يك فيلسوف ، دو جمله مشهور
هراکلیت
ع. سلطاني دشتبزرگ
در يك
رودخانه دو بار نمي توان شنا كرد. جنگ، پدر همه چيزها است. اين دو، مشهورترين جملات
فيلسوفي بنام هراكليت در بيش از دو هزارسال پيش هستند. جنگ را امروزه به شكلهاي
بحث، جدل، مبارزه و غيره ترجمه ميكنند. براساس روايتي مشكوك، هراكليت، يكي از اولين
فيلسوفان يونان باستان، با داريوش پادشاه ايراني رابطه نامه اي و مكاتبه اي داشت.
او همچون زردشت احترام خاصي براي عنصر آتش در پروسه تشكيل جهان و طبيعت قايل بود.
هراكليت حدود 500 سال پيش از ميلاد زندگي ميكرد. در باره تاريخ تولد و مرگش اختلاف
نظروجود دارد. دانشنامه هاي چپ و سوسياليست آنرا بين سالهاي 483-544 پيش از ميلاد و
دايرت المعارف هاي ليبرال درغرب، آنرا بين سالهاي 480-550 قبل از ميلاد ميدانند.
هراكليت يكي از اولين روشنگران فرهنگ غرب است. با توجه به آثار محدودي كه از او به
زمان ما رسيده ميتوان گفت كه او فيلسوفي پويا بود و نه ايستا. هراكليت يكي از اولين
فيلسوفان خردگراي يونان پيش از سقراط است. چون او براي يافتن جواب و حل مسايل جهان
به طبيعت توجه ميكرد، او را يكي از فيلسوفان طبيعي ميدانند. منتقدين چپ هراكليت را
فيلسوفي ماترياليست و يكي از ديالكتيسين هاي مشهور عصر باستان بشمار مي آورند. به
نظر هراكليت، جهان را نه خدايان و نه انسان آفريد، بلكه تضاد و مبارزه اضداد باعث؛
حركت، زندگي، تغيير و تحول آن ميشود. هراكليت بيش از 2000 سال است كه علم و فلسفه
غرب را تحت تاثير نظرات خود قرارداده. او خود زير تاثير فلسفه متحرك و پوياي شرق
قرار داشت. ماركس،انگلس و لنين با احترام از اهميت او براي انديشه بشري ياد كردند.
سقراط ميگفت، يك غواص دلي لازم است تا انسان كنجكاو بتواند جملات او را بفهمد. هگل،
هراكليت را روشنگري عميق ناميد كه باعث تكامل آغازين و رشد كودكي علم فلسفه شد.
نيچه مينويسد كه آثار ونظريات هراكليت هيچگاه كهنه نخواهند شد. به نظر مورخين سير
انديشه بشر، افلاتون، هگل، ماركس، نيچه و فيلسوفان كلبي تحت تاثير نظريات هراكليت
قرار گرفته اند. گرچه قانون تضاد هراكليت تاثير مهمي روي همعصران خود گذاشت، ولي آن
، بعدها بارها مورد سوء تفاهم نيز قرار گرفت و به غلط تفسير شد.داروينيستها سعي
نمودند با تكيه بر آموزش تئوري مبارزه اضداد، پايه تئوريكي براي نظريات خود، ازجمله
تئوري تكامل و تنازع بقا، بيابند. هراكليت خود نيز از موضعي غيردمكراتيك به انتقاد
از بعضي از نظريات روشنفكران زمان خود مانند: دمكريت، فيثاغورث، هومر و هزويد
پرداخت.
در باره مليت هراكليت ميتوان گفت كه او در شهر افسوس در غرب آسياي صغير،در تركيه
امروزي بدنيا آمد. افسوس در آن زمان يكي از شهرهاي مهم عصرباستان با عجايب هفتگانه
معماري و ساختماني بود. هراكليت از نظر طبقاتي ،يك اشرافزاده و يا شاهزاده خلع يد
شده بود. شهر محل تولد او يكي از مستعمره هاي يونان در غرب آسياي صغير و مدتي
پايتخت آسيا ، يكي از ايالتهاي رومي بود.
طبق نظر طبيعي قانون تضاد وحركت هراكليت، عملي كردن دمكراسي وعدالت در درازمدت در
يك جامعه غيرممكن است. او به دليل اعتراض به هرج و مرجهاي دمكراسي نورس زمان خود،
به كوه زد و در غاري زندگي نمود و براثر استفاده ناشيانه از گياهان ناشناخته ، در
سن 60سالگي در تنهايي وسكوت كوه و دره درگذشت. هراكليت در اواخرعمرچنان سرخورده شده
بود كه ميگفت بجاي شركت در مسايل اجتمايي و دمكراسي، بهتر است فيلسوفان در جاي
خلوتي به قاب بازي با نوجوانان بپردازد.
اوعامل آفرينش دنيا را عقل جهان ناميد. لوگوس (Logos)،
واژه مورد استفاده او، هزاران سال است كه به شكلهاي مختلف ترجمه وتفسير ميشود، گرچه
درزبان يوناني معني خرد ميدهد. هراكليت بجاي خدا، از عقل مطلق نام ميبرد. خداي او
باخدايان اسطوره اي مرسوم آنزمان فرق دارد. به نظر او قانون نظم جهان، همان خرد كل
است كه گاهي نيز به معني آتش و انرژي و حركت اوليه معرفي ميگردد. به نظر هراكليت،
دنيا ابدي است وبا كمك عقل جهان مي چرخد.غيرمادي دانستن خرد جهاني باعث شد كه
افلاتون و فيلسوفان هلني آنرا تصوري از خداي امروزي بدانند كه بعدها درمذهب مسيحيت
مورد استفاده يا سوء استفاده روحانيت قرارگرفت . هراكليت روح و پرواز آن، بعدازمرگ
را نيز قبول نداشت. به عقيده او با هجوم مرگ، روح تبديل به بخشي از عقل جهان
ميگردد.
او از جمله وظايف فلسفه را، بيداركردن انسانهاي بخواب رفته و افشا نمودن اشتباهات
قواي حسي انسان، در ضمن شناخت ميدانست. او ميگفت براي شناخت، بايد بجاي استفاده از
تجربيات قواي حسي فيلسوفان طبيعتگرا، تفكر و خرد را بكار برد. بنظر او چون علوم
تجربي قادر به درك راز طبيعت نيستند، فلسفه بايد با كمك عقل و خرد، منطق و
ديالكتيك، آن را كشف نمايد.
هراكليت بدليل بكاربردن جملات و كلمات سنبليك و استعاره اي، به فيلسوف مرموز و
تاريك مشهورشد. مخالفين او به اين دليل، ماترياليست بودن هراكليت رانفي ميكنند.
مشهورترين اثر او درباره طبيعت نام دارد كه شامل جملات قصار، قطعات كوتاه فلسفي، و
واژههاي دوپهلو است. او ميگفت، معلومات عمومي داشتن، دليل جكمت و دانايي و فيلسوف
بودن نميگردد. هراكليت درآثارش به موضوعات و مقوله هايي مانند؛ اخلاق، سياست،
الهيات، عقل، ستاره شناسي، لغت شناسي و غيره نيز پرداخت.