجه شناسی. لهجه شناسی dialectology: بررسی گونه های زبان درسرزمینهای مختلف است.

درکشورما درجنب لهجۀ معیاری کابل لهجه های هراتی ، هزارگی ، پنجشیری و کوهدامنی ، لوگری و بدخشی هم وجود دارد. وبراین چندگانگیهای زبان دری پیش ازاین روشنی انداخته ایم

(بحث فرق زبان انسانها ازوسیله های ارتباط بین دیگرجانوران)

باورندارم که درتعیین لهجۀ تدریس زبان دری هنوز ابهامی وجود داشته باشد. این لهجه ها ازنگاه آوایی و کاربرد واژه گان دربسا موردها ازهم فرق دارند. شاید گفته شود که ما زبان نوشتار را تدریس می کنیم ، مگر ضروراست که موازی و درکنار زبان نوشتار شیوۀ گفتاری آن نیزفهمانده شود.

زبانها نه تنها دردویا چند منطقۀ جغرافیایی دستخوش دگرگونی می شوند، بل که پیشه ها وحرفه های گوناگون نیز در تغیرزبانها یکی ازدیگری نقش دارند. درپهلوی این دو عامل مرور زمانهای طولانی هم زبان را مواجه به دگرگونی می سازد. پس تغییریافتن زبان میتواند بنابر عامل جغرافیایی باشد یا تاریخی ویا اجتماعی. انسان شناسی زبان ethnolinguistics (anthropological linguistics) :بررسی

رابطه بین زبان و فرهنگ مردمان است(زبان شناسی تاریخی) historical diachronic linguistics: مطالعه تغییر زبان دردوام تاریخ و ویژگیهای تکامل آن . مورفولوژی morphology: : مطالعه شکل گیری وتغییریابی واژه . عصب شناسی زبانneurolinguistics و جایگاه زبان درمغز:

پژوهش جایگاه خاصی برای زبان در مغز انسان هنوز دوام دارد . نخستین آگاهی در سال 1861 داکترسیمون اوبورتن اعلام داشت که قدرت گپ زدن در قطعههای پیشانی نیمکرههای مغز جای دارد. . دوسال بعد، بروکا توانست چندین مورد دیگر را نیز مطالعه کند. واکثرتجربه ها نشان می داد که بیمارا نی که زبان شان دچاراختلال شده است نیم کرۀ چپ مغزشان دچارفرسایش شده بوده است. اکنون چنین باورعام شده است که مرکز تکلم تقریباً همیشه (به استثای بعضی از چپدستها، ولی نه همه آنها) در نیمکره چپ مغز قراردارد. متأسفانه، به رغم پژوهشهای زیاد، اطلاعات ما درباره یافتن جایگاه زبان در مغز از آنچه که بروکا و ورنیکه گفتند چندان پیش نرفته است. به نظر میرسد كه |ژوهشهای جدید ما را از نظریه منطقهبندی مغز (localization) دور میکنند. اگرچه در نود درصد جمعیت بشری، نیم کره چپ، مسئوولیت اصلی مهارت های زبانی را دارد . با آن که عصب شناسان مرکز زبان را درسه ناحیه از نیم کره چپ مغز دانسته اند. اما پژوهش های اخیر حاکی از آن است که برخی از وظایف مربوط به زبان را د رواقع، مغز راست انجام می دهد نه مغز چپ .

زبان شناسی اشاره هاparalinguistics : مطالعه ارتباطهای غیر شفاهی (کمکی) بین انسانها ، مانند تکان دادن شانه ها ، شور دادن سر ، تبسم کردن و چین به پیشانی انداختن ودیگر. این حرکتهاگاهی با بیان واژه وعبارتی وگاهی بدون آن صورت می گیرند که درهردو صورت برای بیان یک معنی نقش کومکی دارند .

فیلولوژی یا فقه الغه Philology: مطالعه چگونه گی زبان در ادبیات، به خصوص در نسخه های خطی قدیمی تر که باادبیات شناسی وتاریخ و زبانشناسی ارتباط می گیرد. روان شناسی زبان یا روانشناسی زبان شناسی psycholinguistics: : بررسی زبان است به عنوان رفتار شناختی ، رابطۀ تفکروزبان را بررسی می کند. این علم از تقاطع زبانشناسی وروانشناسی پدیدارشده است. آیا زبان بدون تفکر می تواند به وجود آید ؟ وآیاتفکر می تواند بدون زبان صورت گیرد؟ براین پندارها بحثهای زیادی شده است.

آن چه پذیرفته شده این است که زبان ماهیت ذهنی دارد وگفتار تجلی بیرونی آن است . بااین باور زبان را از گفتار جدا می شناسند. تجربه های متعدد پژوهندگان زبان درسالهای پیش ازآن نیز نشان داده بود که کودکان یک گروه مهاجرکه در یک محیط دورازهرنوع زبان نگاهداشته می شدند دربین خود با سمبولهای آوایی نا آشنا گفتگومی کردند. به گفتۀ چامسکی زبان عنایت طبیعی تنها برای انسانها است ، مانند بردوپا برخاستن و رفتن.تجربۀ یاددادن زبان به شام پانزه نشان داد که شامپانزه بعض اشاره های زبان گنگه هارا توانست یاد بگیرد و حتا توانست ازکنارهم گذاشتن شیرین وآب ، خربوزه را نشان دهد، مگرگپ زده نتوانست ومعلوم شدکه اعضای صوتی اوبرای ادای واژه های زبان مساعد نیست.

ازاین نگاه زبان وتفکر با هم جوش خورده اند. یعنی ما با زبان فکرمی کنیم ، مگرزبان وفکر هردو یک چیزنیستند. هرچند افلاتون گفته بود که تفکر سخنگفتن روح است باخود و تلویحن اشاره داشت بآن که زبان وتفکر یک چیز است.

فکرکردن چیست؟

فکرکردن تعریف روشنی نمی پذیرد. می توان گفت که فکرکردن حل مساله یی است.

انسان حیوان متفکراست و گفتۀ دکارت هنوزطنین اندازاست که :« چون فکرمی کنم پس هستم

تجربه نشان دادهاست که گاهی شادیها هم به حل مشکلی کامیاب شده اند، یعنی فرآیند ذهنی داشته اند، مگر فرایند زبانی نداشته اند. ازاین مثال برمی آید که زبان وفکرکاملن یکی نیستند.،اما باهم پیوند محکم دارند.

آموزش زبان دوم second language acquisition (SLA): مطالعۀ یادگیری زبان دوم توسط

بزرگسالان و جستجوی راه هایی بهبود آن. زبانشناسی انسانشناختی sociolinguistics: : مطالعه تنوع اجتماعی در زبان: رابطه بین ساختار اجتماعی و استفاده از زبان، و مسائل اجتماعی مربوط به زبان. معناشناسی semantics: : مطالعه معنی کلمه و جمله است. دال می تواند یک کلمه باشد، یا یک سمبول ، یا یک علامه . طور مثال درزبان گفتار هرکلمه معنایی دارد و بسا آواها معنا دارند ، مانند آخ ، اوف ، وای وذرنوشتار هرعلامۀ نقطه گذاری معنایی دارد . هردال دلالت می کند به مدلولی که مدلول همان معنای آن است و آن معنا یا وجود بیرون ذهن دارد یا ندارد. سیب نشانۀ سه صوتی است که دلالت می کند به یک معنا در ذهن شنونده وآن معنا ذهن را راهنمایی می کند به میوهی . مگر کدام سیب ؟روشن نیست . غم نیز سه آوااست که دال است ودلالت می کند به یکی ازحالات درونی انسان که مدلول است . معناشناسی معانی سمبولها ونشانه ها را می کاود وارتباطی با نشانه شناسی دارد و ازآن طریق به احساس واندیشۀ انسانها را ه می یابد.

درمعنا شناسی به چندمعنایی یک واژه ، مترادف ، متضاد ، مجازمرسل و دیگر مسایل همانند با گستردگی پرداخته می شود.

نحو syntax : مطالعه ساختار جملات از ترکیب واژه ها ، بدون درنظرداشت معانی آنها و اصول وقانونهای آن ترکیبها که در هرزبانی فرق دارد.

درفرجام این گفتار ، می خواهم توجه استادان آموزگارزبان دری را به چند نکتۀ مهم فرابخوانم .

شمارش سال 2000نشان داد که درجهان 6000 زبان وجود دارد. تایک قرن دیگر 3000زبان از

صحنۀ گفتگو زدوده می شوند یعنی می میرند. به این حساب درهردوازده روز یک زبان میمرد.

ماندگاری زبانهابه اقتصاد نیرومند ، فرهنگ تولید و کارعاشقانۀ سخنگویان هرزبان پیوسته است.

زبان دری هنوز گنج واژه یا واژه نامۀ خودرا ندارد. می گوییم الف بی ، کومک ، دوکان ، دیوال خسته مگردرفرهنگ ها می یابیم الف با،کمک ، دکان ، دیوارو هسته وهمان گونه می نویسیم.

ازنگاه دستورکاربرد جمعهای عربی مانند جمعهای مکسر و سالم ، مانند مکاتب ومکاتیب و شواهد ودلایل وجمع بستن با الف وتی مانند جمله جملات ، لغت لغات وحتا جواهر را هم به شکل جواهرات جمع بستن وجمع بستن با جات ، مانند پرزه جات ، تخمیانه جات ومیوه جات و روزنامه جات وحتا جمع بستن واژه های فارسی به گونۀ عربی ، مانند دهاقین و پیشنهادات . نادرست به کاربردن بسا فعلها ، صفتها وقیدهای عربی ، مانند تغییر وتغیر و گذاردن با ذال وبا زی وزیر فشار واژه های عربی به کاربردن تنوین ها درحالی که تنوین در«الف بی »ما جایی ندارد. صیغه های افعل تفضیل را هم با تنوین به کاربردن وازنگاه املا همزه نویسی نادرست و تقلید غیرضرور ازصورت نگارش شماری واژه ها مانند حتی ، معنی ، که با تلفظ سازگار نیستند ورعایت ضددستوری واژه های مذکرومونث ، مانند شاعره ، مدیره و معلمه وسرمعلمه و ازنگاه انشا عبارتهای خلاف روح زبان دری ، مانند مورد تجلیل قرار دادن ، مورد استفاده قراردادن و نقش مهم بازی کردن . اینها و دهها آسیب دیگر ، زبان دری را به پرتگاه نابودی می کشاند.

باید با تصمیمهای گروهی و مشوره با صاحب نظران در روند تدریس و درسنامه نویسی و تدریس دستورزبان مطابق زبان دری امروز ، نه تقلید ازدستورهای کهن ،زبان را ازاین آسیبها ی نابودکننده نجات باید داد.

والسلام

 

 

 

 


 
گروه اینترنتی قلب من