رازق مامون
پنجشیر منفعل

 

پنجشیر که هماره درجنگ با آدم ها سنگ ظفر برسینه میزد؛ در برابر طبیعت مغلوب شد.

 برای سفر وهواخوری «جلالتمآبان» خود خوانده، سردسته های داره دزدان، وکلای وابسته به شبکه های مافیایی و برای هرناکس دیگر، هماره چرخبال آماده است. مگر وقتی بلای طبیعی سرمی رسد، همه از مردم خویش میگریزند.
 سال ها مردم پنجشیر را از روی عبث، با تمام افغانستان جنگانیدند؛ امروز مرده های شان گور و کفن پیدا نمیکند. هجوم بهمن بر آبادی ها و کاخ های دوسوی دریای پنجشیر هیچ آسیبی نمیرساند؛ فقط کسانی را شکار می کند که به اثر نیروی اراده، خون و ساده گی آنان، چنین کاخ های فساد سربرآورده اند.

آنانی که از اقتصاد «غنیمتی» و دزدی های افتخارآمیز بر کرسی های باد آورده، با حالتی مکاشفه وبه ظاهرمحترم نشسته اند؛ درین ایام سرما، به قلیان، چرس، باده و بچه بازی مشغول اند ولی یک لحظه فراموش نمیکنند که درمطبوعات، هردم از ارزش های «جهاد ومقاومت» روایاتی بی سروته اختراع کنند.

 ناخلفان تاریخ، این هنر را داشتند که عقب هر گاو خانه، ماشین های کروزین و آخرین مودل را برای سوختاندن چشم روستاییان زمینگیر شده ایستاده کنند. این سو، گاو گوسفند روستائیان قربانی شده، میچرند وکاه میخورند؛ سوی دیگر، نمایشی از دنیای بیعاران برپاست و غرش موتر ها آدم ها و احشام را به طور یکسان به چالش میکشد. دریک چنین حالت من همیشه شاهد بوده ام که بازهم روستائیانی که هنوز اسیر یک نوستالژی جنگ و آرمانی برآورده ناشده اند، به خاطرچیزی که تا هنوز عقل شان آن را نشناخته است؛ آه می کشند. 

برای پنجشیر، مرثیه خوانی لازم نیست؛ اقدام مفید، فراخوان برای عبرت گیری از گذشته است. رها کردن رشتۀ دنباله روی وتراشیدن «بزرگواران» است. بیست وپنج سال تمام با همه جنگانیده شدند؛ اما درجنگ با طبعیت اسیر وپایکوب شدند. امروز وسیله یی دراختیار ندارند که اجساد کشته های خود را از ته برف برون بیاورند. روزگار را ویژه گی چنین است که هرازچندگاه، آزمایشی میگیرد و ناگفته، پیام میدهد که هشدار! اما این مردم اند که از تجربه می آموزند؛ نه حوادث وطبیعت. مگر پنجشیری ها  از هشدارهای ایام وتجارب چه آموختند؟

ده ها دستگاه عظیم استحکامی، سنگ کش وبرف کوب و وسایل جاده صاف کن، درپنجشیر وجود داشت؛ اما همه را فروختند؛ حتی یک دستگاه باقی نگذاشتند که امروز اجساد بی دفاع زنان، پیره مردان و کودکان را از ته آوار برف بیرون بکشد.

پنجشیرهنوز لانۀ چالش طبیعت و هدف گاه نیروهای مسلح طالب و داعش است. دسته جات مسلح وارد منطقه شده اند. «جلالتمآبان» ساخته شده از پول دزدی، این را میدانند اما دم نمیزنند. راه فرار میپالند. روزی نوبت، ناخلفان خواهد رسید. مردمی که حالا در عقب درهای حوادث، مرده های بی کفن شان تلمبار شده است. مردمی که از روی ساده مشربی مانند دیگر ساکنان نقاط مختلف افغانستان، دنباله رو هیولا هایی بوده اند که از میان خود شان روییده و حالا به رباط های بی احساس وبی رحمی بدل شده اند که رقابت شان بر سرتصاحب زمین های سفید دو سوی دریا، چرس کشی و بزم های آنچنانی است و صحبگاهان، بازهم به موجوداتی غیرقابل شناخت مبدل می شوند.

برای نجات مردم، بازهم ازخدا طلب کمک دارند؛ اما به کسی نمیگویند که چرا درین ولایت سربه خود رها شده، یک ماشین برف روب وجود نداشت که از میزان فاجعه کاسته می شد. این برخورد شبکه های جهادی- مافیایی درتمام کشور یکسان دیده می شود و اختصاصی به پنجشیر ندارد. همه جا برای مردم این سرزمین، لانۀ رنج وتعب گشته است.

احتمال آن وجود دارد که کشتار طبیعت درپنجشیر، باعث انتقاد ها و حتی قیام خواهد شد. برای پنجشیری، دیگر گنجایش ومجالی برای اشتباهات و پیروی ازبت های دولتی وجود ندارد.