کار رسانهها و روزنامهنگاران ما، بیشتر
رویدادمحور است. از تحلیلهایی که در روزنامهها
نوشته میشود تا میزگردهای رسانههای دیداری، همه
بر محور مسایل روز و به محور یک رویداد مشخص
میچرخد. تعقیب فرایندها و جریاناتی که رویدادهای
امروز معلول آن است، کمتر مورد توجه رسانههای ما
قرار میگیرد. تا حال هیچ روزنامهنگار کابلنشین،
زندگینامه مستند و انتقادی در مورد یکی از
سیاستمداران مشهور کشور ننوشته است. هیچ سیاستمدار
مشهور افغانستان، زندگینامه مکتوب که توسط یک
روزنامهنگار و دید انتقادی نوشته شده باشد،
ندارد. این جدیترین خلای روزنامهنگاری افغانستان
است.
روشن است که رسانهها و کار روزنامهنگاری در
افغانستان جوان است، اما نیاز است تا از این بعد،
در کنار رویداد محوری، کمی به فکر فرایندها نیز
باشیم. «مردی موترسایکلسوار» نوشته پیتی دام،
روزنامهنگار هالندی، داستان صعود حامد کرزی از
کوههای ارزگان، تا ارگ ریاستجمهوری را به
خواننده بازگو میکند. حامد کرزی، پس از حملههای
تروریستی یازدهم سپتامبر در امریکا، شبکهای از
هواداران و خویشاوندان قبایلیاش را در ارزگان گرد
آورد و علیه حاکمیت طالبان، دست به قیام مسلحانه
زد. در این کتاب از رازها و حقایق پشت پرده این
قیام، پردهبرداری میشود.
کتاب در یازده بخش تنظیم شده است و نویسنده منابع
خود را نیز تا جایی که برایش ممکن بوده، معرفی
کرده است. اتکای نویسنده همانطوری که خودش در
مقدمه کتاب توضیح داده است، به شاهدان عینی بوده
است. بانو پیتی دام، با تمام کسانیکه حامد کرزی
را در جنگ با طالبان پس از یازده سپتامبر سال
۲۰۰۱
در ارزگان همراهی کردند، مصاحبه کرده است.
این مصاحبهها، منابع اصلی کتاب «مردی
موترسایکلسوار» را تشکیل میدهد. نویسنده،
خواننده کتاب را از کوه درجی ارزگان تا
شاهولیکوت قندهار میبرد و با جزییات داستان
فروپاشی حاکمیت طالبان، در حوزه جنوب غرب را بازگو
میکند. قهرمان این کتاب حامد کرزی، رییسجمهور
کنونی افغانستان است. اما بانو پیتی دام، بهصورت
مفصل توضیح میدهد که چگونه دستهای از نیروهای
ویژه امریکا و شماری از کارمندان سیآیای، حامد
کرزی و یارانش را در این ماموریت کمک کردند. بانو
پیتی دام، برای تهیه این کتاب، دو بار با حامد
کرزی مصاحبه کرده است. به نوشته بانو دام، حامد
کرزی مایل نبود تا در مورد نقش سیا و امریکاییها
در حمایت از او و همراهانش در کوههای ارزگان چیزی
بگوید، اما تحقیقات این بانو و پرسشهای مشخصش،
حامد کرزی چریک دیروز و رییسجمهور امروز را وادار
کرد تا بپذیرد که در مورد نقش امریکاییها نیز حرف
بزند و عکس یادگاری خود با کارمند سیا در کوههای
ارزگان را نیز به او نشان بدهد.
کتاب «مردی موترسکایلسوار» به نحوی زندگینامه
سیاسی حامد کرزی نیز است. بانو پیتی دام، شرح
میدهد که حامد کرزی چند برادر تنی و ناتنی دارد،
چگونه پدرش در میان سالی گرفتار عشق میشود، مادر
حامد کرزی را فراموش میکند و مجددا ازدواج
میکند. در این کتاب آمده است که حامد کرزی به رغم
اصرار برادرش که از او میخواست طب بخواند، در یک
دانشگاه در هند در رشته علم سیاست ثبتنام کرد،
لیسانس گرفت و به پاکستان آمد تا عملا سیاست کند.
به روایت بانو پیتی محمود کرزی و قیوم خان کرزی از
بردارشان خواسته بودند که درخواست ویزای مهاجرت از
ایالات متحده کند و مثل دیگر اعضای خانواده، به
امریکا بیاید، اما حامد کرزی در برابر این
درخواستها مقاومت میکند.
پیتی دام، مدعی است که حامد کرزی در جریان تحصیل
در هند، یک دوست دختر نیز داشته است، اما بیشتر از
این جزییات نداده است. پیتی دام دریافته است که
حامد کرزی از همان سالهای
۱۹۸۰،
موفق به ایجاد رابطه با امریکاییها میشود و این
روابط روز تا روز گسترش مییابد. کرزی به روایت
کتاب «مردی موترسایکلسوار» در سالهای حضور شوروی
در افغانستان، در نقش یک دیپلومات کار میکرد،
ملاقاتهای سران مجاهدان با دیپلوماتهای خارجی را
فراهم میساخت و با خبرنگاران رسانههای
بینالمللی مصاحبه میکرد.
به روایت این کتاب، حامد کرزی در این سالها
همچنان تلاش میکرد تا مساعدتهای پولی و مالی
غرب را به فرماندهان و جنگجویان پوپلزایی و
بارکزایی در حوزه قندهار جلب کند. در این کتاب
توضیح داده میشود که حامد کرزی چگونه
آهستهآهسته، مسوولیت رهبری تیره کرزیها را حتا
در زمان حیات پدرش به دوش میگیرد و این تیره را
در برابر رقبای محلیاش حمایت میکند. در این کتاب
از دشمنی خونین کرزیها و امیر لالی در قندهار سخن
گفته میشود.
نویسنده کتاب از ماموریت حامد کرزی در حکومت
برهانالدین ربانی فقید نیز یاد میکند. مشهور است
که حامد کرزی در آن زمان، مورد سوءظن ریاست امنیت
ملی قرار داشت و کارمندان آن ریاست باری او را
بازداشت کرده بودند، اما بعدا آقای کرزی موفق به
فرار از بازداشتگاه میشود و به پاکستان میرود.
پیتی دام، نویسنده کتاب «مردی موترسایکلسوار»
برای اولینبار افشا میکند که وقتی حامد کرزی از
بازداشتگاه امنیت ملی موفق به فرار میشود، به کمک
آقای گلبدین حکمتیار از کابل به پاکستان میرود.
اینکه حامد کرزی معین وزارت خارجه دولت ربانی،
چگونه توانسته بود با گلبدین حکمتیار مخالف درجه
یک آن دولت، رابطه ایجاد کند، مسالهای است که در
کتاب توضیح داده نشده است.
شاید جالبترین بخش کتاب «مردی موترسایکلسوار»
توضیح فعالیتهای حامد کرزی در زمان حضورش در
کویته است. حامد کرزی در ماههای اول شکلگیری
گروه طالبان در قندهار از این گروه در برابر
فرمانده امیر لالی حمایت میکند. امیر لالی در
برابر طالبان مقاومت میکرد، اما بر خلاف او
کرزیها و مولوی نقیبالله که آن زمان قدرت نظامی
را در آن ولایت در دست داشت، از طالبان حمایت
کردند. به روایت پیتی دام، کرزی آن زمان روابط
خیلی محکم با برخی از سران طالبان که نویسنده از
آنان نام میبرد، ایجاد کرد.
طالبان پوپلزایی به روایت کتاب، همه دوستان حامد
کرزی بودند. ملا محمدغوث که بعدا وزیر خارجه
طالبان شد، دوست صمیمی حامد کرزی بود و آقای کرزی
به این موضوع چندین بار در سخنرانیهای عمومیاش
نیز اذعان کرده است. به نوشته پیتی دام، حامد کرزی
از سقوط کابل بهدست طالبان بسیار خوشحال بود و
سخت تلاش میکرد تا حکومت طالبان رسمیت بینالمللی
پیدا کند. کتاب روایت میکند که حامد کرزی در
اسلامآباد سفارت به سفارت میرفت و از سفیران و
دیپلوماتان کشورهای غربی میخواست تا حاکمیت
طالبان را بهرسمیت بشناسند.
حامد کرزی در این دوران، ملاقاتهای سران طالبان
با دیپلوماتهای غربی را در اسلامآباد تنظیم
میکرد و سخت در تلاش بود تا حکومت آنان مقبولیت
جهانی یابد. آقای کرزی تا حال در مورد این
فعالیتهایش چیز روشنی نگفته است. شاید این دوران،
سیاهترین کارنامه سیاسی حامد کرزی باشد. طالبان
بهدلیل نقض گسترده حقوق بشر و تحمیل یک حاکمیت
قرون وسطایی بر افغانستان، مقبولیت جهانی نداشتند،
اما حامد کرزی، بدون در نظرداشت این مسایل،
میخواست برای حاکمیت جبار طالبان، رسمیت
بینالمللی دستوپا کند. به روایت کتاب پیتی دام،
وزارت خارجه طالبان و آن دسته از رهبران این گروه
که با حامد کرزی رابطه نزدیک داشتند، میخواستند
حامد کرزی بهعنوان نماینده ویژه طالبان در سازمان
ملل متحد مقرر شود.
ظاهرا بسیاری از سران طالبان به این امر توافق
داشتند، اما شخص ملاعمر به حامد کرزی اعتماد نداشت
و نمیخواست او از طالبان در نیویارک نمایندگی
کند. ظاهرا ملاعمر درخواست دیگر رهبران طالبان،
مبنی بر تقرر حامد کرزی در نیویارک را رد کرد. در
کتاب به نقل از برخی از منابع طالبان، آمده است که
ملاعمر به روابط حامد کرزی با سیا سوءظن داشت و
همین مساله سبب شده بود که با حضور او در نیویارک
بهعنوان نماینده طالبان، مخالفت کند. مخالفت
ملاعمر با تقرر حامد کرزی بهعنوان نماینده حکومتش
در نیویارک، به روایت کتاب پیتی دام، روابط کرزی و
طالبان را خراب کرد. حامد کرزی بارها گفته است که
ملاعمر و یک حلقه تندرو در درون گروه طالبان،
آهستهآهسته، طالبان میانهرو را حذف کردند و
زمینه را برای گسترش نفوذ القاعده و افکار
تندروانه آنان فراهم ساختند.
به روایت کتاب پیتی دام، جواب رد ملاعمر به حامد
کرزی، همزمان بود با کاهش قدرت پوپلزاییها در
صفوف و رهبری طالبان. در کتاب پیتی دام میخوانیم
که حامد کرزی، پس از دریافت جواب رد ملاعمر به
مخالف طالبان بدل میشود و شبکهای از هوادارانش
را برای مقابله با آنان بسیج میکند. به روایت
کتاب از این به بعد حامد کرزی بهمنظور متفاوت
دروازه سفارتهای غربی را در اسلامآباد دقالباب
میکند. او از سفیران غربی میخواهد که از او
حمایت نظامی و مالی کنند تا در برابر طالبان در
ارزگان و قندهار دست به شورش بزند و به این ترتیب
زمینه را برای اخراج القاعده و بنلادن از جنوب
افغانستان فراهم کند. اما این درخواست حامد کرزی
را هیچ سفارت غربی نمیپذیرد. ظاهرا غربیها در آن
زمان تصور میکردند که با وساطت پاکستان راهی برای
حل مشکل اسامه بنلادن و القاعده پیدا میکنند.
حامد کرزی در آن زمان با احمدشاه مسعود فرمانده
مقاومت ضد طالبان نیز در تماس میشود و از او
میخواهد که او را در راهاندازی قیام مسلحانه
علیه طالبان یاری کند. احمدشاه مسعود به کرزی
توصیه میکند که اگر روزی شرایط قیام مسلحانه علیه
طالبان در جنوب فراهم شد، بهتر است این قیام از
ولایت ارزگان شروع شود. کرزی با شماری از
هوادارانش از جمله جانمحمد خان فقید که بعدا والی
ارزگان شد، سفارت به سفارت در اسلامآباد میگشت و
به غربیها پیشنهاد میکرد که به او کمک کنند تا
علیه سلطه ملاعمر در جنوب قیام کند. به نوشته پیتی
دام، یکی از دیپلوماتهای امریکایی به کرزی در یکی
از جلسهها گفته بود که بهتر است با طالبان تعامل
کند و واشنگتن آماده کمک به قیامکنندگان ضد طالب،
در هیچ گوشه افغانستان نیست.
حامد کرزی در آن زمان در کویته پاکستان زندگی
میکرد و در همانجا، ملاقاتها و جلسههایش را با
سران قبایلی پوپلزایی و بارکزایی، برگزار
میکرد. کویته مرکز فعالیتهای کرزی در آن زمان
بود، مثلی که حالا رهبران طالبان در آن مستقر
هستند و علیه حاکمیت کرزی میجنگند. جالب این است
که پاکستانیها در آن زمان مزاحمت جدی برای حامد
کرزی خلق نکردند، با آنکه اسلامآباد، حامی
طالبان بود. به روایت کتاب پیتی دام، پاکستانیها
باری زیر فشار طالبان، به حامد کرزی فشار وارد
کردند تا از کویته بیرون شود، اما بعدا
پاکستانیها به درخواست دیپلوماتهای امریکایی
مقیم اسلامآباد، از اعمال فشار بر حامد کرزی دست
برداشتند.
پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، امریکاییها
به کرزی مراجعه میکنند و از او میخواهند علیه
طالبان شورش به پا کند. به روایت کتاب، کرزی در
همین زمان است که فعال میشود و با یک تن از
همراهانش از کویته سوار بر یک موترسایکل به سمت
ارزگان راه میافتد. به روایت پیتی دام، کرزی در
این سفر پرخطر، یک ستلایت و مقداری پول داشت که
امریکاییها برایش فراهم کرده بودند. امریکاییها
مقدار پولی را که به حامد کرزی دادند تا حال افشا
نکردهاند و در هیچ جای این کتاب هم رقم مشخص
پولیکه حامد کرزی از امریکاییها دریافت کرده،
ذکر نشده است. کرزی در آن زمان پیشنهاد
امریکاییها مبنی بر اینکه باید گروهی از
کوماندوهای امریکایی او را در این سفر همراهی
کنند، نپذیرفت و خود با قبول خطر، با
خواهرزادهاش، مسیر کویته تا قندهار و ارزگان را
پیمود. او پیش از اینکه خود اقدام به مسافرت کند،
هستههای مقاومت بر ضد طالبان را در ارزگان فعال
ساخته بود و به همقبیلگیهایش اطمینان داده بود
که امریکا دیگر نمیخواهد طالبان در قدرت باشند.
شرح سفر دشوار کرزی تا ارزگان و بعد داستان به دام
افتادن او و نجات او بهوسیله یک چرخ بال
امریکایی، بهصورت مفصل در کتاب آمده است. همچنان
در این کتاب آمده است که کرزی پس از اینکه از
دام طالبان بهوسیله یک چرخبال نیروهای ویژه
امریکا نجات یافت، به پایگاه جیکوبآباد در
پاکستان برده شد و همانجا، تمام برنامه سقوط
طالبان در ارزگان را با امریکاییها نهایی کرد و
شاید همینجا بود که امریکاییها تصمیم گرفتند از
او بهعنوان رهبر آینده افغانستان حمایت کنند.
داستان گزینش کرزی به صفت رییس اداره موقت هم با
تفصیل در کتاب آمده است. پیتی دام، در پایان کتابش
از کرزی انتقاد کرده است که بدون در نظرداشت اصل
شایستگی دوستان و حتا محافظانش را پس از به قدرت
رسیدن به پستهای بلند حکومتی گماشت و بهجای
تقویت نهادها به تقویت مناسبات سنتی قدرت در جنوب
پرداخت و این امر سبب شورشگری و گسترش فساد شد.
پیتی دام نتیجهگیری کرده است که قدرتمندسازی
چهرههایی از قوم پوپلزی در جنوب، رقبای محلی
آنان را وادار کرد تا به صفوف طالبان بروند و
بجنگند. پیتی دام همچنان نگاشته است که بزرگترین
اشتباه امریکاییها در جنوب افغانستان این بود که
اشخاصی چون جانمحمد خان والی وقت ارزگان و دیگر
دوستان کرزی را بهعنوان چشم و گوش خود برگزیدند و
به فرمایش آنان عملیات کردند.
به نوشته پیتی دام، متحدان کرزی در جنوب، از
امریکاییها برای سرکوب رقبای محلیشان استفاده
کردند و این امر منجر به تقویت طالبان شد. نویسنده
داستان مفصل رقابتهای جانمحمد خان، والی وقت
ارزگان و رقبایش را بازگو کرده است و نشان داده
است که چگونه امریکاییها در نقش سربازان جانمحمد
خان عمل کردند. پیتی دام نوشته است که بسیاری از
طالبان و رهبرانشان، در سال
۲۰۰۱
از جنگ دست کشیده بودند و زعامت حامد کرزی را
پذیرفته بودند. اما این برنامه تعقیب و شکار
رهبران طالبان بهوسیله امریکاییها بود که دوباره
تفنگ را بر شانه طالبان نهاد.
روایت حامد کرزی از وضعیت هم همین است، اما ایشان
نقش متحدان سیاسی خودش را در تقویت شورشگری
نمیپذیرد و حالا هم معتقد است که برکناری اشخاصی
چون جانمحمد خان و شیرمحمد آخندهزاده، اشتباه
راهبردی بود. در کتاب پیتی دام، به تفصیل، شیوه به
قدرت رسیدن حامد کرزی، نحوه حکومتداری او، افکار
سیاسی ایشان و برخی از عواملی که سبب تقویت
شورشگری و فساد مالی و اداری شد، شرح داده شده
است. کتاب روایت جالب و آموزنده از فرایند به قدرت
رسیدن کرزی و شیوه حکومتداری او بهدست میدهد،
اما شاید بهدلیل ناآشنایی نویسنده با افغانستان،
اشتباههایی هم دارد. نویسنده حکومت مجاهدان در
کابل را دولت ایتلاف شمال میداند که به کلی
اشتباه است.
ایتلاف شمال پس از اشغال کابل بهوسیله طالبان،
تشکیل شد. در زمان حکومت مجاهدان جناحهای
تشکیلدهنده ایتلاف شمال، با همدیگر درگیر بودند.
نویسنده در جایی جنرال دوستم را جنگسالار ضدشوروی
توصیف میکند که کاملا نادرست است. دوستم متحد
نظامی دولت طرفدار شوروی و قوای شوروی در
افغانستان بود و در سال
۱۳۷۰،
به داکتر نجیب پشت کرد.
|