نقش و چرایی سکس در روابط انسانیطبیعت چیزی به نام رمانس نمیشناسد و از قوانین ژنتیک و تکاملی پیروی میکند. انسان اما در پیوند غریزه و فرهنگ و تخیل، دستور طبیعت برای تولید مثل را به دنیای پر رمز و راز عشق و سرمستی مبدل کرده است.
وودی آلن، کارگردان و بازیگر شهیر آمریکایی میگوید: اگر از نقش سکس در روابط زنها و مردها در چند دهه اخیر صرفنظر کنیم، کارکرد اصلی آن در دهها هزار سال گذشته، تولید مثل بوده است. چنین کارکردی هنوز هم در بسیاری فرهنگها معتبر است . اما در بررسی این کارکرد، احتمالا از غیرمنطقی بودن تقسیم وظایف دو جنس شکفتزده خواهیم شد. از این زاویه، نقش مرد یه چند دقیقه حرکات منظم محدود میشود و زن وظیفهای نه ماهه به عهده میگیرد. از منظر "تکامل" طرح این سوال اهمیت دارد: چرا زنها که از نظر جسمی و روانی توانایی تولید مثل را دارند، برای بارور کردن تخمک نیازمند جنس دیگری هستند؟ آن هم در چشماندازی که مبتنی بر دشواری یافتن جفت مناسب است و مادر نیز تنها نیمی از ویژگیهای موروثی خود را به نوزاد آینده منتقل میکند. برای پاسخ به این سوال کلیدی باید به مرحلهای از تکثیر و تولید مثل موجودات زنده در روند تکامل بنگریم و زمانی را به یاد بیاوریم که تولید مثل امر آسانی بود. سلولها در تقسیم خود، بقای خویش با همان ویژگیهای موروثی را تضمین میکردند. پروفسور مانفرد میلینسکی (مدیر بخش بیولوژی تکاملی موسسه علمی ماکس پلانک آلمان) میگوید، دشواری این روند از عوامل بیماریزا آغاز شد. در این شکل تقسیم سلولی، عوامل بیماریزا پس از مدتی بر سیستم ایمنی موجود زنده با ویژگیهای ثابت غلبه میکردند. پاسخ تکامل به این مشکل، اختراع سکس بود! یعنی جفتگیری موجب تنوع ژنتیکی میشد؛ به مقاوم شدن دستگاه ایمنی در مقابل عوامل بیماریزا میانجامید و نهایتا به بقای موجود زنده کمک میکرد. غریزه و فرهنگ طی پنج میلیون سال گذشته "انسانیان یا هومینیدها" که رفتاری صرفا غریزی داشتند، تبدیل به انسان امروزی (هوموساپیانس، حدود ۲۰۰هزار سال پیش) شدند. قابلیت گفتاری انسانها حدود ۶۰ هزار سال پیش شکل گرفت. قدیمی ترین آثار فرهنگی که بر دیوار غارها یافت شدهاند عمری ۳۰ هزار ساله دارند. تنها بعد از حل نسبی مشکل تغذیه با اهلی کردن حیوانات و کشاورزی بود که مناسبات اجتماعی و گسترش فرهنگ آغاز شد. در مسیر تمدن، آداب و رسوم و مذاهب منبع تنظیم مناسبات بشری شدهاند که الزاما توجهی به نیازهای طبیعی آنها نداشتهاند و بسیاری از احکامشان بدون توجه به نظم بیولوژیک چند میلیون ساله جسم انسان بوده است. در بسیاری از موارد حکومتها به کمک نهادهای مختلف اجتماعی با تعیین و تکلیف برای نیازهای طبیعی انسانها، محدودیتهای شدیدی اعمال میکردند و این امر پیش از آنکه لازمه اداره جامعه باشد در خدمت اعمال اراده سیاسی بود. اما انسان امروزی موجودی است که تحت تاثیر دو عامل بیولوژیک و فرهنگ اجتماعی عمل میکند. ارتباط این دو عامل نیز به نوبه خود، تحت تاثیر شرایط اجتماعی، اقتصادی هر محیط تنطیم میشود و میتواند هماهنگ یا متضاد با شرایط باشد. بهترین مثال در این مورد غذا خوردن است که از صرف سیر کردن شکم، به امری فرهنگی- اجتماعی با آداب ویژه (پیش غذا، غذای اصلی، دسر، آداب غذا خوردن، ظروف و چیدمان) تبدیل شده است. دستور تکاملی تولید مثل نیز در همین چارچوب از جنبه بیولوژیک صرف خارج شده و به پهنهای فرهنگی، تخیلی یا تغزلی فرو روییده و البته در ادامه، دستمایه حوزههای اقتصادی و تجاری هم قرار گرفته است. دستورات بیولوژیکی و تفاوت زنان و مردان در دنیای پستانداران، انسانها جزء استثناهایی هستند که تمام سال از نظر جنسی فعال میمانند. زنها حدود ۴۳۰ مرتبه از دوران بلوغ تا یائسگی تخمکگذاری میکنند. در مقابل میزان تولید اسپرم در مردها چند صد برابر زنان است و تا سنین بسیار بالا ادامه دارد. انتخاب جفت مناسب که باعث مقاومتر شدن سیستم ایمنی بدن میشود، به طور طبیعی از طریق حس بویایی انجام میگیرد. محققان کشف کردهاند که در مرحله تخمکگذاری، بویی از بدن زنها پخش میشود که به افزایش ترشح هورمون تستوسترون و تشدید میل جنسی در مردان میانجامد. همچنین مردان جدا از نورمهای اجتماعی، زنها را در مرحله تخمکگذاری جذاب تر مییابند. در تحقیق دیگری روشن شده که زنانی که استریپتیز میکنند، در زمان تخمکگذاری، انعام بیشتری دریافت میکنند. زنانی که از قرصهای ضدبارداری استفاده میکنند و یا مدتی طولانی رابطه جنسی نداشتهاند، چنین بویی نمیدهند. در یک تحقیق، پروفسور کلاوس ودِکیند و همکارانش از دانشگاه برن سوئیس، زیرپیراهنی مردان مختلف را به زنان شرکتکننده دادند تا با بو کردن آنها، نمونه دلخواه خود را انتخاب کنند. این پژوهش روشن کرد که همه زنها، نمونهای را انتخاب کردند که صاحبانشان ویژگیهای ژنتیکی مناسبی داشتند. یعنی در صورت ترکیب دو ژن، نوزاد احتمالی صاحب دستگاه ایمنی مقاومتری میشد. آلت جنسی مردان میتواند همزمان، امر تولید مثل و لذت جنسی را پیش ببرد. اما آمیزش الزاما به رضایت جنسی زنها منجر نمیشود. متخصصان بیولوژی علت زیادهخواهی جنسی مردان را بالا بردن شانس ادامه حیات ژنتیک میدانند. این به روند تکامل باز میگردد که هر آمیزش جنسی به دلایل مختلف زیست محیطی منجر به باروری نمیشد و در هر باروری منجر به تولد نیز، بخت نوزادان برای زنده ماندن زیاد نبود. مردها آگاهانه یا ناآگاهانه، تحت تاثیر قواعد فرهنگی نوشته و نانوشته، دائما درگیر این غریزه هستند. اما این ویژگی چند میلیون ساله "نرها" بعد از شکلگیری تمدن دردسر آفرین شده است. در نظر گرفتن این واقعیت، میتواند توضیحی باشد بر اشتهای سیریناپذیر یا خشونتهای جنسی مردان. از این منظر، ماجراهایی مانند جنجال جنسی بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق آمریکا یا استراس کان، رئیس پیشین صندوق جهانی پول را میتوان غلبه رفتار غریزی بر توافق فرهنگی دانست. سکس یا عشق؛ پرسش همیشگی مهمترین ارگان جنسی ما، آلت تناسلی نیست بلکه مغز ماست. اما باید پرسید که نحوه تصمیمگیری مغز در این میان چگونه است. عشق است یا سکس؟ اساسا چه دلایلی موجب میل و شور و کشش جنسی ما میشوند؟ غریزه و اراده در این عرصه چه اندازه نقش دارند؟ آیا مردها ابراز عشق میکنند تا به سکس برسند و زنها سکس عرضه میکنند تا به عشق برسند؟ محققان نظرات متفاوتی در این زمینه دارند، پرفسور کارل گرامر (محقق رفتارشناسی و بیولوژی تکاملی، استاد دانشگاه وین) معتقد است طبیعت چیزی به نام رمانس نمیشناسد. او اعتقاد دارد که عشق، پدیدهای متعلق به اواخر دوران تکاملی انسان است. انتخاب جفت مناسب به واسطه دستورات ژنتیکی انجام میشود که بر اساس علائم ظاهری بیانگر سلامتی انجام میشوند. زنها در سیکل تخمکگذاری کشش بیشتری به مردانی نشان میدهند که نمونه بارز "مردانگی" هستند و در بقیه موارد به مردانی که رفتار ملایمو نرمتری دارند توجه میکنند. در مقابل پروفسور هلن فیشر (انسانشناس، استاد دانشگاه راتگرز و عضو مرکز تحقیقات تکامل بشری) معتقد است که عشق امری تکاملی و بسیار قویتر از سکس است. هلن فیشر نویسنده کتابهای پرفروش آناتومی عشق، جنس قوی، شیمی عشق و سرمستی نیز هست. هلن فیشر میگوید در پستانداران بعد از انتخاب زوج، میزان ترشح هورمون دوپامین (هورمون احساس رضایت) دو برابر میشود، میزان تاثیر این هورمون در موجودات مختلف متفاوت است، به عنوان مثال: در موشسی ثانیه، در فیل پنج روز، در شامپانزه دو هفته، در روباه بیست روز و در انسانها تا بیست و یک سال طول میکشد. عملکرد سکس و عشق کاملا متفاوت است. معمولا بعد از سکس برای مدتی میلی به انجام دوباره آن وجود ندارد، برعکس کسی که عاشق میشود، کنترلی بر جسم و ذهن خود ندارد و به طور سیریناپذیر و شبانه روزی به وصال فکر میکند. در بررسی فعالیت مغزی افرادی که در عشق شکست خوردهاند، دیده میشود که فعالیت مغز آنها، مشابه فعالیت مغز افراد معتاد به کوکائین است. یعنی عشق را میتوان یک نوع اعتیاد دانست. سکس در دنیای امروز بعد از انقلاب جنسی اواخر دهه شصت میلادی در کشورهای صنعتی و تغییر مناسبات اجتماعی، مرحله جدیدی در مناسبات انسانی ایجاد شده است که دیگر محدود به روابط پذیرفته شده زن و مرد نیست. نقشها پیوسته بازتعریف میشوند و اشکال نوینی جایگزین هم میشوند. تغییرات فرهنگی را میتوان از جایگاهی اخلاقی و سلیقهای تائید یا تکفیر کرد اما این تغییرات که محصول ساختار پیچیده اقتصادی اجتماعی هستند جدا از علاقمندیهای ما رخ میدهند. در جوامع عشیرتی و کشاورزی، نیاز عمده به نیروی کار بود و تشکیل خانواده و تولید مثل، راه مستقیم تامین این نیرو به شمار میرفت. تا پیش از شکلگیری جوامع صنعتی و خدماتی، خانواده پر جمعیت از اهمیت بالایی برخوردار بود. در این نقش هزاران ساله برای اکثریت زنان، جایی برای حق و احساس رضایت فردی نبود. اما در پی رشد جوامع صنعتی و فعال شدن زنها در تولید و استقلال اقتصادی و برابری تدریجی حقوقی و قانونی، بازتعریف نقش، جایگاه و نیاز زنها در رابطه جنسی آغاز شده است. سکس در مناسبات اقتصادی دنیای امروزی، در خدمت سودآوری نیز قرار دارد. بخش اقتصادی علوم پزشکی تبلیغ میکند که مردان به طور طبیعی در هر شرایطی میتوانند از نظر جنسی فعال باشند وگرنه مشکلی جسمانی دارند که با ویاگرا درمان میشود. صنعت پورنوگرافی هم از عوامل موثر شکلگیری تخیلات جنسی مردان است و تعریفی نادرست از زنها و نیازهایشان ارائه میدهد. این صنعت با ارائه تصاویری به ظاهر تابوشکن، به جذابیت رازگونه و چند وجهی رابطه جنسی آسیب میرساند و آن را در حد عملی بیولوژیک تقلیل میدهد. انسان مشخصات بیولوژیک میلیونها سالهای دارد که بخش اعظم آن همچنان ناشناختهاست. فرهنگی چند ده هزار ساله با ویژگیهای فردی، تربیت خانوادگی و اجتماعی نیز انسان را همراهی می کند. این مجموعه پیچیده، مانعی در برابر پاسخ واحد و نهایی به احساسات جنسی، سکس و چرایی آن نزد انسان است.
وودی آلن تعبیر قصار دیگری در مورد سکس دارد:
|