نویسنده آر. آرون کومار

آمریکای لاتین: به صدا درآمدن زنگ‌های خطر!

خبرهای رسیده از آمریکای لاتین طی چند روز گذشته دلگرم کننده نیست. نخست شکست دانیل اسکیولی نامزد پرونیست در آرژانتین در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری بود. سپس خبر حرکت برای استیضاح دیلما روسف ريیس‌جمهور برزیل رسید، در آخر، پیروزی اپوزیسیون در انتخابات پارلمانی در ونزوئلا بود. همه این رویدادها مطمئناً ضرباتی بر دولت‌های مرکز-چپ، چپ و مترقی در قاره و به نیروهای چپ و مترقی در سراسر جهان به شمار می‌آیند.

البته، این نخستین بار نیست که دولت‌های مرکز-چپ، مترقی قاره مورد حمله قرار گرفته اند. در واقع، درست از روز اول، آن‌ها هدف همه نوع حملات برای بی‌ثبات کردن قرار داشتند. ماهیت و شدت تلاش‌های بی‌ثبات کننده بسته به موضع کشورها نسبت به امپریالیسم و ابزار رسیدن به دگرگونی اجتماعی از کشور به کشور متفاوت بود.

راست‌گرایان در آرژانتین

روزها پیش از آن‌که کارزار انتخاب ریاست جمهوری شتاب گیرد، نظرسنجی‌های گوناگون پیش‌بینی می‌کردند که اسکیولی، نامزد «جبهه برای پیروزی» حاکم، به راحتی پیروز خواهد شد و با یک فاصبه دو رقمی بر نامزذ اپوزیسیون پیشی دارد. با ادامه کارزار، نه فقط فاصله کم‌تر شد، بلکه در دور اول نتیجه‌ قطعی حاصل نشد، و انتخابات به دور دوم رسید.

در دور دوم انتخابات، موریسیو ماکری نامزذ اپوزیسیون راست با ۵۱٫۴ درصد آراء بر ۴۸٫۵ درصد آراء اسکیولی پیروز شد. پرونیست‌ها که اسکیولی به آن‌ها تعلق دارد، از سال ۲۰۰۳ زمانی‌که نستور کرشنر در بسياری اعتراضات دایم علیه سیاست‌های نئولیبرالی در انتخابات پیرور شد، در قدرت بودند. پس از او کریستیا فرنادز در دو دوره به ریاست جمهوری انتخاب شد.

باخت در آرژانتین به معنی یک چرخش اساسی به سمت سیاست‌های نئولیبرالی دوره پیش از ۲۰۰۳ است. تاکنون ماکری، ريیس‌جمهور منتخب قصد خود را برای در پیش گرفتن اصلاحات بازار آزاد، از جمله خصوصی‌سازی بیش‌تر و برقراری مجدد پیوندها با سازمان‌های مالی جهانی مانند صندوق بین‌المللی پول، اعلام کرده است. او قصد خود را برای تجدید مشارکت با ایالات متحده و تغییر روابط با کشورهایی مانند ونزوئلا، بولیوی و اکوادور اعلام کرده است. او اخيراً طی اظهاراتی ونزوئلا را به اخراج از مرکوسور تهدید کرد.

برزیل: تلاش برای استیضاح دیلما

ادواردو کونها، سخنگوی مجلس نمایندگان برزیل تصمیم گرفت اجازه بدهد روند استیضاح علیه رییس‌جمهور دیلما روسف آغاز شود. دیلما متهم است زمانی‌که در سال ۲۰۱۴ برای انتخات مجدد کارزار می‌کرد، به طور غیرقانونی در حساب‌های دولتی دستکاری کرد تا افزایش کسری مالی را پنهان کند.

تلاش‌ها برای استیضاح روسف قبل از انتخاب دوباره او در سال ۲۰۱۴ آغاز شده بود. از آن به بعد، اعتراضات بسیاری علیه او سازماندهی شد، که علناً از نظامیان خواسته می‌شد علیه دولت منتخب کودتا کنند. بخشی از معترضین حتا خواهان بازگرداندن کشور به حکومت دیکتاتوری شدند.

اعتبارنامه سخنگوی مجلس نمایندگان که استیضاح را به جریان انداخته، ممکن است توسط مجلس لغو شود. تحقیقات، فساد او را برملا ساخته اند و بسیاری معتقدند که هدف او از شروع روند استیضاح باج‌گیری از دولت بوده است.

دلايل او برای این تصمیم هرچه که بوده باشد، استیضاح اکنون در دادگاه به چالش کشیده شده است (دادگاه درخواست حزب کارگران برای متوقف ساختن روند استیضاح را رد کرد؛ و قرار است درخواست دیگری را که توسط حزب کمونیست ارايه شده و موضوع را از زاویه مقتاوتی مطرح می‌کند، بررسی نماید)، این لحظه‌ای دشوار برای نیروهای حامی دولت دیلما به شمار می‌آید. برای رسمیت یافتن استیضاح در مجلس نمایندگان به دو سوم آراء نیاز است، و پس از آن به مجلس سنا فرستاده می‌شود. با توجه به ترکیب مجلس نمایندگان و سنا، که در آن‌ اپوزیسیون از نظر تعداد مزیت دارد، باید دید دولت چگونه این بحران را پشت سر خواهد گذارد.

 رییس‌جمهور دیلما روسف از مردم خواسته است به خیابان‌ها بیایند و برای پاسداری از دمکراسی در برزیل نبرد کنند. «به خاطر سلامت دمکراسی ما، باید از دولت در برابر کودتا دفاع کنیم.» جنبش‌های چپ‌گرا به این فراخوان پاسخ داده‌ و متعهد شده اند از دولت و دمکراسی از طريق بسیج دفاع کنند و گفته اند که آن‌ها اکنون وارد دوره «بسیج دایم» شده اند.

شکست در ونزوئلا

بزرگ‌ترین و سخت‌ترین «ضربات» وارد آمده به چپ در قاره، شکست حزب سوسیالست متحد ونزوئلا در انتخات پارلمانی آن کشور است. گرچه این فقط دومین شکست برای حزب سوسیالیست متحده ونزوولا در ۲۱ انتخاباتی است که از ۱۹۹۸ در آن کشور برگزار شده، با توجه به زمان و شرایط، از اهمیت بیش‌تری برخوردار است.

ائتلاف راست‌گرای «میزگرد اتحاد دمکراتیک» ۱۱۲ کرسی از ۱۶۷ کرسی را به دست آورد، و با دو-سوم کرسی‌ها در مجلس اکثریت را دارد. ائتلاف سوسیالیستی حاکم، «قطب بزرگ میهنی» به رهبری حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا ۵۵‌ کرسی به دست آورد. ارقام اولیه نشان می‌دهند که از ۱۳٫۵ میلیون رأی داده شده، اپوزیسیون حدود ۷٫۵ میلیون رأی و حزب حاکم، حزب سوسیالیست متحد ونزئلا ۶ میلیون رأی یا ۴۳‌درصد آراء را به دست آورده اند. با توجه به دوقطبی بودن جامعه ونزوئلا، این تفاوت بسیار مهم است. اپوزیسیون با این اکثریت اکنون قدرت مسدود کردن هزینه‌های جدید برای برنامه‌های اجتماعی، تأیید یا رد قوانین، برکنار ساحتن وزرا و معاون رییس‌جمهور، تشکیل مجلس مؤسسان برای بازنویسی قانون اساسی و برکنار کردن اعضای دیوانعالی را دارد.

بزرگ‌ترین کنفدراسیون کارفرمایان ونزوئلا –فدِکاماراس- هم‌اکنون قصد خود را برای درخواست از مجلس ملی برای لغو نظارت بر قیمت‌ها و تجدیدنظر در قانون کار تصويب شده در زمان ریاست‌جمهوری هوگو چاوز ابراز کرده است. بنابراین، اکنون در ونزوئلا یک مبارزه واقعی در جریان است، مبارزه بین طبقه کارگر برای دفاع از حقوق حود، و اولیگارش‌ها که با این پیروزی خیز برداشته و قصد دارند امیتازاتی را که قبل از روند انقلابی بولیواری از آن برخوردار بودند، دوباره به چنگ آورند.

رییس‌جمهور مادورو، در واکنش فوری خود به نتایج انتخابات گفت: «ما امروز یک کارزار را باختیم اما نبرد برای سوسیالیسم هنوز در آغاز راه است… ما این‌را به مثابه یک سیلی بر گونه می‌بینیم… مبارزه برای سوسیالیسم تازه آغاز شده است-ما در شروع کردن از صفر ايستادیم، ما از خیابان‌ها می‌آییم، ما زادۀ دشواری‌ها هستیم… هنگامه رزم است، نه گریستن.»

مادورو هم‌چنین خواهان «بحث و تعمق…برای تدوین نقشه عمل شد.» یک‌سری نشست‌ها برای «هفته مباحثات» برنامه‌ریزی شده-نشست ویژه همه سازمان‌ها و احزابی که ائتلاف حاکم را تشکیل می‌دهند؛ نشست شوراهای رهبری قدرت مردمی: شوراهایی که از پایه برای نمایندگی مردم بومی، کارگران، جوانان، زنان و دیگر بخش‌های اجتماعی تشکیل شدند، و بالاخره نشست همه نمایندگان حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا، برای بررسی اوضاع، برنامه‌ریزی، و ارایه پیشنهادات.

زمان تعمق

این در واقع زمان تعمق برای همه گردان‌های چپ است. با تعمق، لازم است ما در نظر بگیریم که دولت‌های مترقی در آمریکا لاتین عموماً و کلاً «انقلاب صورتی» نامیده می‌شوند، اما آن‌ها داری سایه-روشن‌های گوناگونی هستند. لازم است آن‌ها را به دو گروه تقسیم کرد: یک گروه متشکل از ونزوئلا، اکوادور و بولیوی، که دولت‌های آن‌ها با کمک بسیج‌های مردمی برای گسست از سیاست‌های نئولیبرالی تلاش می‌کنند، و گروه دوم متشکل از برزیل، آرژانیتن، اوروگوئه که تلاش می‌کنند بدون گسست از سیاست‌های نئولیبرالی به موضوعات اجتماعی اهمیت بدهند. مارتا هانکر در کتاب «جهانی برای ساختن» که اخیراً منتشر شده، این تقسیم‌بندی را پیشنهاد می‌کند.

انتخاب ماکری در آرژانتین آن کشور را به سمت اجرای نسخه معتدل‌تری از سیاست‌های نئولیبرالی، سیاست‌هایی که از مدافع نئولیبرالیسم خواهند بود، سوق خواهد داد. هارنکر برای این توضیح دارد: «انتخاب نامزدهای چپ، مادام که آن‌ها در چهارچوب ساختار موجود باقی بمانند، از جانب نیروهای محافظه‌کار تحمل می‌شود.» در این شرایط بحران اقتصادی شدید، اولیگارش‌ها در آرژانتین احساس می‌کنند که «سوسیالیسم پرونیست» محدود نیز قابل تحمل نیست. برای حفظ و افزایش منافع خود، برای آن‌ها ضروری است که حتا جلوی این نمادگرایی را بگیرند و این  دقیقاً کاری بود که کردند.

بحران اقتصادی جهانی محدودیت‌های تقریباً همه دولت‌های قاره را در تدوین استراتژی‌های گزینه برای مقابله با این بحران برملا ساخت. در حالی‌که چین نیز استراتژی رشد خود را تغییر می‌دهد، تأثیرات بحران براین کشورها شدیداً احساس می‌شود. همراه با این، استراتژی متقابل ایالات متحده برای کسب نفوذ در قاره نیز به ثمر می‌نشیند.

ونزوئلا نمونه بسیار روشنی است که در آن یک جنگ اقتصادی شدید توسط سرمایه مالی جهانی به کشور تحمیل شده است. سقوط قیمت‌های نفت خزانه دولت را کاهش داد. دشواری‌های حاصل کاسه صبر مردم، حتا چاوزیست‌های متعهد را لبریز کرد.

در همه این عقب‌گردها برای نیروهای مترقی در قاره، نقش رسانه‌ها را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. همان‌طور که هارنکر می‌گوید: «این رسانه‌ها هستند که از لحظه شکست و حتا پیش از آن، نقش به دست آورن عقل و قلب کسانی را که در انتخاب یک چپ‌گرا به ریاست دولت «اشتباه» کردند، ایفاء می‌کنند. رسانه‌ها از دشواری‌های اقتصادی ناشی از بحران جهانی برای ایجاد نارضایتی علیه دولت استفاده می‌کنند. در ‌سوی دیگر، جنبش‌های مردمی نتوانسته اند با این کارزار علیه دولت مقابله نموده مردم را علیه اولیگارش‌هایی که در صددند با استفاده از بحران به مثابه یک فرصت کار نیروهای مترقی را تمام کنند، بسیج نمایند.

بحران اقتصادی، نارسایی‌ها در مکانیسم ارایه خدمات توسط دولت، قصور در مقابله با کارزار رسانه‌ها و بسیج مردم علیه حملات اولیگارش‌ها و مهم‌تر از همه، قصور در ترجمان شناخت چاوز به عمل («مشکلان مردم را نمی‌توان با استفاده از ماشین دولتی به ارث رسیده از بورژاوزی سریعاً حل کرد») برای نیروهای مترقی گران تمام شد و موجب شکست آن‌ها گردید.

برای به دست آوردن مجدد میدان باخته، بر نیروهای چپ و مترقی لازم است هژمونی (به معنای واقعی کلمه) به دست آورند. برای رسیدن به این، چپ باید با اتحاد  با دیگر نیروها یک بار دیگر مردم را متحد کند. مادورو شکست در انتخابات را به «باختن یک کارزار» تشبیه کرد و مردم را به بر پا خاستن برای «پیروزی در نبرد» ترغیب نمود کرد. این در واقع راه به جلو برای «جهانی برای ساختن» است.

 

منبع: دمکراسی مردم