رضا نافعی

صابون شکست به دل نزنید

ماموریت داعش طولانی است!

 

من کار خودم را به ترجمه مطالب و انتقال خبر و تفسیر و توضیحاتی که خود نویسندگان می دهند محدود کرده ام و از خود تفسیری بر ترجمه ها نمی افزایم. زیرا فکر می کنم مطالب بحد کافی روشن هستند و نیازی به تفسیر ندارند. اما اظهار نظر برخی از دوستان گرامی و برداشتی که از ترجمه گزارش اشپیگل»جیمزباندهای اسلامی در صفوف اسلامگراهای افراطی» کرده بودند مرا بر آن داشت تا دریافت خودم را از این گزارش جنجالی و در عین حال مهم اشپیگل باطلاع دوستان و خوانندگان این صفحه بیفزایم.

قبل از ورود به موضوع باید یاد آور شوم که مخاطب واقعی این گزارش محافل و دستگاههای تصمیم گیرنده و طراحان راهبردهای امپریالیستی هستند و هیچ یک از مندرجات گزارش تصادفی و بی هدف نیست و جنبه خبری صرف ندارد بلکه استدلالی است پوشیده برای تحکیم موضع استراتژیک ویژه ای که مورد نظر اشپیگل و طراحان گزارش است.

 نخستین نکته ای که شایسته توجه است زمان انتشار این گزارش است که از مدتی پیش در اختیار اشپیگل بوده اما انتشار آن مصادف شده است با جنگ در یمن!

نکته دیگر برخورد بسیار مثبت اشپیگل به داعش است که خود می داند » یک سازمان تروریستی منفور» است و خود آن را با همین عبارت توصیف می کند.

اما نخستین امتیازی که داعش دریافت می دارد این است که این سازمان تروریستی با «القاعده» فرق دارد!

توجه کنید به جمله اشپیگل: «از برچسب مشترک جهادگرائی که بگذریم داعش وجه اشتراکی با » القاعده » ندارد».

مدال هائی که بر سینه داعش چسبانده می شود ادامه می یابد. مثلا

داعشی ها » ناسیونالیست هستند نه اسلامیست»

«در نوشته های «حاجی بکر» سخنی از سنت پیامبر اسلام و یا وعده های بهشتی که ضرورت برپائی یک کشور اسلامی را الزامی کند در میان نیست دلیل آن هم خیلی ساده است چون مخترع کشور اسلامی (داعش) معتقد بود با اعتقادات مذهبی هرقدر هم صادقانه باشند نمی توان به پیروزی دست یافت ولی میتوان از ایمان دیگران بسود خود بهره برد»

» آنچه حاجی بکر بر کاغذ آورده…. طرحی است برای زمان بدست گرفتن قدرت، بدون ذکر کلامی در باره اعتقادات مذهبی، نقشه ایست با دقت فنی برای ایجاد کشور پلیسی-اطلاعاتیاسلامی ( داعش).

 شیوه رهبری

 رهبران داعش معتقدندکه » تسلط بر توده ها باید در دست نخبگانی اندک شمار متمرکز باشد که به هیچکس پاسخ گو نباشند».

 رهبران داعش کیستند

 » اسناد پرده از ساختاررهبری داعش بر می دارند و نشان می دهند کادرهای پیشین صدام – حاجی بکر و گروه کوچکی از افسران صدام- در آن چه نقشی ایفا می کنند و بویژه نشان می دهند چگونه در شمال سوریه و بعدا در عراق قدرت را بدست گرفتند. پرونده های بدست آمده نشان می دهند که نقشه های حاجی بکر با دقت تمام ، جزء به جزء به اجرا درآمده اند

بعبارت دیگر رهبران داعش توانمند و قادر به انجام کارهای پیچیده هستند .

راز موفقیت

 تعصب مذهبی و محاسبات استراتژیک.

 ساختار سازمانی

 ایجاد انجمن های » دعوت اسلامی»

گزیدن یک یا دو نفر از مراجعین برای جمع آوری اطلاعات از روستا یا محل اقامت خود.

( اشپیگل آنچه را که افراد منتخب بر اساس آموزش ها و دستورهای حاجی بکر باید انجام دهند با ذکر جزئیات، گام بگام و نکته به نکته و پوشیده در هاله ای ناگفته از ستایش و شگفتی منعکس می کند تا خواننده را مجذوب و مبهوت دقت و توجه » معمار بزرگ» داعش سازد. آنگاه نمودار سلسله مراتب سازمان اطلاعاتی داعش را منعکس کرده است.

اشپیگل می نویسد «جاسوسان داعش باید مانند زلزله سنج مشغول بکار باشند». سازمانهای اطلاعاتی باید بموازات هم کار کنند.

ویژگی دیگر گروههای شورشی

 » بویژه در شمال سوریه از قدرت دولتی که زمانی بر همه چیز مسلط بود در اواخر سال 2012 دیگر چیزی باقی نمانده بود. جای آنها را صدها شورای محلی شورشیان گرفته بودند که در یک وضعیت آنارشیستی، در کنار هم بودند ولی دیگر کسی مسلط بر اوضاع نبود. وضعیت زخم پذیر بود . گروه کادرهای عراقی که گروهی منضبط بود…..»

 حاصل مقایسه دو گروه

 من تعمدا این دو توصیف را در کنار هم گذاشتم که ارزیابی بسیار مثبت اشپیگل از داعش و ارزیابی بسیار منفی آن را از دیگر گروهها ( آنارشیست های بی خبر از اوضاع) آشکار کرده باشم. البته توصیف های مثبت از داعش بیشتر از اینهاست که بر شمردم ، درواقع کل گزارش در ستایش داعش و نشان دادن ناتوانی های آشکار دیگر گروههای » آشفته کار ، بدرد نخور یا کم اثر » است، که قابل قیاس با داعش نیستند. همین جا برای این که هیچ سوء تفاهمی پیش نیاید باید تاکید کنم که دیگر گروهها نیز عوامل مزدور کشورها و سازمانهای اطلاعاتی غرب هستند.

 ناکامی های داعش

 » ناکامی های داعش در ماههای گذشته، در کوبانی و از دست دادن شهر تکریت در عراق این تصور را پدید آوردند که پایان کار داعش نزدیک است. اما این خوشبینی های دلخواسته، عجولانه است. درست است که داعش متحمل تلفات زیادی شده ولی در عین حال در سوریه موفق به گسترش حوزه اقتدار خود شده است و رهبران راهبردی داعش از مدت ها پیش به این نقاط ضعف پی برده و آنها را برطرف ساخته اند. مهندسان قدرت در درون منطقه خلافت اسلامی حکومتی برپا کرده اند که هم مستحکم تر از آنست که از بیرون بنظر می آید و هم انعطاف پذیر تر.

داعش قادر است بموقع هر شورش داخلی را کشف و سرکوب کند. امکان مانور ساکنان منطقه «خلافت» برای سازمان دادن خود، برای مسلح ساختن خود، برا ی طغیان و شورش بسیار کم است».

 اما دلیل این ارزیابی جانبدارانه اشپیگل از داعش چیست؟

 اشپیگل در پایان گزارش خود از برخورد غرب به داعش که بزعم اشپیگل نادرست است، ابراز نارضایتی می کند :

» توجه غرب در درجه اول معطوف به خطرات ناشی از ضربات تروریستی است» و بلافاصله راه درستی را که غرب باید بزعم اشپیگل انتخاب کند مطرح می سازد. توجه به «… جنگ شیعه و سنی که در حال بالا گرفتن است».

آنگاه صحنه در گیری ها و چشم انداز آن را چنین توصیف می کند: «هم اکنون خط جبهه مذهبی از سوریه، عراق و یمن می گذرد، در سوریه شیعیان افغانی با سنی های افغانی می جنگند. اگر کار این چالش دیرینه در جهان اسلام بالا بگیرد محتمل است کشورهائی چون عربستان، کویت، بحرین و لبنان را که جمعیتشان مخلوطی از شیعه و سنی است دوپاره کند

بعبارت یگر طبق دکترینی که در یوگسلاوی بکار بسته شد و برای تحقق نقشه خاورمیانه بزرگ، یعنی ایجاد 14 کشور از 5 پنج کشور، باید در جهت ایجاد واحد های کوچک جغرافیائی که قدرت آنها کم و مهار آنها آسان باشد گام برداشت. باید بسوی تجزیه این کشورها رفت.

اما «لئون پانتا» وزیر دفاع پیشین آمریکا سخن از یک جنگ » سی ساله » گفته و «را یموند. ت. اونودیر » سرفرمانده نیروهای نظامی آمریکا، طول جنگ خاور میانه را بیست سال تخمین می زند.

مشکل اینجاست که انجام چنین جنگی که دو یا سه دهه بطول انجامد فقط با بمباران های هوائی صورت پذیر نیست و به نیروهای زمینی نیاز دارد، ولی مردم کشورهای غربی حاضر نیستند قربانی چنین نقشه هائی گردند. اشپیگل راه حلی برای این مسئله داردسپردن کار بدست توانای داعش. و می نویسد:

» این جنگ به داعش امکان می دهد از یک سازمان تروریستی منفور به یک قدرت مرکزی اعتلا یابد

از منظر اشپیگل داعش زمینه تئوریک این رهبری را برای خود فراهم آورده است و پایان آن نیز به نتیجه مطلوب غرب خواهد رسید. اشپیگل می نویسد:

» در اینصورت خط تبلیغاتی داعش که آخر زمان نزدیک است، درست از آب در می اید. در بادپناه این جنگ ها می توان بنام خدا دیکتاتوری مطلق را بر قرار ساخت

دونکته اساسی که در این پیشنهاد ظاهرا علنی و در واقع رمز آمیز مطرح شده این است:

1.     پیاده نظام این جنگ سنی ها هستند، دشمنان آنها که باید نابود شوند شیعیان. بنا بر این در این جنگ با تلفات میلیونی آن » ز هر طرف که شود کشته، موجب تضعیف کشورهای ذی دخل خواهد شد و این بسود امپریالیسم است. خلقهای منطقه بدلیل تسلط حکومت پلیسی اطلاعاتی داعش، که نمونه ها و ساختار آن دقیقا ترسیم و ارائه شده ، امکان جنبیدن و اعتراض ندارند .

2.     هزینه جنگ را نیز داعش بطور عمده از اهالی کشورها خواهد گرفت که نمونه آن نیز با صراحت ارائه شده است.

نکته مهمی که بکلی مسکوت گذاشته شده ایران است. ایران نیز یکی از کشورهائی است که جمعیت آن ترکیبی است از شیعه و سنی. بنا بر این می تواند آتش جنگ به ایران نیز تسری داده شود. یا پای ایران به جنگ کشانده شود. برغم آن که سیاست دولت کنونی ایران نیز چون دویست سال گذشته اجتناب از جنگ و حل مسائل از طریق مذاکره است.

اما در جنگ دوم جهانی امپریالیسم آمریکا چنان تمام راههای فرار را بر ژاپن بست که ژاپن برغم وقوف بر ضعف خود و آگاهی بر نابرابری قوا چاره ای نداشت جز دل به دریا زدن و پذیرفتن پایانی که از قبل روشن بود.

گرچه اشپیگل وارد این بحث نمی شود و آن را مطرح نمی سازد اما ما می دانیم ، اشپیگل هم می داند، که اسرائیل، نئوکان ها و دیگر محافل همسو با آنها پیوسته خواستار مبلغ یک چیز بوده اند: جنگ با ایران. به پیش راندن این نظر در نهایت با هدف تجزیه ایران صورت می گیرد.

جنگ شیعه و سنی الترناتیو خطر تروریسم و مبارزه با آن نیست، بلکه هدف آنست .