سوریه؛ سرمایه،جنگ و دیگر هیچ
کامران متین
استادیار روابط بین الملل در دانشگاه ساسكس، بریتانیا
جنگ داخلی جامعه سوریه را چندپاره کرده است
متعاقب به کارگیری سلاحهای شیمیایی در حومه دمشق، آمریکا و برخی از کشورهای متحدش در صدد حمله نظامی به سوریه هستند. اما رای منفی پارلمان بریتانیا به شرکت این کشور در این حمله تردیدهای اولیه در انگیزههای واقعی و عواقب احتمالی چنین حملهای را تقویت کرده است.
مهمترین دلیل برای چنین تردیدهایی، شتاب و حتی بیتابی غرب در مداخله نظامی است که تصمیم و صف آرایی برای انجامش در حالی صورت میگیرد که تحقیقات بازرسان سازمان ملل در سوریه هنوز به نتیجه نرسیده است.
با توجه به مخالفتی که روسیه و چین تاکنون با اقدام نظامی علیه سوریه داشتهاند، منطقا آمریکا و غرب میبایست وزن بیشتری به یافتههای تیم بازرسان سازمان ملل درباره چند و چون و مسئولین احتمالی استفاده از سلاحهای شیمیایی میدادند، تا در فقدان قطعنامه رسمی شورای امنیت در مجاز کردن اقدام نظامی، حداقل بتوانند بر یافتههای رسمی یک نهاد مستقل بینالمللی اتکا کنند.
این امر مشروعیت اخلاقی مداخله نظامی غرب را در نزد افکار عمومی کشورهای غربی و منطقه بیشتر میکرد و فشار بر چین و روسیه را برای نرمش در مواضعشان در شورای امنیت سازمان ملل متحد افزایش میداد.
تجربه حمله آمریکا به سودان در دوران کلینتون و جنگ علیه عراق در دوران بوش و آشکار شدن نادرستی و حتی جعلی بودن ادعاهای آمریکا و بریتانیا مبنی بر وجود سلاحهای کشتار جمعی در این کشورها قاعدتا میبایست اهمیت فرصت دادن به بازرسان سازمان ملل برای اتمام تحقیقاتشان را نزد آمریکا و کشورهای دیگر غربی دو چندان میکرد.
با این اوصاف به باور نگارنده دلایل مداخله قریبالوقوع نظامی غرب در سوریه را باید در بستر جهانی جنگ سوریه، یا به عبارت بهتر جنگ بر سر سوریه، و تقارن خاص اقتصاد سیاسی و ژئوپولیتیک منطقه جست. تقارنی که کالبد شکافی آن منافع و انگیزههای بازیگران و نقش آفرینان متعدد این تراژدی انسانی را روشنتر میکند.
قرن گاز طبیعی
با رو به کاهش نهادن ذخایر شناخته شده نفت خام در جهان و افزایش هزینه کشف و استخراج منابع جدید، برخی قرن بیست و یکم را قرن گاز طبیعی نامیدهاند.
اهمیت حیاتی گاز طبیعی برای اقتصاد و حیات اجتماعی کشورهای اروپایی که فاقد منابع انرژی فسیلی هستند در زمستان سال ٢٠٠٩ و هنگامی که روسیه در پی یک منازعه تجاری با اوکراین صدور گاز طبیعیاش به اروپا را قطع کرد و بخشهای بزرگی از اروپا را در سرما و تاریکی فرو برد، به شکلی بی سابقه مطرح شد.
با دریافتن ریسکهای عظیم تداوم اتکای کامل بر واردات گاز طبیعی از روسیه کشورهای اروپایی بلافاصله به تکاپو برای یافتن منابع جایگزین افتادند. حاصل این امر پروژههای خط لوله "ناباکو" و "کریدور جنوبی" بود که قرار بود گاز طبیعی آذربایجان را از طریق خاک ترکیه به مرز بلغارستان و از آنجا به اتریش و بقیه اروپا برسانند.
همانگونه که دیمیتری مینین، پژوهشگر "مرکز تحقیقات جهانی شدن" در مونترال کانادا نشان داده است مشکل این پروژهها این بود که تماما بر منابع یک کشور یعنی آذربایجان اتکا داشتند و از نظر ظرفیت از خط لوله "جویبار جنوب" روسیه که قرار است گاز طبیعی روسیه را از طریق دریای سیاه به بلغارستان و از آنجا به بقیه اروپا برساند، بسیار کوچکترند.
در نتیجه کشورهای اروپایی به منابع عظیم گاز طبیعی در خلیج فارس چشم دوختند، منابعی که بخش عمده آن در آبهای سرزمینی ایران و قطر، به خصوص میدان گاز طبیعی "پارس جنوبی" ایران، قرار دارد.
خط لوله اسلامی
در این میان، در تابستان سال ٢٠١١ و کوتاه مدتی پس از آنکه سرکوب وحشیانه و خونین تظاهراتهای مسالمت آمیز مردم سوریه توسط رژیم دیکتاتوری بشار اسد بخشی از اپوزیسین سوریه را به نبرد مسلحانه سوق داده بود، ایران، عراق و سوریه قرارداد احداث خط لوله انتقال گاز طبیعی موسوم به "خط لوله اسلامی" را امضا کردند.
این خط لوله با ظرفیت تقریبی ۴٠ میلیار متر مکعب در سال قرار بود گاز طبیعی ایران را از طریق خاک عراق و سوریه به سواحل مدیترانهای لبنان و از آنجا از زیر دریا به یونان و بقیه اروپا صادر کند.
با توجه به میزان ذخایر قابل استخراج گاز طبیعی ایران در خلیج فارس که بالغ بر ۱۶ تریلیون متر مکعب تخمین زده میشود، خط لوله ایران-عراق-سوریه ظرفیت تامین بخش قابل توجهی از نیازهای کشورهای اروپایی برای ١٠٠-١۵۰ سال آینده را دارا خواهد بود.
اما این خط لوله همچنانکه از نام آن پیدا است ترکیه را که در سال ٢٠٠٧ قرار بود مجرای انتقال گاز ایران به اروپا باشد، اما تحت فشار آمریکا از تفاهمنامهاش با ایران عدول کرد دور میزند.
در عین حال این پروژه در صورت اتمام قطر و عربستان سعودی را در بازار آینده انرژی جهانی در موقعیتی ضعیفتر و دشوار قرار میدهد.
شهر حمص صحنه شدیدترین درگیریها بوده. نبرد بر سر حمص دلایل اقتصادی نیز دارد
در نتیجه قطر، که همچنانکه اشاره شد خود دارای منابع عظیم گاز طبیعی است، و عربستان که خط لوله ایران-عراق سوریه را مکمل اقتصادی برنامه هستهای ایران برای تبدیل شدن به قدرت هژمونیک منطقه تلقی میکند، به حمایت دیپلماتیک و نظامی تمام عیار از مخالفین مسلح رژیم اسد روی آوردند.
نبرد حمص
بخش مهمی از استراتژی محور قطر-عربستان مبتنی بر تشدید جنبه فرقهای-مذهبی جنگ با هدف تقویت چشم انداز تجزیه سوریه به دو واحد سنی و علوی بوده است و از طریق حمایت و تجهیز گروههای تندرو سنی سلفی و مرتبط با القاعده پیش برده میشود.
این استراتژی با ورود آشکار نیروهای حزبالله به درگیریها به نفع رژیم اسد به منطقی خود پیش برنده بدل شده است.
بخش دیگر استراتژی قطر-عربستان تشویق مدام آمریکا به دخالت نظامی علیه رژیم اسد است. بخشی از اپوزیسیون سوریه نیز بر لزوم دخالت غرب حتی در دوره پیش از حملات شیمیایی اخیر اصرار داشته است. این امر این گروهها را هم در مورد اخیر استفاده از سلاحهای شیمیایی و هم در مورد پیشین که در ابعادی کوچکتر چند ماه قبل رخ داد در مظان اتهام قرار داده است.
در این حول و حوش و متعاقب امضای قراردادهای مربوط به احداث خط لوله گاز طبیعی ایران-عراق-سوریه در سال ٢٠١١ اخباری حاکی از طرح آمریکا برای احداث یک خط لوله جایگزین برای انتقال گاز طبیعی قطر از طریق خاک عربستان و اردن به سواحل مدیترانهای اسرائیل و ترکیه و از آنجا به اروپا منتشر شد. با احتساب منابع گاز اسرائیل و سوریه این خط لوله میتواند به راحتی رقیبی جایگزین برای خط لوله ایران-عراق-سوریه شود.
در طرح پیشنهادی آمریکا خط لوله جایگزین در حوالی شهر حمص سوریه سه شاخه میشود: یک شاخه به سواحل لبنان، شاخه دیگر به بندر طرطوس سوریه، و شاخه دیگر به سواحل مدیترانهای ترکیه امتداد مییابد.
مسیر پیشنهادی این طرح شدت بیسابقه درگیریهای ماه گذشته در حوالی القصیر و حمص را که منجر به بازپسگیری این شهرها و مناطق پیرامون آن توسط ارتش سوریه و نیروهای حزب الله شد، توضیح میدهد.
ترکیه چه میخواهد؟
در این میان ترکیه نقش ترانزیت را برای کمکهای کشورهای غربی و نیز قطر و عربستان به مخالفین رژیم اسد ایفا کرده و میکند چرا که خط لوله پیشنهادی ایران-عراق-سوریه این کشور را از درآمدهای سرشار گمرکی حاصله از عبور خط لوله های حامل گاز طبیعی به مقصد اروپا از خاک این کشور بی نصیب میکند.
در عین حال طرح پیشنهادی آمریکا بر چنین در آمدهایی می افزاید و مضافا اینکه این کشور را از وابستگی نسبی به گاز طبیعی ایران خارج میسازد.
دلیل دیگر ترکیه برای کمک به مخالفین بشار اسد، به خصوص گروههای سلفی و نزدیک به القاعده، پیشبرد کم هزینه جنگی نیابتی علیه نیروهای کرد سوری است که بخشهای بزرگی از کردستان سوریه را تحت کنترل خود در آوردهاند.
نیروهای حزب اتحاد دموکراتیک کردستان، که به حزب کارگران کردستان ترکیه (پکک) نزدیک است، در ماههای اخیر درگیر نبردهای بسیار شدیدی با نیروهای جبهه نصرت و القاعده بودهاند که پس از شکستهای اولیهشان از نیروهای این حزب به کشتار وسیع و سیستماتیک غیرنظامیان کرد پرداختهاند. امری که هیچ واکنشی را از سوی کشورهای عربی و غربی بر نیانگیخت.
در این میان اسرائیل حداقل تاکنون خواهان تداوم جنگی بدون برنده در سوریه است. جنگی که میتواند یک تهدید بالقوه (سوریه) و دو دشمن بالفعل (ایران و حزب الله) را در روندی فرسایشی به زانو در آورد.
پیروزیهای نظامی اخیر ارتش سوریه و نیروهای حزب الله مخل توازن قوای مورد نظر اسرائیل برای تحقق چنین شرایطی است. حمایت از ایده حملات محدود آمریکا که منجر به سقوط رژیم اسد نگردد ولی به تجدید قوای مخالفین بیانجامد مبتنی بر این محاسبه است.
اما چنانچه ایران به حمله آمریکا به سوریه واکنش نشان دهد و آمریکا نیز به درگیری با ایران کشانده شود تلاش دیرپای اسرائیل برای ترغیب آمریکا به حمله به تاسیسات هستهای ایران به بار خواهد نشست. اصرار اسرائیل بر مسئولیت اصلی ایران در قبال به کارگیری سلاحهای شیمیایی در سوریه متاثر از این محاسبه است.
در مرکز این شطرنج خونبار بین المللی آمریکا قرار دارد. رویکرد و عملکرد آمریکا در جنگ سوریه تاکنون مبتنی بر دو ملاحظه استراتژیک بوده است که هر دو تا حد زیادی متاثر از رویکرد این کشور به ایران هستند.
تضعیف رژیم، نه تغییر رژیم
ملاحظه نخست آمریکا شبیه به رویکرد اسرائیل است و مبتنی بر تشدید فشار علیه ایران از طریق تضعیف بیش از پیش رژیم اسد است.
آمریکا این سیاست را تا کنون با فراهم آوردن زمینه تداوم جنگ با توسل به حفظ توازن قوای نسبی بین طرفین پیش برده است. رویکردی که آمریکا در دوران جنگ ایران و عراق نیز با موفقیت و برای چندین سال اجرا کرد.
این توازن قوا با پیروزیهای اخیر ارتش سوریه در نبرد با نیروهای اپوزیسیون سوریه به هم خورده است. بهکارگیری اخیر سلاحهای شیمیایی بهانه لازم را برای آمریکا جهت بازسازی این توازن قوای فاجعهآمیز داخلی از طریق حمله محدود نظامی به رژیم اسد فراهم آورده است. امری که شتاب این کشور در مداخله نظامی را توضیح میدهد.
موضع کشورهای منطقه درباره حمله خارجی به سوریه
تضعیف رژیم اسد از راه جنگ هوایی، که کمترین خطر را متوجه جان سربازان آمریکایی میکند اما در عین حال بسیار بعید است به سرنگونی رژیم اسد بیانجامد، چه در امتیاز گیری از ایران در مذاکرات پیش رو بر سر برنامه هستهای ایران و چه در صورت تصمیم به اقدام نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران پس از شکست مذاکرات بسیار مهم است.
حمایت همه جانبه و پیگیر ایران از رژیم اسد تا حد زیادی با آگاهی از این محاسبه آمریکا صورت میگیرد.
ملاحظه دوم و مهمتر ناظر بر این امر است که کنترل بازار انرژی جهان یک مولفه اساسی در استراتژی آمریکا برای محافظت و تداوم هژمونی سیاسیاش بر اقتصاد جهان سرمایهداری در مواجهه با رشد اقتصادی پر شتاب و ظاهرا وقفه ناپذیر چین، و عروج مجدد روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی دارای ذخایر عظیم انرژی است.
در شرایط فعلی تداوم این کنترل تا حد زیادی منوط به ممانعت از عروج بازیگران پرقدرت و به لحاظ سیاسی مستقل در صنعت انرژی و تداوم و تحکیم موقعیت ممتاز عربستان، قطر و سایر کشورهای دوست آمریکا و غرب است که دارای ذخایر انرژی هستند.
حمله خارجی، تشدید جنگ داخلی
در این میان مردم بی گناه سوریه به قربانیان و گروگانهای اصلی رویارویی قدرتهای منطقهای و جهانی در خاک کشورشان بر سر قدرت و سرمایه هستند. حمله قریبالوقوع آمریکا به رژیم اسد تنها به تشدید منازعات و ترغیب طرفین درگیری به ادامه هر چه خشونتبارتر جنگ و افزایش رنج و اندوه مردم سوریه منجر خواهد شد.
در فردای حملات آمریکا و غرب، مخالفین رژیم سوریه با فرض تضعیف رژیم بر حملات خود خواهند افزود و رژیم اسد نیز تلافی ناتوانی خود از پاسخ موثر به حملات غرب را بر سر مردم و مخالفین در خواهد آورد.
سناریویی شبیه به این واقعه در جنگ سال ١٩٩١ غرب علیه عراق و پس از آزادسازی کویت به وقوع پیوست. کشتاری که در جریان آن رژیم صدام پس از تحمل حقارت شکست و عقب نشینی از کویت به قتلعام وسیع شیعیان در جنوب عراق و کردها در کردستان عراق دست زد. آنها که دعوت آمریکا به قیام علیه رژیم صدام حسین برخاسته بودند.
کمهزینهترین راه حل برای اتمام مخاصمات در سوریه موافت بر سر آتش بس فوری و آغاز مذاکرات میان طرفین درگیر تحت نظارت سازمان ملل متحد است.
طرفهای درگیر باید از اصرار بر پیش شرطهایی که پذیرش آنها برای طرف مقابل آشکارا غیر ممکن است اجتناب ورزند و با علم به اینکه حامیان خارجی آنها، از ایران و روسیه گرفته تا آمریکا، قطر، عربستان و ترکیه کمترین اهمیتی به جان مردم عادی سوریه در مداخلات و محاسبات خود نداده و نمیدهند، به گفتگو رو آورند و نقطه پایانی بر تراژدی خونبار کنونی در سوریه بگذارند.