انتخابات آینده افغانستان؛ کابوس عقبگرد و رویای تجدد
وحید عمر
سخنگوی سابق رئیس جمهور افغانستان
تصویب دو قانون انتخاباتی از سوی مجلسین شورای ملی، توشیح بدون تعلل رئیس جمهور و انتصاب اعضای کمیسیون انتخابات، اگر چه ناقص و قابل سوال، فضا را برای رقابت های سیاسی باز کرد.
ظاهراً پس از ماه ها سراسیمگی، تمامی طرف ها در انتخابات افغانستان به این نتیجه رسیده اند که انتخابات شفاف، عادلانه و قابل قبول برای مردم میتواند عامل بازدارنده از بحران بوده و حداقل، وضعیت فعلی را حفظ کند.
آوازه های کنار رفتن ها و کنار آمدن های انتخاباتی فضای سیاسی را مشغول نگهداشته و به نظر میرسد تا دو ماه دیگر این تحرکات به اوج برسد. این گونه تحرکات صرف نظر از اینکه روی کدام محور و براساس چه منافعی است، برای ایجاد یک گفتمان سالم سیاسی ارزنده هستند.
آمادهگی برای انتخابات
آنچه که از تحرکاتی که تا امروز رخ داده می توان نتیجه گرفت این است که، تمرکز بر چهره ها و ائتلاف ها بر اساس وزن سیاسی و ظاهراً مردمی افراد است. در چند ماه گذشته بیشترین انرژی بر این تمرکز یافته که چگونه میتوان وزن یک فرد و یا گروه سیاسی را با افزودن بر تعداد چهره های سرشناس و رای آور بیشتر کرد و شانس پیروزی را برای او به دست آورد.
سیاسیون مطرح در چند ماه گذشته طرح ها ارائه کردند، رساله ها نوشتند و برنامه هایی برای حضور در انتخابات مطرح کردند.
این طرح ها و رساله ها بیشتر از آنکه بر ارائه برنامه و محتوا برای پیشبرد امور مملکت در فضای بعد از انتخابات متمرکز باشند، نمایانگر تلاش های سیاسیون مطرح به منظور زمینه سازی و احراز موضع در انتخابات است.
بحث های رسانه ای و آنچه در فضای واقعی و مجازی (مجالس، فیسبوک، تویتر و وبلاگ ها) وجود دارد نیز در همین محور است.
کاربران فیسبوک دوست دارند به دیدار افراد سیاسی، قهرمان سازی ها، کنار رفتن ها، کنار آمدن ها و بحث های ظاهری بپردازند. فضای انتخاباتی تا امروز آماده یک گفتمان محتوایی در مورد نیازهای افغانستان بعد از انتخابات ۱۳۹۳ و اینکه کی و چگونه به این نیاز ها توجه می شود، نیست.
وضعیت کنونی کارزارهای انتخاباتی
ذهنیت حاکم در میان حلقه های مطرح در انتخابات آینده باورمندی به زور، کاریزما و ثروت افرادی است که باهم یکجا جمع میشوند. حتی جریاناتی که با شعار تجدد وارد صحنه شدند، در محافل شخصی از تاثیر گذاری قدرت، حمایت امریکا، مقدار پول و استفاده از ابزار دولتی به عنوان کلید پیروزی سخن میگویند.
خطرناک ترین پدیده برای انتخابات آینده این است که هیچ کس مایل نباشد بپذیرد که میتواند با ارائه طرح، برنامه، پیام و دیدگاه در انتخابات پیروز شود. در این گونه وضعیت افغانستان با فقدان دیدگاه، تجدد و انگیزه مواجه خواهد بود.
جریان اپوزیسیون حکومت که در انتخابات گذشته وارد صحنه شد و به احتمال زیاد در انتخابات آینده نیز میخواهد مطرح باشد، با فقدان تجدید موضع و احراز موقعیت جدید در انتخابات آینده مواجه است.
در کنار سایر دلایل، یکی از دلایلی که این جریان در انتخابات گذشته رای قابل ملاحظه ای به دست آورد بی باوری مردم نسبت به حکومت و بی علاقه گی به تداوم وضعیت موجود است.
اندیشه تغییر، اگر چه ناقص و نسبتاً بی محتوا، در کنار شاخص های دیگر این جریان را در انتخابات گذشته به نحوی مطرح ساخت. اما آنچه بعد از انتخابات گذشته به وقوع پیوست، باعث تقویت این جریان نشد.
فعالیت و برنامه ای که میتوانست در چهار سال گذشته موضع این جریان را نسبت به گذشته قویتر سازد به وجود نیامد و این جریان فقط توانست خود را در یک ساختار شکلی مشخص حفظ کند.
پیام ها و شعارهای جریانی که خود را دیرپاترین و اصلی ترین اپوزیسیون نظام فعلی میداند در چهار سال گذشته تجدید و تنظیم نشده و این جریان نتوانست برتری نسبی خود را بر سایر جریان ها حفظ و یا بیشتر کند.
در انتخابات آینده، این جریان با فقدان چهره های نو و برنامه نو مواجه خواهد بود و بر آمدن از این وضعیت نیاز به ابتکاری جدید و جدی دارد که تاکنون این جریان نتوانسته به آن متوسل شود.
در این میان جبهه ملی که بعد از انتخابات دوره گذشته، از چهره های اصلی که از رئیس جمهور کرزی حمایت کرده بودند به وجود آمد با توسل به سیاست سنتی به عنوان یک نیروی تعیین کننده رهبری در انتخابات آینده مطرح است ولی به عنوان نیروی اصلی که رهبری را به دست بگیرد مطرح نیست.
این جبهه با فقدان جدی برنامه و تاثیر گذاری بر نسل نو، نفوس شهری و تحصیل کرده و حداقل آنانیکه رایشان قومی و یا تصادفی نیست مواجه خواهد بود.
شاید کمترین آدم آگاهی در افغانستان بتواند بپذیرد که این جبهه، با ترکیب فعلی و با تمرکز جدی بر زور، ثروت و قدرت شخصی اعضایش بتواند به معنای واقعی از ارزش های افغانستان امروز دفاع کند.
فقط نارضایتی از حکومت و وابستگی های قومی و جناحی میتواند برای این جبهه رای بیاورد و آنهم در صورتیکه این جبهه بتواند تا انتخابات آینده خود را حفظ کند.
جریان حکومتی و هم جریان میانی که تحت نام اجماع ملی از چند ماه پیش وارد مذاکره شدند با مشکل متفاوتی مواجه هستند. این جریان ها بدون شک پایدار نیستند. جریان وابسته به حکومت در انتظار دست نوازش از سوی رئیس جمهور است و ظاهراً بعد از اینکه موضع رئیس جمهور واضح شود از هم می پاشد.
به نظر میرسد که تفکر تیمی و روی یک محور مشخص جمع شدن آن ها تنها تا مشخص شدن ذهنیت رئیس جمهور در مورد کاندیدای مورد حمایتش در انتخابات آینده دوام پیداکند.
در واقع گروه سیاسی دارای برنامه ای که آن را بتوان گروه تحت حمایت حکومت پنداشت اصلاً به وجود نیامده و احتمالاً هم به وجود نخواهد آمد.
جریان اجماع ملی، در مقابل، هیچ گاه به عنوان یک تشکل احراز موقعیت نکرده است. این گروه متشکل از به اصطلاح سنگین و زنان بدون پشتوانه جدی مردمی است که وزن شان بیشتر به سوابق شان در مقامهای دولتی، رابطه با دنیای بیرون، مقام آکادمیک و یا وابستگی های فامیلی شان برمیگردد.
این گروه تاکنون نتوانسته است که محوری به وجود بیاورد. در نهایت امر این گروه در چانه زنی های انتخاباتی به عنوان یک نیرو مطرح نیستند و احتمالاً زمانی یکی از آن ها در کارزار انتخاباتی مطرح خواهند شد که به عنوان یک فرد به جریانات مطرح دیگر بپیوندند.
در این حال، افراد و گروه هایی که باورمند به اهمیت برنامه سازی، پیام سازی و پیام رسانی برای جلب اعتماد مردم هستند و در ماه های گذشته هزینه کرده اند، از وزنه سیاسی و مردمی لازم برای آشکار شدن در انتخابات آینده برخوردار نیستند.
این گروه ها و افراد ایده ها و نظریاتی دارند، ولی باور ندارند که فضای افغانستان حداقل در انتخابات آینده آماده پذیرش تجدد و سنت شکنی باشد.
در کل فضای انتخاباتی مخدوش و پیچیده است و تاکنون هیچ فرد، گروه و یا جریانی با اعتماد و قاطعیت وارد صحنه نشده و هیچ فرد، ائتلاف و یا جریان سیاسی نتوانسته از نظر استراتیژیک احراز موقعیت کند و با پیام های گیرا و رای آور وارد میدان رقابت شود.
از همین رو، بحث انتخابات سال ۱۳۹۳ در متن تحرکات فعلی بیشتر ازینکه به عنوان یک نقطه عطف و تغییر سازنده برای آینده مطرح باشد به عنوان ابزاری برای " تدوام وضعیت موجود" و یا " جلوگیری از بحران" مطرح است. در بدترین تحلیل ادامه این وضعیت افغانستان را با چالش جدی عقبگرد مواجه خواهد ساخت. این وضعیت نگران کننده است.
قدرت پیام رسانی در تسخیر ذهنیت نسل نو
در کنار تمام شاخص های منفی و مثبت انتخابات گذشته ریاست جمهوری، آنچه کمتر در بحث های بعدی مطرح شد اهمیت پیام رسانی، حضور معقول و با محتوا در انظار عامه و تاثیر گذاری آن بر ذهنیت عامه است.
من ادعا نمیکنم که تدوین برنامه، پیام رسانی، مناظره و آگاهی دهی از طریق رسانه ها تاثیر گذار ترین مولفه های پیروزی در انتخابات گذشته بودند ولی میتوانم ادعا کنم که این ابزار در محبوبیت و محکومیت جریان ها و افراد مطرح در انتخابات گذشته خیلی اثر گذار بودند و در انتخابات آینده غالباً بیشترین تاثیر گذاری را خواهند داشت.
ظاهراً یکی از دلایلی که یک تعداد بیشتر از قشر آگاه نسل نو در انتخابات قبلی شرکت نکردند این بود که هیچ کسی پیام واقعی و جذابی برایشان نداشت. درصد اشتراک مردم شهری در شهرهای بزرگ، مثلاً کابل، را میتوان به عنوان مثالی آشکار ارائه کرد.
بر اساس آمار رسمی کمیسیون انتخابات، ۶۷ در صد رای دهنده گان در انتخابات گذشته جوانان بین سن ۱۸ تا ۳۰ بودند و اکثریت قابل تامل این نسل رای دهنده گان نسبتاً آگاه هستند و نیاز دارند بدانند که چه کسی با کدام برنامه و چگونه آینده افغانستان را مدیریت خواهد کرد.
من در چند ماه گذشته با افراد و گروه های متعددی که احتمالاً در انتخابات آینده نقش تعیین کننده داشته باشند بحث هایی داشته ام. تاکنون هیچ نامزد و یا گروه سیاسی که بتواند این گونه جرقه را در میان نسل نو ایجاد کند و گفتمان را از محور افراد و ائتلاف ها بیرون کشیده و بحث جدیدی را مطرح کند، سراغ ندارم.
احتمالاً بزرگترین اشتباه در چند ماه آینده این است که نیرو های سیاسی نتوانند با توسل به راه های نوین ارتباطات به جذب ذهنیت عامه به ویژه نسل نو بپردازند و شاید تهدید بزرگتر این باشد که نیروها و افرادی که از این توانمندی برخوردار هستند به تفاهم نرسند و یا از وارد شدن به صحنه بهراسند.
در نتیجه، آنچه در انتخابات آینده وقوعش تقریباً ناگزیر است، تداوم حضور چهره ها و گروه هایی است که پیام جدیدی برای مردم افغانستان نداشته اند و مایل هم نیستند به وجود بیاورند.
این ناگزیری تنها در صورتی میتواند به چالش کشیده شود که نقطه عطفی (Breakthrough) در جریان دو ماه آینده به وجود آید. در صورتی که این نقطه عطف بوجود نیآید، انگیزه و اشتیاق برای تغییر نظام در افغانستان آهسته فروکش خواهد کرد و تمایل خاصی میان کسانی که مستقل و با آگاهی رای میدهند برای اشتراک در انتخابات وجود نخواهد داشت.
جریانات مطرح فعلی نیاز جدی به بازبینی محتوای کارزار های انتخاباتی خود دارند. این جریان ها باید بدانند که در افغانستان نسل آگاه، جدی و قابل جذبی وجود دارد. تسخیر ذهنیت این نسل نیاز به پذیرش، استفاده معقول از نیروی آن ها و توجه جدی به آرمان های این نسل در برنامه های انتخاباتی دارد.
در غیر آن برای تسخیر نسل نو، ایجاد یک ترکیبی که بتواند از ارزش های افغانستان نوین نمایندهگی کند و برنامه مدون با اهداف واضح و شاخص های مشخص برای پنج سال آینده ارائه کند، حتمی است.
حمایت آگاهانه نسل نو از برنامه ای که آنان آینده خود را در آن مصون و روشن ببینند، میتواند یک تیم ظاهراً بدون پشتوانه قومی و سیاسی را به عنوان یک بازیگر جدی در انتخابات آینده مطرح بسازد.
در غیر آن، انتخابات در بدترین تحلیل افغانستان را با عقبگرد مواجه خواهد کرد و در بهترین تحلیل به عنوان یک نمایش سیاسی برای تداوم وضعیت و یا جلوگیری از بحران مطرح خواهد بود.